کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    آزاده ما برگ سفر هیچ ندارد
    جز دامن خالی به کمر هیچ ندارد
    از سنگ بود بی ثمری دست حمایت
    آسوده درختی که ثمر هیچ ندارد
    از عالم پر شور مجو گوهر راحت
    کاین بحر به جز موج خطر هیچ ندارد
    از چشمه خورشید مجو آب مروت
    کاین جام به جز خون جگر هیچ ندارد
    بیهوده مسوزان نفس خویش چو غواص
    کاین نه صدف پوچ گهر هیچ ندارد
    عاشق بود آسوده ز چشم بد اختر
    این سوخته پروای شرر هیچ ندارد
    خرسند به فرمان قضا باش که این تیغ
    غیر از سر تسلیم سپر هیچ ندارد
    از بند مکش گردن تسلیم که هر نی
    کز بند بود ساده شکر هیچ ندارد
    بر سوخته فرمان شرر گرچه روان است
    در دل سیهان ناله اثر هیچ ندارد
    آسوده درین غمکده از شورش ایام
    مستی است که از خویش خبر هیچ ندارد
    در عالم حیرت نبود تفرقه را راه
    محو تو زکونین خبر هیچ ندارد
    این با که توان گفت که غیر از گره دل
    آن سرو گل اندام ثمر هیچ ندارد
    رحم است بر آن کس که ز کوته نظریها
    بر عاقبت خویش نظر هیچ ندارد
    پرهیز کن ازقرب نکویان که زخورشید
    غیر از نفس سرد سحر هیچ ندارد
    پروانه به جز سوختن بال وپر خویش
    از شمع تمنای دگر هیچ ندارد
    یک چشم زدن غافل ازان جان جهان نیست
    هر چند دل از خویش خبر هیچ ندارد
    خواری به عزیزان بود از مرگ گرانتر
    اندیشه سر شمع سحر هیچ ندارد
    هر چند ز پیوند شود نخل برومند
    پیوند درین عهد ثمر هیچ ندارد
    صائب ز نظر بازی این لاله عذاران
    حاصل به جز از خون جگر هیچ ندارد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha