کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    دل طاقت حیرانی دیدار ندارد
    آیینه ما جوهر این کار ندارد
    گل می کند از رنگ پریشانی خاطر
    حاجت به تنک ظرفی اظهار ندارد
    تا چند به مویی دلم آویخته باشد
    واپس ده اگر زلف تو در کار ندارد
    واعظ چه شوی گرم لب بی نمک تو
    تبخاله ای از گرمی گفتار ندارد
    مشکل که گشاید گره از رشته کارم
    ابروی تو پیشانی این کار ندارد
    آغوش مرا محرم آن خرمن گل کن
    موی کمرت طاقت این بار ندارد
    کاری است به دل ناخن الماس شکستن
    هر بیجگری دست درین کار ندارد
    ای شاخ گل از دور چه آغوش گشایی
    گل رنگی از آن گوشه دستار ندارد
    یک ذره وفا را به دوعالم نفروشیم
    هرچند درین عهد خریدار ندارد
    بی حوصله ای را که بود شیشه متاعش
    آن که به آتش نفسان کار ندارد
    صائب به جگر شعله زند ناله گرمت
    آتش نفسی مثل تو گلزار ندارد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha