کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    چشمی کز انتظار سفیدش نمی کنند
    آیینه دار صبح امیدش نمی کنند
    خونهای مرده قابل تلقین فیض نیست
    رحم است بر کسی که شهیدش نمی کنند
    از باز دید حاصل عمرم به باد رفت
    آسوده آن که دیدن عیدش نمی کنند
    باشد گران چو زنگ بر آیینه خاطران
    هر طوطیی که گفت وشنیدش نمی کنند
    از دور باش وحشت مجنون هنوز خلق
    آرام زیر سایه بیدش نمی کنند
    هر کس نکرد نامه خود را چو شب سیاه
    از صبح عفو نامه سفیدش نمی کنند
    در حشر چشم بسته سر از خاک برکند
    اینجا کسی که صاحب دیدش نمی کنند
    قفلی که بر گشایش غیبی است چشم او
    منت پذیر هیچ کلیدش نمی کنند
    دارند التفات به هر کس شکرلبان
    بی زهر در پیاله نبیدش نمی کنند
    صائب سیاه خانه صحرای محشرست
    از گریه هر دلی که سفیدش نمی کنند

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha