کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    مخمور را نگاه توسرشار می کند
    بد مست را عتاب تو هشیارمی کند
    آیینه را که مست شکر خواب حیرت است
    مژگان شوخ چشم تو بیدارمی کند
    خال تو هر زمان به دلی می کند قرار
    این نقطه بین که دور چوپرگار می کند
    هر عزلتی مقدمه کثرتی بود
    یوسف ز چاه روی به بازار می کند
    دل می خورد ز حرف سبک خون خویش را
    این شاخ را شکوفه گرانبار می کند
    از بس که دید آینه من ندیدنی
    جوهر بدل به سبزه زنگار می کند
    خورشید هرکجاکه دچار تو می شود
    از انفعال روی به دیوار می کند
    شستند گرد پنبه حلاج رابه خون
    زاهد همان عمارت دستار می کند
    حیرت مرا ز هر دو جهان بی نیاز کرد
    این خواب کار دولت بیدار می کند
    بلبل ز ناله فاخته از گفتگوی ماند
    صائب همان حدیث تو تکرار می کند

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha