صائب تبریزی
غزل 4001 - 5000
غزل شمارهٔ ۴۱۸۳: مخمور را نگاه توسرشار می کند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مخمور را نگاه توسرشار می کند بد مست را عتاب تو هشیارمی کند آیینه را که مست شکر خواب حیرت است مژگان شوخ چشم تو بیدارمی کند خال تو هر زمان به دلی می کند قرار این نقطه بین که دور چوپرگار می کند هر عزلتی مقدمه کثرتی بود یوسف ز چاه روی به بازار می کند دل می خورد ز حرف سبک خون خویش را این شاخ را شکوفه گرانبار می کند از بس که دید آینه من ندیدنی جوهر بدل به سبزه زنگار می کند خورشید هرکجاکه دچار تو می شود از انفعال روی به دیوار می کند شستند گرد پنبه حلاج رابه خون زاهد همان عمارت دستار می کند حیرت مرا ز هر دو جهان بی نیاز کرد این خواب کار دولت بیدار می کند بلبل ز ناله فاخته از گفتگوی ماند صائب همان حدیث تو تکرار می کند صائب تبریزی