کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    هرگز عنان رشته به گوهر نداده اند
    شوخی ز حد مبر که ترا سر نداده اند
    رخساره اش ز سیلی دریا سیه شده است
    این اعتبار مفت به عنبر نداده اند
    بخشیده اند چون دل خرسند نعمتی
    درویش را که نعمت دیگر نداده اند
    از بر گریز حادثه آزاد کرده اند
    هر چند همچو سرو مرا بر نداده اند
    نومید نیستم ز ترازوی عدل حق
    زان سر دهند هر چه ازین سر نداده اند
    داغ توانگری به جبینشان کشیده اند
    آن فرقه را که چهره چون زر نداده اند
    روشندلان به خرمن خود برق گشته اند
    فرصت به شوخ چشمی اخترنداده اند
    آراسته است روی زمین را به عدل و داد
    آیینه را عبث به سکندر نداده اند
    دم را شمرده ساز که مردان خود حساب
    دامن به دست پرسش محشر نداده اند
    صائب به خواب امن زایام صلح کن
    کاین منزلت به هیچ توانگر نداده اند

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha