کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    طی شد زمان پیری ودل داغدار ماند
    صیقل شکست وآینه ام در غبار ماند
    چون ریشه درخت که ماند به جای خویش
    شد زندگی وطول امل برقرار ماند
    ناخن نزد کسی به دل سر به مهر ما
    این غنچه ناشکفته بر این شاخسار ماند
    زین پنج روزه عمر که چون برق وباد رفت
    غمهای بی شمار به این دلفگار ماند
    زان سرو خوش خرام که عمرش درازباد
    از خویش رفتنی به من خاکسار ماند
    خواهد گرفت دامن گل را به خون ما
    این آشیانه ای که ز ما یادگارماند
    از خود برآی زود که گردد گزنده تر
    چندان که زهر در بن دندان مار ماند
    غمهای من ز عشق سراسر نشاط شد
    غیر از غمی که بر دلم از غمگسار شد
    نتوان زمن به عشرت روی زمین گرفت
    گردی که بر جبین من از کوی یار گرفت
    دست من ز رعونت آزادگی چو سرو
    با صد هزار عقده مشکل زکار ماند
    صائب زاهل درد هم آواز من بس است
    کوه غمی که بر دلم از روزگار ماند

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha