صائب تبریزی
غزل 4001 - 5000
غزل شمارهٔ ۴۱۲۲: طی شد زمان پیری ودل داغدار ماند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
طی شد زمان پیری ودل داغدار ماند صیقل شکست وآینه ام در غبار ماند چون ریشه درخت که ماند به جای خویش شد زندگی وطول امل برقرار ماند ناخن نزد کسی به دل سر به مهر ما این غنچه ناشکفته بر این شاخسار ماند زین پنج روزه عمر که چون برق وباد رفت غمهای بی شمار به این دلفگار ماند زان سرو خوش خرام که عمرش درازباد از خویش رفتنی به من خاکسار ماند خواهد گرفت دامن گل را به خون ما این آشیانه ای که ز ما یادگارماند از خود برآی زود که گردد گزنده تر چندان که زهر در بن دندان مار ماند غمهای من ز عشق سراسر نشاط شد غیر از غمی که بر دلم از غمگسار شد نتوان زمن به عشرت روی زمین گرفت گردی که بر جبین من از کوی یار گرفت دست من ز رعونت آزادگی چو سرو با صد هزار عقده مشکل زکار ماند صائب زاهل درد هم آواز من بس است کوه غمی که بر دلم از روزگار ماند صائب تبریزی