کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    زخمی که ره به لذت ناسور می برد
    فیض نمک ز مرهم کافور می برد
    پروانه مرا جگر ماهتاب نیست
    موسی مرا به انجمن طور می برد
    از جمع مال رزق حریص آه حسرت است
    ازنوش غیر نیش چه زنبورمی برد
    اکنون که چرخ بر سر انصاف آمده است
    فیروزه مرا به نشابور می برد
    زان ساقی کریم مرا هیچ شکوه نیست
    حیرت مرا ز میکده مخمور می برد
    تا کی ز حسرت لب خاموش خون خورم
    این آرزو مرا به لب گور می برد
    ما گرد هستی از نمد خود فشانده ایم
    دار فنا چه صرفه ز منصور می برد
    زنهار از دماغ برون کن غرور را
    کاین باد افسر از سر فغفور می برد
    می هوش می رباید و این طرفه تر که یار
    هوش مرا به نرگس مخمور می برد
    نزدیکتر به کعبه مقصود می شوم
    چندان که اضطراب مرا دور می برد
    صائب فریب مرهم راحت نمی خورد
    داغ دلی که غیرت ناسور می برد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha