کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    مجنون نظر به شوخی چشم غزال کرد
    یاد آمدش ز وحشت لیلی وحال کرد
    در روزگار حسن تو از خجلتی که داشت
    گل آب ورنگ خود عرق انفعال کرد
    گل کرد چون شفق ز گریبان ودامنش
    چندان که چرخ خون مرا پایمال کرد
    شیرازه بهار تماشا گسسته بود
    تا مرغ پرشکسته ما فکر بال کرد
    پیچد زبان سبزه خاکش به یکدگر
    حیرانی رخ تو کسی را که لال کرد
    جوش نشاط خون من از می زیاده بود
    این عالم فسرده مرا چون سفال کرد
    پیری اگر چه گوهر دندان ز من گرفت
    شادم که بی نیاز مرا از خلال کرد
    هر بلبلی که از رخ گل نسخه برگرفت
    عیش بهار فصل خزان زیربال کرد
    از سایه خط تو چو خورشید روشن است
    میلی که آفتاب تو سوی زوال کرد
    هر سیل تیره ای که ازان تیره تر نبود
    روشنگر محیط به موجی زلال کرد
    صائب بس است چند کنی فکر آن دهن
    نتوان تمام عمر خیال محال کرد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha