کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    کو سرو قامتی که دل من ز جا برد
    زنگ از دلم به یک نگه آشنا برد
    عجز وفتادگی است سرانجام سرکشی
    چون شعله شد ضعیف به خس التجا برد
    خورشید اگر به سایه خود می برد پناه
    آزاده هم به بال هما التجا برد
    بخت سیاه هم ز هنرور شود جدا
    گرتیرگی ز خویش آب بقابرد
    نوبت به کس نمی دهد این چرخ سنگدل
    سرگشته آن که بار به این آسیا برد
    در رهگذار باد فروزد چراغ خویش
    آن ساده دل که فیض ز کسب هوا برد
    رفتم ز بزم وصل تو صدبار ناامید
    یک ره ز روی طنز نگفتی خدا برد
    از مال حرص طول امل کم نمی شود
    کی پیچ وتاب گنج گهر ز اژدها برد
    گر احتیاج اره گذارد به تارکش
    غیرت کجا به همچو خودی التجا برد
    چین از جبین ما نبرد عیش روزگار
    آتش مگر شکستگی از بوریا برد
    زین درد جان ستان که مسیحاست عاجزش
    صائب مگر به شاه نجف التجا برد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha