به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

قاسم انوار

قاسم انوارغزل هاشمارهٔ ۴: ایهاالصابرون فی البلوا

860عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

ایهاالصابرون فی البلوا
طرقوا طرقوا الی المولا
راه نزدیک ویار نزدیکست
قطع شد قصه بیابانها
یار با ماست،یا نصیب،ایدل
الله الله ز دیده بینا
دین حق را مجو علی التقلید
راه حق را مرو علی العمیا
هله، ای عشق مهدی هادی
هله، ای سر مولی و مولا
هم تویی منبع حیات ازل
هم تویی اصل مقصد اقصا
بامید تو قاسمی زنده است
سیدی، ربنا، توکلنا

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۳: ای صبح سعادت ز جبین تو هویدا 2شمارهٔ ۴: ایهاالصابرون فی البلوا 3شمارهٔ ۵: برافشان زلف مشکین را، که خوش حالیم ...4شمارهٔ ۶: بس بمساجد شدیم بهر تولا 5شمارهٔ ۷: بلبل بوقت صبح بدرگاه کبریا 6شمارهٔ ۸: تا پریشان نکند زلف ترا باد صبا 7شمارهٔ ۹: جگر پردرد و دل پرخون و جان سرمست و ...8شمارهٔ ۱۰: چند پرسی ز کجایی و کجایی و کجا؟9شمارهٔ ۱۱: خدا را، ای مذکر، رحم فرما 10شمارهٔ ۱۲: خوش خاطرم که یار مرا گفت: مرحبا 11شمارهٔ ۱۳: زهی شوق و زهی شوق، زهی عشق و تمنا!12شمارهٔ ۱۴: شراب آتشین آمد ز دست ساقی جانها 13شمارهٔ ۱۵: طلوع پرتو حسنست در جهان، اما 14شمارهٔ ۱۶: عقل از عقیله خیزد، عشق از جنون و س ...15شمارهٔ ۱۷: «کل من رام تف بوجه سما»16شمارهٔ ۱۸: گر صفات خدا کنی بسزا 17شمارهٔ ۱۹: گر عشق نباشد نرسد قطره بدریا 18شمارهٔ ۲۰: گریبان می درم هر دم که: دامان در م ...19شمارهٔ ۲۱: «نون گفت » و «قلم » گفت تقدس و تعا ...20شمارهٔ ۲۲: هرچه آن می رود از حد سمک تا بسما 21شمارهٔ ۲۳: ساقی، ز کرم پر کن این جام مصفا را 22شمارهٔ ۲۴: نمی دانم چه افتادست قسمت از قدر ما ...23شمارهٔ ۲۵: هر صبح دم پیغام خود گویم بزاری باد ...24شمارهٔ ۲۶: ساقی بیار باده و بنواز عود را 25شمارهٔ ۲۷: مست از شراب عشق کن این عقل دوراندی ...26شمارهٔ ۲۸: دمادم می دهد ساقی لبالب ساغر جان ر ...27شمارهٔ ۲۹: ساقی بمن آور قدح پیر مغانرا 28شمارهٔ ۳۰: وقت آن شد که می ناب دهی مستانرا 29شمارهٔ ۳۱: بسوخت آتش عشق تو زهد و تقوی را 30شمارهٔ ۳۲: هزار بار نمک ریخت بر جراحت ما 31شمارهٔ ۳۳: باده می ریزند صافی دم بدم در جام م ...32شمارهٔ ۳۴: از حد گذشت قصه درد نهان ما 33شمارهٔ ۳۵: ای چشم تو در شوخی سر فتنه دورانها 34شمارهٔ ۳۶: بیادت زنده ام، اینست مشرب 35شمارهٔ ۳۷: لب عالم منم،چه لب؟لب لب 36شمارهٔ ۳۸: «اسمعوا منی، یا اولی الالباب »:37شمارهٔ ۳۹: ای از جمال روی تو تابنده آفتاب 38شمارهٔ ۴۰: ای رخ زیبای تو رشک مه و آفتاب 39شمارهٔ ۴۱: باده ارزان شد و زهاد خرابند و یباب 40شمارهٔ ۴۲: چند ازین افسانهای خاک و آب؟41شمارهٔ ۴۳: سخنی می رود به صدق و صواب 42شمارهٔ ۴۴: سخنی می رود بوجه صواب 43شمارهٔ ۴۵: شب، همه شب به هوای تو چنین مست خرا ...44شمارهٔ ۴۶: عاشقم، خسته ام، خراب و یباب 45شمارهٔ ۴۷: «لن ترانی » می رسد از طور موسی را ...46شمارهٔ ۴۸: یار همسایه تو شد، دریاب 47شمارهٔ ۴۹: ای از جمال روی تو تابنده آفتاب 48شمارهٔ ۵۰: ای پرتو جمال ترا بنده آفتاب 49شمارهٔ ۵۱: عدیل نیست ترا در جهان حسن و ملاحت 50شمارهٔ ۵۲: ای مظهر جمال تو مرآت کاینات 51شمارهٔ ۵۳: پیش از بنای مدرسه و دیر سومنات 52شمارهٔ ۵۴: دلم رابرد عشقت، «فات مافات »53شمارهٔ ۵۵: «ستة ایام » گفت و «سبع سماوات »54شمارهٔ ۵۶: مرآت اوست جمله ذرات کاینات 55شمارهٔ ۵۷: عشق ما را هزار فن آموخت 56شمارهٔ ۵۸: از ما خبر برید بدان عاشقان مست :57شمارهٔ ۵۹: گر زاهدست جانم، اگر رند می پرست 58شمارهٔ ۶۰: ما پیش شمع روی تو پروانه وار مست 59شمارهٔ ۶۱: ای دوست، دلم راهوس باده حمراست 60شمارهٔ ۶۲: این همه موج بی کران ز چه خاست؟61شمارهٔ ۶۳: بآفتاب جمالت، که نور دیده ماست 62شمارهٔ ۶۴: جان عالم تو و این قصه ز جانت پیداس ...63شمارهٔ ۶۵: چون صبح سعادت ز جبین تو هویداست 64شمارهٔ ۶۶: چون نور رخت از همه سو ظاهر و پیداس ...65شمارهٔ ۶۷: خورشید منور ز جمال تو هویداست 66شمارهٔ ۶۸: دوست در مجلس جان آمد و محفل آراست 67شمارهٔ ۶۹: دین هر کس بقدر صدق و صفاست 68شمارهٔ ۷۰: رنگ رز رنگ خمی کرد و نیامد خم راست 69شمارهٔ ۷۱: ز درد عشق اگر جان غریق بحر بلاست 70شمارهٔ ۷۲: عشق و مستوری و مستی چو نمی آید راس ...71شمارهٔ ۷۳: معراج عاشقی، که فنا در پی فناست 72شمارهٔ ۷۴: مهربان یار وفاپیشه کجا رفت و کجاست ...73شمارهٔ ۷۵: «و هو معکم » گفت از این معنی چه خو ...74شمارهٔ ۷۶: یک سخن از قول اخوان الصفاست:75شمارهٔ ۷۷: در همه روی زمین یک دل هشیار کجاست؟76شمارهٔ ۷۸: جان گنه کار است و مجرم، رحمت جانان ...77شمارهٔ ۷۹: در خاکدان دهر دلی شادمان کجاست؟78شمارهٔ ۸۰: دلدار یار ماست، غمش غمگسار ماست 79شمارهٔ ۸۱: مقصود ما ز ملک جهان وصل یار ماست 80شمارهٔ ۸۲: از لطف دوست سکه دولت بنام ماست 81شمارهٔ ۸۳: شور جهان ز شکر آن دلستان ماست 82شمارهٔ ۸۴: دیده ام تا بر رخ آن گل عذار افتاده ...83شمارهٔ ۸۵: بر ما بناز می گذری، این چه عادتست؟84شمارهٔ ۸۶: دستم بدست گیر، که دل توبه کارتست 85شمارهٔ ۸۷: گر دل برفت، مسکن جانها بکوی تست 86شمارهٔ ۸۸: جاودان، هرکه ترا دید بعالم شادست 87شمارهٔ ۸۹: شفای جان مرا چیست؟ کز من آزردست 88شمارهٔ ۹۰: دل چه دیدست؟ که دیوانه آن یار شدست 89شمارهٔ ۹۱: روی زمین لعل بدخشان شدست 90شمارهٔ ۹۲: ای خواجه، درین کوی چه عیشست و چه ب ...91شمارهٔ ۹۳: بازم نمکی بر جگر ریش رسیدست 92شمارهٔ ۹۴: آن را که قبله اش رخ خورشید انورست 93شمارهٔ ۹۵: از هرچه هست ذکر جمال تو خوشترست 94شمارهٔ ۹۶: اگر در مغز، اگر در پوست یارست 95شمارهٔ ۹۷: هلاک عاشقان در انتظارست 96شمارهٔ ۹۸: یحبهم و یحبونه چه اقرارست؟97شمارهٔ ۹۹: دلم از غصه هجران تو اندر شورست 98شمارهٔ ۱۰۰: من اگر توبه شکستم کرمش موفورست 99شمارهٔ ۱۰۱: امروز بهرحال به از دی و پریرست 100شمارهٔ ۱۰۲: بگذار ره صومعه، کان دور و درازست 101شمارهٔ ۱۰۳: گر دیر سومنات بود، گر صوامعست 102شمارهٔ ۱۰۴: ره بیابانست و شب تاریک و پایم در ...103شمارهٔ ۱۰۵: در مذهب ما باده مباحست و حلالست 104شمارهٔ ۱۰۶: بهر کجا که رسد عشق شاه محترمست 105شمارهٔ ۱۰۷: جگرم گرم و دل خسته ندیم ندمست 106شمارهٔ ۱۰۸: غم تو بر دل و بر جان امیر و محتشم ...107شمارهٔ ۱۰۹: تو ساقی جان بخشی و عالم همه جامست 108شمارهٔ ۱۱۰: موسی صفتان را، که درین طور مقامست 109شمارهٔ ۱۱۱: خرد مستست و دل مستست و جان مست 110شمارهٔ ۱۱۲: دلم از عشق تو مستست و جان مست 111شمارهٔ ۱۱۳: گر دردمند گردد دل، دولتی عظیمست 112شمارهٔ ۱۱۴: ملامت را بمان، چه جای بیمست؟113شمارهٔ ۱۱۵: بنده را هست سؤالی و نه آن حد منست 114شمارهٔ ۱۱۶: آن ماه دل افروز، که محبوب جهانست 115شمارهٔ ۱۱۷: آن ماه شب افروز، که در پرده نهانس ...116شمارهٔ ۱۱۸: امشب شب آدینه و فردا رمضانست 117شمارهٔ ۱۱۹: ای بی خبران، مصلحت کار در آنست 118شمارهٔ ۱۲۰: ای ساقی جان بخش، که در جام تو جان ...119شمارهٔ ۱۲۱: بگوش سرو چه گفتی؟ که پای کوبانست 120شمارهٔ ۱۲۲: درد تو، که سرمایه ملک دو جهانست 121شمارهٔ ۱۲۳: در دیده صاحب نظران کشف عیانست :122شمارهٔ ۱۲۴: در نهان خانه وحدت قمری پنهان است 123شمارهٔ ۱۲۵: دلم از زلف تو آشفته و سرگردانست 124شمارهٔ ۱۲۶: صبا چه گفت بگوش چمن که خندانست؟125شمارهٔ ۱۲۷: فروغ نور رخت آفتاب تابانست 126شمارهٔ ۱۲۸: مرا پیوند او پیوند جانست 127شمارهٔ ۱۲۹: مرا چون عاشقی دارالامانست 128شمارهٔ ۱۳۰: مرا نور یقین همراه جانست 129شمارهٔ ۱۳۱: مرا هوای تو اندر میانه جانست 130شمارهٔ ۱۳۲: همه صحرا گلست و ارغوانست 131شمارهٔ ۱۳۳: دلم از شوق تو خونست و ندانم چونست 132شمارهٔ ۱۳۴: شریعت در طریقت مستعینست 133شمارهٔ ۱۳۵: آفتابیست جمالت که جهان پرتو اوست 134شمارهٔ ۱۳۶: باد صبا برگرفت پرده ز رخسار دوست 135شمارهٔ ۱۳۷: برآمد آفتاب طلعت دوست 136شمارهٔ ۱۳۸: بوی جان میآید از باد صبا، این بو ...137شمارهٔ ۱۳۹: بیار جان طلب کار را بحضرت دوست 138شمارهٔ ۱۴۰: دل من شیوه شیرین ترا دارد دوست 139شمارهٔ ۱۴۱: ز پیدایی چو پنهانست آن دوست 140شمارهٔ ۱۴۲: عاشق بمرگ مایل و عاقل بهانه جوست 141شمارهٔ ۱۴۳: عرصه عالم بما پیداست، ما پیدا بدو ...142شمارهٔ ۱۴۴: نمی توان خبری دادن از حقیقت دوست 143شمارهٔ ۱۴۵: دل ما بصد جان طلب کار اوست 144شمارهٔ ۱۴۶: قمری دارم کین چشم نهان خانه اوست 145شمارهٔ ۱۴۷: در سویدای دلم سودای اوست 146شمارهٔ ۱۴۸: سر بلندی بین، که دایم در سرم سودا ...147شمارهٔ ۱۴۹: ای دل و دلدار من، راه بوصل از چه ...148شمارهٔ ۱۵۰: آن یار جفا پیشه، که پشتست و پناهس ...149شمارهٔ ۱۵۱: برون ز راه خدا راهرو نه در راهست 150شمارهٔ ۱۵۲: در فهم همین نکته بسی عزت و جاهست 151شمارهٔ ۱۵۳: زان یار جفا پیشه، که پشتست و پناه ...152شمارهٔ ۱۵۴: مگو ز سختی این ره، چو دوست همراهس ...153شمارهٔ ۱۵۵: هرچند اگر سرخ و سفیدست و سیاهست 154شمارهٔ ۱۵۶: همچو خورشید، که او را نظری با ما ...155شمارهٔ ۱۵۷: عاشق قرین مهر و وفا هرکجا که هست 156شمارهٔ ۱۵۸: بکوی عاشقان بت خانه ای هست 157شمارهٔ ۱۵۹: زان یار سفر کرده کسی را خبری هست؟158شمارهٔ ۱۶۰: براه پیر مغان رو، که راه سرمستیست 159شمارهٔ ۱۶۱: در جمله ذرات جهان لمعه حسنیست 160شمارهٔ ۱۶۲: رخسار تو چون آینه صورت و معنیست 161شمارهٔ ۱۶۳: رخسار تو چون آینه صورت و معنیست 162شمارهٔ ۱۶۴: طریق عشق سپردن طریق بوالعجبیست 163شمارهٔ ۱۶۵: چون روی تو ز مصحف تنزیه آیتیست 164شمارهٔ ۱۶۶: گر جمله تویی تو، نیک و بد چیست؟165شمارهٔ ۱۶۷: ای بت عیار من، نام تو امروز چیست؟166شمارهٔ ۱۶۸: ای دوست، حکایت نهان چیست؟167شمارهٔ ۱۶۹: همه دردست درین واقعه، پس درمان چی ...168شمارهٔ ۱۷۰: بخون آغشته ام، درمان من چیست؟169شمارهٔ ۱۷۱: آنکه دل بر دست و دارد قصد جان پید ...170شمارهٔ ۱۷۲: عاشق روی ترا خرقه و زنار یکیست 171شمارهٔ ۱۷۳: پیوسته دلم در غم آن یار گرامیست 172شمارهٔ ۱۷۴: میان مجلس رندان حدیث فردا نیست 173شمارهٔ ۱۷۵: بیا، بیا، که مرا با تو نسبت جا نی ...174شمارهٔ ۱۷۶: حلقه بر در مزن، که بارت نیست 175شمارهٔ ۱۷۷: حلقه بر در مزن، که راهت نیست 176شمارهٔ ۱۷۸: همه کار و بار جهان هیچ نیست 177شمارهٔ ۱۷۹: تا با خودم از خودم خبر نیست 178شمارهٔ ۱۸۰: در بزم یار باده ناخوشگوار نیست 179شمارهٔ ۱۸۱: از تو بمقصود ره دور نیست 180شمارهٔ ۱۸۲: بی جمالت بوستان عیش ما را نور نیس ...181شمارهٔ ۱۸۳: بی یاد دوست در دل مستان سرور نیست 182شمارهٔ ۱۸۴: عاشقان در جمع با یارند و این بس د ...183شمارهٔ ۱۸۵: دل را ز جان گزیر وز جانان گزیر نی ...184شمارهٔ ۱۸۶: جان ما را دولت عشق رخت امروز نیست 185شمارهٔ ۱۸۷: شکی نماند که جز دوست در جهان کس ن ...186شمارهٔ ۱۸۸: بی جام عشق عیش دل ما تمام نیست 187شمارهٔ ۱۸۹: پیر ما جامیست، اما در خور این جام ...188شمارهٔ ۱۹۰: از دولت دیدار تو دل را غم جان نیس ...189شمارهٔ ۱۹۱: بجز وصلت حیات جاودان نیست 190شمارهٔ ۱۹۲: چو رویت تازه گل در بوستان نیست 191شمارهٔ ۱۹۳: بپیش مردم نادیده این سخن شینیست 192شمارهٔ ۱۹۴: خلق گویند که: در عشق بلیاتی نیست 193شمارهٔ ۱۹۵: هرکه را نفی فراوان شد و اثباتی نی ...194شمارهٔ ۱۹۶: از یار سفر کرده کسی را خبری نیست 195شمارهٔ ۱۹۷: در صومعه و دیر مغان هیچ سری نیست 196شمارهٔ ۱۹۸: ز بحر عشق تو هر قطره ای چو دریایی ...197شمارهٔ ۱۹۹: چراغ مرد معنی آشناییست 198شمارهٔ ۲۰۰: هرکجا در دو جهان عاشق روشن راییست 199شمارهٔ ۲۰۱: مرا با روی تو پیوسته روییست 200شمارهٔ ۲۰۲: باغبانا، بجهان تخم نکو باید کاشت 201شمارهٔ ۲۰۳: باز شوری بمحلت زد، ازین کو بگذشت 202شمارهٔ ۲۰۴: در شرح آن جمال بیانها ز حد گذشت 203شمارهٔ ۲۰۵: دردم ز اشتیاق تو ز اندازه در گذشت 204شمارهٔ ۲۰۶: چشم سرمست تو ما را بستم کاری کشت 205شمارهٔ ۲۰۷: ناگهان در تاخت عشقت، ملک جان یغما ...206شمارهٔ ۲۰۸: ذکر جمیل یار جهان را فرو گرفت 207شمارهٔ ۲۰۹: هرگز هوای وصل تو از جان ما نرفت 208شمارهٔ ۲۱۰: جان ببوی وصل یار از کعبه تا بتخان ...209شمارهٔ ۲۱۱: دیدمش دوش که :سرمست و خرامان میرف ...210شمارهٔ ۲۱۲: اسرار تو با خاطر هشیار توان گفت 211شمارهٔ ۲۱۳: با عشق ز تسبیح و مصلا نتوان گفت 212شمارهٔ ۲۱۴: در حسن و جمالی که تو داری چه توان ...213شمارهٔ ۲۱۵: بحق صحبت دیرین مرا مران بخجالت 214شمارهٔ ۲۱۶: ای رهنمای ملک معانی، چه گویمت؟215شمارهٔ ۲۱۷: ای پرتو جمال الهی،چه گویمت؟216شمارهٔ ۲۱۸: ای دل، چو پیش آمد غمی،آن را فرج د ...217شمارهٔ ۲۱۹: من و معشوق و جام ناب صباح 218شمارهٔ ۲۲۰: عشق تو مرا از هر دو جهان ساخت مجر ...219شمارهٔ ۲۲۱: ای دل و جان گرامی به تمنای تو شاد 220شمارهٔ ۲۲۲: بسودای تو خوش حالیم و دلشاد 221شمارهٔ ۲۲۳: بسیار سعی کردم و بسیار اجتهاد 222شمارهٔ ۲۲۴: جام در پای صراحی سر نهاد 223شمارهٔ ۲۲۵: دریغ باشد ازین چار سوی کون و فساد 224شمارهٔ ۲۲۶: سفر گزیدم ازین آستان کون و فساد 225شمارهٔ ۲۲۷: ما همه شیداییان بودیم و مستان ودا ...226شمارهٔ ۲۲۸: هزار شکر که سلطان عشق جان را داد 227شمارهٔ ۲۲۹: بنده پیر مغانیم، که جاویدان باد 228شمارهٔ ۲۳۰: حدم آن کس زند که بادم داد 229شمارهٔ ۲۳۱: ساقیم باده داد و بادم داد 230شمارهٔ ۲۳۲: نگین سلیمان بدیوان که داد؟231شمارهٔ ۲۳۳: ساقی مرا ز باده ناب مغانه داد 232شمارهٔ ۲۳۴: تو آن دری که در عمان نگنجد 233شمارهٔ ۲۳۵: ابر سودای تو آن لحظه که توفان بار ...234شمارهٔ ۲۳۶: دلم از جور تو بسیار شکایت دارد 235شمارهٔ ۲۳۷: ز ذوق عالم عرفان کجا خبر دارد 236شمارهٔ ۲۳۸: دیده مشتاق و دلم میل فراوان دارد 237شمارهٔ ۲۳۹: نقاره سحری قصه ای نهان دارد 238شمارهٔ ۲۴۰: آن خواجه سر بشر ندارد 239شمارهٔ ۲۴۱: مرا سودای او دیوانه دارد 240شمارهٔ ۲۴۲: بپیش اهل سیادت سعادتی دارد 241شمارهٔ ۲۴۳: دلم از شیوه شیرین تو شوری دارد 242شمارهٔ ۲۴۴: هر دلی در دو جهان چشم و چراغی دار ...243شمارهٔ ۲۴۵: جانم از نرگس مخمور تو جاهی دارد 244شمارهٔ ۲۴۶: جانم از دولت درد تو دوایی دارد 245شمارهٔ ۲۴۷: در ولای تو دلم حسن وفایی دارد 246شمارهٔ ۲۴۸: من رند خرابات مغانم چه توان کرد؟247شمارهٔ ۲۴۹: تا که از جور زمان بر جگرم ریش رسد ...248شمارهٔ ۲۵۰: چو عکس مشرق صبح ازل هویدا شد 249شمارهٔ ۲۵۱: تا به کی این دل من واله و شیدا با ...250شمارهٔ ۲۵۲: تا به کی خاطر من واله و شیدا باشد ...251شمارهٔ ۲۵۳: در قیامت همه کس طالب و جویا باشد 252شمارهٔ ۲۵۴: طور سینا چه بود؟ سینه دانا باشد 253شمارهٔ ۲۵۵: گر همه میل دلت جانب سلما باشد 254شمارهٔ ۲۵۶: هر کرا در دل و جان عشق و تولا باش ...255شمارهٔ ۲۵۷: هر که او را هوس منصب اعلا باشد 256شمارهٔ ۲۵۸: مرا گر اندرون پر نار باشد 257شمارهٔ ۲۵۹: ارنی و لن ترانی راز و نیاز باشد 258شمارهٔ ۲۶۰: مست و مستور ندیدیم و گر هم باشد 259شمارهٔ ۲۶۱: مظهر ذات و صفت آدم و عالم باشد 260شمارهٔ ۲۶۲: تا دل آشفته آن زلف پریشان باشد 261شمارهٔ ۲۶۳: عاشقی را،که دل از عشق پریشان باشد 262شمارهٔ ۲۶۴: گرترا میل دلی سوی دل و جان باشد 263شمارهٔ ۲۶۵: گر دلم عید ترا لایق قربان باشد 264شمارهٔ ۲۶۶: کسی که روی تو بیند چگونه شاد نباش ...265شمارهٔ ۲۶۷: نه از خطاست که در ابروی تو چین با ...266شمارهٔ ۲۶۸: بپیش درد من درمان چه باشد؟267شمارهٔ ۲۶۹: رنگرز و رنگرزی دیر شد 268شمارهٔ ۲۷۰: از دولت وصال تو کارم بکام شد 269شمارهٔ ۲۷۱: آیینه سبب گشت که روی تو عیان شد 270شمارهٔ ۲۷۲: درمان طلب کردم بسی،این درد را درم ...271شمارهٔ ۲۷۳: باز دست عشق عقلم را گریبان میکشد 272شمارهٔ ۲۷۴: شوری از شیوه شیرین تو پیدا آمد 273شمارهٔ ۲۷۵: روی هرکس که باندازه مرآت آمد 274شمارهٔ ۲۷۶: باده از خم ارادت بسعادت آمد 275شمارهٔ ۲۷۷: بر دلم بار غم عشق بغایت آمد 276شمارهٔ ۲۷۸: آن ماه دل افروز که رشک قمر آمد 277شمارهٔ ۲۷۹: امروز بار دیگر آن ماه دلبر آمد 278شمارهٔ ۲۸۰: باز آفتاب دولت از بام ما بر آمد 279شمارهٔ ۲۸۱: نهال دولتم را گل بر آمد 280شمارهٔ ۲۸۲: چشم بیدار مرا نوبت دیدار آمد 281شمارهٔ ۲۸۳: شاد باش،ای دل من،نوبت دیدار آمد 282شمارهٔ ۲۸۴: باز، ز خم باده های ناب بر آمد 283شمارهٔ ۲۸۵: یار ببازار کاینات برآمد 284شمارهٔ ۲۸۶: آن یار چو ناگاه ببازار برآمد 285شمارهٔ ۲۸۷: چون ماه من از مشرق انوار بر آمد 286شمارهٔ ۲۸۸: چون ماه نو از مشرق انوار برآمد 287شمارهٔ ۲۸۹: دلدار من از خانه ببازار برآمد 288شمارهٔ ۲۹۰: دمید صبح سعادت،که یار باز آمد 289شمارهٔ ۲۹۱: ازکف ساقی جان باده چو در جام آمد 290شمارهٔ ۲۹۲: آخر،ای شوخ جهان،عشوه گری با ما چن ...291شمارهٔ ۲۹۳: در هوایت عاشقان مستمند 292شمارهٔ ۲۹۴: چنانکه چشم تو در غمزه دلبری داند 293شمارهٔ ۲۹۵: مرا اگر تو ندانی حبیب می داند 294شمارهٔ ۲۹۶: حالت جان مرا پیر مغان میداند 295شمارهٔ ۲۹۷: در آن چمن که تو دیدی گلی ببار نما ...296شمارهٔ ۲۹۸: منگر بعاشقان،که ز صد یک نشان نمان ...297شمارهٔ ۲۹۹: در هیچ زمان غیر بدل راه ندادند 298شمارهٔ ۳۰۰: چند در مسجد و در صومعه غارت کردند 299شمارهٔ ۳۰۱: عاشقان را چو صلا جانب می خانه زدن ...300شمارهٔ ۳۰۲: اندرین دور، که مستان طریقت خوارند 301شمارهٔ ۳۰۳: هر گه که یار شیوه ناز ابتدی کند 302شمارهٔ ۳۰۴: آنان که بجز روی تو جایی نگرانند 303شمارهٔ ۳۰۵: خرده بینان طریقت همه صرافانند 304شمارهٔ ۳۰۶: آب حیوان،که سکندر طلبش میفرمود 305شمارهٔ ۳۰۷: ای عشق توام در دو جهان مقصد و مقص ...306شمارهٔ ۳۰۸: بر کهن دیر جهان دوست تجلی فرمود 307شمارهٔ ۳۰۹: بیمن دولت محبوب عاقبت محمود 308شمارهٔ ۳۱۰: تویی،که مرهم ریشی و غایت مقصود 309شمارهٔ ۳۱۱: دل آینه صورت و معنیست عجب بود 310شمارهٔ ۳۱۲: رنگ رز خواست که خمی کند از کور و ...311شمارهٔ ۳۱۳: ز سوز و شوق تو از جان و دل بر آمد ...312شمارهٔ ۳۱۴: زلفت شب قدرست،زهی سایه ممدود!313شمارهٔ ۳۱۵: ساقیا،نور صبح روی نمود 314شمارهٔ ۳۱۶: سرمایه سعادت ما در دیار بود 315شمارهٔ ۳۱۷: صدبار فکر کردم و صد راه آزمود 316شمارهٔ ۳۱۸: عشقش بخاک بردم و گفتم که: یا ودود 317شمارهٔ ۳۱۹: «علم القرآن » ز «الرحمن » چه بود؟318شمارهٔ ۳۲۰: فتنه در خواب قیامت خفته بود 319شمارهٔ ۳۲۱: فرو ریختی باز در جام جود 320شمارهٔ ۳۲۲: کسی که شیوه حکمت گرفت گوی ربود 321شمارهٔ ۳۲۳: «یحبه و یحبونم » چنین فرمود:322شمارهٔ ۳۲۴: این عشق و مودت اثر لطف خدا بود 323شمارهٔ ۳۲۵: گیسوی تو هر چند کمندی زبلا بود 324شمارهٔ ۳۲۶: روی زیبای تو چون شمع صفا خواهد بو ...325شمارهٔ ۳۲۷: مقام ما بسر کوی یار خواهد بود 326شمارهٔ ۳۲۸: تا جهاندار، جهاندار جهان خواهد بو ...327شمارهٔ ۳۲۹: هرکجا می گذرد دوست، فغان خواهد بو ...328شمارهٔ ۳۳۰: بعد ازین دلبر ما عربده جو خواهد ب ...329شمارهٔ ۳۳۱: گر با تو دمی محرم اسرار توان بود 330شمارهٔ ۳۳۲: صاحب قلاده اهل نزاع و غلو بود 331شمارهٔ ۳۳۳: چون حسن دلاویز تو در جلوه گری بود 332شمارهٔ ۳۳۴: گاهی درون پرده عزت نهان شود 333شمارهٔ ۳۳۵: از افق مکرمت صبح سعادت دمید 334شمارهٔ ۳۳۶: تعینات جهان در میان بیم و امید 335شمارهٔ ۳۳۷: دل ما باده طلب کرد و شرابش برسید 336شمارهٔ ۳۳۸: صبح ازل ز مشرق انوار بردمید 337شمارهٔ ۳۳۹: منم و چشم رمد دیده و نور خورشید 338شمارهٔ ۳۴۰: نعم الفقیه، حال مدرس کجا رسید؟339شمارهٔ ۳۴۱: «یحبهم » ز چه رو گشت آن مراد مرید ...340شمارهٔ ۳۴۲: طریق توبه و تقوی شکستم تا چه پیش ...341شمارهٔ ۳۴۳: بانگ مستان خرابات فنا می آید 342شمارهٔ ۳۴۴: بوی سنبل ز دم باد صبا می آید 343شمارهٔ ۳۴۵: بوی عشق از نفس باد صبا می آید 344شمارهٔ ۳۴۶: از خم صفا جام می ناب بیارید 345شمارهٔ ۳۴۷: از خم صفا باده چون قند بیارید 346شمارهٔ ۳۴۸: خانه ما روضه شد،چون مقدم رضوان رس ...347شمارهٔ ۳۴۹: درد مرا نوبت درمان رسید 348شمارهٔ ۳۵۰: موسی بکوه طور بنور عیان رسید 349شمارهٔ ۳۵۱: دل ز داروخانه دردت دوا دارد امید 350شمارهٔ ۳۵۲: هر کرا جرعه می داد بسر گردانید 351شمارهٔ ۳۵۳: صفیر مرغ جان اسرار گوید 352شمارهٔ ۳۵۴: دلم از قصه هجران چه گوید؟353شمارهٔ ۳۵۵: در پس آیینه چیست باز نمایید 354شمارهٔ ۳۵۶: با ما سخن از خرقه و سجاده مگویید 355شمارهٔ ۳۵۷: از باده گلگون قدری هست بگویید 356شمارهٔ ۳۵۸: از پیر مغان گر خبری هست بگویید 357شمارهٔ ۳۵۹: در مجلس ما جز سخن یار مگویید 358شمارهٔ ۳۶۰: گدایی می کنم زان یار دلبر 359شمارهٔ ۳۶۱: هله! ای دوست بیا باده بخور، غصه م ...360شمارهٔ ۳۶۲: اول ثبوت عرش، پس آنگه جلوس یار 361شمارهٔ ۳۶۳: ای جان جهان، ساقی جان، رطل گران د ...362شمارهٔ ۳۶۴: بیا، بیا، که غریبیم و عاشقیم و نز ...363شمارهٔ ۳۶۵: جام جمست این دل بیچاره، گوش دار 364شمارهٔ ۳۶۶: در داستان عشق تفصی نمود یار 365شمارهٔ ۳۶۷: درد سری میدهد زحمت رنج خمار 366شمارهٔ ۳۶۸: رو خرقه گرو کن، دل و دلدار بدست آ ...367شمارهٔ ۳۶۹: ساقیا، مست خرابیم، بما جامی آر 368شمارهٔ ۳۷۰: ساقی، بیار باده، که تلخست انتظار 369شمارهٔ ۳۷۱: ساقی، بیار باده گل رنگ خوشگوار 370شمارهٔ ۳۷۲: سینه مجروحست و عقل آشفته، خاطر بی ...371شمارهٔ ۳۷۳: عزت عشق بود غیرت یار 372شمارهٔ ۳۷۴: غلطی نیست در حساب و شمار 373شمارهٔ ۳۷۵: قصه ای نو رسید از اسرار:374شمارهٔ ۳۷۶: لاف عرفان می زند آن زاهد لاغر شکا ...375شمارهٔ ۳۷۷: ماییم و جام باده و سودای آن نگار 376شمارهٔ ۳۷۸: مشربم عذبست و مطرب عشق و ساقی یار ...377شمارهٔ ۳۷۹: مشکین کلاله را چو برافکند آن نگار 378شمارهٔ ۳۸۰: منم و عشق سرکش عیار 379شمارهٔ ۳۸۱: هر که هشیار درین دیر مغانش مگذار 380شمارهٔ ۳۸۲: اگرچه خسرو عالم شوی و گر فغفور 381شمارهٔ ۳۸۳: پیش ما قصه شوقست و شهودست و حضور 382شمارهٔ ۳۸۴: در کهن دیر زمان جمله فریبست و غرو ...383شمارهٔ ۳۸۵: کار بی همکار سخت و راه بی همراه د ...384شمارهٔ ۳۸۶: امکان صبر نیست، ز سر گیرم این نفی ...385شمارهٔ ۳۸۷: چو نازنین جهانی بحسن خویش بناز 386شمارهٔ ۳۸۸: ماییم و حضرت تو و صد سوز و صد نیا ...387شمارهٔ ۳۸۹: با زلف و رخت مست مدامیم شب و روز 388شمارهٔ ۳۹۰: فکر عقل از حد گذشت، ای عشق، آتش ب ...389شمارهٔ ۳۹۱: دلم در عشق ناپرواست امروز 390شمارهٔ ۳۹۲: از لب لعل توام کار بکامست امروز 391شمارهٔ ۳۹۳: سید سادات عالم غیر انسان نیست کس 392شمارهٔ ۳۹۴: ز چشم گوشه نشینان نشان سودا پرس 393شمارهٔ ۳۹۵: گر کسی مست و خرابست ز مستانش پرس 394شمارهٔ ۳۹۶: از ما حکایت می و پیر و مغانه پرس 395شمارهٔ ۳۹۷: دلی دارم ز سودایش پر آتش 396شمارهٔ ۳۹۸: تو شمع مجلسی در بزم جان باش 397شمارهٔ ۳۹۹: جان هوادار تو شد، فاش مکن اسرارش 398شمارهٔ ۴۰۰: خواجه مستست، ببین در سر و در دستا ...399شمارهٔ ۴۰۱: بر کنار طاس گردون زد هلال انگشت د ...400شمارهٔ ۴۰۲: بنده از دوست سئوالی بصفا کردم دوش 401شمارهٔ ۴۰۳: پهلوی خوانان غزل می خواند دوش 402شمارهٔ ۴۰۴: واردات عاشقان کز عشق می آید بگوش 403شمارهٔ ۴۰۵: باده ام صافست و مطرب صاف و ساقی ص ...404شمارهٔ ۴۰۶: بنادانان مگو سر حقایق 405شمارهٔ ۴۰۷: متمادی شدست یوم فراق 406شمارهٔ ۴۰۸: بآرزوی تو در خاک می روم، در خاک 407شمارهٔ ۴۰۹: چه بود قصه لیلی درین نشیمن خاک؟408شمارهٔ ۴۱۰: رندیم و عاشقیم و جهان سوز و جامه ...409شمارهٔ ۴۱۱: ای زلف و رخت میگون، ای دوست سلام ...410شمارهٔ ۴۱۲: نور ولایت تویی، شاه سلام علیک 411شمارهٔ ۴۱۳: در تو عجب مانده ام ای عشق شنگ 412شمارهٔ ۴۱۴: از شبستان ازل، تا بامداد آب و گل 413شمارهٔ ۴۱۵: بلبل آشفته حال، از سرمستی بنال 414شمارهٔ ۴۱۶: بیار، ساقی عشاق، جام مالامال 415شمارهٔ ۴۱۷: خاطرم آشفته و جان در ملال 416شمارهٔ ۴۱۸: ما گنج قدیمیم درین دیر کهن سال 417شمارهٔ ۴۱۹: مقررست و معین، برای اهل کمال 418شمارهٔ ۴۲۰: خدای را چو ندانی، چه فقه و چه معق ...419شمارهٔ ۴۲۱: این چه حدیثست که کرد آن صنم؟420شمارهٔ ۴۲۲: بهیچ یار و دیاری اگر چه دل ننهادم 421شمارهٔ ۴۲۳: خوش وقت من، که آینه کردار روشنم 422شمارهٔ ۴۲۴: سلطان دلنواز چو باز آمد از کرم 423شمارهٔ ۴۲۵: طلب گاری ز حد بگذشت و ما محروم و ...424شمارهٔ ۴۲۶: نی چو بنالید، بگفتا: نیم 425شمارهٔ ۴۲۷: از ما مپیچ رو، که غریبیم و تلخ کا ...426شمارهٔ ۴۲۸: یک جام بجانی دهد آن ساقی خودکام 427شمارهٔ ۴۲۹: بیا، که نوبت رندیست، عاشقم، مستم 428شمارهٔ ۴۳۰: دوش آن مه دو هفته دستم گرفت، دستم 429شمارهٔ ۴۳۱: سوی می خانه میکشی دستم 430شمارهٔ ۴۳۲: من از سودای جانان نیم مستم 431شمارهٔ ۴۳۳: اگر بر خاک کویت گرد گردم 432شمارهٔ ۴۳۴: سفر گزیدم و آهنگ آن جهان کردم 433شمارهٔ ۴۳۵: دوش بر اوج لا مکان خیمه اصطفا زدم 434شمارهٔ ۴۳۶: بدوستی، که ترا نیک دوست می دارم 435شمارهٔ ۴۳۷: دینار نمی خواهم، من عاشق دیدارم 436شمارهٔ ۴۳۸: گر بنالم من از این درد که در دل د ...437شمارهٔ ۴۳۹: منت از دل بصد جان دوست دارم 438شمارهٔ ۴۴۰: نه تنها من خراب و مست یارم 439شمارهٔ ۴۴۱: باده می نوشم و سودای تو در سر دار ...440شمارهٔ ۴۴۲: سرم سبزست و لب خندان و عیش جاودان ...441شمارهٔ ۴۴۳: عاشق یارم، بغیر یار ندارم 442شمارهٔ ۴۴۴: جگر گر مست و دل گر مست و آه آتشین ...443شمارهٔ ۴۴۵: از نایره شوقت در دل شرری دارم 444شمارهٔ ۴۴۶: در ملک وصال او ظل شجری دارم 445شمارهٔ ۴۴۷: چشم گریان و دل زار و نزاری دارم 446شمارهٔ ۴۴۸: عیسی بظهور آمد، من مرده چرا باشم؟447شمارهٔ ۴۴۹: خیالست این که: من بی یار باشم 448شمارهٔ ۴۵۰: ای دوای درد بیماران، سلام علیکم 449شمارهٔ ۴۵۱: بحمدالله من از دردی کشانم 450شمارهٔ ۴۵۲: فقر می گفت که: من خسرو جاویدانم 451شمارهٔ ۴۵۳: من بیچاره سودا زده سرگردانم 452شمارهٔ ۴۵۴: من ز سودای تو سرگشته و سرگردانم 453شمارهٔ ۴۵۵: مشرب عذب مرا هر نفس از خم قدیم 454شمارهٔ ۴۵۶: میان آتش سوزان علم فراخته ایم 455شمارهٔ ۴۵۷: ما در هوای عشق تو سرمست باده ایم 456شمارهٔ ۴۵۸: پهلوی خوان بسر کوی حبیب آمده ایم 457شمارهٔ ۴۵۹: گرنه آنست که جوینده یار آمده ایم؟458شمارهٔ ۴۶۰: مست بودیم بگلبانگ تو هشیار شدیم 459شمارهٔ ۴۶۱: اقبال عشق بود، که ما مقبل آمدیم 460شمارهٔ ۴۶۲: ما در جهان کون برای تو آمدیم 461شمارهٔ ۴۶۳: این عنایت ازلی بود که ره پرسیدیم 462شمارهٔ ۴۶۴: در مسجد و در کعبه و بت خانه دویدی ...463شمارهٔ ۴۶۵: ما در طلب دوست فراوان بدویدیم 464شمارهٔ ۴۶۶: در دور رخت یک دل هشیار ندیدیم 465شمارهٔ ۴۶۷: در کعبه و بت خانه بجز یار ندیدیم 466شمارهٔ ۴۶۸: هزاران بحر در دردانه دیدیم 467شمارهٔ ۴۶۹: جانا، بجز از تو کس نداریم 468شمارهٔ ۴۷۰: عمریست که سودای سر زلف تو داریم 469شمارهٔ ۴۷۱: غیر از تو کس دگر نداریم 470شمارهٔ ۴۷۲: ما در دل و جان آتش سودای تو داریم 471شمارهٔ ۴۷۳: ما عاشق و رند و پاکبازیم 472شمارهٔ ۴۷۴: ماییم که چون باده گل رنگ بجوشیم 473شمارهٔ ۴۷۵: با روی تو ز سبزه و گلزار فارغیم 474شمارهٔ ۴۷۶: گرچه در طور شریعت همه مأمورانیم 475شمارهٔ ۴۷۷: لب مگز، عشوه مده باز، که ما مستان ...476شمارهٔ ۴۷۸: ما و این عشق دل افروز، که جان در ...477شمارهٔ ۴۷۹: ما نه امروزست کز عشق و ولا دم می ...478شمارهٔ ۴۸۰: تو جان و دل مایی، من وصف تو چون گ ...479شمارهٔ ۴۸۱: چه گویم؟ ای مسلمانان، چه گویم؟480شمارهٔ ۴۸۲: ماه عیانست روی یار چه گویم؟481شمارهٔ ۴۸۳: عجب رعنا و زیبایی، چه گویم؟482شمارهٔ ۴۸۴: من معدن اسرارم، اما بنمی گویم 483شمارهٔ ۴۸۵: این سخن نیست باندازه که من میگویم 484شمارهٔ ۴۸۶: ما سوز عشق را بدو عالم نمیدهیم 485شمارهٔ ۴۸۷: ما عشق یار را بدو عالم نمیدهیم 486شمارهٔ ۴۸۸: بیا، بیا، که فقیریم و خاکسار تویی ...487شمارهٔ ۴۸۹: بر سر راهم بدید و گفت:«هی سن کیم ...488شمارهٔ ۴۹۰: بصلاح آمد از اوصاف خدای ذوالمن 489شمارهٔ ۴۹۱: بفضل و رحمت و توفیق ذوالمن 490شمارهٔ ۴۹۲: دوش آن مه دو هفته من با هزار فن 491شمارهٔ ۴۹۳: ساقی جان، لطف فرما کاسه دردی بمن 492شمارهٔ ۴۹۴: سامان عیش نیست درین دار پر فتن 493شمارهٔ ۴۹۵: طالبانی که اسیرند درین حبس بدن 494شمارهٔ ۴۹۶: من بجانان زنده ام، گر باز دانی ای ...495شمارهٔ ۴۹۷: یارم ز در در آمو، وشتن کنید وشتن 496شمارهٔ ۴۹۸: آن ماه مسافر سفری کرد ز کرمان 497شمارهٔ ۴۹۹: ای ساقی دل و جان، ای نور چشم اعیا ...498شمارهٔ ۵۰۰: ای عاشقان، ای عاشقان، هنگام آن شد ...499شمارهٔ ۵۰۱: این چنین مست و معربد بکجا؟ ای دل ...500شمارهٔ ۵۰۲: ای نور دل و دیده وای زبده اعیان 501شمارهٔ ۵۰۳: با هیچ رسید این صفت باده فروشان 502شمارهٔ ۵۰۴: بس عجب طرفه حدیثیست که: آن شاه جه ...503شمارهٔ ۵۰۵: بشنو ز عشق رمزی، حیران مباش، حیرا ...504شمارهٔ ۵۰۶: بقدر جام بود شور و حالت مستان 505شمارهٔ ۵۰۷: بیا، ای یار سودایی، بیا، ای جان س ...506شمارهٔ ۵۰۸: بیا، که عشق برافراخت سنجق سلطان 507شمارهٔ ۵۰۹: تربیت میکند مرا جانان 508شمارهٔ ۵۱۰: تن زنده بجان آمد و جان زنده بجانا ...509شمارهٔ ۵۱۱: جانم بلب رسید ز غم، ساقی، الامان 510شمارهٔ ۵۱۲: چندان که گفتم: خاطر مرنجان 511شمارهٔ ۵۱۳: حیات تن ز جان آمد، حیات جان ز جان ...512شمارهٔ ۵۱۴: خبری دهید جان را، که ز دوست چیست ...513شمارهٔ ۵۱۵: دل با تو نظر دارد، اما نظری پنهان 514شمارهٔ ۵۱۶: دوست در مجلسست و جان در جان 515شمارهٔ ۵۱۷: ز خوبان عربده خوش باشد، ای جان 516شمارهٔ ۵۱۸: ساقی چو تو باشی، همه جا باده پرست ...517شمارهٔ ۵۱۹: سرگشته ایم و حیران در کوی مهرورزا ...518شمارهٔ ۵۲۰: عشق و معشوق و عاشق حیران 519شمارهٔ ۵۲۱: «فوز النجات » می طلبی؟ جام می ستا ...520شمارهٔ ۵۲۲: «کن فکان » جان را خبر گوید ز «کان ...521شمارهٔ ۵۲۳: «کل یوم هو فی شان » چه نشانست و چ ...522شمارهٔ ۵۲۴: «کل یوم هو فی شان » ز چه کردند بی ...523شمارهٔ ۵۲۵: گر ره بتو هست، چیست فرمان؟524شمارهٔ ۵۲۶: گر شیر نه ای، بگذر ازین بیشه شیرا ...525شمارهٔ ۵۲۷: گفت حق: «کل من علیها فان »526شمارهٔ ۵۲۸: ما که مستان خرابیم درین دیر مغان 527شمارهٔ ۵۲۹: مقررست و معین بحجت و برهان 528شمارهٔ ۵۳۰: میان باطن جانی و جان تویی، ای جان 529شمارهٔ ۵۳۱: همه بودند که گفتند بپیدا و نهان 530شمارهٔ ۵۳۲: همه جا اوست شاه جاویدان 531شمارهٔ ۵۳۳: جگر پردرد و دل پر خونم، ای جان 532شمارهٔ ۵۳۴: یار همان، درد همان، دل همان 533شمارهٔ ۵۳۵: «حصل ما فی الصدور» لذت جان یافتن 534شمارهٔ ۵۳۶: در دل از شوق تو شوریست که نتوان گ ...535شمارهٔ ۵۳۷: چه باشد شیوه عاشق؟ بمعشوقان نظر ک ...536شمارهٔ ۵۳۸: مرا از زخم شمشیرت نمی شاید حذر کر ...537شمارهٔ ۵۳۹: خواهی بجهان شوری، بنیاد قیامت کن 538شمارهٔ ۵۴۰: نیم مستان ترا سرگشته چون پرگار کن 539شمارهٔ ۵۴۱: بیتی همی سرایم و زاریست کار من 540شمارهٔ ۵۴۲: ناوک غمزه می زند بر دل من نگار من 541شمارهٔ ۵۴۳: بسامان آمد احوال دل من 542شمارهٔ ۵۴۴: بسودایت سرشت آب و گل من 543شمارهٔ ۵۴۵: عید و بر قندان تویی، ای جان جان ج ...544شمارهٔ ۵۴۶: جگر گرمست و آهم سرد و دل خون 545شمارهٔ ۵۴۷: دل آشفته دارم، چشم پر خون 546شمارهٔ ۵۴۸: ما را هوای باده نابست در درون 547شمارهٔ ۵۴۹: از عیان گر واقفی، بگذر ز عین 548شمارهٔ ۵۵۰: الا! ای نفس، خودکامی و خودبین 549شمارهٔ ۵۵۱: ای یار، ندانم که چه رسمست و چه آی ...550شمارهٔ ۵۵۲: بجان آمد ز هجران جان مسکین 551شمارهٔ ۵۵۳: پیر مغان کجاست؟ که آن مرد دوربین 552شمارهٔ ۵۵۴: جعل را چند ازین تحسین و تمکین؟553شمارهٔ ۵۵۵: «حمدلله » گفت رب العالمین 554شمارهٔ ۵۵۶: گفت: نور آسمانست و زمین 555شمارهٔ ۵۵۷: ما داغ آرزوی تو داریم بر جبین 556شمارهٔ ۵۵۸: منت خدای را، که در اطوار ما و طین 557شمارهٔ ۵۵۹: هله! ای ساقی جانها، بده آن باده ر ...558شمارهٔ ۵۶۰: ای دل و جانت بهواها گرو 559شمارهٔ ۵۶۱: باده کهنه گیر و شیشه نو 560شمارهٔ ۵۶۲: ای ساقی جان بخش ما،یک لحظه ما را ...561شمارهٔ ۵۶۳: تو محیطی و دیگران همه جو 562شمارهٔ ۵۶۴: چه شنیدی که دل از دست بدادی،تو عم ...563شمارهٔ ۵۶۵: زان نکهت مشکین،که همی آید از آن س ...564شمارهٔ ۵۶۶: «ستر الله علینا» چه علالاست درین ...565شمارهٔ ۵۶۷: دل شوریده را تمنا تو 566شمارهٔ ۵۶۸: ای دل، اگر تو عاشقی، با عاشقان هم ...567شمارهٔ ۵۶۹: از لعل یار اگر شکری یافتی بگو 568شمارهٔ ۵۷۰: پیش ما قصه جام و جم و جمشید مگو 569شمارهٔ ۵۷۱: «الا یاایهاالساقی »، مرا جام مصفا ...570شمارهٔ ۵۷۲: «کان الله » گفت و «کان الله له »571شمارهٔ ۵۷۳: ای آفتاب روی ترا پرده دار ماه 572شمارهٔ ۵۷۴: بر بیدلان گذشت و نکرد اینطرف نگاه 573شمارهٔ ۵۷۵: پیش از بنای مدرسه و رسم خانقاه 574شمارهٔ ۵۷۶: «عز من قائل » چه گفت اله؟575شمارهٔ ۵۷۷: گم کرده ایم راه و ندانیم پیشگاه 576شمارهٔ ۵۷۸: مرا یاریست، اندر گاه و بیگاه 577شمارهٔ ۵۷۹: در میان همه خوبان بت ما از همه به 578شمارهٔ ۵۸۰: آتش عشق تو شوری در جهان انداخته 579شمارهٔ ۵۸۱: ای آتش سودای تو در کن فکان انداخت ...580شمارهٔ ۵۸۲: ای خیالت عقل کل را در گمان انداخت ...581شمارهٔ ۵۸۳: ای کمالت نعت عزت در جهان انداخته 582شمارهٔ ۵۸۴: روی مه را جلوه دادی، زلف میگون تا ...583شمارهٔ ۵۸۵: ای کوس کبریای تو در لامکان زده 584شمارهٔ ۵۸۶: هله!ای ساقی جانها، قدح باده بمن د ...585شمارهٔ ۵۸۷: ساقیا، عذر مگو، باده بسر مستان ده 586شمارهٔ ۵۸۸: گرم از طالع فرخ رخ جانان شود دیده 587شمارهٔ ۵۸۹: گر تو از مستان عشقی در وله 588شمارهٔ ۵۹۰: بجانان زنده ام، الحمدلله 589شمارهٔ ۵۹۱: از مسجد و می خانه وز کعبه و بت خا ...590شمارهٔ ۵۹۲: بیا، ای ماه کنعانی، بیا ای شاه فر ...591شمارهٔ ۵۹۳: پر گشت جهان از می گل رنگ مغانه 592شمارهٔ ۵۹۴: مرآت دل شکستی، ای گنج جاودانه 593شمارهٔ ۵۹۵: می کشد آن حبیب فرزانه 594شمارهٔ ۵۹۶: آیینه تیره شد، ز چه تیره است آینه ...595شمارهٔ ۵۹۷: تا گرد ماه سنبل مشکین نهاده ای 596شمارهٔ ۵۹۸: همه لذت، همه شهوت، همگی رد شده ای 597شمارهٔ ۵۹۹: این شناسی که: از آن شهر و دیار آم ...598شمارهٔ ۶۰۰: خطاب «لن ترانی » چیست؟ یعنی 599شمارهٔ ۶۰۱: «هدی للمتقین » گفتند: یعنی 600شمارهٔ ۶۰۲: هر لحظه مرا میرسد انوار تجلی 601شمارهٔ ۶۰۳: بجان تو، که خمارم بغایت، ای چلبی 602شمارهٔ ۶۰۴: دل ز من برداشت یار مهربان، واحسرت ...603شمارهٔ ۶۰۵: با یاد خدا باش، بهر جای که هستی 604شمارهٔ ۶۰۶: چو با تست مقصود، هرجا که هستی 605شمارهٔ ۶۰۷: چه ذوق نیستی یابی؟ که هستی 606شمارهٔ ۶۰۸: السلام علیک، یا سندی 607شمارهٔ ۶۰۹: ای دل عشاق را بروی تو شادی 608شمارهٔ ۶۱۰: دلم از غصه هجران تو دارد دردی 609شمارهٔ ۶۱۱: گر گلی از گلشن حسنش ببازار آمدی 610شمارهٔ ۶۱۲: گر نسیم رحمتی از کوی جانان آمدی 611شمارهٔ ۶۱۳: فرودی باشد و ننگ و جودی 612شمارهٔ ۶۱۴: گر جان بهوای تو گرفتار نبودی 613شمارهٔ ۶۱۵: جان نوروز و جان صد عیدی 614شمارهٔ ۶۱۶: ای آفتاب روی ترا ماه مشتری 615شمارهٔ ۶۱۷: ای عشق دل فروز، که شاه مظفری 616شمارهٔ ۶۱۸: وصال یار بصد جان بخر، اگر نخری 617شمارهٔ ۶۱۹: مرا از پرتو روی تو هر لمعه است دی ...618شمارهٔ ۶۲۰: ای دوست، بگو باری تا: عزم کجا دار ...619شمارهٔ ۶۲۱: روی دل را بسوی جان داری 620شمارهٔ ۶۲۲: حکایتی دو سه دارم، بشرط دستوری 621شمارهٔ ۶۲۳: ز حد گذشت حکایت ز قصه دوری 622شمارهٔ ۶۲۴: شب عیدست و ما عاشق، چه گویم قصه د ...623شمارهٔ ۶۲۵: من قبله بدل کردم، تا کی بود این ک ...624شمارهٔ ۶۲۶: میسرت نشود عاشقی و مستوری 625شمارهٔ ۶۲۷: نه مست جام خدایی، نه مرد مستوری 626شمارهٔ ۶۲۸: گر زانکه بگویند: گدایی و فقیری 627شمارهٔ ۶۲۹: اگر ز مصر جهانی و گر ز تبریزی 628شمارهٔ ۶۳۰: تو همچو عقل شریفی و همچو روح عزیز ...629شمارهٔ ۶۳۱: تا سر الهی ز ملاهی نشناسی 630شمارهٔ ۶۳۲: من عشقم و عشق من چه پرسی؟631شمارهٔ ۶۳۳: دلا، ز باده و خم خانه که میپرسی؟632شمارهٔ ۶۳۴: زمانی یار شو، گر یار باشی 633شمارهٔ ۶۳۵: چه غمست آخر از غم؟ چو تو در میانه ...634شمارهٔ ۶۳۶: امروز بجد دارم با تو سر دشنامی 635شمارهٔ ۶۳۷: ای قطب جامی، شاه انامی 636شمارهٔ ۶۳۸: ای ماه معربد، ز کجایی و چه نامی؟637شمارهٔ ۶۳۹: زنهار! درین کوی بغفلت نخرامی 638شمارهٔ ۶۴۰: گر شمس منیر آمدی، ار بدر تمامی 639شمارهٔ ۶۴۱: هله! ای جان گرامی، ز کجایی و چه ن ...640شمارهٔ ۶۴۲: پیش از بنای مدرسه و دیر ارمنی 641شمارهٔ ۶۴۳: سخنی می رود، ای دوست، مسلم سخنی 642شمارهٔ ۶۴۴: سؤال میکنم، ار هست رخصت سخنی 643شمارهٔ ۶۴۵: گر بر حدیث اهل دل انکار می کنی 644شمارهٔ ۶۴۶: ای آتش سودای تو در جان جهانی 645شمارهٔ ۶۴۷: ای خواجه، جمالست و جهانست و جوانی 646شمارهٔ ۶۴۸: با روی دل فروزت عیشیست جاودانی 647شمارهٔ ۶۴۹: بتو جان کجا برد پی؟ که تو شاه بی ...648شمارهٔ ۶۵۰: بدرویشی دلی گر بود و جانی 649شمارهٔ ۶۵۱: بیابان را بپیمودی، ولیکن بس ویاوا ...650شمارهٔ ۶۵۲: تا بکی شیوه تقلید و ره آسانی؟651شمارهٔ ۶۵۳: تو جام جمی، اما در جام نمیدانی 652شمارهٔ ۶۵۴: تو محبوب جانی و جان جهانی 653شمارهٔ ۶۵۵: تو مرهم دل ریشی و راحت جانی 654شمارهٔ ۶۵۶: جراحات دلم را تازه کرد آن یار روح ...655شمارهٔ ۶۵۷: جراحت دل من تازه کرد دلبر جانی 656شمارهٔ ۶۵۸: خوشدل شدم که دادم دل را بدلستانی 657شمارهٔ ۶۵۹: ز نور روی تو پیداست سر سبع مثانی 658شمارهٔ ۶۶۰: صلای کافری و غارت مسلمانی 659شمارهٔ ۶۶۱: فداک عقلی و روحی، که راحت جانی 660شمارهٔ ۶۶۲: هله ای دوست، چه گویم؟ که تو محبوب ...661شمارهٔ ۶۶۳: هله! ای ماه وفاپیشه، که محبوب جها ...662شمارهٔ ۶۶۴: هله! ای یار گرانمایه،سبک روح جهان ...663شمارهٔ ۶۶۵: روسیه را، گر ببینی، رد کنی 664شمارهٔ ۶۶۶: تراست ناز، که سلطان حسن و تمکینی 665شمارهٔ ۶۶۷: هله! ای عشق کهن سال، که هر روز نو ...666شمارهٔ ۶۶۸: یار میگوید ببانگ پهلوی :667شمارهٔ ۶۶۹: سخن در سر عاشق کمترک گوی 668شمارهٔ ۶۷۰: مسئله مشکل و آسان توی 669شمارهٔ ۶۷۱: در خاکدان مباش، که خوار جهان شوی 670شمارهٔ ۶۷۲: بسیار طالبی، که مگر ذو فنون شوی 671شمارهٔ ۶۷۳: اگر در طاعتی، گر در گناهی 672شمارهٔ ۶۷۴: تو شاه جهانی و ندانم که چه شاهی؟673شمارهٔ ۶۷۵: تو نور یقین آمدی و رهبر راهی 674شمارهٔ ۶۷۶: در وصف جمال تو توان گفت که: ماهی 675شمارهٔ ۶۷۷: درمانده ام از غم جدایی 676شمارهٔ ۶۷۸: دل ما بغمزه بردی، رخ مه نمی نمایی 677شمارهٔ ۶۷۹: زلف را شانه زن، که رعنایی 678شمارهٔ ۶۸۰: سؤالی دارم، ای جان، کز کجایی 679شمارهٔ ۶۸۱: غرق آن بحر محیطست دل شیدایی 680شمارهٔ ۶۸۲: چو زنان،مباش قانع،ز جهان برنگ و ب ...681شمارهٔ ۶۸۳: هله! عاشقان، که راهست بهو،زنید هو ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ