به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

قاسم انوار

قاسم انوارغزل هاشمارهٔ ۵۱۷: ز خوبان عربده خوش باشد، ای جان

770عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

ز خوبان عربده خوش باشد، ای جان
بیا با عربده در بزم مستان
ز جام حسن خود صد باده خورده
وزان زلفین مشکینش پریشان
پیاله برکف و تسبیح همراه
می و تسبیح در یک دور گردان
من از می و مست و زاهد مست تسبیح
بسی راهست از واجب با مکان
مرا گویند: سامانی طلب کن
من از سر فارغم، چه جای سامان؟
اگر چشمت شود روشن ببینی
بسی راه از خدا خوان تا خدا دان
خدا خوان گر خدا دان شد بتحقیق
بموری داد حق ملک سلیمان
بجان و دل شود تسلیم این راه
اگر بوذر ببیند نور سلمان
غنی شد قاسمی، آخر سبب چیست؟
گدایی کردن از کوی کریمان

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۵۱۶: دوست در مجلسست و جان در جان 2شمارهٔ ۵۱۷: ز خوبان عربده خوش باشد، ای جان 3شمارهٔ ۵۱۸: ساقی چو تو باشی، همه جا باده پرست ...4شمارهٔ ۵۱۹: سرگشته ایم و حیران در کوی مهرورزا ...5شمارهٔ ۵۲۰: عشق و معشوق و عاشق حیران 6شمارهٔ ۵۲۱: «فوز النجات » می طلبی؟ جام می ستا ...7شمارهٔ ۵۲۲: «کن فکان » جان را خبر گوید ز «کان ...8شمارهٔ ۵۲۳: «کل یوم هو فی شان » چه نشانست و چ ...9شمارهٔ ۵۲۴: «کل یوم هو فی شان » ز چه کردند بی ...10شمارهٔ ۵۲۵: گر ره بتو هست، چیست فرمان؟11شمارهٔ ۵۲۶: گر شیر نه ای، بگذر ازین بیشه شیرا ...12شمارهٔ ۵۲۷: گفت حق: «کل من علیها فان »13شمارهٔ ۵۲۸: ما که مستان خرابیم درین دیر مغان 14شمارهٔ ۵۲۹: مقررست و معین بحجت و برهان 15شمارهٔ ۵۳۰: میان باطن جانی و جان تویی، ای جان 16شمارهٔ ۵۳۱: همه بودند که گفتند بپیدا و نهان 17شمارهٔ ۵۳۲: همه جا اوست شاه جاویدان 18شمارهٔ ۵۳۳: جگر پردرد و دل پر خونم، ای جان 19شمارهٔ ۵۳۴: یار همان، درد همان، دل همان 20شمارهٔ ۵۳۵: «حصل ما فی الصدور» لذت جان یافتن 21شمارهٔ ۵۳۶: در دل از شوق تو شوریست که نتوان گ ...22شمارهٔ ۵۳۷: چه باشد شیوه عاشق؟ بمعشوقان نظر ک ...23شمارهٔ ۵۳۸: مرا از زخم شمشیرت نمی شاید حذر کر ...24شمارهٔ ۵۳۹: خواهی بجهان شوری، بنیاد قیامت کن 25شمارهٔ ۵۴۰: نیم مستان ترا سرگشته چون پرگار کن 26شمارهٔ ۵۴۱: بیتی همی سرایم و زاریست کار من 27شمارهٔ ۵۴۲: ناوک غمزه می زند بر دل من نگار من 28شمارهٔ ۵۴۳: بسامان آمد احوال دل من 29شمارهٔ ۵۴۴: بسودایت سرشت آب و گل من 30شمارهٔ ۵۴۵: عید و بر قندان تویی، ای جان جان ج ...31شمارهٔ ۵۴۶: جگر گرمست و آهم سرد و دل خون 32شمارهٔ ۵۴۷: دل آشفته دارم، چشم پر خون 33شمارهٔ ۵۴۸: ما را هوای باده نابست در درون 34شمارهٔ ۵۴۹: از عیان گر واقفی، بگذر ز عین 35شمارهٔ ۵۵۰: الا! ای نفس، خودکامی و خودبین 36شمارهٔ ۵۵۱: ای یار، ندانم که چه رسمست و چه آی ...37شمارهٔ ۵۵۲: بجان آمد ز هجران جان مسکین 38شمارهٔ ۵۵۳: پیر مغان کجاست؟ که آن مرد دوربین 39شمارهٔ ۵۵۴: جعل را چند ازین تحسین و تمکین؟40شمارهٔ ۵۵۵: «حمدلله » گفت رب العالمین 41شمارهٔ ۵۵۶: گفت: نور آسمانست و زمین 42شمارهٔ ۵۵۷: ما داغ آرزوی تو داریم بر جبین 43شمارهٔ ۵۵۸: منت خدای را، که در اطوار ما و طین 44شمارهٔ ۵۵۹: هله! ای ساقی جانها، بده آن باده ر ...45شمارهٔ ۵۶۰: ای دل و جانت بهواها گرو 46شمارهٔ ۵۶۱: باده کهنه گیر و شیشه نو 47شمارهٔ ۵۶۲: ای ساقی جان بخش ما،یک لحظه ما را ...48شمارهٔ ۵۶۳: تو محیطی و دیگران همه جو 49شمارهٔ ۵۶۴: چه شنیدی که دل از دست بدادی،تو عم ...50شمارهٔ ۵۶۵: زان نکهت مشکین،که همی آید از آن س ...51شمارهٔ ۵۶۶: «ستر الله علینا» چه علالاست درین ...52شمارهٔ ۵۶۷: دل شوریده را تمنا تو 53شمارهٔ ۵۶۸: ای دل، اگر تو عاشقی، با عاشقان هم ...54شمارهٔ ۵۶۹: از لعل یار اگر شکری یافتی بگو 55شمارهٔ ۵۷۰: پیش ما قصه جام و جم و جمشید مگو 56شمارهٔ ۵۷۱: «الا یاایهاالساقی »، مرا جام مصفا ...57شمارهٔ ۵۷۲: «کان الله » گفت و «کان الله له »58شمارهٔ ۵۷۳: ای آفتاب روی ترا پرده دار ماه 59شمارهٔ ۵۷۴: بر بیدلان گذشت و نکرد اینطرف نگاه 60شمارهٔ ۵۷۵: پیش از بنای مدرسه و رسم خانقاه 61شمارهٔ ۵۷۶: «عز من قائل » چه گفت اله؟62شمارهٔ ۵۷۷: گم کرده ایم راه و ندانیم پیشگاه 63شمارهٔ ۵۷۸: مرا یاریست، اندر گاه و بیگاه 64شمارهٔ ۵۷۹: در میان همه خوبان بت ما از همه به 65شمارهٔ ۵۸۰: آتش عشق تو شوری در جهان انداخته 66شمارهٔ ۵۸۱: ای آتش سودای تو در کن فکان انداخت ...67شمارهٔ ۵۸۲: ای خیالت عقل کل را در گمان انداخت ...68شمارهٔ ۵۸۳: ای کمالت نعت عزت در جهان انداخته 69شمارهٔ ۵۸۴: روی مه را جلوه دادی، زلف میگون تا ...70شمارهٔ ۵۸۵: ای کوس کبریای تو در لامکان زده 71شمارهٔ ۵۸۶: هله!ای ساقی جانها، قدح باده بمن د ...72شمارهٔ ۵۸۷: ساقیا، عذر مگو، باده بسر مستان ده 73شمارهٔ ۵۸۸: گرم از طالع فرخ رخ جانان شود دیده 74شمارهٔ ۵۸۹: گر تو از مستان عشقی در وله 75شمارهٔ ۵۹۰: بجانان زنده ام، الحمدلله 76شمارهٔ ۵۹۱: از مسجد و می خانه وز کعبه و بت خا ...77شمارهٔ ۵۹۲: بیا، ای ماه کنعانی، بیا ای شاه فر ...78شمارهٔ ۵۹۳: پر گشت جهان از می گل رنگ مغانه 79شمارهٔ ۵۹۴: مرآت دل شکستی، ای گنج جاودانه 80شمارهٔ ۵۹۵: می کشد آن حبیب فرزانه 81شمارهٔ ۵۹۶: آیینه تیره شد، ز چه تیره است آینه ...82شمارهٔ ۵۹۷: تا گرد ماه سنبل مشکین نهاده ای 83شمارهٔ ۵۹۸: همه لذت، همه شهوت، همگی رد شده ای 84شمارهٔ ۵۹۹: این شناسی که: از آن شهر و دیار آم ...85شمارهٔ ۶۰۰: خطاب «لن ترانی » چیست؟ یعنی 86شمارهٔ ۶۰۱: «هدی للمتقین » گفتند: یعنی 87شمارهٔ ۶۰۲: هر لحظه مرا میرسد انوار تجلی 88شمارهٔ ۶۰۳: بجان تو، که خمارم بغایت، ای چلبی 89شمارهٔ ۶۰۴: دل ز من برداشت یار مهربان، واحسرت ...90شمارهٔ ۶۰۵: با یاد خدا باش، بهر جای که هستی 91شمارهٔ ۶۰۶: چو با تست مقصود، هرجا که هستی 92شمارهٔ ۶۰۷: چه ذوق نیستی یابی؟ که هستی 93شمارهٔ ۶۰۸: السلام علیک، یا سندی 94شمارهٔ ۶۰۹: ای دل عشاق را بروی تو شادی 95شمارهٔ ۶۱۰: دلم از غصه هجران تو دارد دردی 96شمارهٔ ۶۱۱: گر گلی از گلشن حسنش ببازار آمدی 97شمارهٔ ۶۱۲: گر نسیم رحمتی از کوی جانان آمدی 98شمارهٔ ۶۱۳: فرودی باشد و ننگ و جودی 99شمارهٔ ۶۱۴: گر جان بهوای تو گرفتار نبودی 100شمارهٔ ۶۱۵: جان نوروز و جان صد عیدی 101شمارهٔ ۶۱۶: ای آفتاب روی ترا ماه مشتری 102شمارهٔ ۶۱۷: ای عشق دل فروز، که شاه مظفری 103شمارهٔ ۶۱۸: وصال یار بصد جان بخر، اگر نخری 104شمارهٔ ۶۱۹: مرا از پرتو روی تو هر لمعه است دی ...105شمارهٔ ۶۲۰: ای دوست، بگو باری تا: عزم کجا دار ...106شمارهٔ ۶۲۱: روی دل را بسوی جان داری 107شمارهٔ ۶۲۲: حکایتی دو سه دارم، بشرط دستوری 108شمارهٔ ۶۲۳: ز حد گذشت حکایت ز قصه دوری 109شمارهٔ ۶۲۴: شب عیدست و ما عاشق، چه گویم قصه د ...110شمارهٔ ۶۲۵: من قبله بدل کردم، تا کی بود این ک ...111شمارهٔ ۶۲۶: میسرت نشود عاشقی و مستوری 112شمارهٔ ۶۲۷: نه مست جام خدایی، نه مرد مستوری 113شمارهٔ ۶۲۸: گر زانکه بگویند: گدایی و فقیری 114شمارهٔ ۶۲۹: اگر ز مصر جهانی و گر ز تبریزی 115شمارهٔ ۶۳۰: تو همچو عقل شریفی و همچو روح عزیز ...116شمارهٔ ۶۳۱: تا سر الهی ز ملاهی نشناسی 117شمارهٔ ۶۳۲: من عشقم و عشق من چه پرسی؟118شمارهٔ ۶۳۳: دلا، ز باده و خم خانه که میپرسی؟119شمارهٔ ۶۳۴: زمانی یار شو، گر یار باشی 120شمارهٔ ۶۳۵: چه غمست آخر از غم؟ چو تو در میانه ...121شمارهٔ ۶۳۶: امروز بجد دارم با تو سر دشنامی 122شمارهٔ ۶۳۷: ای قطب جامی، شاه انامی 123شمارهٔ ۶۳۸: ای ماه معربد، ز کجایی و چه نامی؟124شمارهٔ ۶۳۹: زنهار! درین کوی بغفلت نخرامی 125شمارهٔ ۶۴۰: گر شمس منیر آمدی، ار بدر تمامی 126شمارهٔ ۶۴۱: هله! ای جان گرامی، ز کجایی و چه ن ...127شمارهٔ ۶۴۲: پیش از بنای مدرسه و دیر ارمنی 128شمارهٔ ۶۴۳: سخنی می رود، ای دوست، مسلم سخنی 129شمارهٔ ۶۴۴: سؤال میکنم، ار هست رخصت سخنی 130شمارهٔ ۶۴۵: گر بر حدیث اهل دل انکار می کنی 131شمارهٔ ۶۴۶: ای آتش سودای تو در جان جهانی 132شمارهٔ ۶۴۷: ای خواجه، جمالست و جهانست و جوانی 133شمارهٔ ۶۴۸: با روی دل فروزت عیشیست جاودانی 134شمارهٔ ۶۴۹: بتو جان کجا برد پی؟ که تو شاه بی ...135شمارهٔ ۶۵۰: بدرویشی دلی گر بود و جانی 136شمارهٔ ۶۵۱: بیابان را بپیمودی، ولیکن بس ویاوا ...137شمارهٔ ۶۵۲: تا بکی شیوه تقلید و ره آسانی؟138شمارهٔ ۶۵۳: تو جام جمی، اما در جام نمیدانی 139شمارهٔ ۶۵۴: تو محبوب جانی و جان جهانی 140شمارهٔ ۶۵۵: تو مرهم دل ریشی و راحت جانی 141شمارهٔ ۶۵۶: جراحات دلم را تازه کرد آن یار روح ...142شمارهٔ ۶۵۷: جراحت دل من تازه کرد دلبر جانی 143شمارهٔ ۶۵۸: خوشدل شدم که دادم دل را بدلستانی 144شمارهٔ ۶۵۹: ز نور روی تو پیداست سر سبع مثانی 145شمارهٔ ۶۶۰: صلای کافری و غارت مسلمانی 146شمارهٔ ۶۶۱: فداک عقلی و روحی، که راحت جانی 147شمارهٔ ۶۶۲: هله ای دوست، چه گویم؟ که تو محبوب ...148شمارهٔ ۶۶۳: هله! ای ماه وفاپیشه، که محبوب جها ...149شمارهٔ ۶۶۴: هله! ای یار گرانمایه،سبک روح جهان ...150شمارهٔ ۶۶۵: روسیه را، گر ببینی، رد کنی 151شمارهٔ ۶۶۶: تراست ناز، که سلطان حسن و تمکینی 152شمارهٔ ۶۶۷: هله! ای عشق کهن سال، که هر روز نو ...153شمارهٔ ۶۶۸: یار میگوید ببانگ پهلوی :154شمارهٔ ۶۶۹: سخن در سر عاشق کمترک گوی 155شمارهٔ ۶۷۰: مسئله مشکل و آسان توی 156شمارهٔ ۶۷۱: در خاکدان مباش، که خوار جهان شوی 157شمارهٔ ۶۷۲: بسیار طالبی، که مگر ذو فنون شوی 158شمارهٔ ۶۷۳: اگر در طاعتی، گر در گناهی 159شمارهٔ ۶۷۴: تو شاه جهانی و ندانم که چه شاهی؟160شمارهٔ ۶۷۵: تو نور یقین آمدی و رهبر راهی 161شمارهٔ ۶۷۶: در وصف جمال تو توان گفت که: ماهی 162شمارهٔ ۶۷۷: درمانده ام از غم جدایی 163شمارهٔ ۶۷۸: دل ما بغمزه بردی، رخ مه نمی نمایی 164شمارهٔ ۶۷۹: زلف را شانه زن، که رعنایی 165شمارهٔ ۶۸۰: سؤالی دارم، ای جان، کز کجایی 166شمارهٔ ۶۸۱: غرق آن بحر محیطست دل شیدایی 167شمارهٔ ۶۸۲: چو زنان،مباش قانع،ز جهان برنگ و ب ...168شمارهٔ ۶۸۳: هله! عاشقان، که راهست بهو،زنید هو ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ