ای عشق دل فروز، که شاه مظفری
دل را نگاه دار، که سلطان کشوری
گر گویمت که: مرشد راهی، عجب مدار
ما راه می رویم و درین ره تو رهبری
جانرا بکف نهاده و خوش کف زنان و مست
این راه می رویم بوصف قلندری
در راه عشق رسم تکلف ز راه نیست
محکوم عشق گردی، اگر خود غضنفری
گر یار گویدت که: دل و جان و سر بباز
تسلیم راه باش و مکن فکر سرسری
ما بنده توایم، بهر جایگه که هست
وز شان تست قاعده بنده پروری
باری، ز روی لطف نظر کن بقاسمی
ای آفتاب روی ترا ماه مشتری