کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ز نور روی تو پیداست سر سبع مثانی
    ز جبهه تو هویداست آن لطیفه که دانی
    ز خواب جهل و ضلالت خلاص داد دلم را
    صفیر بلبل خبرت، ز گلستان معانی
    بپیش من که من آزاد سر و باغ جهانم
    مگو حدیث بهاران، که از قبیل خزانی
    حدیث حق چو شنیدی، چو موم باش بفرمان
    که کافریست تحکم برای منع معانی
    ز قصهای تو روشن حدیث اول و آخر
    ز غمزهای تو ظاهر رموز سر نهانی
    اسیر باده شوقت هزار جان مصفا
    رهین دردی دردت هزار عاشق و جانی
    بحق روی چو ماهت،بحق زلف سیاهت
    مرا ز من بستانی، بهر صفت که توانی
    تو آفتاب حیاتی، حیات جان و جهانی
    فدای جان تو بادا، هزار جان و جوانی
    شدست قاسم بیدل ز نور روی تو حیران
    بهیچ چیز نمانی،چه گویمت: بچه مانی؟

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha