قاسم انوار
غزل ها
شمارهٔ ۶۵۹: ز نور روی تو پیداست سر سبع مثانی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ز نور روی تو پیداست سر سبع مثانی ز جبهه تو هویداست آن لطیفه که دانی ز خواب جهل و ضلالت خلاص داد دلم را صفیر بلبل خبرت، ز گلستان معانی بپیش من که من آزاد سر و باغ جهانم مگو حدیث بهاران، که از قبیل خزانی حدیث حق چو شنیدی، چو موم باش بفرمان که کافریست تحکم برای منع معانی ز قصهای تو روشن حدیث اول و آخر ز غمزهای تو ظاهر رموز سر نهانی اسیر باده شوقت هزار جان مصفا رهین دردی دردت هزار عاشق و جانی بحق روی چو ماهت،بحق زلف سیاهت مرا ز من بستانی، بهر صفت که توانی تو آفتاب حیاتی، حیات جان و جهانی فدای جان تو بادا، هزار جان و جوانی شدست قاسم بیدل ز نور روی تو حیران بهیچ چیز نمانی،چه گویمت: بچه مانی؟ قاسم انوار