کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    جراحات دلم را تازه کرد آن یار روحانی
    که ما در هر جدیدی لذتی داریم، اگر دانی
    طریق عشق ورزیدن، ز جان خویش ترسیدن
    محال امریست ناممکن، چرا در بند امکانی؟
    گهی از چشم مخمورش سخن رانم، زهی مستی!
    گهی در زلف او پیچم، زهی سودای طولانی
    مرا گویی که: بانی سعادتهاست عشق ما
    چه سازم چاره؟ چون در دل خرابی می کند بانی
    بدرد دوست بیرون شو ز دنیی، زانکه در عقبی
    غلام خاص آن باشد که دارد داغ سلطانی
    جبین بر آستان دوست باید سود و فرسودن
    چنین بردند مردان پیش کار خود بپیشانی
    ببزم عاشقان، صوفی، ملاف از درد دوشینه
    میان مجلس رندان چه جای این گران جانی؟
    برآور از گریبان سر، ببین کز پرتو رویش
    دو عالم شعشعانی شد، چرا سر در گریبانی؟
    بیان دین و ملت کن، بمعنی،گر خلیلی تو
    ید بیضا عیان فرما، اگر موسی عمرانی
    چه محرومی؟ چه ناقابل؟ که در عمری ندانستی
    رموز سر عاشق را ز تسویلات شیطانی
    ز «کان الله » خبر داری، بگو کان چیست در معنی
    ز صد گوهر یکی بنما، اگر در اصل ازین کانی
    بپای عقل نتوان رفت ازین دریای بی پایان
    مگر حیران شوی، ای دل، بحیرانی بحی رانی
    دوای درد باطن را ز اهل عقل کمتر جو
    که از موری مسلم نیست اعجاز سلیمانی
    هزار الله اکبر گفت جان من، بحمدالله
    که جامی نوش کرد از دست سرمستان سبحانی
    بیا ای عشق خوش حالت، که هم ریشی و هم مرهم
    تویی کشتی، تویی دریا، تو نوحی، هم تو توفانی
    ز خود جوهر چه می جویی، که هم دریا و هم جویی
    تویی معشوقه و عاشق، که هم جانی و جانانی
    سخن کز روی حق باشد، برو کس را چه دق باشد؟
    چو با حق متفق باشد، چه سریانی، چه عبرانی؟
    ترا چون آینه گوید که: زشتی و سیه رویی
    چو از رویش خجل گردی، ازو چون رو نگردانی؟
    مسلمانان بعرض و نفس و مالند از تو ناایمن
    ز گبران کمتری، اما بقول خود مسلمانی
    سواد ظلمت کفرست در سیمای تو پیدا
    دل دانای درویشان سجنجلهای ایمانی
    چو دو نان بهر یک من نان ز یک منان مشو غافل
    بیک منان توجه کن، چرا در بند دو نانی؟
    رضای حق نگردد جمع هرگز با هوای تو
    نگر: تا حلقه اقبال ناممکن نجنبانی!
    اگر با عشق همراهی، برو نوبت بزن شاهی
    رسید از ماه تا ماهی عنایت های ربانی
    مگو: همچون منی را کی بوصلش دسترس باشد؟
    سعادت را که می داند؟ مگر باشد که بتوانی
    برو خود را نکو بشناس، کاندر عرصه عالم
    همه فرعند و تو اصلی، همه جسمند تو جانی
    بروز وصل جانبازی قاسم دید، جانان گفت :
    «سقاک الله » و طوبی لک که دراین عید قربانی

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha