به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

قاسم انوار

قاسم انوارغزل هاشمارهٔ ۵۲۰: عشق و معشوق و عاشق حیران

750عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

عشق و معشوق و عاشق حیران
هر سه یکیست در طریق عنان
هر سه یکیست در طریقت عشق
عشق و معشوق و عاشقی همه دان
چشم بینا کجاست؟ تا بیند
عین آن یار در همه اعیان
یک سخن را قبول کن از من
هوشیاری، مرو بر مستان
گر گذاری کنی بدان مجلس
همه جا روح و راحت و ریحان
فتنه قایم شدست در عالم
بنشین، دوست، فتنه را بنشان
توسن قاسمی عجب تندست
لاجرم در کشیده ایم عنان

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۵۱۹: سرگشته ایم و حیران در کوی مهرورزا ...2شمارهٔ ۵۲۰: عشق و معشوق و عاشق حیران 3شمارهٔ ۵۲۱: «فوز النجات » می طلبی؟ جام می ستا ...4شمارهٔ ۵۲۲: «کن فکان » جان را خبر گوید ز «کان ...5شمارهٔ ۵۲۳: «کل یوم هو فی شان » چه نشانست و چ ...6شمارهٔ ۵۲۴: «کل یوم هو فی شان » ز چه کردند بی ...7شمارهٔ ۵۲۵: گر ره بتو هست، چیست فرمان؟8شمارهٔ ۵۲۶: گر شیر نه ای، بگذر ازین بیشه شیرا ...9شمارهٔ ۵۲۷: گفت حق: «کل من علیها فان »10شمارهٔ ۵۲۸: ما که مستان خرابیم درین دیر مغان 11شمارهٔ ۵۲۹: مقررست و معین بحجت و برهان 12شمارهٔ ۵۳۰: میان باطن جانی و جان تویی، ای جان 13شمارهٔ ۵۳۱: همه بودند که گفتند بپیدا و نهان 14شمارهٔ ۵۳۲: همه جا اوست شاه جاویدان 15شمارهٔ ۵۳۳: جگر پردرد و دل پر خونم، ای جان 16شمارهٔ ۵۳۴: یار همان، درد همان، دل همان 17شمارهٔ ۵۳۵: «حصل ما فی الصدور» لذت جان یافتن 18شمارهٔ ۵۳۶: در دل از شوق تو شوریست که نتوان گ ...19شمارهٔ ۵۳۷: چه باشد شیوه عاشق؟ بمعشوقان نظر ک ...20شمارهٔ ۵۳۸: مرا از زخم شمشیرت نمی شاید حذر کر ...21شمارهٔ ۵۳۹: خواهی بجهان شوری، بنیاد قیامت کن 22شمارهٔ ۵۴۰: نیم مستان ترا سرگشته چون پرگار کن 23شمارهٔ ۵۴۱: بیتی همی سرایم و زاریست کار من 24شمارهٔ ۵۴۲: ناوک غمزه می زند بر دل من نگار من 25شمارهٔ ۵۴۳: بسامان آمد احوال دل من 26شمارهٔ ۵۴۴: بسودایت سرشت آب و گل من 27شمارهٔ ۵۴۵: عید و بر قندان تویی، ای جان جان ج ...28شمارهٔ ۵۴۶: جگر گرمست و آهم سرد و دل خون 29شمارهٔ ۵۴۷: دل آشفته دارم، چشم پر خون 30شمارهٔ ۵۴۸: ما را هوای باده نابست در درون 31شمارهٔ ۵۴۹: از عیان گر واقفی، بگذر ز عین 32شمارهٔ ۵۵۰: الا! ای نفس، خودکامی و خودبین 33شمارهٔ ۵۵۱: ای یار، ندانم که چه رسمست و چه آی ...34شمارهٔ ۵۵۲: بجان آمد ز هجران جان مسکین 35شمارهٔ ۵۵۳: پیر مغان کجاست؟ که آن مرد دوربین 36شمارهٔ ۵۵۴: جعل را چند ازین تحسین و تمکین؟37شمارهٔ ۵۵۵: «حمدلله » گفت رب العالمین 38شمارهٔ ۵۵۶: گفت: نور آسمانست و زمین 39شمارهٔ ۵۵۷: ما داغ آرزوی تو داریم بر جبین 40شمارهٔ ۵۵۸: منت خدای را، که در اطوار ما و طین 41شمارهٔ ۵۵۹: هله! ای ساقی جانها، بده آن باده ر ...42شمارهٔ ۵۶۰: ای دل و جانت بهواها گرو 43شمارهٔ ۵۶۱: باده کهنه گیر و شیشه نو 44شمارهٔ ۵۶۲: ای ساقی جان بخش ما،یک لحظه ما را ...45شمارهٔ ۵۶۳: تو محیطی و دیگران همه جو 46شمارهٔ ۵۶۴: چه شنیدی که دل از دست بدادی،تو عم ...47شمارهٔ ۵۶۵: زان نکهت مشکین،که همی آید از آن س ...48شمارهٔ ۵۶۶: «ستر الله علینا» چه علالاست درین ...49شمارهٔ ۵۶۷: دل شوریده را تمنا تو 50شمارهٔ ۵۶۸: ای دل، اگر تو عاشقی، با عاشقان هم ...51شمارهٔ ۵۶۹: از لعل یار اگر شکری یافتی بگو 52شمارهٔ ۵۷۰: پیش ما قصه جام و جم و جمشید مگو 53شمارهٔ ۵۷۱: «الا یاایهاالساقی »، مرا جام مصفا ...54شمارهٔ ۵۷۲: «کان الله » گفت و «کان الله له »55شمارهٔ ۵۷۳: ای آفتاب روی ترا پرده دار ماه 56شمارهٔ ۵۷۴: بر بیدلان گذشت و نکرد اینطرف نگاه 57شمارهٔ ۵۷۵: پیش از بنای مدرسه و رسم خانقاه 58شمارهٔ ۵۷۶: «عز من قائل » چه گفت اله؟59شمارهٔ ۵۷۷: گم کرده ایم راه و ندانیم پیشگاه 60شمارهٔ ۵۷۸: مرا یاریست، اندر گاه و بیگاه 61شمارهٔ ۵۷۹: در میان همه خوبان بت ما از همه به 62شمارهٔ ۵۸۰: آتش عشق تو شوری در جهان انداخته 63شمارهٔ ۵۸۱: ای آتش سودای تو در کن فکان انداخت ...64شمارهٔ ۵۸۲: ای خیالت عقل کل را در گمان انداخت ...65شمارهٔ ۵۸۳: ای کمالت نعت عزت در جهان انداخته 66شمارهٔ ۵۸۴: روی مه را جلوه دادی، زلف میگون تا ...67شمارهٔ ۵۸۵: ای کوس کبریای تو در لامکان زده 68شمارهٔ ۵۸۶: هله!ای ساقی جانها، قدح باده بمن د ...69شمارهٔ ۵۸۷: ساقیا، عذر مگو، باده بسر مستان ده 70شمارهٔ ۵۸۸: گرم از طالع فرخ رخ جانان شود دیده 71شمارهٔ ۵۸۹: گر تو از مستان عشقی در وله 72شمارهٔ ۵۹۰: بجانان زنده ام، الحمدلله 73شمارهٔ ۵۹۱: از مسجد و می خانه وز کعبه و بت خا ...74شمارهٔ ۵۹۲: بیا، ای ماه کنعانی، بیا ای شاه فر ...75شمارهٔ ۵۹۳: پر گشت جهان از می گل رنگ مغانه 76شمارهٔ ۵۹۴: مرآت دل شکستی، ای گنج جاودانه 77شمارهٔ ۵۹۵: می کشد آن حبیب فرزانه 78شمارهٔ ۵۹۶: آیینه تیره شد، ز چه تیره است آینه ...79شمارهٔ ۵۹۷: تا گرد ماه سنبل مشکین نهاده ای 80شمارهٔ ۵۹۸: همه لذت، همه شهوت، همگی رد شده ای 81شمارهٔ ۵۹۹: این شناسی که: از آن شهر و دیار آم ...82شمارهٔ ۶۰۰: خطاب «لن ترانی » چیست؟ یعنی 83شمارهٔ ۶۰۱: «هدی للمتقین » گفتند: یعنی 84شمارهٔ ۶۰۲: هر لحظه مرا میرسد انوار تجلی 85شمارهٔ ۶۰۳: بجان تو، که خمارم بغایت، ای چلبی 86شمارهٔ ۶۰۴: دل ز من برداشت یار مهربان، واحسرت ...87شمارهٔ ۶۰۵: با یاد خدا باش، بهر جای که هستی 88شمارهٔ ۶۰۶: چو با تست مقصود، هرجا که هستی 89شمارهٔ ۶۰۷: چه ذوق نیستی یابی؟ که هستی 90شمارهٔ ۶۰۸: السلام علیک، یا سندی 91شمارهٔ ۶۰۹: ای دل عشاق را بروی تو شادی 92شمارهٔ ۶۱۰: دلم از غصه هجران تو دارد دردی 93شمارهٔ ۶۱۱: گر گلی از گلشن حسنش ببازار آمدی 94شمارهٔ ۶۱۲: گر نسیم رحمتی از کوی جانان آمدی 95شمارهٔ ۶۱۳: فرودی باشد و ننگ و جودی 96شمارهٔ ۶۱۴: گر جان بهوای تو گرفتار نبودی 97شمارهٔ ۶۱۵: جان نوروز و جان صد عیدی 98شمارهٔ ۶۱۶: ای آفتاب روی ترا ماه مشتری 99شمارهٔ ۶۱۷: ای عشق دل فروز، که شاه مظفری 100شمارهٔ ۶۱۸: وصال یار بصد جان بخر، اگر نخری 101شمارهٔ ۶۱۹: مرا از پرتو روی تو هر لمعه است دی ...102شمارهٔ ۶۲۰: ای دوست، بگو باری تا: عزم کجا دار ...103شمارهٔ ۶۲۱: روی دل را بسوی جان داری 104شمارهٔ ۶۲۲: حکایتی دو سه دارم، بشرط دستوری 105شمارهٔ ۶۲۳: ز حد گذشت حکایت ز قصه دوری 106شمارهٔ ۶۲۴: شب عیدست و ما عاشق، چه گویم قصه د ...107شمارهٔ ۶۲۵: من قبله بدل کردم، تا کی بود این ک ...108شمارهٔ ۶۲۶: میسرت نشود عاشقی و مستوری 109شمارهٔ ۶۲۷: نه مست جام خدایی، نه مرد مستوری 110شمارهٔ ۶۲۸: گر زانکه بگویند: گدایی و فقیری 111شمارهٔ ۶۲۹: اگر ز مصر جهانی و گر ز تبریزی 112شمارهٔ ۶۳۰: تو همچو عقل شریفی و همچو روح عزیز ...113شمارهٔ ۶۳۱: تا سر الهی ز ملاهی نشناسی 114شمارهٔ ۶۳۲: من عشقم و عشق من چه پرسی؟115شمارهٔ ۶۳۳: دلا، ز باده و خم خانه که میپرسی؟116شمارهٔ ۶۳۴: زمانی یار شو، گر یار باشی 117شمارهٔ ۶۳۵: چه غمست آخر از غم؟ چو تو در میانه ...118شمارهٔ ۶۳۶: امروز بجد دارم با تو سر دشنامی 119شمارهٔ ۶۳۷: ای قطب جامی، شاه انامی 120شمارهٔ ۶۳۸: ای ماه معربد، ز کجایی و چه نامی؟121شمارهٔ ۶۳۹: زنهار! درین کوی بغفلت نخرامی 122شمارهٔ ۶۴۰: گر شمس منیر آمدی، ار بدر تمامی 123شمارهٔ ۶۴۱: هله! ای جان گرامی، ز کجایی و چه ن ...124شمارهٔ ۶۴۲: پیش از بنای مدرسه و دیر ارمنی 125شمارهٔ ۶۴۳: سخنی می رود، ای دوست، مسلم سخنی 126شمارهٔ ۶۴۴: سؤال میکنم، ار هست رخصت سخنی 127شمارهٔ ۶۴۵: گر بر حدیث اهل دل انکار می کنی 128شمارهٔ ۶۴۶: ای آتش سودای تو در جان جهانی 129شمارهٔ ۶۴۷: ای خواجه، جمالست و جهانست و جوانی 130شمارهٔ ۶۴۸: با روی دل فروزت عیشیست جاودانی 131شمارهٔ ۶۴۹: بتو جان کجا برد پی؟ که تو شاه بی ...132شمارهٔ ۶۵۰: بدرویشی دلی گر بود و جانی 133شمارهٔ ۶۵۱: بیابان را بپیمودی، ولیکن بس ویاوا ...134شمارهٔ ۶۵۲: تا بکی شیوه تقلید و ره آسانی؟135شمارهٔ ۶۵۳: تو جام جمی، اما در جام نمیدانی 136شمارهٔ ۶۵۴: تو محبوب جانی و جان جهانی 137شمارهٔ ۶۵۵: تو مرهم دل ریشی و راحت جانی 138شمارهٔ ۶۵۶: جراحات دلم را تازه کرد آن یار روح ...139شمارهٔ ۶۵۷: جراحت دل من تازه کرد دلبر جانی 140شمارهٔ ۶۵۸: خوشدل شدم که دادم دل را بدلستانی 141شمارهٔ ۶۵۹: ز نور روی تو پیداست سر سبع مثانی 142شمارهٔ ۶۶۰: صلای کافری و غارت مسلمانی 143شمارهٔ ۶۶۱: فداک عقلی و روحی، که راحت جانی 144شمارهٔ ۶۶۲: هله ای دوست، چه گویم؟ که تو محبوب ...145شمارهٔ ۶۶۳: هله! ای ماه وفاپیشه، که محبوب جها ...146شمارهٔ ۶۶۴: هله! ای یار گرانمایه،سبک روح جهان ...147شمارهٔ ۶۶۵: روسیه را، گر ببینی، رد کنی 148شمارهٔ ۶۶۶: تراست ناز، که سلطان حسن و تمکینی 149شمارهٔ ۶۶۷: هله! ای عشق کهن سال، که هر روز نو ...150شمارهٔ ۶۶۸: یار میگوید ببانگ پهلوی :151شمارهٔ ۶۶۹: سخن در سر عاشق کمترک گوی 152شمارهٔ ۶۷۰: مسئله مشکل و آسان توی 153شمارهٔ ۶۷۱: در خاکدان مباش، که خوار جهان شوی 154شمارهٔ ۶۷۲: بسیار طالبی، که مگر ذو فنون شوی 155شمارهٔ ۶۷۳: اگر در طاعتی، گر در گناهی 156شمارهٔ ۶۷۴: تو شاه جهانی و ندانم که چه شاهی؟157شمارهٔ ۶۷۵: تو نور یقین آمدی و رهبر راهی 158شمارهٔ ۶۷۶: در وصف جمال تو توان گفت که: ماهی 159شمارهٔ ۶۷۷: درمانده ام از غم جدایی 160شمارهٔ ۶۷۸: دل ما بغمزه بردی، رخ مه نمی نمایی 161شمارهٔ ۶۷۹: زلف را شانه زن، که رعنایی 162شمارهٔ ۶۸۰: سؤالی دارم، ای جان، کز کجایی 163شمارهٔ ۶۸۱: غرق آن بحر محیطست دل شیدایی 164شمارهٔ ۶۸۲: چو زنان،مباش قانع،ز جهان برنگ و ب ...165شمارهٔ ۶۸۳: هله! عاشقان، که راهست بهو،زنید هو ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ