کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    دلم از غصه هجران تو دارد دردی
    خسته ای، سوخته ای، عاشق غم پروردی
    آن چنانم ز فراقت که میان خونم
    غور این قصه نداند دل هر نامردی
    عشق را خسته دلی باید و جان محزون
    عشق وارد نشود بر دل هر بی دردی
    عاشقم، عاشق و پیدا نتوانم گفتن
    که بر آن خاطر نازک بنشیند گردی
    قسمی دارم، ای دوست، بجان، باور کن
    که: ببستان جهان چون تو ندیدم وردی
    کیست زاهد که درین مجلس ازو باید گفت؟
    هرکه گرمست نگوید سخن از دلسردی
    بشنو از قاسم، اگر با تو سخن می گوید
    سخن پاکدلی، عاشق فردی،مردی

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha