به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

قاسم انوار

قاسم انوارغزل هاشمارهٔ ۵۴۹: از عیان گر واقفی، بگذر ز عین

750عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

از عیان گر واقفی، بگذر ز عین
«این تمشی؟ این تمشی؟ این این »؟
«نحن اقرب » گفت «من حبل الورید»
مقصد عالم تویی در نشأتین
گر تو زینی دور باش از شین نفس
هر دو با هم راست ناید زین و شین
تا ترا جهل جبلی غالبست
وا ندانی شین را هرگز ز زین
سخت محرومی و بس بی بهره ای
چون مسلط شد یزیدت بر حسین
شارب شرب خدا جان و دلست
پیش خواجه سبلتست و شاریین
قاسمی را کی توانی دید راست؟
چونکه غالب گشت بر عین تو غین

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۵۴۸: ما را هوای باده نابست در درون 2شمارهٔ ۵۴۹: از عیان گر واقفی، بگذر ز عین 3شمارهٔ ۵۵۰: الا! ای نفس، خودکامی و خودبین 4شمارهٔ ۵۵۱: ای یار، ندانم که چه رسمست و چه آی ...5شمارهٔ ۵۵۲: بجان آمد ز هجران جان مسکین 6شمارهٔ ۵۵۳: پیر مغان کجاست؟ که آن مرد دوربین 7شمارهٔ ۵۵۴: جعل را چند ازین تحسین و تمکین؟8شمارهٔ ۵۵۵: «حمدلله » گفت رب العالمین 9شمارهٔ ۵۵۶: گفت: نور آسمانست و زمین 10شمارهٔ ۵۵۷: ما داغ آرزوی تو داریم بر جبین 11شمارهٔ ۵۵۸: منت خدای را، که در اطوار ما و طین 12شمارهٔ ۵۵۹: هله! ای ساقی جانها، بده آن باده ر ...13شمارهٔ ۵۶۰: ای دل و جانت بهواها گرو 14شمارهٔ ۵۶۱: باده کهنه گیر و شیشه نو 15شمارهٔ ۵۶۲: ای ساقی جان بخش ما،یک لحظه ما را ...16شمارهٔ ۵۶۳: تو محیطی و دیگران همه جو 17شمارهٔ ۵۶۴: چه شنیدی که دل از دست بدادی،تو عم ...18شمارهٔ ۵۶۵: زان نکهت مشکین،که همی آید از آن س ...19شمارهٔ ۵۶۶: «ستر الله علینا» چه علالاست درین ...20شمارهٔ ۵۶۷: دل شوریده را تمنا تو 21شمارهٔ ۵۶۸: ای دل، اگر تو عاشقی، با عاشقان هم ...22شمارهٔ ۵۶۹: از لعل یار اگر شکری یافتی بگو 23شمارهٔ ۵۷۰: پیش ما قصه جام و جم و جمشید مگو 24شمارهٔ ۵۷۱: «الا یاایهاالساقی »، مرا جام مصفا ...25شمارهٔ ۵۷۲: «کان الله » گفت و «کان الله له »26شمارهٔ ۵۷۳: ای آفتاب روی ترا پرده دار ماه 27شمارهٔ ۵۷۴: بر بیدلان گذشت و نکرد اینطرف نگاه 28شمارهٔ ۵۷۵: پیش از بنای مدرسه و رسم خانقاه 29شمارهٔ ۵۷۶: «عز من قائل » چه گفت اله؟30شمارهٔ ۵۷۷: گم کرده ایم راه و ندانیم پیشگاه 31شمارهٔ ۵۷۸: مرا یاریست، اندر گاه و بیگاه 32شمارهٔ ۵۷۹: در میان همه خوبان بت ما از همه به 33شمارهٔ ۵۸۰: آتش عشق تو شوری در جهان انداخته 34شمارهٔ ۵۸۱: ای آتش سودای تو در کن فکان انداخت ...35شمارهٔ ۵۸۲: ای خیالت عقل کل را در گمان انداخت ...36شمارهٔ ۵۸۳: ای کمالت نعت عزت در جهان انداخته 37شمارهٔ ۵۸۴: روی مه را جلوه دادی، زلف میگون تا ...38شمارهٔ ۵۸۵: ای کوس کبریای تو در لامکان زده 39شمارهٔ ۵۸۶: هله!ای ساقی جانها، قدح باده بمن د ...40شمارهٔ ۵۸۷: ساقیا، عذر مگو، باده بسر مستان ده 41شمارهٔ ۵۸۸: گرم از طالع فرخ رخ جانان شود دیده 42شمارهٔ ۵۸۹: گر تو از مستان عشقی در وله 43شمارهٔ ۵۹۰: بجانان زنده ام، الحمدلله 44شمارهٔ ۵۹۱: از مسجد و می خانه وز کعبه و بت خا ...45شمارهٔ ۵۹۲: بیا، ای ماه کنعانی، بیا ای شاه فر ...46شمارهٔ ۵۹۳: پر گشت جهان از می گل رنگ مغانه 47شمارهٔ ۵۹۴: مرآت دل شکستی، ای گنج جاودانه 48شمارهٔ ۵۹۵: می کشد آن حبیب فرزانه 49شمارهٔ ۵۹۶: آیینه تیره شد، ز چه تیره است آینه ...50شمارهٔ ۵۹۷: تا گرد ماه سنبل مشکین نهاده ای 51شمارهٔ ۵۹۸: همه لذت، همه شهوت، همگی رد شده ای 52شمارهٔ ۵۹۹: این شناسی که: از آن شهر و دیار آم ...53شمارهٔ ۶۰۰: خطاب «لن ترانی » چیست؟ یعنی 54شمارهٔ ۶۰۱: «هدی للمتقین » گفتند: یعنی 55شمارهٔ ۶۰۲: هر لحظه مرا میرسد انوار تجلی 56شمارهٔ ۶۰۳: بجان تو، که خمارم بغایت، ای چلبی 57شمارهٔ ۶۰۴: دل ز من برداشت یار مهربان، واحسرت ...58شمارهٔ ۶۰۵: با یاد خدا باش، بهر جای که هستی 59شمارهٔ ۶۰۶: چو با تست مقصود، هرجا که هستی 60شمارهٔ ۶۰۷: چه ذوق نیستی یابی؟ که هستی 61شمارهٔ ۶۰۸: السلام علیک، یا سندی 62شمارهٔ ۶۰۹: ای دل عشاق را بروی تو شادی 63شمارهٔ ۶۱۰: دلم از غصه هجران تو دارد دردی 64شمارهٔ ۶۱۱: گر گلی از گلشن حسنش ببازار آمدی 65شمارهٔ ۶۱۲: گر نسیم رحمتی از کوی جانان آمدی 66شمارهٔ ۶۱۳: فرودی باشد و ننگ و جودی 67شمارهٔ ۶۱۴: گر جان بهوای تو گرفتار نبودی 68شمارهٔ ۶۱۵: جان نوروز و جان صد عیدی 69شمارهٔ ۶۱۶: ای آفتاب روی ترا ماه مشتری 70شمارهٔ ۶۱۷: ای عشق دل فروز، که شاه مظفری 71شمارهٔ ۶۱۸: وصال یار بصد جان بخر، اگر نخری 72شمارهٔ ۶۱۹: مرا از پرتو روی تو هر لمعه است دی ...73شمارهٔ ۶۲۰: ای دوست، بگو باری تا: عزم کجا دار ...74شمارهٔ ۶۲۱: روی دل را بسوی جان داری 75شمارهٔ ۶۲۲: حکایتی دو سه دارم، بشرط دستوری 76شمارهٔ ۶۲۳: ز حد گذشت حکایت ز قصه دوری 77شمارهٔ ۶۲۴: شب عیدست و ما عاشق، چه گویم قصه د ...78شمارهٔ ۶۲۵: من قبله بدل کردم، تا کی بود این ک ...79شمارهٔ ۶۲۶: میسرت نشود عاشقی و مستوری 80شمارهٔ ۶۲۷: نه مست جام خدایی، نه مرد مستوری 81شمارهٔ ۶۲۸: گر زانکه بگویند: گدایی و فقیری 82شمارهٔ ۶۲۹: اگر ز مصر جهانی و گر ز تبریزی 83شمارهٔ ۶۳۰: تو همچو عقل شریفی و همچو روح عزیز ...84شمارهٔ ۶۳۱: تا سر الهی ز ملاهی نشناسی 85شمارهٔ ۶۳۲: من عشقم و عشق من چه پرسی؟86شمارهٔ ۶۳۳: دلا، ز باده و خم خانه که میپرسی؟87شمارهٔ ۶۳۴: زمانی یار شو، گر یار باشی 88شمارهٔ ۶۳۵: چه غمست آخر از غم؟ چو تو در میانه ...89شمارهٔ ۶۳۶: امروز بجد دارم با تو سر دشنامی 90شمارهٔ ۶۳۷: ای قطب جامی، شاه انامی 91شمارهٔ ۶۳۸: ای ماه معربد، ز کجایی و چه نامی؟92شمارهٔ ۶۳۹: زنهار! درین کوی بغفلت نخرامی 93شمارهٔ ۶۴۰: گر شمس منیر آمدی، ار بدر تمامی 94شمارهٔ ۶۴۱: هله! ای جان گرامی، ز کجایی و چه ن ...95شمارهٔ ۶۴۲: پیش از بنای مدرسه و دیر ارمنی 96شمارهٔ ۶۴۳: سخنی می رود، ای دوست، مسلم سخنی 97شمارهٔ ۶۴۴: سؤال میکنم، ار هست رخصت سخنی 98شمارهٔ ۶۴۵: گر بر حدیث اهل دل انکار می کنی 99شمارهٔ ۶۴۶: ای آتش سودای تو در جان جهانی 100شمارهٔ ۶۴۷: ای خواجه، جمالست و جهانست و جوانی 101شمارهٔ ۶۴۸: با روی دل فروزت عیشیست جاودانی 102شمارهٔ ۶۴۹: بتو جان کجا برد پی؟ که تو شاه بی ...103شمارهٔ ۶۵۰: بدرویشی دلی گر بود و جانی 104شمارهٔ ۶۵۱: بیابان را بپیمودی، ولیکن بس ویاوا ...105شمارهٔ ۶۵۲: تا بکی شیوه تقلید و ره آسانی؟106شمارهٔ ۶۵۳: تو جام جمی، اما در جام نمیدانی 107شمارهٔ ۶۵۴: تو محبوب جانی و جان جهانی 108شمارهٔ ۶۵۵: تو مرهم دل ریشی و راحت جانی 109شمارهٔ ۶۵۶: جراحات دلم را تازه کرد آن یار روح ...110شمارهٔ ۶۵۷: جراحت دل من تازه کرد دلبر جانی 111شمارهٔ ۶۵۸: خوشدل شدم که دادم دل را بدلستانی 112شمارهٔ ۶۵۹: ز نور روی تو پیداست سر سبع مثانی 113شمارهٔ ۶۶۰: صلای کافری و غارت مسلمانی 114شمارهٔ ۶۶۱: فداک عقلی و روحی، که راحت جانی 115شمارهٔ ۶۶۲: هله ای دوست، چه گویم؟ که تو محبوب ...116شمارهٔ ۶۶۳: هله! ای ماه وفاپیشه، که محبوب جها ...117شمارهٔ ۶۶۴: هله! ای یار گرانمایه،سبک روح جهان ...118شمارهٔ ۶۶۵: روسیه را، گر ببینی، رد کنی 119شمارهٔ ۶۶۶: تراست ناز، که سلطان حسن و تمکینی 120شمارهٔ ۶۶۷: هله! ای عشق کهن سال، که هر روز نو ...121شمارهٔ ۶۶۸: یار میگوید ببانگ پهلوی :122شمارهٔ ۶۶۹: سخن در سر عاشق کمترک گوی 123شمارهٔ ۶۷۰: مسئله مشکل و آسان توی 124شمارهٔ ۶۷۱: در خاکدان مباش، که خوار جهان شوی 125شمارهٔ ۶۷۲: بسیار طالبی، که مگر ذو فنون شوی 126شمارهٔ ۶۷۳: اگر در طاعتی، گر در گناهی 127شمارهٔ ۶۷۴: تو شاه جهانی و ندانم که چه شاهی؟128شمارهٔ ۶۷۵: تو نور یقین آمدی و رهبر راهی 129شمارهٔ ۶۷۶: در وصف جمال تو توان گفت که: ماهی 130شمارهٔ ۶۷۷: درمانده ام از غم جدایی 131شمارهٔ ۶۷۸: دل ما بغمزه بردی، رخ مه نمی نمایی 132شمارهٔ ۶۷۹: زلف را شانه زن، که رعنایی 133شمارهٔ ۶۸۰: سؤالی دارم، ای جان، کز کجایی 134شمارهٔ ۶۸۱: غرق آن بحر محیطست دل شیدایی 135شمارهٔ ۶۸۲: چو زنان،مباش قانع،ز جهان برنگ و ب ...136شمارهٔ ۶۸۳: هله! عاشقان، که راهست بهو،زنید هو ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ