کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ای آتش سودای تو در کن فکان انداخته
    عشقت شراب آتشین در جام جان انداخته
    در مسجد ودر خانقه، آورده روی همچو مه
    وندر میان صوفیان شور و فغان انداخته
    گفته ز راز خویشتن با صوفیان خانقه
    این خرقه را بدریده و آن طیلسان انداخته
    در باغ و بستان آمده، مست و خرامان آمده
    خوش غلغلی در بوستان از بلبلان انداخته
    گشته بقهر خویشتن اندر میان بوستان
    از بیم قهرت لرزه بر سر و روان انداخته
    عشقت شراب «من لدن » از جنس نو، درد کهن
    بر صفه های لامکان شکل مکان انداخته
    گر عاقلی یک ره ببین در شیوه شاه یقین :
    می بر کنار افتاده و گل در میان انداخته
    عشقت دم از حکمت زده، در شیوه عفت زده
    شوق تو او را آتشی در این و آن انداخته
    گفته: بآب و نان ما هم «اسقیوا»، هم «اشبعوا»
    در جان قاسم لذتی از آب و نان انداخته

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha