ناوک غمزه می زند بر دل من نگار من
صد پی اگر جفا کند، صدق و صفاست کار من
خسرو بی نظیر من، حاکم من، امیر من
دلبر ناگزیر من، باغ من و بهار من
نور من و سرور من، حاضر من، حضور من
مایه شکر و سور من، صبر من و قرار من
اول من، اخیر من، ناظر من، ظهیر من
یار و مرید و پیر من، مونس و غمگسار من
ناصر من، نصیر من، ناظر بی نظیر من
دلبر دستگیر من، از همه اختیار من
رافع من، رفیع من، سمع من و سمیع من
جامع من، جمیع من، حاصل کار و بار من
عاشق من، حبیب من، طب من و طبیب من
ناصب من، نصیب من، طالب انکسار من
جمله تو داده ای مرا: مرهم و محنت و شفا
جان من و جهان من، مخفی و آشکار من
گم شده ام بدرد و غم در طلب تو عمرها
هیچ نگفته ای که: کو قاسم دل فگار من؟