به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

قاسم انوار

قاسم انوارغزل هاشمارهٔ ۳۲۱: فرو ریختی باز در جام جود

1160عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

فرو ریختی باز در جام جود
بعمدا شرابی که هوشم ربود
ازین جام تا جرعه ای خورده ام
سرم در سجودست و جان در شهود
درین جام دیدم بعین الیقین
نمودست غیر تو، یعنی نبود
چه غیر و کجا غیر و کو نقش غیر؟
«سوی الله والله مافی الوجود»
دلم سوخت در عشق و من ساختم
درین سوختن ساختن داشت سود
ببین سوز و سازش که چون ساختست
تنم را چو چنگ و دلم را چو عود؟
گشادست قاسم زبان را به لاف
چو ساقی سر خم وحدت گشود

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۳۲۰: فتنه در خواب قیامت خفته بود 2شمارهٔ ۳۲۱: فرو ریختی باز در جام جود 3شمارهٔ ۳۲۲: کسی که شیوه حکمت گرفت گوی ربود 4شمارهٔ ۳۲۳: «یحبه و یحبونم » چنین فرمود:5شمارهٔ ۳۲۴: این عشق و مودت اثر لطف خدا بود 6شمارهٔ ۳۲۵: گیسوی تو هر چند کمندی زبلا بود 7شمارهٔ ۳۲۶: روی زیبای تو چون شمع صفا خواهد بو ...8شمارهٔ ۳۲۷: مقام ما بسر کوی یار خواهد بود 9شمارهٔ ۳۲۸: تا جهاندار، جهاندار جهان خواهد بو ...10شمارهٔ ۳۲۹: هرکجا می گذرد دوست، فغان خواهد بو ...11شمارهٔ ۳۳۰: بعد ازین دلبر ما عربده جو خواهد ب ...12شمارهٔ ۳۳۱: گر با تو دمی محرم اسرار توان بود 13شمارهٔ ۳۳۲: صاحب قلاده اهل نزاع و غلو بود 14شمارهٔ ۳۳۳: چون حسن دلاویز تو در جلوه گری بود 15شمارهٔ ۳۳۴: گاهی درون پرده عزت نهان شود 16شمارهٔ ۳۳۵: از افق مکرمت صبح سعادت دمید 17شمارهٔ ۳۳۶: تعینات جهان در میان بیم و امید 18شمارهٔ ۳۳۷: دل ما باده طلب کرد و شرابش برسید 19شمارهٔ ۳۳۸: صبح ازل ز مشرق انوار بردمید 20شمارهٔ ۳۳۹: منم و چشم رمد دیده و نور خورشید 21شمارهٔ ۳۴۰: نعم الفقیه، حال مدرس کجا رسید؟22شمارهٔ ۳۴۱: «یحبهم » ز چه رو گشت آن مراد مرید ...23شمارهٔ ۳۴۲: طریق توبه و تقوی شکستم تا چه پیش ...24شمارهٔ ۳۴۳: بانگ مستان خرابات فنا می آید 25شمارهٔ ۳۴۴: بوی سنبل ز دم باد صبا می آید 26شمارهٔ ۳۴۵: بوی عشق از نفس باد صبا می آید 27شمارهٔ ۳۴۶: از خم صفا جام می ناب بیارید 28شمارهٔ ۳۴۷: از خم صفا باده چون قند بیارید 29شمارهٔ ۳۴۸: خانه ما روضه شد،چون مقدم رضوان رس ...30شمارهٔ ۳۴۹: درد مرا نوبت درمان رسید 31شمارهٔ ۳۵۰: موسی بکوه طور بنور عیان رسید 32شمارهٔ ۳۵۱: دل ز داروخانه دردت دوا دارد امید 33شمارهٔ ۳۵۲: هر کرا جرعه می داد بسر گردانید 34شمارهٔ ۳۵۳: صفیر مرغ جان اسرار گوید 35شمارهٔ ۳۵۴: دلم از قصه هجران چه گوید؟36شمارهٔ ۳۵۵: در پس آیینه چیست باز نمایید 37شمارهٔ ۳۵۶: با ما سخن از خرقه و سجاده مگویید 38شمارهٔ ۳۵۷: از باده گلگون قدری هست بگویید 39شمارهٔ ۳۵۸: از پیر مغان گر خبری هست بگویید 40شمارهٔ ۳۵۹: در مجلس ما جز سخن یار مگویید 41شمارهٔ ۳۶۰: گدایی می کنم زان یار دلبر 42شمارهٔ ۳۶۱: هله! ای دوست بیا باده بخور، غصه م ...43شمارهٔ ۳۶۲: اول ثبوت عرش، پس آنگه جلوس یار 44شمارهٔ ۳۶۳: ای جان جهان، ساقی جان، رطل گران د ...45شمارهٔ ۳۶۴: بیا، بیا، که غریبیم و عاشقیم و نز ...46شمارهٔ ۳۶۵: جام جمست این دل بیچاره، گوش دار 47شمارهٔ ۳۶۶: در داستان عشق تفصی نمود یار 48شمارهٔ ۳۶۷: درد سری میدهد زحمت رنج خمار 49شمارهٔ ۳۶۸: رو خرقه گرو کن، دل و دلدار بدست آ ...50شمارهٔ ۳۶۹: ساقیا، مست خرابیم، بما جامی آر 51شمارهٔ ۳۷۰: ساقی، بیار باده، که تلخست انتظار 52شمارهٔ ۳۷۱: ساقی، بیار باده گل رنگ خوشگوار 53شمارهٔ ۳۷۲: سینه مجروحست و عقل آشفته، خاطر بی ...54شمارهٔ ۳۷۳: عزت عشق بود غیرت یار 55شمارهٔ ۳۷۴: غلطی نیست در حساب و شمار 56شمارهٔ ۳۷۵: قصه ای نو رسید از اسرار:57شمارهٔ ۳۷۶: لاف عرفان می زند آن زاهد لاغر شکا ...58شمارهٔ ۳۷۷: ماییم و جام باده و سودای آن نگار 59شمارهٔ ۳۷۸: مشربم عذبست و مطرب عشق و ساقی یار ...60شمارهٔ ۳۷۹: مشکین کلاله را چو برافکند آن نگار 61شمارهٔ ۳۸۰: منم و عشق سرکش عیار 62شمارهٔ ۳۸۱: هر که هشیار درین دیر مغانش مگذار 63شمارهٔ ۳۸۲: اگرچه خسرو عالم شوی و گر فغفور 64شمارهٔ ۳۸۳: پیش ما قصه شوقست و شهودست و حضور 65شمارهٔ ۳۸۴: در کهن دیر زمان جمله فریبست و غرو ...66شمارهٔ ۳۸۵: کار بی همکار سخت و راه بی همراه د ...67شمارهٔ ۳۸۶: امکان صبر نیست، ز سر گیرم این نفی ...68شمارهٔ ۳۸۷: چو نازنین جهانی بحسن خویش بناز 69شمارهٔ ۳۸۸: ماییم و حضرت تو و صد سوز و صد نیا ...70شمارهٔ ۳۸۹: با زلف و رخت مست مدامیم شب و روز 71شمارهٔ ۳۹۰: فکر عقل از حد گذشت، ای عشق، آتش ب ...72شمارهٔ ۳۹۱: دلم در عشق ناپرواست امروز 73شمارهٔ ۳۹۲: از لب لعل توام کار بکامست امروز 74شمارهٔ ۳۹۳: سید سادات عالم غیر انسان نیست کس 75شمارهٔ ۳۹۴: ز چشم گوشه نشینان نشان سودا پرس 76شمارهٔ ۳۹۵: گر کسی مست و خرابست ز مستانش پرس 77شمارهٔ ۳۹۶: از ما حکایت می و پیر و مغانه پرس 78شمارهٔ ۳۹۷: دلی دارم ز سودایش پر آتش 79شمارهٔ ۳۹۸: تو شمع مجلسی در بزم جان باش 80شمارهٔ ۳۹۹: جان هوادار تو شد، فاش مکن اسرارش 81شمارهٔ ۴۰۰: خواجه مستست، ببین در سر و در دستا ...82شمارهٔ ۴۰۱: بر کنار طاس گردون زد هلال انگشت د ...83شمارهٔ ۴۰۲: بنده از دوست سئوالی بصفا کردم دوش 84شمارهٔ ۴۰۳: پهلوی خوانان غزل می خواند دوش 85شمارهٔ ۴۰۴: واردات عاشقان کز عشق می آید بگوش 86شمارهٔ ۴۰۵: باده ام صافست و مطرب صاف و ساقی ص ...87شمارهٔ ۴۰۶: بنادانان مگو سر حقایق 88شمارهٔ ۴۰۷: متمادی شدست یوم فراق 89شمارهٔ ۴۰۸: بآرزوی تو در خاک می روم، در خاک 90شمارهٔ ۴۰۹: چه بود قصه لیلی درین نشیمن خاک؟91شمارهٔ ۴۱۰: رندیم و عاشقیم و جهان سوز و جامه ...92شمارهٔ ۴۱۱: ای زلف و رخت میگون، ای دوست سلام ...93شمارهٔ ۴۱۲: نور ولایت تویی، شاه سلام علیک 94شمارهٔ ۴۱۳: در تو عجب مانده ام ای عشق شنگ 95شمارهٔ ۴۱۴: از شبستان ازل، تا بامداد آب و گل 96شمارهٔ ۴۱۵: بلبل آشفته حال، از سرمستی بنال 97شمارهٔ ۴۱۶: بیار، ساقی عشاق، جام مالامال 98شمارهٔ ۴۱۷: خاطرم آشفته و جان در ملال 99شمارهٔ ۴۱۸: ما گنج قدیمیم درین دیر کهن سال 100شمارهٔ ۴۱۹: مقررست و معین، برای اهل کمال 101شمارهٔ ۴۲۰: خدای را چو ندانی، چه فقه و چه معق ...102شمارهٔ ۴۲۱: این چه حدیثست که کرد آن صنم؟103شمارهٔ ۴۲۲: بهیچ یار و دیاری اگر چه دل ننهادم 104شمارهٔ ۴۲۳: خوش وقت من، که آینه کردار روشنم 105شمارهٔ ۴۲۴: سلطان دلنواز چو باز آمد از کرم 106شمارهٔ ۴۲۵: طلب گاری ز حد بگذشت و ما محروم و ...107شمارهٔ ۴۲۶: نی چو بنالید، بگفتا: نیم 108شمارهٔ ۴۲۷: از ما مپیچ رو، که غریبیم و تلخ کا ...109شمارهٔ ۴۲۸: یک جام بجانی دهد آن ساقی خودکام 110شمارهٔ ۴۲۹: بیا، که نوبت رندیست، عاشقم، مستم 111شمارهٔ ۴۳۰: دوش آن مه دو هفته دستم گرفت، دستم 112شمارهٔ ۴۳۱: سوی می خانه میکشی دستم 113شمارهٔ ۴۳۲: من از سودای جانان نیم مستم 114شمارهٔ ۴۳۳: اگر بر خاک کویت گرد گردم 115شمارهٔ ۴۳۴: سفر گزیدم و آهنگ آن جهان کردم 116شمارهٔ ۴۳۵: دوش بر اوج لا مکان خیمه اصطفا زدم 117شمارهٔ ۴۳۶: بدوستی، که ترا نیک دوست می دارم 118شمارهٔ ۴۳۷: دینار نمی خواهم، من عاشق دیدارم 119شمارهٔ ۴۳۸: گر بنالم من از این درد که در دل د ...120شمارهٔ ۴۳۹: منت از دل بصد جان دوست دارم 121شمارهٔ ۴۴۰: نه تنها من خراب و مست یارم 122شمارهٔ ۴۴۱: باده می نوشم و سودای تو در سر دار ...123شمارهٔ ۴۴۲: سرم سبزست و لب خندان و عیش جاودان ...124شمارهٔ ۴۴۳: عاشق یارم، بغیر یار ندارم 125شمارهٔ ۴۴۴: جگر گر مست و دل گر مست و آه آتشین ...126شمارهٔ ۴۴۵: از نایره شوقت در دل شرری دارم 127شمارهٔ ۴۴۶: در ملک وصال او ظل شجری دارم 128شمارهٔ ۴۴۷: چشم گریان و دل زار و نزاری دارم 129شمارهٔ ۴۴۸: عیسی بظهور آمد، من مرده چرا باشم؟130شمارهٔ ۴۴۹: خیالست این که: من بی یار باشم 131شمارهٔ ۴۵۰: ای دوای درد بیماران، سلام علیکم 132شمارهٔ ۴۵۱: بحمدالله من از دردی کشانم 133شمارهٔ ۴۵۲: فقر می گفت که: من خسرو جاویدانم 134شمارهٔ ۴۵۳: من بیچاره سودا زده سرگردانم 135شمارهٔ ۴۵۴: من ز سودای تو سرگشته و سرگردانم 136شمارهٔ ۴۵۵: مشرب عذب مرا هر نفس از خم قدیم 137شمارهٔ ۴۵۶: میان آتش سوزان علم فراخته ایم 138شمارهٔ ۴۵۷: ما در هوای عشق تو سرمست باده ایم 139شمارهٔ ۴۵۸: پهلوی خوان بسر کوی حبیب آمده ایم 140شمارهٔ ۴۵۹: گرنه آنست که جوینده یار آمده ایم؟141شمارهٔ ۴۶۰: مست بودیم بگلبانگ تو هشیار شدیم 142شمارهٔ ۴۶۱: اقبال عشق بود، که ما مقبل آمدیم 143شمارهٔ ۴۶۲: ما در جهان کون برای تو آمدیم 144شمارهٔ ۴۶۳: این عنایت ازلی بود که ره پرسیدیم 145شمارهٔ ۴۶۴: در مسجد و در کعبه و بت خانه دویدی ...146شمارهٔ ۴۶۵: ما در طلب دوست فراوان بدویدیم 147شمارهٔ ۴۶۶: در دور رخت یک دل هشیار ندیدیم 148شمارهٔ ۴۶۷: در کعبه و بت خانه بجز یار ندیدیم 149شمارهٔ ۴۶۸: هزاران بحر در دردانه دیدیم 150شمارهٔ ۴۶۹: جانا، بجز از تو کس نداریم 151شمارهٔ ۴۷۰: عمریست که سودای سر زلف تو داریم 152شمارهٔ ۴۷۱: غیر از تو کس دگر نداریم 153شمارهٔ ۴۷۲: ما در دل و جان آتش سودای تو داریم 154شمارهٔ ۴۷۳: ما عاشق و رند و پاکبازیم 155شمارهٔ ۴۷۴: ماییم که چون باده گل رنگ بجوشیم 156شمارهٔ ۴۷۵: با روی تو ز سبزه و گلزار فارغیم 157شمارهٔ ۴۷۶: گرچه در طور شریعت همه مأمورانیم 158شمارهٔ ۴۷۷: لب مگز، عشوه مده باز، که ما مستان ...159شمارهٔ ۴۷۸: ما و این عشق دل افروز، که جان در ...160شمارهٔ ۴۷۹: ما نه امروزست کز عشق و ولا دم می ...161شمارهٔ ۴۸۰: تو جان و دل مایی، من وصف تو چون گ ...162شمارهٔ ۴۸۱: چه گویم؟ ای مسلمانان، چه گویم؟163شمارهٔ ۴۸۲: ماه عیانست روی یار چه گویم؟164شمارهٔ ۴۸۳: عجب رعنا و زیبایی، چه گویم؟165شمارهٔ ۴۸۴: من معدن اسرارم، اما بنمی گویم 166شمارهٔ ۴۸۵: این سخن نیست باندازه که من میگویم 167شمارهٔ ۴۸۶: ما سوز عشق را بدو عالم نمیدهیم 168شمارهٔ ۴۸۷: ما عشق یار را بدو عالم نمیدهیم 169شمارهٔ ۴۸۸: بیا، بیا، که فقیریم و خاکسار تویی ...170شمارهٔ ۴۸۹: بر سر راهم بدید و گفت:«هی سن کیم ...171شمارهٔ ۴۹۰: بصلاح آمد از اوصاف خدای ذوالمن 172شمارهٔ ۴۹۱: بفضل و رحمت و توفیق ذوالمن 173شمارهٔ ۴۹۲: دوش آن مه دو هفته من با هزار فن 174شمارهٔ ۴۹۳: ساقی جان، لطف فرما کاسه دردی بمن 175شمارهٔ ۴۹۴: سامان عیش نیست درین دار پر فتن 176شمارهٔ ۴۹۵: طالبانی که اسیرند درین حبس بدن 177شمارهٔ ۴۹۶: من بجانان زنده ام، گر باز دانی ای ...178شمارهٔ ۴۹۷: یارم ز در در آمو، وشتن کنید وشتن 179شمارهٔ ۴۹۸: آن ماه مسافر سفری کرد ز کرمان 180شمارهٔ ۴۹۹: ای ساقی دل و جان، ای نور چشم اعیا ...181شمارهٔ ۵۰۰: ای عاشقان، ای عاشقان، هنگام آن شد ...182شمارهٔ ۵۰۱: این چنین مست و معربد بکجا؟ ای دل ...183شمارهٔ ۵۰۲: ای نور دل و دیده وای زبده اعیان 184شمارهٔ ۵۰۳: با هیچ رسید این صفت باده فروشان 185شمارهٔ ۵۰۴: بس عجب طرفه حدیثیست که: آن شاه جه ...186شمارهٔ ۵۰۵: بشنو ز عشق رمزی، حیران مباش، حیرا ...187شمارهٔ ۵۰۶: بقدر جام بود شور و حالت مستان 188شمارهٔ ۵۰۷: بیا، ای یار سودایی، بیا، ای جان س ...189شمارهٔ ۵۰۸: بیا، که عشق برافراخت سنجق سلطان 190شمارهٔ ۵۰۹: تربیت میکند مرا جانان 191شمارهٔ ۵۱۰: تن زنده بجان آمد و جان زنده بجانا ...192شمارهٔ ۵۱۱: جانم بلب رسید ز غم، ساقی، الامان 193شمارهٔ ۵۱۲: چندان که گفتم: خاطر مرنجان 194شمارهٔ ۵۱۳: حیات تن ز جان آمد، حیات جان ز جان ...195شمارهٔ ۵۱۴: خبری دهید جان را، که ز دوست چیست ...196شمارهٔ ۵۱۵: دل با تو نظر دارد، اما نظری پنهان 197شمارهٔ ۵۱۶: دوست در مجلسست و جان در جان 198شمارهٔ ۵۱۷: ز خوبان عربده خوش باشد، ای جان 199شمارهٔ ۵۱۸: ساقی چو تو باشی، همه جا باده پرست ...200شمارهٔ ۵۱۹: سرگشته ایم و حیران در کوی مهرورزا ...201شمارهٔ ۵۲۰: عشق و معشوق و عاشق حیران 202شمارهٔ ۵۲۱: «فوز النجات » می طلبی؟ جام می ستا ...203شمارهٔ ۵۲۲: «کن فکان » جان را خبر گوید ز «کان ...204شمارهٔ ۵۲۳: «کل یوم هو فی شان » چه نشانست و چ ...205شمارهٔ ۵۲۴: «کل یوم هو فی شان » ز چه کردند بی ...206شمارهٔ ۵۲۵: گر ره بتو هست، چیست فرمان؟207شمارهٔ ۵۲۶: گر شیر نه ای، بگذر ازین بیشه شیرا ...208شمارهٔ ۵۲۷: گفت حق: «کل من علیها فان »209شمارهٔ ۵۲۸: ما که مستان خرابیم درین دیر مغان 210شمارهٔ ۵۲۹: مقررست و معین بحجت و برهان 211شمارهٔ ۵۳۰: میان باطن جانی و جان تویی، ای جان 212شمارهٔ ۵۳۱: همه بودند که گفتند بپیدا و نهان 213شمارهٔ ۵۳۲: همه جا اوست شاه جاویدان 214شمارهٔ ۵۳۳: جگر پردرد و دل پر خونم، ای جان 215شمارهٔ ۵۳۴: یار همان، درد همان، دل همان 216شمارهٔ ۵۳۵: «حصل ما فی الصدور» لذت جان یافتن 217شمارهٔ ۵۳۶: در دل از شوق تو شوریست که نتوان گ ...218شمارهٔ ۵۳۷: چه باشد شیوه عاشق؟ بمعشوقان نظر ک ...219شمارهٔ ۵۳۸: مرا از زخم شمشیرت نمی شاید حذر کر ...220شمارهٔ ۵۳۹: خواهی بجهان شوری، بنیاد قیامت کن 221شمارهٔ ۵۴۰: نیم مستان ترا سرگشته چون پرگار کن 222شمارهٔ ۵۴۱: بیتی همی سرایم و زاریست کار من 223شمارهٔ ۵۴۲: ناوک غمزه می زند بر دل من نگار من 224شمارهٔ ۵۴۳: بسامان آمد احوال دل من 225شمارهٔ ۵۴۴: بسودایت سرشت آب و گل من 226شمارهٔ ۵۴۵: عید و بر قندان تویی، ای جان جان ج ...227شمارهٔ ۵۴۶: جگر گرمست و آهم سرد و دل خون 228شمارهٔ ۵۴۷: دل آشفته دارم، چشم پر خون 229شمارهٔ ۵۴۸: ما را هوای باده نابست در درون 230شمارهٔ ۵۴۹: از عیان گر واقفی، بگذر ز عین 231شمارهٔ ۵۵۰: الا! ای نفس، خودکامی و خودبین 232شمارهٔ ۵۵۱: ای یار، ندانم که چه رسمست و چه آی ...233شمارهٔ ۵۵۲: بجان آمد ز هجران جان مسکین 234شمارهٔ ۵۵۳: پیر مغان کجاست؟ که آن مرد دوربین 235شمارهٔ ۵۵۴: جعل را چند ازین تحسین و تمکین؟236شمارهٔ ۵۵۵: «حمدلله » گفت رب العالمین 237شمارهٔ ۵۵۶: گفت: نور آسمانست و زمین 238شمارهٔ ۵۵۷: ما داغ آرزوی تو داریم بر جبین 239شمارهٔ ۵۵۸: منت خدای را، که در اطوار ما و طین 240شمارهٔ ۵۵۹: هله! ای ساقی جانها، بده آن باده ر ...241شمارهٔ ۵۶۰: ای دل و جانت بهواها گرو 242شمارهٔ ۵۶۱: باده کهنه گیر و شیشه نو 243شمارهٔ ۵۶۲: ای ساقی جان بخش ما،یک لحظه ما را ...244شمارهٔ ۵۶۳: تو محیطی و دیگران همه جو 245شمارهٔ ۵۶۴: چه شنیدی که دل از دست بدادی،تو عم ...246شمارهٔ ۵۶۵: زان نکهت مشکین،که همی آید از آن س ...247شمارهٔ ۵۶۶: «ستر الله علینا» چه علالاست درین ...248شمارهٔ ۵۶۷: دل شوریده را تمنا تو 249شمارهٔ ۵۶۸: ای دل، اگر تو عاشقی، با عاشقان هم ...250شمارهٔ ۵۶۹: از لعل یار اگر شکری یافتی بگو 251شمارهٔ ۵۷۰: پیش ما قصه جام و جم و جمشید مگو 252شمارهٔ ۵۷۱: «الا یاایهاالساقی »، مرا جام مصفا ...253شمارهٔ ۵۷۲: «کان الله » گفت و «کان الله له »254شمارهٔ ۵۷۳: ای آفتاب روی ترا پرده دار ماه 255شمارهٔ ۵۷۴: بر بیدلان گذشت و نکرد اینطرف نگاه 256شمارهٔ ۵۷۵: پیش از بنای مدرسه و رسم خانقاه 257شمارهٔ ۵۷۶: «عز من قائل » چه گفت اله؟258شمارهٔ ۵۷۷: گم کرده ایم راه و ندانیم پیشگاه 259شمارهٔ ۵۷۸: مرا یاریست، اندر گاه و بیگاه 260شمارهٔ ۵۷۹: در میان همه خوبان بت ما از همه به 261شمارهٔ ۵۸۰: آتش عشق تو شوری در جهان انداخته 262شمارهٔ ۵۸۱: ای آتش سودای تو در کن فکان انداخت ...263شمارهٔ ۵۸۲: ای خیالت عقل کل را در گمان انداخت ...264شمارهٔ ۵۸۳: ای کمالت نعت عزت در جهان انداخته 265شمارهٔ ۵۸۴: روی مه را جلوه دادی، زلف میگون تا ...266شمارهٔ ۵۸۵: ای کوس کبریای تو در لامکان زده 267شمارهٔ ۵۸۶: هله!ای ساقی جانها، قدح باده بمن د ...268شمارهٔ ۵۸۷: ساقیا، عذر مگو، باده بسر مستان ده 269شمارهٔ ۵۸۸: گرم از طالع فرخ رخ جانان شود دیده 270شمارهٔ ۵۸۹: گر تو از مستان عشقی در وله 271شمارهٔ ۵۹۰: بجانان زنده ام، الحمدلله 272شمارهٔ ۵۹۱: از مسجد و می خانه وز کعبه و بت خا ...273شمارهٔ ۵۹۲: بیا، ای ماه کنعانی، بیا ای شاه فر ...274شمارهٔ ۵۹۳: پر گشت جهان از می گل رنگ مغانه 275شمارهٔ ۵۹۴: مرآت دل شکستی، ای گنج جاودانه 276شمارهٔ ۵۹۵: می کشد آن حبیب فرزانه 277شمارهٔ ۵۹۶: آیینه تیره شد، ز چه تیره است آینه ...278شمارهٔ ۵۹۷: تا گرد ماه سنبل مشکین نهاده ای 279شمارهٔ ۵۹۸: همه لذت، همه شهوت، همگی رد شده ای 280شمارهٔ ۵۹۹: این شناسی که: از آن شهر و دیار آم ...281شمارهٔ ۶۰۰: خطاب «لن ترانی » چیست؟ یعنی 282شمارهٔ ۶۰۱: «هدی للمتقین » گفتند: یعنی 283شمارهٔ ۶۰۲: هر لحظه مرا میرسد انوار تجلی 284شمارهٔ ۶۰۳: بجان تو، که خمارم بغایت، ای چلبی 285شمارهٔ ۶۰۴: دل ز من برداشت یار مهربان، واحسرت ...286شمارهٔ ۶۰۵: با یاد خدا باش، بهر جای که هستی 287شمارهٔ ۶۰۶: چو با تست مقصود، هرجا که هستی 288شمارهٔ ۶۰۷: چه ذوق نیستی یابی؟ که هستی 289شمارهٔ ۶۰۸: السلام علیک، یا سندی 290شمارهٔ ۶۰۹: ای دل عشاق را بروی تو شادی 291شمارهٔ ۶۱۰: دلم از غصه هجران تو دارد دردی 292شمارهٔ ۶۱۱: گر گلی از گلشن حسنش ببازار آمدی 293شمارهٔ ۶۱۲: گر نسیم رحمتی از کوی جانان آمدی 294شمارهٔ ۶۱۳: فرودی باشد و ننگ و جودی 295شمارهٔ ۶۱۴: گر جان بهوای تو گرفتار نبودی 296شمارهٔ ۶۱۵: جان نوروز و جان صد عیدی 297شمارهٔ ۶۱۶: ای آفتاب روی ترا ماه مشتری 298شمارهٔ ۶۱۷: ای عشق دل فروز، که شاه مظفری 299شمارهٔ ۶۱۸: وصال یار بصد جان بخر، اگر نخری 300شمارهٔ ۶۱۹: مرا از پرتو روی تو هر لمعه است دی ...301شمارهٔ ۶۲۰: ای دوست، بگو باری تا: عزم کجا دار ...302شمارهٔ ۶۲۱: روی دل را بسوی جان داری 303شمارهٔ ۶۲۲: حکایتی دو سه دارم، بشرط دستوری 304شمارهٔ ۶۲۳: ز حد گذشت حکایت ز قصه دوری 305شمارهٔ ۶۲۴: شب عیدست و ما عاشق، چه گویم قصه د ...306شمارهٔ ۶۲۵: من قبله بدل کردم، تا کی بود این ک ...307شمارهٔ ۶۲۶: میسرت نشود عاشقی و مستوری 308شمارهٔ ۶۲۷: نه مست جام خدایی، نه مرد مستوری 309شمارهٔ ۶۲۸: گر زانکه بگویند: گدایی و فقیری 310شمارهٔ ۶۲۹: اگر ز مصر جهانی و گر ز تبریزی 311شمارهٔ ۶۳۰: تو همچو عقل شریفی و همچو روح عزیز ...312شمارهٔ ۶۳۱: تا سر الهی ز ملاهی نشناسی 313شمارهٔ ۶۳۲: من عشقم و عشق من چه پرسی؟314شمارهٔ ۶۳۳: دلا، ز باده و خم خانه که میپرسی؟315شمارهٔ ۶۳۴: زمانی یار شو، گر یار باشی 316شمارهٔ ۶۳۵: چه غمست آخر از غم؟ چو تو در میانه ...317شمارهٔ ۶۳۶: امروز بجد دارم با تو سر دشنامی 318شمارهٔ ۶۳۷: ای قطب جامی، شاه انامی 319شمارهٔ ۶۳۸: ای ماه معربد، ز کجایی و چه نامی؟320شمارهٔ ۶۳۹: زنهار! درین کوی بغفلت نخرامی 321شمارهٔ ۶۴۰: گر شمس منیر آمدی، ار بدر تمامی 322شمارهٔ ۶۴۱: هله! ای جان گرامی، ز کجایی و چه ن ...323شمارهٔ ۶۴۲: پیش از بنای مدرسه و دیر ارمنی 324شمارهٔ ۶۴۳: سخنی می رود، ای دوست، مسلم سخنی 325شمارهٔ ۶۴۴: سؤال میکنم، ار هست رخصت سخنی 326شمارهٔ ۶۴۵: گر بر حدیث اهل دل انکار می کنی 327شمارهٔ ۶۴۶: ای آتش سودای تو در جان جهانی 328شمارهٔ ۶۴۷: ای خواجه، جمالست و جهانست و جوانی 329شمارهٔ ۶۴۸: با روی دل فروزت عیشیست جاودانی 330شمارهٔ ۶۴۹: بتو جان کجا برد پی؟ که تو شاه بی ...331شمارهٔ ۶۵۰: بدرویشی دلی گر بود و جانی 332شمارهٔ ۶۵۱: بیابان را بپیمودی، ولیکن بس ویاوا ...333شمارهٔ ۶۵۲: تا بکی شیوه تقلید و ره آسانی؟334شمارهٔ ۶۵۳: تو جام جمی، اما در جام نمیدانی 335شمارهٔ ۶۵۴: تو محبوب جانی و جان جهانی 336شمارهٔ ۶۵۵: تو مرهم دل ریشی و راحت جانی 337شمارهٔ ۶۵۶: جراحات دلم را تازه کرد آن یار روح ...338شمارهٔ ۶۵۷: جراحت دل من تازه کرد دلبر جانی 339شمارهٔ ۶۵۸: خوشدل شدم که دادم دل را بدلستانی 340شمارهٔ ۶۵۹: ز نور روی تو پیداست سر سبع مثانی 341شمارهٔ ۶۶۰: صلای کافری و غارت مسلمانی 342شمارهٔ ۶۶۱: فداک عقلی و روحی، که راحت جانی 343شمارهٔ ۶۶۲: هله ای دوست، چه گویم؟ که تو محبوب ...344شمارهٔ ۶۶۳: هله! ای ماه وفاپیشه، که محبوب جها ...345شمارهٔ ۶۶۴: هله! ای یار گرانمایه،سبک روح جهان ...346شمارهٔ ۶۶۵: روسیه را، گر ببینی، رد کنی 347شمارهٔ ۶۶۶: تراست ناز، که سلطان حسن و تمکینی 348شمارهٔ ۶۶۷: هله! ای عشق کهن سال، که هر روز نو ...349شمارهٔ ۶۶۸: یار میگوید ببانگ پهلوی :350شمارهٔ ۶۶۹: سخن در سر عاشق کمترک گوی 351شمارهٔ ۶۷۰: مسئله مشکل و آسان توی 352شمارهٔ ۶۷۱: در خاکدان مباش، که خوار جهان شوی 353شمارهٔ ۶۷۲: بسیار طالبی، که مگر ذو فنون شوی 354شمارهٔ ۶۷۳: اگر در طاعتی، گر در گناهی 355شمارهٔ ۶۷۴: تو شاه جهانی و ندانم که چه شاهی؟356شمارهٔ ۶۷۵: تو نور یقین آمدی و رهبر راهی 357شمارهٔ ۶۷۶: در وصف جمال تو توان گفت که: ماهی 358شمارهٔ ۶۷۷: درمانده ام از غم جدایی 359شمارهٔ ۶۷۸: دل ما بغمزه بردی، رخ مه نمی نمایی 360شمارهٔ ۶۷۹: زلف را شانه زن، که رعنایی 361شمارهٔ ۶۸۰: سؤالی دارم، ای جان، کز کجایی 362شمارهٔ ۶۸۱: غرق آن بحر محیطست دل شیدایی 363شمارهٔ ۶۸۲: چو زنان،مباش قانع،ز جهان برنگ و ب ...364شمارهٔ ۶۸۳: هله! عاشقان، که راهست بهو،زنید هو ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ