به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

قاسم انوار

قاسم انوارغزل هاشمارهٔ ۴۰۶: بنادانان مگو سر حقایق

1110عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

بنادانان مگو سر حقایق
که هر گوشی سخن را نیست لایق
ولی گر فرصتی باشد توان گفت
بگوش جان عذرا، سر وامق
سخن از توبه و تقوی رها کن
ز مستی گو بسرمستان عاشق
دلی باید که اندر راه معنی
ز صفوت دم زند چون صبح صادق
اگر هشیار راهی نوش بادت
وگر مستی مکن بحث علایق
بجز عشقت درین ره کس ندیدم
امین خاطر و یار موافق
مگو با غافلان اسرار، قاسم
خلایق را نداند غیر خالق

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۴۰۵: باده ام صافست و مطرب صاف و ساقی ص ...2شمارهٔ ۴۰۶: بنادانان مگو سر حقایق 3شمارهٔ ۴۰۷: متمادی شدست یوم فراق 4شمارهٔ ۴۰۸: بآرزوی تو در خاک می روم، در خاک 5شمارهٔ ۴۰۹: چه بود قصه لیلی درین نشیمن خاک؟6شمارهٔ ۴۱۰: رندیم و عاشقیم و جهان سوز و جامه ...7شمارهٔ ۴۱۱: ای زلف و رخت میگون، ای دوست سلام ...8شمارهٔ ۴۱۲: نور ولایت تویی، شاه سلام علیک 9شمارهٔ ۴۱۳: در تو عجب مانده ام ای عشق شنگ 10شمارهٔ ۴۱۴: از شبستان ازل، تا بامداد آب و گل 11شمارهٔ ۴۱۵: بلبل آشفته حال، از سرمستی بنال 12شمارهٔ ۴۱۶: بیار، ساقی عشاق، جام مالامال 13شمارهٔ ۴۱۷: خاطرم آشفته و جان در ملال 14شمارهٔ ۴۱۸: ما گنج قدیمیم درین دیر کهن سال 15شمارهٔ ۴۱۹: مقررست و معین، برای اهل کمال 16شمارهٔ ۴۲۰: خدای را چو ندانی، چه فقه و چه معق ...17شمارهٔ ۴۲۱: این چه حدیثست که کرد آن صنم؟18شمارهٔ ۴۲۲: بهیچ یار و دیاری اگر چه دل ننهادم 19شمارهٔ ۴۲۳: خوش وقت من، که آینه کردار روشنم 20شمارهٔ ۴۲۴: سلطان دلنواز چو باز آمد از کرم 21شمارهٔ ۴۲۵: طلب گاری ز حد بگذشت و ما محروم و ...22شمارهٔ ۴۲۶: نی چو بنالید، بگفتا: نیم 23شمارهٔ ۴۲۷: از ما مپیچ رو، که غریبیم و تلخ کا ...24شمارهٔ ۴۲۸: یک جام بجانی دهد آن ساقی خودکام 25شمارهٔ ۴۲۹: بیا، که نوبت رندیست، عاشقم، مستم 26شمارهٔ ۴۳۰: دوش آن مه دو هفته دستم گرفت، دستم 27شمارهٔ ۴۳۱: سوی می خانه میکشی دستم 28شمارهٔ ۴۳۲: من از سودای جانان نیم مستم 29شمارهٔ ۴۳۳: اگر بر خاک کویت گرد گردم 30شمارهٔ ۴۳۴: سفر گزیدم و آهنگ آن جهان کردم 31شمارهٔ ۴۳۵: دوش بر اوج لا مکان خیمه اصطفا زدم 32شمارهٔ ۴۳۶: بدوستی، که ترا نیک دوست می دارم 33شمارهٔ ۴۳۷: دینار نمی خواهم، من عاشق دیدارم 34شمارهٔ ۴۳۸: گر بنالم من از این درد که در دل د ...35شمارهٔ ۴۳۹: منت از دل بصد جان دوست دارم 36شمارهٔ ۴۴۰: نه تنها من خراب و مست یارم 37شمارهٔ ۴۴۱: باده می نوشم و سودای تو در سر دار ...38شمارهٔ ۴۴۲: سرم سبزست و لب خندان و عیش جاودان ...39شمارهٔ ۴۴۳: عاشق یارم، بغیر یار ندارم 40شمارهٔ ۴۴۴: جگر گر مست و دل گر مست و آه آتشین ...41شمارهٔ ۴۴۵: از نایره شوقت در دل شرری دارم 42شمارهٔ ۴۴۶: در ملک وصال او ظل شجری دارم 43شمارهٔ ۴۴۷: چشم گریان و دل زار و نزاری دارم 44شمارهٔ ۴۴۸: عیسی بظهور آمد، من مرده چرا باشم؟45شمارهٔ ۴۴۹: خیالست این که: من بی یار باشم 46شمارهٔ ۴۵۰: ای دوای درد بیماران، سلام علیکم 47شمارهٔ ۴۵۱: بحمدالله من از دردی کشانم 48شمارهٔ ۴۵۲: فقر می گفت که: من خسرو جاویدانم 49شمارهٔ ۴۵۳: من بیچاره سودا زده سرگردانم 50شمارهٔ ۴۵۴: من ز سودای تو سرگشته و سرگردانم 51شمارهٔ ۴۵۵: مشرب عذب مرا هر نفس از خم قدیم 52شمارهٔ ۴۵۶: میان آتش سوزان علم فراخته ایم 53شمارهٔ ۴۵۷: ما در هوای عشق تو سرمست باده ایم 54شمارهٔ ۴۵۸: پهلوی خوان بسر کوی حبیب آمده ایم 55شمارهٔ ۴۵۹: گرنه آنست که جوینده یار آمده ایم؟56شمارهٔ ۴۶۰: مست بودیم بگلبانگ تو هشیار شدیم 57شمارهٔ ۴۶۱: اقبال عشق بود، که ما مقبل آمدیم 58شمارهٔ ۴۶۲: ما در جهان کون برای تو آمدیم 59شمارهٔ ۴۶۳: این عنایت ازلی بود که ره پرسیدیم 60شمارهٔ ۴۶۴: در مسجد و در کعبه و بت خانه دویدی ...61شمارهٔ ۴۶۵: ما در طلب دوست فراوان بدویدیم 62شمارهٔ ۴۶۶: در دور رخت یک دل هشیار ندیدیم 63شمارهٔ ۴۶۷: در کعبه و بت خانه بجز یار ندیدیم 64شمارهٔ ۴۶۸: هزاران بحر در دردانه دیدیم 65شمارهٔ ۴۶۹: جانا، بجز از تو کس نداریم 66شمارهٔ ۴۷۰: عمریست که سودای سر زلف تو داریم 67شمارهٔ ۴۷۱: غیر از تو کس دگر نداریم 68شمارهٔ ۴۷۲: ما در دل و جان آتش سودای تو داریم 69شمارهٔ ۴۷۳: ما عاشق و رند و پاکبازیم 70شمارهٔ ۴۷۴: ماییم که چون باده گل رنگ بجوشیم 71شمارهٔ ۴۷۵: با روی تو ز سبزه و گلزار فارغیم 72شمارهٔ ۴۷۶: گرچه در طور شریعت همه مأمورانیم 73شمارهٔ ۴۷۷: لب مگز، عشوه مده باز، که ما مستان ...74شمارهٔ ۴۷۸: ما و این عشق دل افروز، که جان در ...75شمارهٔ ۴۷۹: ما نه امروزست کز عشق و ولا دم می ...76شمارهٔ ۴۸۰: تو جان و دل مایی، من وصف تو چون گ ...77شمارهٔ ۴۸۱: چه گویم؟ ای مسلمانان، چه گویم؟78شمارهٔ ۴۸۲: ماه عیانست روی یار چه گویم؟79شمارهٔ ۴۸۳: عجب رعنا و زیبایی، چه گویم؟80شمارهٔ ۴۸۴: من معدن اسرارم، اما بنمی گویم 81شمارهٔ ۴۸۵: این سخن نیست باندازه که من میگویم 82شمارهٔ ۴۸۶: ما سوز عشق را بدو عالم نمیدهیم 83شمارهٔ ۴۸۷: ما عشق یار را بدو عالم نمیدهیم 84شمارهٔ ۴۸۸: بیا، بیا، که فقیریم و خاکسار تویی ...85شمارهٔ ۴۸۹: بر سر راهم بدید و گفت:«هی سن کیم ...86شمارهٔ ۴۹۰: بصلاح آمد از اوصاف خدای ذوالمن 87شمارهٔ ۴۹۱: بفضل و رحمت و توفیق ذوالمن 88شمارهٔ ۴۹۲: دوش آن مه دو هفته من با هزار فن 89شمارهٔ ۴۹۳: ساقی جان، لطف فرما کاسه دردی بمن 90شمارهٔ ۴۹۴: سامان عیش نیست درین دار پر فتن 91شمارهٔ ۴۹۵: طالبانی که اسیرند درین حبس بدن 92شمارهٔ ۴۹۶: من بجانان زنده ام، گر باز دانی ای ...93شمارهٔ ۴۹۷: یارم ز در در آمو، وشتن کنید وشتن 94شمارهٔ ۴۹۸: آن ماه مسافر سفری کرد ز کرمان 95شمارهٔ ۴۹۹: ای ساقی دل و جان، ای نور چشم اعیا ...96شمارهٔ ۵۰۰: ای عاشقان، ای عاشقان، هنگام آن شد ...97شمارهٔ ۵۰۱: این چنین مست و معربد بکجا؟ ای دل ...98شمارهٔ ۵۰۲: ای نور دل و دیده وای زبده اعیان 99شمارهٔ ۵۰۳: با هیچ رسید این صفت باده فروشان 100شمارهٔ ۵۰۴: بس عجب طرفه حدیثیست که: آن شاه جه ...101شمارهٔ ۵۰۵: بشنو ز عشق رمزی، حیران مباش، حیرا ...102شمارهٔ ۵۰۶: بقدر جام بود شور و حالت مستان 103شمارهٔ ۵۰۷: بیا، ای یار سودایی، بیا، ای جان س ...104شمارهٔ ۵۰۸: بیا، که عشق برافراخت سنجق سلطان 105شمارهٔ ۵۰۹: تربیت میکند مرا جانان 106شمارهٔ ۵۱۰: تن زنده بجان آمد و جان زنده بجانا ...107شمارهٔ ۵۱۱: جانم بلب رسید ز غم، ساقی، الامان 108شمارهٔ ۵۱۲: چندان که گفتم: خاطر مرنجان 109شمارهٔ ۵۱۳: حیات تن ز جان آمد، حیات جان ز جان ...110شمارهٔ ۵۱۴: خبری دهید جان را، که ز دوست چیست ...111شمارهٔ ۵۱۵: دل با تو نظر دارد، اما نظری پنهان 112شمارهٔ ۵۱۶: دوست در مجلسست و جان در جان 113شمارهٔ ۵۱۷: ز خوبان عربده خوش باشد، ای جان 114شمارهٔ ۵۱۸: ساقی چو تو باشی، همه جا باده پرست ...115شمارهٔ ۵۱۹: سرگشته ایم و حیران در کوی مهرورزا ...116شمارهٔ ۵۲۰: عشق و معشوق و عاشق حیران 117شمارهٔ ۵۲۱: «فوز النجات » می طلبی؟ جام می ستا ...118شمارهٔ ۵۲۲: «کن فکان » جان را خبر گوید ز «کان ...119شمارهٔ ۵۲۳: «کل یوم هو فی شان » چه نشانست و چ ...120شمارهٔ ۵۲۴: «کل یوم هو فی شان » ز چه کردند بی ...121شمارهٔ ۵۲۵: گر ره بتو هست، چیست فرمان؟122شمارهٔ ۵۲۶: گر شیر نه ای، بگذر ازین بیشه شیرا ...123شمارهٔ ۵۲۷: گفت حق: «کل من علیها فان »124شمارهٔ ۵۲۸: ما که مستان خرابیم درین دیر مغان 125شمارهٔ ۵۲۹: مقررست و معین بحجت و برهان 126شمارهٔ ۵۳۰: میان باطن جانی و جان تویی، ای جان 127شمارهٔ ۵۳۱: همه بودند که گفتند بپیدا و نهان 128شمارهٔ ۵۳۲: همه جا اوست شاه جاویدان 129شمارهٔ ۵۳۳: جگر پردرد و دل پر خونم، ای جان 130شمارهٔ ۵۳۴: یار همان، درد همان، دل همان 131شمارهٔ ۵۳۵: «حصل ما فی الصدور» لذت جان یافتن 132شمارهٔ ۵۳۶: در دل از شوق تو شوریست که نتوان گ ...133شمارهٔ ۵۳۷: چه باشد شیوه عاشق؟ بمعشوقان نظر ک ...134شمارهٔ ۵۳۸: مرا از زخم شمشیرت نمی شاید حذر کر ...135شمارهٔ ۵۳۹: خواهی بجهان شوری، بنیاد قیامت کن 136شمارهٔ ۵۴۰: نیم مستان ترا سرگشته چون پرگار کن 137شمارهٔ ۵۴۱: بیتی همی سرایم و زاریست کار من 138شمارهٔ ۵۴۲: ناوک غمزه می زند بر دل من نگار من 139شمارهٔ ۵۴۳: بسامان آمد احوال دل من 140شمارهٔ ۵۴۴: بسودایت سرشت آب و گل من 141شمارهٔ ۵۴۵: عید و بر قندان تویی، ای جان جان ج ...142شمارهٔ ۵۴۶: جگر گرمست و آهم سرد و دل خون 143شمارهٔ ۵۴۷: دل آشفته دارم، چشم پر خون 144شمارهٔ ۵۴۸: ما را هوای باده نابست در درون 145شمارهٔ ۵۴۹: از عیان گر واقفی، بگذر ز عین 146شمارهٔ ۵۵۰: الا! ای نفس، خودکامی و خودبین 147شمارهٔ ۵۵۱: ای یار، ندانم که چه رسمست و چه آی ...148شمارهٔ ۵۵۲: بجان آمد ز هجران جان مسکین 149شمارهٔ ۵۵۳: پیر مغان کجاست؟ که آن مرد دوربین 150شمارهٔ ۵۵۴: جعل را چند ازین تحسین و تمکین؟151شمارهٔ ۵۵۵: «حمدلله » گفت رب العالمین 152شمارهٔ ۵۵۶: گفت: نور آسمانست و زمین 153شمارهٔ ۵۵۷: ما داغ آرزوی تو داریم بر جبین 154شمارهٔ ۵۵۸: منت خدای را، که در اطوار ما و طین 155شمارهٔ ۵۵۹: هله! ای ساقی جانها، بده آن باده ر ...156شمارهٔ ۵۶۰: ای دل و جانت بهواها گرو 157شمارهٔ ۵۶۱: باده کهنه گیر و شیشه نو 158شمارهٔ ۵۶۲: ای ساقی جان بخش ما،یک لحظه ما را ...159شمارهٔ ۵۶۳: تو محیطی و دیگران همه جو 160شمارهٔ ۵۶۴: چه شنیدی که دل از دست بدادی،تو عم ...161شمارهٔ ۵۶۵: زان نکهت مشکین،که همی آید از آن س ...162شمارهٔ ۵۶۶: «ستر الله علینا» چه علالاست درین ...163شمارهٔ ۵۶۷: دل شوریده را تمنا تو 164شمارهٔ ۵۶۸: ای دل، اگر تو عاشقی، با عاشقان هم ...165شمارهٔ ۵۶۹: از لعل یار اگر شکری یافتی بگو 166شمارهٔ ۵۷۰: پیش ما قصه جام و جم و جمشید مگو 167شمارهٔ ۵۷۱: «الا یاایهاالساقی »، مرا جام مصفا ...168شمارهٔ ۵۷۲: «کان الله » گفت و «کان الله له »169شمارهٔ ۵۷۳: ای آفتاب روی ترا پرده دار ماه 170شمارهٔ ۵۷۴: بر بیدلان گذشت و نکرد اینطرف نگاه 171شمارهٔ ۵۷۵: پیش از بنای مدرسه و رسم خانقاه 172شمارهٔ ۵۷۶: «عز من قائل » چه گفت اله؟173شمارهٔ ۵۷۷: گم کرده ایم راه و ندانیم پیشگاه 174شمارهٔ ۵۷۸: مرا یاریست، اندر گاه و بیگاه 175شمارهٔ ۵۷۹: در میان همه خوبان بت ما از همه به 176شمارهٔ ۵۸۰: آتش عشق تو شوری در جهان انداخته 177شمارهٔ ۵۸۱: ای آتش سودای تو در کن فکان انداخت ...178شمارهٔ ۵۸۲: ای خیالت عقل کل را در گمان انداخت ...179شمارهٔ ۵۸۳: ای کمالت نعت عزت در جهان انداخته 180شمارهٔ ۵۸۴: روی مه را جلوه دادی، زلف میگون تا ...181شمارهٔ ۵۸۵: ای کوس کبریای تو در لامکان زده 182شمارهٔ ۵۸۶: هله!ای ساقی جانها، قدح باده بمن د ...183شمارهٔ ۵۸۷: ساقیا، عذر مگو، باده بسر مستان ده 184شمارهٔ ۵۸۸: گرم از طالع فرخ رخ جانان شود دیده 185شمارهٔ ۵۸۹: گر تو از مستان عشقی در وله 186شمارهٔ ۵۹۰: بجانان زنده ام، الحمدلله 187شمارهٔ ۵۹۱: از مسجد و می خانه وز کعبه و بت خا ...188شمارهٔ ۵۹۲: بیا، ای ماه کنعانی، بیا ای شاه فر ...189شمارهٔ ۵۹۳: پر گشت جهان از می گل رنگ مغانه 190شمارهٔ ۵۹۴: مرآت دل شکستی، ای گنج جاودانه 191شمارهٔ ۵۹۵: می کشد آن حبیب فرزانه 192شمارهٔ ۵۹۶: آیینه تیره شد، ز چه تیره است آینه ...193شمارهٔ ۵۹۷: تا گرد ماه سنبل مشکین نهاده ای 194شمارهٔ ۵۹۸: همه لذت، همه شهوت، همگی رد شده ای 195شمارهٔ ۵۹۹: این شناسی که: از آن شهر و دیار آم ...196شمارهٔ ۶۰۰: خطاب «لن ترانی » چیست؟ یعنی 197شمارهٔ ۶۰۱: «هدی للمتقین » گفتند: یعنی 198شمارهٔ ۶۰۲: هر لحظه مرا میرسد انوار تجلی 199شمارهٔ ۶۰۳: بجان تو، که خمارم بغایت، ای چلبی 200شمارهٔ ۶۰۴: دل ز من برداشت یار مهربان، واحسرت ...201شمارهٔ ۶۰۵: با یاد خدا باش، بهر جای که هستی 202شمارهٔ ۶۰۶: چو با تست مقصود، هرجا که هستی 203شمارهٔ ۶۰۷: چه ذوق نیستی یابی؟ که هستی 204شمارهٔ ۶۰۸: السلام علیک، یا سندی 205شمارهٔ ۶۰۹: ای دل عشاق را بروی تو شادی 206شمارهٔ ۶۱۰: دلم از غصه هجران تو دارد دردی 207شمارهٔ ۶۱۱: گر گلی از گلشن حسنش ببازار آمدی 208شمارهٔ ۶۱۲: گر نسیم رحمتی از کوی جانان آمدی 209شمارهٔ ۶۱۳: فرودی باشد و ننگ و جودی 210شمارهٔ ۶۱۴: گر جان بهوای تو گرفتار نبودی 211شمارهٔ ۶۱۵: جان نوروز و جان صد عیدی 212شمارهٔ ۶۱۶: ای آفتاب روی ترا ماه مشتری 213شمارهٔ ۶۱۷: ای عشق دل فروز، که شاه مظفری 214شمارهٔ ۶۱۸: وصال یار بصد جان بخر، اگر نخری 215شمارهٔ ۶۱۹: مرا از پرتو روی تو هر لمعه است دی ...216شمارهٔ ۶۲۰: ای دوست، بگو باری تا: عزم کجا دار ...217شمارهٔ ۶۲۱: روی دل را بسوی جان داری 218شمارهٔ ۶۲۲: حکایتی دو سه دارم، بشرط دستوری 219شمارهٔ ۶۲۳: ز حد گذشت حکایت ز قصه دوری 220شمارهٔ ۶۲۴: شب عیدست و ما عاشق، چه گویم قصه د ...221شمارهٔ ۶۲۵: من قبله بدل کردم، تا کی بود این ک ...222شمارهٔ ۶۲۶: میسرت نشود عاشقی و مستوری 223شمارهٔ ۶۲۷: نه مست جام خدایی، نه مرد مستوری 224شمارهٔ ۶۲۸: گر زانکه بگویند: گدایی و فقیری 225شمارهٔ ۶۲۹: اگر ز مصر جهانی و گر ز تبریزی 226شمارهٔ ۶۳۰: تو همچو عقل شریفی و همچو روح عزیز ...227شمارهٔ ۶۳۱: تا سر الهی ز ملاهی نشناسی 228شمارهٔ ۶۳۲: من عشقم و عشق من چه پرسی؟229شمارهٔ ۶۳۳: دلا، ز باده و خم خانه که میپرسی؟230شمارهٔ ۶۳۴: زمانی یار شو، گر یار باشی 231شمارهٔ ۶۳۵: چه غمست آخر از غم؟ چو تو در میانه ...232شمارهٔ ۶۳۶: امروز بجد دارم با تو سر دشنامی 233شمارهٔ ۶۳۷: ای قطب جامی، شاه انامی 234شمارهٔ ۶۳۸: ای ماه معربد، ز کجایی و چه نامی؟235شمارهٔ ۶۳۹: زنهار! درین کوی بغفلت نخرامی 236شمارهٔ ۶۴۰: گر شمس منیر آمدی، ار بدر تمامی 237شمارهٔ ۶۴۱: هله! ای جان گرامی، ز کجایی و چه ن ...238شمارهٔ ۶۴۲: پیش از بنای مدرسه و دیر ارمنی 239شمارهٔ ۶۴۳: سخنی می رود، ای دوست، مسلم سخنی 240شمارهٔ ۶۴۴: سؤال میکنم، ار هست رخصت سخنی 241شمارهٔ ۶۴۵: گر بر حدیث اهل دل انکار می کنی 242شمارهٔ ۶۴۶: ای آتش سودای تو در جان جهانی 243شمارهٔ ۶۴۷: ای خواجه، جمالست و جهانست و جوانی 244شمارهٔ ۶۴۸: با روی دل فروزت عیشیست جاودانی 245شمارهٔ ۶۴۹: بتو جان کجا برد پی؟ که تو شاه بی ...246شمارهٔ ۶۵۰: بدرویشی دلی گر بود و جانی 247شمارهٔ ۶۵۱: بیابان را بپیمودی، ولیکن بس ویاوا ...248شمارهٔ ۶۵۲: تا بکی شیوه تقلید و ره آسانی؟249شمارهٔ ۶۵۳: تو جام جمی، اما در جام نمیدانی 250شمارهٔ ۶۵۴: تو محبوب جانی و جان جهانی 251شمارهٔ ۶۵۵: تو مرهم دل ریشی و راحت جانی 252شمارهٔ ۶۵۶: جراحات دلم را تازه کرد آن یار روح ...253شمارهٔ ۶۵۷: جراحت دل من تازه کرد دلبر جانی 254شمارهٔ ۶۵۸: خوشدل شدم که دادم دل را بدلستانی 255شمارهٔ ۶۵۹: ز نور روی تو پیداست سر سبع مثانی 256شمارهٔ ۶۶۰: صلای کافری و غارت مسلمانی 257شمارهٔ ۶۶۱: فداک عقلی و روحی، که راحت جانی 258شمارهٔ ۶۶۲: هله ای دوست، چه گویم؟ که تو محبوب ...259شمارهٔ ۶۶۳: هله! ای ماه وفاپیشه، که محبوب جها ...260شمارهٔ ۶۶۴: هله! ای یار گرانمایه،سبک روح جهان ...261شمارهٔ ۶۶۵: روسیه را، گر ببینی، رد کنی 262شمارهٔ ۶۶۶: تراست ناز، که سلطان حسن و تمکینی 263شمارهٔ ۶۶۷: هله! ای عشق کهن سال، که هر روز نو ...264شمارهٔ ۶۶۸: یار میگوید ببانگ پهلوی :265شمارهٔ ۶۶۹: سخن در سر عاشق کمترک گوی 266شمارهٔ ۶۷۰: مسئله مشکل و آسان توی 267شمارهٔ ۶۷۱: در خاکدان مباش، که خوار جهان شوی 268شمارهٔ ۶۷۲: بسیار طالبی، که مگر ذو فنون شوی 269شمارهٔ ۶۷۳: اگر در طاعتی، گر در گناهی 270شمارهٔ ۶۷۴: تو شاه جهانی و ندانم که چه شاهی؟271شمارهٔ ۶۷۵: تو نور یقین آمدی و رهبر راهی 272شمارهٔ ۶۷۶: در وصف جمال تو توان گفت که: ماهی 273شمارهٔ ۶۷۷: درمانده ام از غم جدایی 274شمارهٔ ۶۷۸: دل ما بغمزه بردی، رخ مه نمی نمایی 275شمارهٔ ۶۷۹: زلف را شانه زن، که رعنایی 276شمارهٔ ۶۸۰: سؤالی دارم، ای جان، کز کجایی 277شمارهٔ ۶۸۱: غرق آن بحر محیطست دل شیدایی 278شمارهٔ ۶۸۲: چو زنان،مباش قانع،ز جهان برنگ و ب ...279شمارهٔ ۶۸۳: هله! عاشقان، که راهست بهو،زنید هو ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ