به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

قاسم انوار

قاسم انوارغزل هاشمارهٔ ۴۱۳: در تو عجب مانده ام ای عشق شنگ

1070عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

در تو عجب مانده ام ای عشق شنگ
نوری و ناری بگه صلح و جنگ
از غم و فکر دو جهان رسته است
عاشق دیوانه مست ملنگ
عشق خدا پادشه راست گوست
عشق ندارد صفت ریو و رنگ
جرعه ای از جام محبت بنوش
باز ره از باده و افیون و بنگ
عشق چو شوریده و دیوانه شد
بحر جهانرا بکشد چون نهنگ
چونکه مرا زاهد و هشیار دید
ساقی جان باده دهد بی درنگ
قاسم، اگر مست نه ای کژ مرو
از تو کسی نشنود این عذر لنگ

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۴۱۲: نور ولایت تویی، شاه سلام علیک 2شمارهٔ ۴۱۳: در تو عجب مانده ام ای عشق شنگ 3شمارهٔ ۴۱۴: از شبستان ازل، تا بامداد آب و گل 4شمارهٔ ۴۱۵: بلبل آشفته حال، از سرمستی بنال 5شمارهٔ ۴۱۶: بیار، ساقی عشاق، جام مالامال 6شمارهٔ ۴۱۷: خاطرم آشفته و جان در ملال 7شمارهٔ ۴۱۸: ما گنج قدیمیم درین دیر کهن سال 8شمارهٔ ۴۱۹: مقررست و معین، برای اهل کمال 9شمارهٔ ۴۲۰: خدای را چو ندانی، چه فقه و چه معق ...10شمارهٔ ۴۲۱: این چه حدیثست که کرد آن صنم؟11شمارهٔ ۴۲۲: بهیچ یار و دیاری اگر چه دل ننهادم 12شمارهٔ ۴۲۳: خوش وقت من، که آینه کردار روشنم 13شمارهٔ ۴۲۴: سلطان دلنواز چو باز آمد از کرم 14شمارهٔ ۴۲۵: طلب گاری ز حد بگذشت و ما محروم و ...15شمارهٔ ۴۲۶: نی چو بنالید، بگفتا: نیم 16شمارهٔ ۴۲۷: از ما مپیچ رو، که غریبیم و تلخ کا ...17شمارهٔ ۴۲۸: یک جام بجانی دهد آن ساقی خودکام 18شمارهٔ ۴۲۹: بیا، که نوبت رندیست، عاشقم، مستم 19شمارهٔ ۴۳۰: دوش آن مه دو هفته دستم گرفت، دستم 20شمارهٔ ۴۳۱: سوی می خانه میکشی دستم 21شمارهٔ ۴۳۲: من از سودای جانان نیم مستم 22شمارهٔ ۴۳۳: اگر بر خاک کویت گرد گردم 23شمارهٔ ۴۳۴: سفر گزیدم و آهنگ آن جهان کردم 24شمارهٔ ۴۳۵: دوش بر اوج لا مکان خیمه اصطفا زدم 25شمارهٔ ۴۳۶: بدوستی، که ترا نیک دوست می دارم 26شمارهٔ ۴۳۷: دینار نمی خواهم، من عاشق دیدارم 27شمارهٔ ۴۳۸: گر بنالم من از این درد که در دل د ...28شمارهٔ ۴۳۹: منت از دل بصد جان دوست دارم 29شمارهٔ ۴۴۰: نه تنها من خراب و مست یارم 30شمارهٔ ۴۴۱: باده می نوشم و سودای تو در سر دار ...31شمارهٔ ۴۴۲: سرم سبزست و لب خندان و عیش جاودان ...32شمارهٔ ۴۴۳: عاشق یارم، بغیر یار ندارم 33شمارهٔ ۴۴۴: جگر گر مست و دل گر مست و آه آتشین ...34شمارهٔ ۴۴۵: از نایره شوقت در دل شرری دارم 35شمارهٔ ۴۴۶: در ملک وصال او ظل شجری دارم 36شمارهٔ ۴۴۷: چشم گریان و دل زار و نزاری دارم 37شمارهٔ ۴۴۸: عیسی بظهور آمد، من مرده چرا باشم؟38شمارهٔ ۴۴۹: خیالست این که: من بی یار باشم 39شمارهٔ ۴۵۰: ای دوای درد بیماران، سلام علیکم 40شمارهٔ ۴۵۱: بحمدالله من از دردی کشانم 41شمارهٔ ۴۵۲: فقر می گفت که: من خسرو جاویدانم 42شمارهٔ ۴۵۳: من بیچاره سودا زده سرگردانم 43شمارهٔ ۴۵۴: من ز سودای تو سرگشته و سرگردانم 44شمارهٔ ۴۵۵: مشرب عذب مرا هر نفس از خم قدیم 45شمارهٔ ۴۵۶: میان آتش سوزان علم فراخته ایم 46شمارهٔ ۴۵۷: ما در هوای عشق تو سرمست باده ایم 47شمارهٔ ۴۵۸: پهلوی خوان بسر کوی حبیب آمده ایم 48شمارهٔ ۴۵۹: گرنه آنست که جوینده یار آمده ایم؟49شمارهٔ ۴۶۰: مست بودیم بگلبانگ تو هشیار شدیم 50شمارهٔ ۴۶۱: اقبال عشق بود، که ما مقبل آمدیم 51شمارهٔ ۴۶۲: ما در جهان کون برای تو آمدیم 52شمارهٔ ۴۶۳: این عنایت ازلی بود که ره پرسیدیم 53شمارهٔ ۴۶۴: در مسجد و در کعبه و بت خانه دویدی ...54شمارهٔ ۴۶۵: ما در طلب دوست فراوان بدویدیم 55شمارهٔ ۴۶۶: در دور رخت یک دل هشیار ندیدیم 56شمارهٔ ۴۶۷: در کعبه و بت خانه بجز یار ندیدیم 57شمارهٔ ۴۶۸: هزاران بحر در دردانه دیدیم 58شمارهٔ ۴۶۹: جانا، بجز از تو کس نداریم 59شمارهٔ ۴۷۰: عمریست که سودای سر زلف تو داریم 60شمارهٔ ۴۷۱: غیر از تو کس دگر نداریم 61شمارهٔ ۴۷۲: ما در دل و جان آتش سودای تو داریم 62شمارهٔ ۴۷۳: ما عاشق و رند و پاکبازیم 63شمارهٔ ۴۷۴: ماییم که چون باده گل رنگ بجوشیم 64شمارهٔ ۴۷۵: با روی تو ز سبزه و گلزار فارغیم 65شمارهٔ ۴۷۶: گرچه در طور شریعت همه مأمورانیم 66شمارهٔ ۴۷۷: لب مگز، عشوه مده باز، که ما مستان ...67شمارهٔ ۴۷۸: ما و این عشق دل افروز، که جان در ...68شمارهٔ ۴۷۹: ما نه امروزست کز عشق و ولا دم می ...69شمارهٔ ۴۸۰: تو جان و دل مایی، من وصف تو چون گ ...70شمارهٔ ۴۸۱: چه گویم؟ ای مسلمانان، چه گویم؟71شمارهٔ ۴۸۲: ماه عیانست روی یار چه گویم؟72شمارهٔ ۴۸۳: عجب رعنا و زیبایی، چه گویم؟73شمارهٔ ۴۸۴: من معدن اسرارم، اما بنمی گویم 74شمارهٔ ۴۸۵: این سخن نیست باندازه که من میگویم 75شمارهٔ ۴۸۶: ما سوز عشق را بدو عالم نمیدهیم 76شمارهٔ ۴۸۷: ما عشق یار را بدو عالم نمیدهیم 77شمارهٔ ۴۸۸: بیا، بیا، که فقیریم و خاکسار تویی ...78شمارهٔ ۴۸۹: بر سر راهم بدید و گفت:«هی سن کیم ...79شمارهٔ ۴۹۰: بصلاح آمد از اوصاف خدای ذوالمن 80شمارهٔ ۴۹۱: بفضل و رحمت و توفیق ذوالمن 81شمارهٔ ۴۹۲: دوش آن مه دو هفته من با هزار فن 82شمارهٔ ۴۹۳: ساقی جان، لطف فرما کاسه دردی بمن 83شمارهٔ ۴۹۴: سامان عیش نیست درین دار پر فتن 84شمارهٔ ۴۹۵: طالبانی که اسیرند درین حبس بدن 85شمارهٔ ۴۹۶: من بجانان زنده ام، گر باز دانی ای ...86شمارهٔ ۴۹۷: یارم ز در در آمو، وشتن کنید وشتن 87شمارهٔ ۴۹۸: آن ماه مسافر سفری کرد ز کرمان 88شمارهٔ ۴۹۹: ای ساقی دل و جان، ای نور چشم اعیا ...89شمارهٔ ۵۰۰: ای عاشقان، ای عاشقان، هنگام آن شد ...90شمارهٔ ۵۰۱: این چنین مست و معربد بکجا؟ ای دل ...91شمارهٔ ۵۰۲: ای نور دل و دیده وای زبده اعیان 92شمارهٔ ۵۰۳: با هیچ رسید این صفت باده فروشان 93شمارهٔ ۵۰۴: بس عجب طرفه حدیثیست که: آن شاه جه ...94شمارهٔ ۵۰۵: بشنو ز عشق رمزی، حیران مباش، حیرا ...95شمارهٔ ۵۰۶: بقدر جام بود شور و حالت مستان 96شمارهٔ ۵۰۷: بیا، ای یار سودایی، بیا، ای جان س ...97شمارهٔ ۵۰۸: بیا، که عشق برافراخت سنجق سلطان 98شمارهٔ ۵۰۹: تربیت میکند مرا جانان 99شمارهٔ ۵۱۰: تن زنده بجان آمد و جان زنده بجانا ...100شمارهٔ ۵۱۱: جانم بلب رسید ز غم، ساقی، الامان 101شمارهٔ ۵۱۲: چندان که گفتم: خاطر مرنجان 102شمارهٔ ۵۱۳: حیات تن ز جان آمد، حیات جان ز جان ...103شمارهٔ ۵۱۴: خبری دهید جان را، که ز دوست چیست ...104شمارهٔ ۵۱۵: دل با تو نظر دارد، اما نظری پنهان 105شمارهٔ ۵۱۶: دوست در مجلسست و جان در جان 106شمارهٔ ۵۱۷: ز خوبان عربده خوش باشد، ای جان 107شمارهٔ ۵۱۸: ساقی چو تو باشی، همه جا باده پرست ...108شمارهٔ ۵۱۹: سرگشته ایم و حیران در کوی مهرورزا ...109شمارهٔ ۵۲۰: عشق و معشوق و عاشق حیران 110شمارهٔ ۵۲۱: «فوز النجات » می طلبی؟ جام می ستا ...111شمارهٔ ۵۲۲: «کن فکان » جان را خبر گوید ز «کان ...112شمارهٔ ۵۲۳: «کل یوم هو فی شان » چه نشانست و چ ...113شمارهٔ ۵۲۴: «کل یوم هو فی شان » ز چه کردند بی ...114شمارهٔ ۵۲۵: گر ره بتو هست، چیست فرمان؟115شمارهٔ ۵۲۶: گر شیر نه ای، بگذر ازین بیشه شیرا ...116شمارهٔ ۵۲۷: گفت حق: «کل من علیها فان »117شمارهٔ ۵۲۸: ما که مستان خرابیم درین دیر مغان 118شمارهٔ ۵۲۹: مقررست و معین بحجت و برهان 119شمارهٔ ۵۳۰: میان باطن جانی و جان تویی، ای جان 120شمارهٔ ۵۳۱: همه بودند که گفتند بپیدا و نهان 121شمارهٔ ۵۳۲: همه جا اوست شاه جاویدان 122شمارهٔ ۵۳۳: جگر پردرد و دل پر خونم، ای جان 123شمارهٔ ۵۳۴: یار همان، درد همان، دل همان 124شمارهٔ ۵۳۵: «حصل ما فی الصدور» لذت جان یافتن 125شمارهٔ ۵۳۶: در دل از شوق تو شوریست که نتوان گ ...126شمارهٔ ۵۳۷: چه باشد شیوه عاشق؟ بمعشوقان نظر ک ...127شمارهٔ ۵۳۸: مرا از زخم شمشیرت نمی شاید حذر کر ...128شمارهٔ ۵۳۹: خواهی بجهان شوری، بنیاد قیامت کن 129شمارهٔ ۵۴۰: نیم مستان ترا سرگشته چون پرگار کن 130شمارهٔ ۵۴۱: بیتی همی سرایم و زاریست کار من 131شمارهٔ ۵۴۲: ناوک غمزه می زند بر دل من نگار من 132شمارهٔ ۵۴۳: بسامان آمد احوال دل من 133شمارهٔ ۵۴۴: بسودایت سرشت آب و گل من 134شمارهٔ ۵۴۵: عید و بر قندان تویی، ای جان جان ج ...135شمارهٔ ۵۴۶: جگر گرمست و آهم سرد و دل خون 136شمارهٔ ۵۴۷: دل آشفته دارم، چشم پر خون 137شمارهٔ ۵۴۸: ما را هوای باده نابست در درون 138شمارهٔ ۵۴۹: از عیان گر واقفی، بگذر ز عین 139شمارهٔ ۵۵۰: الا! ای نفس، خودکامی و خودبین 140شمارهٔ ۵۵۱: ای یار، ندانم که چه رسمست و چه آی ...141شمارهٔ ۵۵۲: بجان آمد ز هجران جان مسکین 142شمارهٔ ۵۵۳: پیر مغان کجاست؟ که آن مرد دوربین 143شمارهٔ ۵۵۴: جعل را چند ازین تحسین و تمکین؟144شمارهٔ ۵۵۵: «حمدلله » گفت رب العالمین 145شمارهٔ ۵۵۶: گفت: نور آسمانست و زمین 146شمارهٔ ۵۵۷: ما داغ آرزوی تو داریم بر جبین 147شمارهٔ ۵۵۸: منت خدای را، که در اطوار ما و طین 148شمارهٔ ۵۵۹: هله! ای ساقی جانها، بده آن باده ر ...149شمارهٔ ۵۶۰: ای دل و جانت بهواها گرو 150شمارهٔ ۵۶۱: باده کهنه گیر و شیشه نو 151شمارهٔ ۵۶۲: ای ساقی جان بخش ما،یک لحظه ما را ...152شمارهٔ ۵۶۳: تو محیطی و دیگران همه جو 153شمارهٔ ۵۶۴: چه شنیدی که دل از دست بدادی،تو عم ...154شمارهٔ ۵۶۵: زان نکهت مشکین،که همی آید از آن س ...155شمارهٔ ۵۶۶: «ستر الله علینا» چه علالاست درین ...156شمارهٔ ۵۶۷: دل شوریده را تمنا تو 157شمارهٔ ۵۶۸: ای دل، اگر تو عاشقی، با عاشقان هم ...158شمارهٔ ۵۶۹: از لعل یار اگر شکری یافتی بگو 159شمارهٔ ۵۷۰: پیش ما قصه جام و جم و جمشید مگو 160شمارهٔ ۵۷۱: «الا یاایهاالساقی »، مرا جام مصفا ...161شمارهٔ ۵۷۲: «کان الله » گفت و «کان الله له »162شمارهٔ ۵۷۳: ای آفتاب روی ترا پرده دار ماه 163شمارهٔ ۵۷۴: بر بیدلان گذشت و نکرد اینطرف نگاه 164شمارهٔ ۵۷۵: پیش از بنای مدرسه و رسم خانقاه 165شمارهٔ ۵۷۶: «عز من قائل » چه گفت اله؟166شمارهٔ ۵۷۷: گم کرده ایم راه و ندانیم پیشگاه 167شمارهٔ ۵۷۸: مرا یاریست، اندر گاه و بیگاه 168شمارهٔ ۵۷۹: در میان همه خوبان بت ما از همه به 169شمارهٔ ۵۸۰: آتش عشق تو شوری در جهان انداخته 170شمارهٔ ۵۸۱: ای آتش سودای تو در کن فکان انداخت ...171شمارهٔ ۵۸۲: ای خیالت عقل کل را در گمان انداخت ...172شمارهٔ ۵۸۳: ای کمالت نعت عزت در جهان انداخته 173شمارهٔ ۵۸۴: روی مه را جلوه دادی، زلف میگون تا ...174شمارهٔ ۵۸۵: ای کوس کبریای تو در لامکان زده 175شمارهٔ ۵۸۶: هله!ای ساقی جانها، قدح باده بمن د ...176شمارهٔ ۵۸۷: ساقیا، عذر مگو، باده بسر مستان ده 177شمارهٔ ۵۸۸: گرم از طالع فرخ رخ جانان شود دیده 178شمارهٔ ۵۸۹: گر تو از مستان عشقی در وله 179شمارهٔ ۵۹۰: بجانان زنده ام، الحمدلله 180شمارهٔ ۵۹۱: از مسجد و می خانه وز کعبه و بت خا ...181شمارهٔ ۵۹۲: بیا، ای ماه کنعانی، بیا ای شاه فر ...182شمارهٔ ۵۹۳: پر گشت جهان از می گل رنگ مغانه 183شمارهٔ ۵۹۴: مرآت دل شکستی، ای گنج جاودانه 184شمارهٔ ۵۹۵: می کشد آن حبیب فرزانه 185شمارهٔ ۵۹۶: آیینه تیره شد، ز چه تیره است آینه ...186شمارهٔ ۵۹۷: تا گرد ماه سنبل مشکین نهاده ای 187شمارهٔ ۵۹۸: همه لذت، همه شهوت، همگی رد شده ای 188شمارهٔ ۵۹۹: این شناسی که: از آن شهر و دیار آم ...189شمارهٔ ۶۰۰: خطاب «لن ترانی » چیست؟ یعنی 190شمارهٔ ۶۰۱: «هدی للمتقین » گفتند: یعنی 191شمارهٔ ۶۰۲: هر لحظه مرا میرسد انوار تجلی 192شمارهٔ ۶۰۳: بجان تو، که خمارم بغایت، ای چلبی 193شمارهٔ ۶۰۴: دل ز من برداشت یار مهربان، واحسرت ...194شمارهٔ ۶۰۵: با یاد خدا باش، بهر جای که هستی 195شمارهٔ ۶۰۶: چو با تست مقصود، هرجا که هستی 196شمارهٔ ۶۰۷: چه ذوق نیستی یابی؟ که هستی 197شمارهٔ ۶۰۸: السلام علیک، یا سندی 198شمارهٔ ۶۰۹: ای دل عشاق را بروی تو شادی 199شمارهٔ ۶۱۰: دلم از غصه هجران تو دارد دردی 200شمارهٔ ۶۱۱: گر گلی از گلشن حسنش ببازار آمدی 201شمارهٔ ۶۱۲: گر نسیم رحمتی از کوی جانان آمدی 202شمارهٔ ۶۱۳: فرودی باشد و ننگ و جودی 203شمارهٔ ۶۱۴: گر جان بهوای تو گرفتار نبودی 204شمارهٔ ۶۱۵: جان نوروز و جان صد عیدی 205شمارهٔ ۶۱۶: ای آفتاب روی ترا ماه مشتری 206شمارهٔ ۶۱۷: ای عشق دل فروز، که شاه مظفری 207شمارهٔ ۶۱۸: وصال یار بصد جان بخر، اگر نخری 208شمارهٔ ۶۱۹: مرا از پرتو روی تو هر لمعه است دی ...209شمارهٔ ۶۲۰: ای دوست، بگو باری تا: عزم کجا دار ...210شمارهٔ ۶۲۱: روی دل را بسوی جان داری 211شمارهٔ ۶۲۲: حکایتی دو سه دارم، بشرط دستوری 212شمارهٔ ۶۲۳: ز حد گذشت حکایت ز قصه دوری 213شمارهٔ ۶۲۴: شب عیدست و ما عاشق، چه گویم قصه د ...214شمارهٔ ۶۲۵: من قبله بدل کردم، تا کی بود این ک ...215شمارهٔ ۶۲۶: میسرت نشود عاشقی و مستوری 216شمارهٔ ۶۲۷: نه مست جام خدایی، نه مرد مستوری 217شمارهٔ ۶۲۸: گر زانکه بگویند: گدایی و فقیری 218شمارهٔ ۶۲۹: اگر ز مصر جهانی و گر ز تبریزی 219شمارهٔ ۶۳۰: تو همچو عقل شریفی و همچو روح عزیز ...220شمارهٔ ۶۳۱: تا سر الهی ز ملاهی نشناسی 221شمارهٔ ۶۳۲: من عشقم و عشق من چه پرسی؟222شمارهٔ ۶۳۳: دلا، ز باده و خم خانه که میپرسی؟223شمارهٔ ۶۳۴: زمانی یار شو، گر یار باشی 224شمارهٔ ۶۳۵: چه غمست آخر از غم؟ چو تو در میانه ...225شمارهٔ ۶۳۶: امروز بجد دارم با تو سر دشنامی 226شمارهٔ ۶۳۷: ای قطب جامی، شاه انامی 227شمارهٔ ۶۳۸: ای ماه معربد، ز کجایی و چه نامی؟228شمارهٔ ۶۳۹: زنهار! درین کوی بغفلت نخرامی 229شمارهٔ ۶۴۰: گر شمس منیر آمدی، ار بدر تمامی 230شمارهٔ ۶۴۱: هله! ای جان گرامی، ز کجایی و چه ن ...231شمارهٔ ۶۴۲: پیش از بنای مدرسه و دیر ارمنی 232شمارهٔ ۶۴۳: سخنی می رود، ای دوست، مسلم سخنی 233شمارهٔ ۶۴۴: سؤال میکنم، ار هست رخصت سخنی 234شمارهٔ ۶۴۵: گر بر حدیث اهل دل انکار می کنی 235شمارهٔ ۶۴۶: ای آتش سودای تو در جان جهانی 236شمارهٔ ۶۴۷: ای خواجه، جمالست و جهانست و جوانی 237شمارهٔ ۶۴۸: با روی دل فروزت عیشیست جاودانی 238شمارهٔ ۶۴۹: بتو جان کجا برد پی؟ که تو شاه بی ...239شمارهٔ ۶۵۰: بدرویشی دلی گر بود و جانی 240شمارهٔ ۶۵۱: بیابان را بپیمودی، ولیکن بس ویاوا ...241شمارهٔ ۶۵۲: تا بکی شیوه تقلید و ره آسانی؟242شمارهٔ ۶۵۳: تو جام جمی، اما در جام نمیدانی 243شمارهٔ ۶۵۴: تو محبوب جانی و جان جهانی 244شمارهٔ ۶۵۵: تو مرهم دل ریشی و راحت جانی 245شمارهٔ ۶۵۶: جراحات دلم را تازه کرد آن یار روح ...246شمارهٔ ۶۵۷: جراحت دل من تازه کرد دلبر جانی 247شمارهٔ ۶۵۸: خوشدل شدم که دادم دل را بدلستانی 248شمارهٔ ۶۵۹: ز نور روی تو پیداست سر سبع مثانی 249شمارهٔ ۶۶۰: صلای کافری و غارت مسلمانی 250شمارهٔ ۶۶۱: فداک عقلی و روحی، که راحت جانی 251شمارهٔ ۶۶۲: هله ای دوست، چه گویم؟ که تو محبوب ...252شمارهٔ ۶۶۳: هله! ای ماه وفاپیشه، که محبوب جها ...253شمارهٔ ۶۶۴: هله! ای یار گرانمایه،سبک روح جهان ...254شمارهٔ ۶۶۵: روسیه را، گر ببینی، رد کنی 255شمارهٔ ۶۶۶: تراست ناز، که سلطان حسن و تمکینی 256شمارهٔ ۶۶۷: هله! ای عشق کهن سال، که هر روز نو ...257شمارهٔ ۶۶۸: یار میگوید ببانگ پهلوی :258شمارهٔ ۶۶۹: سخن در سر عاشق کمترک گوی 259شمارهٔ ۶۷۰: مسئله مشکل و آسان توی 260شمارهٔ ۶۷۱: در خاکدان مباش، که خوار جهان شوی 261شمارهٔ ۶۷۲: بسیار طالبی، که مگر ذو فنون شوی 262شمارهٔ ۶۷۳: اگر در طاعتی، گر در گناهی 263شمارهٔ ۶۷۴: تو شاه جهانی و ندانم که چه شاهی؟264شمارهٔ ۶۷۵: تو نور یقین آمدی و رهبر راهی 265شمارهٔ ۶۷۶: در وصف جمال تو توان گفت که: ماهی 266شمارهٔ ۶۷۷: درمانده ام از غم جدایی 267شمارهٔ ۶۷۸: دل ما بغمزه بردی، رخ مه نمی نمایی 268شمارهٔ ۶۷۹: زلف را شانه زن، که رعنایی 269شمارهٔ ۶۸۰: سؤالی دارم، ای جان، کز کجایی 270شمارهٔ ۶۸۱: غرق آن بحر محیطست دل شیدایی 271شمارهٔ ۶۸۲: چو زنان،مباش قانع،ز جهان برنگ و ب ...272شمارهٔ ۶۸۳: هله! عاشقان، که راهست بهو،زنید هو ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ