ما سوز عشق را بدو عالم نمیدهیم
ییک جرعه ای ز جام بصد جم نمیدهیم
نامحرمان ز صحبت ما غافلند و ما
این تحفه را بمردم محرم نمیدهیم
با شوق یار خاطر ما خرمست و خوش
ما سور عشق یار بماتم نمیدهیم
افتادگان عشق فقیرند و سوگوار
این جام را بمرد مکرم نمیدهیم
رطلی که کرده ایم مهیا برای یار
آن رطل را بعیسی مریم نمیدهیم
زین جام جان نواز، ک صد حوض کوثر است
یک کاسه را بکعبه و زمزم نمیدهیم
قاسم ز نکتهای تو دارد میان جان
این نکته را بشیخ معمم نمیدهیم