بفضل و رحمت و توفیق ذوالمن
مرا هر ذره خورشیدیست روشن
بغایت روشن و خوب و لطیفی
ولیکن بی وفایی، گفت: «سن سن »
من از بوی تو و خوی رقیبان
گهی در گلشنم، گاهی بگلخن
اسیر تست، اگر عقلست، اگر دین
غلام تست، اگر جانست، اگر تن
چه گویم شرح اوصاف کمالت؟
تویی هادی جان و مهدی تن
مقرر کرده این عشق دل افروز
برای هر یکی کاری معین
کمال زاهدان زهدست و تقوی
کمال عاشقان عشق مبرهن
اگر خواهی کمال ذوق عرفان
نهال جهل را از بیخ برکن
اگر قاسم حجاب از راه برداشت
تجلی آیدش از بام و برزن