به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

قاسم انوار

قاسم انوارغزل هاشمارهٔ ۴۸۴: من معدن اسرارم، اما بنمی گویم

770عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

من معدن اسرارم، اما بنمی گویم
من ابر گهربارم،اما بنمی گویم
در خانقه صورت در زاویه معنی
من طالب آن یارم،اما بنمی گویم
در آرزوی رویت روزان و شبان دایم
بی خوابم و بیمارم،اما بنمی گویم
آنیست ترا،ای جان،کز تو خجلست اعیان
آن از تو طلب دارم،اما بنمی گویم
من سوز درون دارم، من ساز برون دارم
سرگشته دلدارم،اما بنمی گویم
من عاشق و عیارم، درنورم و در نارم
من قلزم زخارم،اما بنمی گویم
در عشق رخت زارم، سرگشته چو پرگارم
حیران و گرفتارم،اما بنمی گویم
من سالک اطوارم، اندر طلب یارم
جویان و خریدارم،اما بنمی گویم
من شیفته یارم، من واقف اسرارم
من قاسم انوارم،اما بنمی گویم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۴۸۳: عجب رعنا و زیبایی، چه گویم؟2شمارهٔ ۴۸۴: من معدن اسرارم، اما بنمی گویم 3شمارهٔ ۴۸۵: این سخن نیست باندازه که من میگویم 4شمارهٔ ۴۸۶: ما سوز عشق را بدو عالم نمیدهیم 5شمارهٔ ۴۸۷: ما عشق یار را بدو عالم نمیدهیم 6شمارهٔ ۴۸۸: بیا، بیا، که فقیریم و خاکسار تویی ...7شمارهٔ ۴۸۹: بر سر راهم بدید و گفت:«هی سن کیم ...8شمارهٔ ۴۹۰: بصلاح آمد از اوصاف خدای ذوالمن 9شمارهٔ ۴۹۱: بفضل و رحمت و توفیق ذوالمن 10شمارهٔ ۴۹۲: دوش آن مه دو هفته من با هزار فن 11شمارهٔ ۴۹۳: ساقی جان، لطف فرما کاسه دردی بمن 12شمارهٔ ۴۹۴: سامان عیش نیست درین دار پر فتن 13شمارهٔ ۴۹۵: طالبانی که اسیرند درین حبس بدن 14شمارهٔ ۴۹۶: من بجانان زنده ام، گر باز دانی ای ...15شمارهٔ ۴۹۷: یارم ز در در آمو، وشتن کنید وشتن 16شمارهٔ ۴۹۸: آن ماه مسافر سفری کرد ز کرمان 17شمارهٔ ۴۹۹: ای ساقی دل و جان، ای نور چشم اعیا ...18شمارهٔ ۵۰۰: ای عاشقان، ای عاشقان، هنگام آن شد ...19شمارهٔ ۵۰۱: این چنین مست و معربد بکجا؟ ای دل ...20شمارهٔ ۵۰۲: ای نور دل و دیده وای زبده اعیان 21شمارهٔ ۵۰۳: با هیچ رسید این صفت باده فروشان 22شمارهٔ ۵۰۴: بس عجب طرفه حدیثیست که: آن شاه جه ...23شمارهٔ ۵۰۵: بشنو ز عشق رمزی، حیران مباش، حیرا ...24شمارهٔ ۵۰۶: بقدر جام بود شور و حالت مستان 25شمارهٔ ۵۰۷: بیا، ای یار سودایی، بیا، ای جان س ...26شمارهٔ ۵۰۸: بیا، که عشق برافراخت سنجق سلطان 27شمارهٔ ۵۰۹: تربیت میکند مرا جانان 28شمارهٔ ۵۱۰: تن زنده بجان آمد و جان زنده بجانا ...29شمارهٔ ۵۱۱: جانم بلب رسید ز غم، ساقی، الامان 30شمارهٔ ۵۱۲: چندان که گفتم: خاطر مرنجان 31شمارهٔ ۵۱۳: حیات تن ز جان آمد، حیات جان ز جان ...32شمارهٔ ۵۱۴: خبری دهید جان را، که ز دوست چیست ...33شمارهٔ ۵۱۵: دل با تو نظر دارد، اما نظری پنهان 34شمارهٔ ۵۱۶: دوست در مجلسست و جان در جان 35شمارهٔ ۵۱۷: ز خوبان عربده خوش باشد، ای جان 36شمارهٔ ۵۱۸: ساقی چو تو باشی، همه جا باده پرست ...37شمارهٔ ۵۱۹: سرگشته ایم و حیران در کوی مهرورزا ...38شمارهٔ ۵۲۰: عشق و معشوق و عاشق حیران 39شمارهٔ ۵۲۱: «فوز النجات » می طلبی؟ جام می ستا ...40شمارهٔ ۵۲۲: «کن فکان » جان را خبر گوید ز «کان ...41شمارهٔ ۵۲۳: «کل یوم هو فی شان » چه نشانست و چ ...42شمارهٔ ۵۲۴: «کل یوم هو فی شان » ز چه کردند بی ...43شمارهٔ ۵۲۵: گر ره بتو هست، چیست فرمان؟44شمارهٔ ۵۲۶: گر شیر نه ای، بگذر ازین بیشه شیرا ...45شمارهٔ ۵۲۷: گفت حق: «کل من علیها فان »46شمارهٔ ۵۲۸: ما که مستان خرابیم درین دیر مغان 47شمارهٔ ۵۲۹: مقررست و معین بحجت و برهان 48شمارهٔ ۵۳۰: میان باطن جانی و جان تویی، ای جان 49شمارهٔ ۵۳۱: همه بودند که گفتند بپیدا و نهان 50شمارهٔ ۵۳۲: همه جا اوست شاه جاویدان 51شمارهٔ ۵۳۳: جگر پردرد و دل پر خونم، ای جان 52شمارهٔ ۵۳۴: یار همان، درد همان، دل همان 53شمارهٔ ۵۳۵: «حصل ما فی الصدور» لذت جان یافتن 54شمارهٔ ۵۳۶: در دل از شوق تو شوریست که نتوان گ ...55شمارهٔ ۵۳۷: چه باشد شیوه عاشق؟ بمعشوقان نظر ک ...56شمارهٔ ۵۳۸: مرا از زخم شمشیرت نمی شاید حذر کر ...57شمارهٔ ۵۳۹: خواهی بجهان شوری، بنیاد قیامت کن 58شمارهٔ ۵۴۰: نیم مستان ترا سرگشته چون پرگار کن 59شمارهٔ ۵۴۱: بیتی همی سرایم و زاریست کار من 60شمارهٔ ۵۴۲: ناوک غمزه می زند بر دل من نگار من 61شمارهٔ ۵۴۳: بسامان آمد احوال دل من 62شمارهٔ ۵۴۴: بسودایت سرشت آب و گل من 63شمارهٔ ۵۴۵: عید و بر قندان تویی، ای جان جان ج ...64شمارهٔ ۵۴۶: جگر گرمست و آهم سرد و دل خون 65شمارهٔ ۵۴۷: دل آشفته دارم، چشم پر خون 66شمارهٔ ۵۴۸: ما را هوای باده نابست در درون 67شمارهٔ ۵۴۹: از عیان گر واقفی، بگذر ز عین 68شمارهٔ ۵۵۰: الا! ای نفس، خودکامی و خودبین 69شمارهٔ ۵۵۱: ای یار، ندانم که چه رسمست و چه آی ...70شمارهٔ ۵۵۲: بجان آمد ز هجران جان مسکین 71شمارهٔ ۵۵۳: پیر مغان کجاست؟ که آن مرد دوربین 72شمارهٔ ۵۵۴: جعل را چند ازین تحسین و تمکین؟73شمارهٔ ۵۵۵: «حمدلله » گفت رب العالمین 74شمارهٔ ۵۵۶: گفت: نور آسمانست و زمین 75شمارهٔ ۵۵۷: ما داغ آرزوی تو داریم بر جبین 76شمارهٔ ۵۵۸: منت خدای را، که در اطوار ما و طین 77شمارهٔ ۵۵۹: هله! ای ساقی جانها، بده آن باده ر ...78شمارهٔ ۵۶۰: ای دل و جانت بهواها گرو 79شمارهٔ ۵۶۱: باده کهنه گیر و شیشه نو 80شمارهٔ ۵۶۲: ای ساقی جان بخش ما،یک لحظه ما را ...81شمارهٔ ۵۶۳: تو محیطی و دیگران همه جو 82شمارهٔ ۵۶۴: چه شنیدی که دل از دست بدادی،تو عم ...83شمارهٔ ۵۶۵: زان نکهت مشکین،که همی آید از آن س ...84شمارهٔ ۵۶۶: «ستر الله علینا» چه علالاست درین ...85شمارهٔ ۵۶۷: دل شوریده را تمنا تو 86شمارهٔ ۵۶۸: ای دل، اگر تو عاشقی، با عاشقان هم ...87شمارهٔ ۵۶۹: از لعل یار اگر شکری یافتی بگو 88شمارهٔ ۵۷۰: پیش ما قصه جام و جم و جمشید مگو 89شمارهٔ ۵۷۱: «الا یاایهاالساقی »، مرا جام مصفا ...90شمارهٔ ۵۷۲: «کان الله » گفت و «کان الله له »91شمارهٔ ۵۷۳: ای آفتاب روی ترا پرده دار ماه 92شمارهٔ ۵۷۴: بر بیدلان گذشت و نکرد اینطرف نگاه 93شمارهٔ ۵۷۵: پیش از بنای مدرسه و رسم خانقاه 94شمارهٔ ۵۷۶: «عز من قائل » چه گفت اله؟95شمارهٔ ۵۷۷: گم کرده ایم راه و ندانیم پیشگاه 96شمارهٔ ۵۷۸: مرا یاریست، اندر گاه و بیگاه 97شمارهٔ ۵۷۹: در میان همه خوبان بت ما از همه به 98شمارهٔ ۵۸۰: آتش عشق تو شوری در جهان انداخته 99شمارهٔ ۵۸۱: ای آتش سودای تو در کن فکان انداخت ...100شمارهٔ ۵۸۲: ای خیالت عقل کل را در گمان انداخت ...101شمارهٔ ۵۸۳: ای کمالت نعت عزت در جهان انداخته 102شمارهٔ ۵۸۴: روی مه را جلوه دادی، زلف میگون تا ...103شمارهٔ ۵۸۵: ای کوس کبریای تو در لامکان زده 104شمارهٔ ۵۸۶: هله!ای ساقی جانها، قدح باده بمن د ...105شمارهٔ ۵۸۷: ساقیا، عذر مگو، باده بسر مستان ده 106شمارهٔ ۵۸۸: گرم از طالع فرخ رخ جانان شود دیده 107شمارهٔ ۵۸۹: گر تو از مستان عشقی در وله 108شمارهٔ ۵۹۰: بجانان زنده ام، الحمدلله 109شمارهٔ ۵۹۱: از مسجد و می خانه وز کعبه و بت خا ...110شمارهٔ ۵۹۲: بیا، ای ماه کنعانی، بیا ای شاه فر ...111شمارهٔ ۵۹۳: پر گشت جهان از می گل رنگ مغانه 112شمارهٔ ۵۹۴: مرآت دل شکستی، ای گنج جاودانه 113شمارهٔ ۵۹۵: می کشد آن حبیب فرزانه 114شمارهٔ ۵۹۶: آیینه تیره شد، ز چه تیره است آینه ...115شمارهٔ ۵۹۷: تا گرد ماه سنبل مشکین نهاده ای 116شمارهٔ ۵۹۸: همه لذت، همه شهوت، همگی رد شده ای 117شمارهٔ ۵۹۹: این شناسی که: از آن شهر و دیار آم ...118شمارهٔ ۶۰۰: خطاب «لن ترانی » چیست؟ یعنی 119شمارهٔ ۶۰۱: «هدی للمتقین » گفتند: یعنی 120شمارهٔ ۶۰۲: هر لحظه مرا میرسد انوار تجلی 121شمارهٔ ۶۰۳: بجان تو، که خمارم بغایت، ای چلبی 122شمارهٔ ۶۰۴: دل ز من برداشت یار مهربان، واحسرت ...123شمارهٔ ۶۰۵: با یاد خدا باش، بهر جای که هستی 124شمارهٔ ۶۰۶: چو با تست مقصود، هرجا که هستی 125شمارهٔ ۶۰۷: چه ذوق نیستی یابی؟ که هستی 126شمارهٔ ۶۰۸: السلام علیک، یا سندی 127شمارهٔ ۶۰۹: ای دل عشاق را بروی تو شادی 128شمارهٔ ۶۱۰: دلم از غصه هجران تو دارد دردی 129شمارهٔ ۶۱۱: گر گلی از گلشن حسنش ببازار آمدی 130شمارهٔ ۶۱۲: گر نسیم رحمتی از کوی جانان آمدی 131شمارهٔ ۶۱۳: فرودی باشد و ننگ و جودی 132شمارهٔ ۶۱۴: گر جان بهوای تو گرفتار نبودی 133شمارهٔ ۶۱۵: جان نوروز و جان صد عیدی 134شمارهٔ ۶۱۶: ای آفتاب روی ترا ماه مشتری 135شمارهٔ ۶۱۷: ای عشق دل فروز، که شاه مظفری 136شمارهٔ ۶۱۸: وصال یار بصد جان بخر، اگر نخری 137شمارهٔ ۶۱۹: مرا از پرتو روی تو هر لمعه است دی ...138شمارهٔ ۶۲۰: ای دوست، بگو باری تا: عزم کجا دار ...139شمارهٔ ۶۲۱: روی دل را بسوی جان داری 140شمارهٔ ۶۲۲: حکایتی دو سه دارم، بشرط دستوری 141شمارهٔ ۶۲۳: ز حد گذشت حکایت ز قصه دوری 142شمارهٔ ۶۲۴: شب عیدست و ما عاشق، چه گویم قصه د ...143شمارهٔ ۶۲۵: من قبله بدل کردم، تا کی بود این ک ...144شمارهٔ ۶۲۶: میسرت نشود عاشقی و مستوری 145شمارهٔ ۶۲۷: نه مست جام خدایی، نه مرد مستوری 146شمارهٔ ۶۲۸: گر زانکه بگویند: گدایی و فقیری 147شمارهٔ ۶۲۹: اگر ز مصر جهانی و گر ز تبریزی 148شمارهٔ ۶۳۰: تو همچو عقل شریفی و همچو روح عزیز ...149شمارهٔ ۶۳۱: تا سر الهی ز ملاهی نشناسی 150شمارهٔ ۶۳۲: من عشقم و عشق من چه پرسی؟151شمارهٔ ۶۳۳: دلا، ز باده و خم خانه که میپرسی؟152شمارهٔ ۶۳۴: زمانی یار شو، گر یار باشی 153شمارهٔ ۶۳۵: چه غمست آخر از غم؟ چو تو در میانه ...154شمارهٔ ۶۳۶: امروز بجد دارم با تو سر دشنامی 155شمارهٔ ۶۳۷: ای قطب جامی، شاه انامی 156شمارهٔ ۶۳۸: ای ماه معربد، ز کجایی و چه نامی؟157شمارهٔ ۶۳۹: زنهار! درین کوی بغفلت نخرامی 158شمارهٔ ۶۴۰: گر شمس منیر آمدی، ار بدر تمامی 159شمارهٔ ۶۴۱: هله! ای جان گرامی، ز کجایی و چه ن ...160شمارهٔ ۶۴۲: پیش از بنای مدرسه و دیر ارمنی 161شمارهٔ ۶۴۳: سخنی می رود، ای دوست، مسلم سخنی 162شمارهٔ ۶۴۴: سؤال میکنم، ار هست رخصت سخنی 163شمارهٔ ۶۴۵: گر بر حدیث اهل دل انکار می کنی 164شمارهٔ ۶۴۶: ای آتش سودای تو در جان جهانی 165شمارهٔ ۶۴۷: ای خواجه، جمالست و جهانست و جوانی 166شمارهٔ ۶۴۸: با روی دل فروزت عیشیست جاودانی 167شمارهٔ ۶۴۹: بتو جان کجا برد پی؟ که تو شاه بی ...168شمارهٔ ۶۵۰: بدرویشی دلی گر بود و جانی 169شمارهٔ ۶۵۱: بیابان را بپیمودی، ولیکن بس ویاوا ...170شمارهٔ ۶۵۲: تا بکی شیوه تقلید و ره آسانی؟171شمارهٔ ۶۵۳: تو جام جمی، اما در جام نمیدانی 172شمارهٔ ۶۵۴: تو محبوب جانی و جان جهانی 173شمارهٔ ۶۵۵: تو مرهم دل ریشی و راحت جانی 174شمارهٔ ۶۵۶: جراحات دلم را تازه کرد آن یار روح ...175شمارهٔ ۶۵۷: جراحت دل من تازه کرد دلبر جانی 176شمارهٔ ۶۵۸: خوشدل شدم که دادم دل را بدلستانی 177شمارهٔ ۶۵۹: ز نور روی تو پیداست سر سبع مثانی 178شمارهٔ ۶۶۰: صلای کافری و غارت مسلمانی 179شمارهٔ ۶۶۱: فداک عقلی و روحی، که راحت جانی 180شمارهٔ ۶۶۲: هله ای دوست، چه گویم؟ که تو محبوب ...181شمارهٔ ۶۶۳: هله! ای ماه وفاپیشه، که محبوب جها ...182شمارهٔ ۶۶۴: هله! ای یار گرانمایه،سبک روح جهان ...183شمارهٔ ۶۶۵: روسیه را، گر ببینی، رد کنی 184شمارهٔ ۶۶۶: تراست ناز، که سلطان حسن و تمکینی 185شمارهٔ ۶۶۷: هله! ای عشق کهن سال، که هر روز نو ...186شمارهٔ ۶۶۸: یار میگوید ببانگ پهلوی :187شمارهٔ ۶۶۹: سخن در سر عاشق کمترک گوی 188شمارهٔ ۶۷۰: مسئله مشکل و آسان توی 189شمارهٔ ۶۷۱: در خاکدان مباش، که خوار جهان شوی 190شمارهٔ ۶۷۲: بسیار طالبی، که مگر ذو فنون شوی 191شمارهٔ ۶۷۳: اگر در طاعتی، گر در گناهی 192شمارهٔ ۶۷۴: تو شاه جهانی و ندانم که چه شاهی؟193شمارهٔ ۶۷۵: تو نور یقین آمدی و رهبر راهی 194شمارهٔ ۶۷۶: در وصف جمال تو توان گفت که: ماهی 195شمارهٔ ۶۷۷: درمانده ام از غم جدایی 196شمارهٔ ۶۷۸: دل ما بغمزه بردی، رخ مه نمی نمایی 197شمارهٔ ۶۷۹: زلف را شانه زن، که رعنایی 198شمارهٔ ۶۸۰: سؤالی دارم، ای جان، کز کجایی 199شمارهٔ ۶۸۱: غرق آن بحر محیطست دل شیدایی 200شمارهٔ ۶۸۲: چو زنان،مباش قانع،ز جهان برنگ و ب ...201شمارهٔ ۶۸۳: هله! عاشقان، که راهست بهو،زنید هو ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ