به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

قاسم انوار

قاسم انوارغزل هاشمارهٔ ۴۳۳: اگر بر خاک کویت گرد گردم

860عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

اگر بر خاک کویت گرد گردم
یقین کز خاک کویت برنگردم
ز بیم هجر و از فکر جدایی
همه شب تا سحر با آه و دردم
نشاید عشق پنهان داشت از خلق
گواهی میدهد رخسار زردم
ز صهبای فنا جانم شود مست
اگر صحرای هستی در نوردم
ره عاشق بجز راه فنا نیست
ازین هیبت نمی شاید زدن دم
صفت هایت صفت های خداییست
چه جای قصه حوا و آدم؟
دو عالم باخت قاسم در زمانی
ازین معنی همی خوانند رندم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۴۳۲: من از سودای جانان نیم مستم 2شمارهٔ ۴۳۳: اگر بر خاک کویت گرد گردم 3شمارهٔ ۴۳۴: سفر گزیدم و آهنگ آن جهان کردم 4شمارهٔ ۴۳۵: دوش بر اوج لا مکان خیمه اصطفا زدم 5شمارهٔ ۴۳۶: بدوستی، که ترا نیک دوست می دارم 6شمارهٔ ۴۳۷: دینار نمی خواهم، من عاشق دیدارم 7شمارهٔ ۴۳۸: گر بنالم من از این درد که در دل د ...8شمارهٔ ۴۳۹: منت از دل بصد جان دوست دارم 9شمارهٔ ۴۴۰: نه تنها من خراب و مست یارم 10شمارهٔ ۴۴۱: باده می نوشم و سودای تو در سر دار ...11شمارهٔ ۴۴۲: سرم سبزست و لب خندان و عیش جاودان ...12شمارهٔ ۴۴۳: عاشق یارم، بغیر یار ندارم 13شمارهٔ ۴۴۴: جگر گر مست و دل گر مست و آه آتشین ...14شمارهٔ ۴۴۵: از نایره شوقت در دل شرری دارم 15شمارهٔ ۴۴۶: در ملک وصال او ظل شجری دارم 16شمارهٔ ۴۴۷: چشم گریان و دل زار و نزاری دارم 17شمارهٔ ۴۴۸: عیسی بظهور آمد، من مرده چرا باشم؟18شمارهٔ ۴۴۹: خیالست این که: من بی یار باشم 19شمارهٔ ۴۵۰: ای دوای درد بیماران، سلام علیکم 20شمارهٔ ۴۵۱: بحمدالله من از دردی کشانم 21شمارهٔ ۴۵۲: فقر می گفت که: من خسرو جاویدانم 22شمارهٔ ۴۵۳: من بیچاره سودا زده سرگردانم 23شمارهٔ ۴۵۴: من ز سودای تو سرگشته و سرگردانم 24شمارهٔ ۴۵۵: مشرب عذب مرا هر نفس از خم قدیم 25شمارهٔ ۴۵۶: میان آتش سوزان علم فراخته ایم 26شمارهٔ ۴۵۷: ما در هوای عشق تو سرمست باده ایم 27شمارهٔ ۴۵۸: پهلوی خوان بسر کوی حبیب آمده ایم 28شمارهٔ ۴۵۹: گرنه آنست که جوینده یار آمده ایم؟29شمارهٔ ۴۶۰: مست بودیم بگلبانگ تو هشیار شدیم 30شمارهٔ ۴۶۱: اقبال عشق بود، که ما مقبل آمدیم 31شمارهٔ ۴۶۲: ما در جهان کون برای تو آمدیم 32شمارهٔ ۴۶۳: این عنایت ازلی بود که ره پرسیدیم 33شمارهٔ ۴۶۴: در مسجد و در کعبه و بت خانه دویدی ...34شمارهٔ ۴۶۵: ما در طلب دوست فراوان بدویدیم 35شمارهٔ ۴۶۶: در دور رخت یک دل هشیار ندیدیم 36شمارهٔ ۴۶۷: در کعبه و بت خانه بجز یار ندیدیم 37شمارهٔ ۴۶۸: هزاران بحر در دردانه دیدیم 38شمارهٔ ۴۶۹: جانا، بجز از تو کس نداریم 39شمارهٔ ۴۷۰: عمریست که سودای سر زلف تو داریم 40شمارهٔ ۴۷۱: غیر از تو کس دگر نداریم 41شمارهٔ ۴۷۲: ما در دل و جان آتش سودای تو داریم 42شمارهٔ ۴۷۳: ما عاشق و رند و پاکبازیم 43شمارهٔ ۴۷۴: ماییم که چون باده گل رنگ بجوشیم 44شمارهٔ ۴۷۵: با روی تو ز سبزه و گلزار فارغیم 45شمارهٔ ۴۷۶: گرچه در طور شریعت همه مأمورانیم 46شمارهٔ ۴۷۷: لب مگز، عشوه مده باز، که ما مستان ...47شمارهٔ ۴۷۸: ما و این عشق دل افروز، که جان در ...48شمارهٔ ۴۷۹: ما نه امروزست کز عشق و ولا دم می ...49شمارهٔ ۴۸۰: تو جان و دل مایی، من وصف تو چون گ ...50شمارهٔ ۴۸۱: چه گویم؟ ای مسلمانان، چه گویم؟51شمارهٔ ۴۸۲: ماه عیانست روی یار چه گویم؟52شمارهٔ ۴۸۳: عجب رعنا و زیبایی، چه گویم؟53شمارهٔ ۴۸۴: من معدن اسرارم، اما بنمی گویم 54شمارهٔ ۴۸۵: این سخن نیست باندازه که من میگویم 55شمارهٔ ۴۸۶: ما سوز عشق را بدو عالم نمیدهیم 56شمارهٔ ۴۸۷: ما عشق یار را بدو عالم نمیدهیم 57شمارهٔ ۴۸۸: بیا، بیا، که فقیریم و خاکسار تویی ...58شمارهٔ ۴۸۹: بر سر راهم بدید و گفت:«هی سن کیم ...59شمارهٔ ۴۹۰: بصلاح آمد از اوصاف خدای ذوالمن 60شمارهٔ ۴۹۱: بفضل و رحمت و توفیق ذوالمن 61شمارهٔ ۴۹۲: دوش آن مه دو هفته من با هزار فن 62شمارهٔ ۴۹۳: ساقی جان، لطف فرما کاسه دردی بمن 63شمارهٔ ۴۹۴: سامان عیش نیست درین دار پر فتن 64شمارهٔ ۴۹۵: طالبانی که اسیرند درین حبس بدن 65شمارهٔ ۴۹۶: من بجانان زنده ام، گر باز دانی ای ...66شمارهٔ ۴۹۷: یارم ز در در آمو، وشتن کنید وشتن 67شمارهٔ ۴۹۸: آن ماه مسافر سفری کرد ز کرمان 68شمارهٔ ۴۹۹: ای ساقی دل و جان، ای نور چشم اعیا ...69شمارهٔ ۵۰۰: ای عاشقان، ای عاشقان، هنگام آن شد ...70شمارهٔ ۵۰۱: این چنین مست و معربد بکجا؟ ای دل ...71شمارهٔ ۵۰۲: ای نور دل و دیده وای زبده اعیان 72شمارهٔ ۵۰۳: با هیچ رسید این صفت باده فروشان 73شمارهٔ ۵۰۴: بس عجب طرفه حدیثیست که: آن شاه جه ...74شمارهٔ ۵۰۵: بشنو ز عشق رمزی، حیران مباش، حیرا ...75شمارهٔ ۵۰۶: بقدر جام بود شور و حالت مستان 76شمارهٔ ۵۰۷: بیا، ای یار سودایی، بیا، ای جان س ...77شمارهٔ ۵۰۸: بیا، که عشق برافراخت سنجق سلطان 78شمارهٔ ۵۰۹: تربیت میکند مرا جانان 79شمارهٔ ۵۱۰: تن زنده بجان آمد و جان زنده بجانا ...80شمارهٔ ۵۱۱: جانم بلب رسید ز غم، ساقی، الامان 81شمارهٔ ۵۱۲: چندان که گفتم: خاطر مرنجان 82شمارهٔ ۵۱۳: حیات تن ز جان آمد، حیات جان ز جان ...83شمارهٔ ۵۱۴: خبری دهید جان را، که ز دوست چیست ...84شمارهٔ ۵۱۵: دل با تو نظر دارد، اما نظری پنهان 85شمارهٔ ۵۱۶: دوست در مجلسست و جان در جان 86شمارهٔ ۵۱۷: ز خوبان عربده خوش باشد، ای جان 87شمارهٔ ۵۱۸: ساقی چو تو باشی، همه جا باده پرست ...88شمارهٔ ۵۱۹: سرگشته ایم و حیران در کوی مهرورزا ...89شمارهٔ ۵۲۰: عشق و معشوق و عاشق حیران 90شمارهٔ ۵۲۱: «فوز النجات » می طلبی؟ جام می ستا ...91شمارهٔ ۵۲۲: «کن فکان » جان را خبر گوید ز «کان ...92شمارهٔ ۵۲۳: «کل یوم هو فی شان » چه نشانست و چ ...93شمارهٔ ۵۲۴: «کل یوم هو فی شان » ز چه کردند بی ...94شمارهٔ ۵۲۵: گر ره بتو هست، چیست فرمان؟95شمارهٔ ۵۲۶: گر شیر نه ای، بگذر ازین بیشه شیرا ...96شمارهٔ ۵۲۷: گفت حق: «کل من علیها فان »97شمارهٔ ۵۲۸: ما که مستان خرابیم درین دیر مغان 98شمارهٔ ۵۲۹: مقررست و معین بحجت و برهان 99شمارهٔ ۵۳۰: میان باطن جانی و جان تویی، ای جان 100شمارهٔ ۵۳۱: همه بودند که گفتند بپیدا و نهان 101شمارهٔ ۵۳۲: همه جا اوست شاه جاویدان 102شمارهٔ ۵۳۳: جگر پردرد و دل پر خونم، ای جان 103شمارهٔ ۵۳۴: یار همان، درد همان، دل همان 104شمارهٔ ۵۳۵: «حصل ما فی الصدور» لذت جان یافتن 105شمارهٔ ۵۳۶: در دل از شوق تو شوریست که نتوان گ ...106شمارهٔ ۵۳۷: چه باشد شیوه عاشق؟ بمعشوقان نظر ک ...107شمارهٔ ۵۳۸: مرا از زخم شمشیرت نمی شاید حذر کر ...108شمارهٔ ۵۳۹: خواهی بجهان شوری، بنیاد قیامت کن 109شمارهٔ ۵۴۰: نیم مستان ترا سرگشته چون پرگار کن 110شمارهٔ ۵۴۱: بیتی همی سرایم و زاریست کار من 111شمارهٔ ۵۴۲: ناوک غمزه می زند بر دل من نگار من 112شمارهٔ ۵۴۳: بسامان آمد احوال دل من 113شمارهٔ ۵۴۴: بسودایت سرشت آب و گل من 114شمارهٔ ۵۴۵: عید و بر قندان تویی، ای جان جان ج ...115شمارهٔ ۵۴۶: جگر گرمست و آهم سرد و دل خون 116شمارهٔ ۵۴۷: دل آشفته دارم، چشم پر خون 117شمارهٔ ۵۴۸: ما را هوای باده نابست در درون 118شمارهٔ ۵۴۹: از عیان گر واقفی، بگذر ز عین 119شمارهٔ ۵۵۰: الا! ای نفس، خودکامی و خودبین 120شمارهٔ ۵۵۱: ای یار، ندانم که چه رسمست و چه آی ...121شمارهٔ ۵۵۲: بجان آمد ز هجران جان مسکین 122شمارهٔ ۵۵۳: پیر مغان کجاست؟ که آن مرد دوربین 123شمارهٔ ۵۵۴: جعل را چند ازین تحسین و تمکین؟124شمارهٔ ۵۵۵: «حمدلله » گفت رب العالمین 125شمارهٔ ۵۵۶: گفت: نور آسمانست و زمین 126شمارهٔ ۵۵۷: ما داغ آرزوی تو داریم بر جبین 127شمارهٔ ۵۵۸: منت خدای را، که در اطوار ما و طین 128شمارهٔ ۵۵۹: هله! ای ساقی جانها، بده آن باده ر ...129شمارهٔ ۵۶۰: ای دل و جانت بهواها گرو 130شمارهٔ ۵۶۱: باده کهنه گیر و شیشه نو 131شمارهٔ ۵۶۲: ای ساقی جان بخش ما،یک لحظه ما را ...132شمارهٔ ۵۶۳: تو محیطی و دیگران همه جو 133شمارهٔ ۵۶۴: چه شنیدی که دل از دست بدادی،تو عم ...134شمارهٔ ۵۶۵: زان نکهت مشکین،که همی آید از آن س ...135شمارهٔ ۵۶۶: «ستر الله علینا» چه علالاست درین ...136شمارهٔ ۵۶۷: دل شوریده را تمنا تو 137شمارهٔ ۵۶۸: ای دل، اگر تو عاشقی، با عاشقان هم ...138شمارهٔ ۵۶۹: از لعل یار اگر شکری یافتی بگو 139شمارهٔ ۵۷۰: پیش ما قصه جام و جم و جمشید مگو 140شمارهٔ ۵۷۱: «الا یاایهاالساقی »، مرا جام مصفا ...141شمارهٔ ۵۷۲: «کان الله » گفت و «کان الله له »142شمارهٔ ۵۷۳: ای آفتاب روی ترا پرده دار ماه 143شمارهٔ ۵۷۴: بر بیدلان گذشت و نکرد اینطرف نگاه 144شمارهٔ ۵۷۵: پیش از بنای مدرسه و رسم خانقاه 145شمارهٔ ۵۷۶: «عز من قائل » چه گفت اله؟146شمارهٔ ۵۷۷: گم کرده ایم راه و ندانیم پیشگاه 147شمارهٔ ۵۷۸: مرا یاریست، اندر گاه و بیگاه 148شمارهٔ ۵۷۹: در میان همه خوبان بت ما از همه به 149شمارهٔ ۵۸۰: آتش عشق تو شوری در جهان انداخته 150شمارهٔ ۵۸۱: ای آتش سودای تو در کن فکان انداخت ...151شمارهٔ ۵۸۲: ای خیالت عقل کل را در گمان انداخت ...152شمارهٔ ۵۸۳: ای کمالت نعت عزت در جهان انداخته 153شمارهٔ ۵۸۴: روی مه را جلوه دادی، زلف میگون تا ...154شمارهٔ ۵۸۵: ای کوس کبریای تو در لامکان زده 155شمارهٔ ۵۸۶: هله!ای ساقی جانها، قدح باده بمن د ...156شمارهٔ ۵۸۷: ساقیا، عذر مگو، باده بسر مستان ده 157شمارهٔ ۵۸۸: گرم از طالع فرخ رخ جانان شود دیده 158شمارهٔ ۵۸۹: گر تو از مستان عشقی در وله 159شمارهٔ ۵۹۰: بجانان زنده ام، الحمدلله 160شمارهٔ ۵۹۱: از مسجد و می خانه وز کعبه و بت خا ...161شمارهٔ ۵۹۲: بیا، ای ماه کنعانی، بیا ای شاه فر ...162شمارهٔ ۵۹۳: پر گشت جهان از می گل رنگ مغانه 163شمارهٔ ۵۹۴: مرآت دل شکستی، ای گنج جاودانه 164شمارهٔ ۵۹۵: می کشد آن حبیب فرزانه 165شمارهٔ ۵۹۶: آیینه تیره شد، ز چه تیره است آینه ...166شمارهٔ ۵۹۷: تا گرد ماه سنبل مشکین نهاده ای 167شمارهٔ ۵۹۸: همه لذت، همه شهوت، همگی رد شده ای 168شمارهٔ ۵۹۹: این شناسی که: از آن شهر و دیار آم ...169شمارهٔ ۶۰۰: خطاب «لن ترانی » چیست؟ یعنی 170شمارهٔ ۶۰۱: «هدی للمتقین » گفتند: یعنی 171شمارهٔ ۶۰۲: هر لحظه مرا میرسد انوار تجلی 172شمارهٔ ۶۰۳: بجان تو، که خمارم بغایت، ای چلبی 173شمارهٔ ۶۰۴: دل ز من برداشت یار مهربان، واحسرت ...174شمارهٔ ۶۰۵: با یاد خدا باش، بهر جای که هستی 175شمارهٔ ۶۰۶: چو با تست مقصود، هرجا که هستی 176شمارهٔ ۶۰۷: چه ذوق نیستی یابی؟ که هستی 177شمارهٔ ۶۰۸: السلام علیک، یا سندی 178شمارهٔ ۶۰۹: ای دل عشاق را بروی تو شادی 179شمارهٔ ۶۱۰: دلم از غصه هجران تو دارد دردی 180شمارهٔ ۶۱۱: گر گلی از گلشن حسنش ببازار آمدی 181شمارهٔ ۶۱۲: گر نسیم رحمتی از کوی جانان آمدی 182شمارهٔ ۶۱۳: فرودی باشد و ننگ و جودی 183شمارهٔ ۶۱۴: گر جان بهوای تو گرفتار نبودی 184شمارهٔ ۶۱۵: جان نوروز و جان صد عیدی 185شمارهٔ ۶۱۶: ای آفتاب روی ترا ماه مشتری 186شمارهٔ ۶۱۷: ای عشق دل فروز، که شاه مظفری 187شمارهٔ ۶۱۸: وصال یار بصد جان بخر، اگر نخری 188شمارهٔ ۶۱۹: مرا از پرتو روی تو هر لمعه است دی ...189شمارهٔ ۶۲۰: ای دوست، بگو باری تا: عزم کجا دار ...190شمارهٔ ۶۲۱: روی دل را بسوی جان داری 191شمارهٔ ۶۲۲: حکایتی دو سه دارم، بشرط دستوری 192شمارهٔ ۶۲۳: ز حد گذشت حکایت ز قصه دوری 193شمارهٔ ۶۲۴: شب عیدست و ما عاشق، چه گویم قصه د ...194شمارهٔ ۶۲۵: من قبله بدل کردم، تا کی بود این ک ...195شمارهٔ ۶۲۶: میسرت نشود عاشقی و مستوری 196شمارهٔ ۶۲۷: نه مست جام خدایی، نه مرد مستوری 197شمارهٔ ۶۲۸: گر زانکه بگویند: گدایی و فقیری 198شمارهٔ ۶۲۹: اگر ز مصر جهانی و گر ز تبریزی 199شمارهٔ ۶۳۰: تو همچو عقل شریفی و همچو روح عزیز ...200شمارهٔ ۶۳۱: تا سر الهی ز ملاهی نشناسی 201شمارهٔ ۶۳۲: من عشقم و عشق من چه پرسی؟202شمارهٔ ۶۳۳: دلا، ز باده و خم خانه که میپرسی؟203شمارهٔ ۶۳۴: زمانی یار شو، گر یار باشی 204شمارهٔ ۶۳۵: چه غمست آخر از غم؟ چو تو در میانه ...205شمارهٔ ۶۳۶: امروز بجد دارم با تو سر دشنامی 206شمارهٔ ۶۳۷: ای قطب جامی، شاه انامی 207شمارهٔ ۶۳۸: ای ماه معربد، ز کجایی و چه نامی؟208شمارهٔ ۶۳۹: زنهار! درین کوی بغفلت نخرامی 209شمارهٔ ۶۴۰: گر شمس منیر آمدی، ار بدر تمامی 210شمارهٔ ۶۴۱: هله! ای جان گرامی، ز کجایی و چه ن ...211شمارهٔ ۶۴۲: پیش از بنای مدرسه و دیر ارمنی 212شمارهٔ ۶۴۳: سخنی می رود، ای دوست، مسلم سخنی 213شمارهٔ ۶۴۴: سؤال میکنم، ار هست رخصت سخنی 214شمارهٔ ۶۴۵: گر بر حدیث اهل دل انکار می کنی 215شمارهٔ ۶۴۶: ای آتش سودای تو در جان جهانی 216شمارهٔ ۶۴۷: ای خواجه، جمالست و جهانست و جوانی 217شمارهٔ ۶۴۸: با روی دل فروزت عیشیست جاودانی 218شمارهٔ ۶۴۹: بتو جان کجا برد پی؟ که تو شاه بی ...219شمارهٔ ۶۵۰: بدرویشی دلی گر بود و جانی 220شمارهٔ ۶۵۱: بیابان را بپیمودی، ولیکن بس ویاوا ...221شمارهٔ ۶۵۲: تا بکی شیوه تقلید و ره آسانی؟222شمارهٔ ۶۵۳: تو جام جمی، اما در جام نمیدانی 223شمارهٔ ۶۵۴: تو محبوب جانی و جان جهانی 224شمارهٔ ۶۵۵: تو مرهم دل ریشی و راحت جانی 225شمارهٔ ۶۵۶: جراحات دلم را تازه کرد آن یار روح ...226شمارهٔ ۶۵۷: جراحت دل من تازه کرد دلبر جانی 227شمارهٔ ۶۵۸: خوشدل شدم که دادم دل را بدلستانی 228شمارهٔ ۶۵۹: ز نور روی تو پیداست سر سبع مثانی 229شمارهٔ ۶۶۰: صلای کافری و غارت مسلمانی 230شمارهٔ ۶۶۱: فداک عقلی و روحی، که راحت جانی 231شمارهٔ ۶۶۲: هله ای دوست، چه گویم؟ که تو محبوب ...232شمارهٔ ۶۶۳: هله! ای ماه وفاپیشه، که محبوب جها ...233شمارهٔ ۶۶۴: هله! ای یار گرانمایه،سبک روح جهان ...234شمارهٔ ۶۶۵: روسیه را، گر ببینی، رد کنی 235شمارهٔ ۶۶۶: تراست ناز، که سلطان حسن و تمکینی 236شمارهٔ ۶۶۷: هله! ای عشق کهن سال، که هر روز نو ...237شمارهٔ ۶۶۸: یار میگوید ببانگ پهلوی :238شمارهٔ ۶۶۹: سخن در سر عاشق کمترک گوی 239شمارهٔ ۶۷۰: مسئله مشکل و آسان توی 240شمارهٔ ۶۷۱: در خاکدان مباش، که خوار جهان شوی 241شمارهٔ ۶۷۲: بسیار طالبی، که مگر ذو فنون شوی 242شمارهٔ ۶۷۳: اگر در طاعتی، گر در گناهی 243شمارهٔ ۶۷۴: تو شاه جهانی و ندانم که چه شاهی؟244شمارهٔ ۶۷۵: تو نور یقین آمدی و رهبر راهی 245شمارهٔ ۶۷۶: در وصف جمال تو توان گفت که: ماهی 246شمارهٔ ۶۷۷: درمانده ام از غم جدایی 247شمارهٔ ۶۷۸: دل ما بغمزه بردی، رخ مه نمی نمایی 248شمارهٔ ۶۷۹: زلف را شانه زن، که رعنایی 249شمارهٔ ۶۸۰: سؤالی دارم، ای جان، کز کجایی 250شمارهٔ ۶۸۱: غرق آن بحر محیطست دل شیدایی 251شمارهٔ ۶۸۲: چو زنان،مباش قانع،ز جهان برنگ و ب ...252شمارهٔ ۶۸۳: هله! عاشقان، که راهست بهو،زنید هو ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ