به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

قاسم انوار

قاسم انوارغزل هاشمارهٔ ۴۳۲: من از سودای جانان نیم مستم

770عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

من از سودای جانان نیم مستم
بده، ساقی، می گلگون بدستم
مرا جام آر، از آن خم دل افروز
که من این شیشها درهم شکستم
خطایی ناید از من، یا رب، آمین
در آن عهدی که من با دوست بستم
بهر حالی دلم با اوست دایم
اگر خود مؤمنم گر بت پرستم
اگر جویای آن یاری بتحقیق
بجه از جو، که من از جوی جستم
چو چشمش فتنه ای انگیخت ناگاه
هنوز اندر میان قرقشستم
زناگه آتشی افروخت جانان
چو قاسم در میان مجمرستم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۴۳۱: سوی می خانه میکشی دستم 2شمارهٔ ۴۳۲: من از سودای جانان نیم مستم 3شمارهٔ ۴۳۳: اگر بر خاک کویت گرد گردم 4شمارهٔ ۴۳۴: سفر گزیدم و آهنگ آن جهان کردم 5شمارهٔ ۴۳۵: دوش بر اوج لا مکان خیمه اصطفا زدم 6شمارهٔ ۴۳۶: بدوستی، که ترا نیک دوست می دارم 7شمارهٔ ۴۳۷: دینار نمی خواهم، من عاشق دیدارم 8شمارهٔ ۴۳۸: گر بنالم من از این درد که در دل د ...9شمارهٔ ۴۳۹: منت از دل بصد جان دوست دارم 10شمارهٔ ۴۴۰: نه تنها من خراب و مست یارم 11شمارهٔ ۴۴۱: باده می نوشم و سودای تو در سر دار ...12شمارهٔ ۴۴۲: سرم سبزست و لب خندان و عیش جاودان ...13شمارهٔ ۴۴۳: عاشق یارم، بغیر یار ندارم 14شمارهٔ ۴۴۴: جگر گر مست و دل گر مست و آه آتشین ...15شمارهٔ ۴۴۵: از نایره شوقت در دل شرری دارم 16شمارهٔ ۴۴۶: در ملک وصال او ظل شجری دارم 17شمارهٔ ۴۴۷: چشم گریان و دل زار و نزاری دارم 18شمارهٔ ۴۴۸: عیسی بظهور آمد، من مرده چرا باشم؟19شمارهٔ ۴۴۹: خیالست این که: من بی یار باشم 20شمارهٔ ۴۵۰: ای دوای درد بیماران، سلام علیکم 21شمارهٔ ۴۵۱: بحمدالله من از دردی کشانم 22شمارهٔ ۴۵۲: فقر می گفت که: من خسرو جاویدانم 23شمارهٔ ۴۵۳: من بیچاره سودا زده سرگردانم 24شمارهٔ ۴۵۴: من ز سودای تو سرگشته و سرگردانم 25شمارهٔ ۴۵۵: مشرب عذب مرا هر نفس از خم قدیم 26شمارهٔ ۴۵۶: میان آتش سوزان علم فراخته ایم 27شمارهٔ ۴۵۷: ما در هوای عشق تو سرمست باده ایم 28شمارهٔ ۴۵۸: پهلوی خوان بسر کوی حبیب آمده ایم 29شمارهٔ ۴۵۹: گرنه آنست که جوینده یار آمده ایم؟30شمارهٔ ۴۶۰: مست بودیم بگلبانگ تو هشیار شدیم 31شمارهٔ ۴۶۱: اقبال عشق بود، که ما مقبل آمدیم 32شمارهٔ ۴۶۲: ما در جهان کون برای تو آمدیم 33شمارهٔ ۴۶۳: این عنایت ازلی بود که ره پرسیدیم 34شمارهٔ ۴۶۴: در مسجد و در کعبه و بت خانه دویدی ...35شمارهٔ ۴۶۵: ما در طلب دوست فراوان بدویدیم 36شمارهٔ ۴۶۶: در دور رخت یک دل هشیار ندیدیم 37شمارهٔ ۴۶۷: در کعبه و بت خانه بجز یار ندیدیم 38شمارهٔ ۴۶۸: هزاران بحر در دردانه دیدیم 39شمارهٔ ۴۶۹: جانا، بجز از تو کس نداریم 40شمارهٔ ۴۷۰: عمریست که سودای سر زلف تو داریم 41شمارهٔ ۴۷۱: غیر از تو کس دگر نداریم 42شمارهٔ ۴۷۲: ما در دل و جان آتش سودای تو داریم 43شمارهٔ ۴۷۳: ما عاشق و رند و پاکبازیم 44شمارهٔ ۴۷۴: ماییم که چون باده گل رنگ بجوشیم 45شمارهٔ ۴۷۵: با روی تو ز سبزه و گلزار فارغیم 46شمارهٔ ۴۷۶: گرچه در طور شریعت همه مأمورانیم 47شمارهٔ ۴۷۷: لب مگز، عشوه مده باز، که ما مستان ...48شمارهٔ ۴۷۸: ما و این عشق دل افروز، که جان در ...49شمارهٔ ۴۷۹: ما نه امروزست کز عشق و ولا دم می ...50شمارهٔ ۴۸۰: تو جان و دل مایی، من وصف تو چون گ ...51شمارهٔ ۴۸۱: چه گویم؟ ای مسلمانان، چه گویم؟52شمارهٔ ۴۸۲: ماه عیانست روی یار چه گویم؟53شمارهٔ ۴۸۳: عجب رعنا و زیبایی، چه گویم؟54شمارهٔ ۴۸۴: من معدن اسرارم، اما بنمی گویم 55شمارهٔ ۴۸۵: این سخن نیست باندازه که من میگویم 56شمارهٔ ۴۸۶: ما سوز عشق را بدو عالم نمیدهیم 57شمارهٔ ۴۸۷: ما عشق یار را بدو عالم نمیدهیم 58شمارهٔ ۴۸۸: بیا، بیا، که فقیریم و خاکسار تویی ...59شمارهٔ ۴۸۹: بر سر راهم بدید و گفت:«هی سن کیم ...60شمارهٔ ۴۹۰: بصلاح آمد از اوصاف خدای ذوالمن 61شمارهٔ ۴۹۱: بفضل و رحمت و توفیق ذوالمن 62شمارهٔ ۴۹۲: دوش آن مه دو هفته من با هزار فن 63شمارهٔ ۴۹۳: ساقی جان، لطف فرما کاسه دردی بمن 64شمارهٔ ۴۹۴: سامان عیش نیست درین دار پر فتن 65شمارهٔ ۴۹۵: طالبانی که اسیرند درین حبس بدن 66شمارهٔ ۴۹۶: من بجانان زنده ام، گر باز دانی ای ...67شمارهٔ ۴۹۷: یارم ز در در آمو، وشتن کنید وشتن 68شمارهٔ ۴۹۸: آن ماه مسافر سفری کرد ز کرمان 69شمارهٔ ۴۹۹: ای ساقی دل و جان، ای نور چشم اعیا ...70شمارهٔ ۵۰۰: ای عاشقان، ای عاشقان، هنگام آن شد ...71شمارهٔ ۵۰۱: این چنین مست و معربد بکجا؟ ای دل ...72شمارهٔ ۵۰۲: ای نور دل و دیده وای زبده اعیان 73شمارهٔ ۵۰۳: با هیچ رسید این صفت باده فروشان 74شمارهٔ ۵۰۴: بس عجب طرفه حدیثیست که: آن شاه جه ...75شمارهٔ ۵۰۵: بشنو ز عشق رمزی، حیران مباش، حیرا ...76شمارهٔ ۵۰۶: بقدر جام بود شور و حالت مستان 77شمارهٔ ۵۰۷: بیا، ای یار سودایی، بیا، ای جان س ...78شمارهٔ ۵۰۸: بیا، که عشق برافراخت سنجق سلطان 79شمارهٔ ۵۰۹: تربیت میکند مرا جانان 80شمارهٔ ۵۱۰: تن زنده بجان آمد و جان زنده بجانا ...81شمارهٔ ۵۱۱: جانم بلب رسید ز غم، ساقی، الامان 82شمارهٔ ۵۱۲: چندان که گفتم: خاطر مرنجان 83شمارهٔ ۵۱۳: حیات تن ز جان آمد، حیات جان ز جان ...84شمارهٔ ۵۱۴: خبری دهید جان را، که ز دوست چیست ...85شمارهٔ ۵۱۵: دل با تو نظر دارد، اما نظری پنهان 86شمارهٔ ۵۱۶: دوست در مجلسست و جان در جان 87شمارهٔ ۵۱۷: ز خوبان عربده خوش باشد، ای جان 88شمارهٔ ۵۱۸: ساقی چو تو باشی، همه جا باده پرست ...89شمارهٔ ۵۱۹: سرگشته ایم و حیران در کوی مهرورزا ...90شمارهٔ ۵۲۰: عشق و معشوق و عاشق حیران 91شمارهٔ ۵۲۱: «فوز النجات » می طلبی؟ جام می ستا ...92شمارهٔ ۵۲۲: «کن فکان » جان را خبر گوید ز «کان ...93شمارهٔ ۵۲۳: «کل یوم هو فی شان » چه نشانست و چ ...94شمارهٔ ۵۲۴: «کل یوم هو فی شان » ز چه کردند بی ...95شمارهٔ ۵۲۵: گر ره بتو هست، چیست فرمان؟96شمارهٔ ۵۲۶: گر شیر نه ای، بگذر ازین بیشه شیرا ...97شمارهٔ ۵۲۷: گفت حق: «کل من علیها فان »98شمارهٔ ۵۲۸: ما که مستان خرابیم درین دیر مغان 99شمارهٔ ۵۲۹: مقررست و معین بحجت و برهان 100شمارهٔ ۵۳۰: میان باطن جانی و جان تویی، ای جان 101شمارهٔ ۵۳۱: همه بودند که گفتند بپیدا و نهان 102شمارهٔ ۵۳۲: همه جا اوست شاه جاویدان 103شمارهٔ ۵۳۳: جگر پردرد و دل پر خونم، ای جان 104شمارهٔ ۵۳۴: یار همان، درد همان، دل همان 105شمارهٔ ۵۳۵: «حصل ما فی الصدور» لذت جان یافتن 106شمارهٔ ۵۳۶: در دل از شوق تو شوریست که نتوان گ ...107شمارهٔ ۵۳۷: چه باشد شیوه عاشق؟ بمعشوقان نظر ک ...108شمارهٔ ۵۳۸: مرا از زخم شمشیرت نمی شاید حذر کر ...109شمارهٔ ۵۳۹: خواهی بجهان شوری، بنیاد قیامت کن 110شمارهٔ ۵۴۰: نیم مستان ترا سرگشته چون پرگار کن 111شمارهٔ ۵۴۱: بیتی همی سرایم و زاریست کار من 112شمارهٔ ۵۴۲: ناوک غمزه می زند بر دل من نگار من 113شمارهٔ ۵۴۳: بسامان آمد احوال دل من 114شمارهٔ ۵۴۴: بسودایت سرشت آب و گل من 115شمارهٔ ۵۴۵: عید و بر قندان تویی، ای جان جان ج ...116شمارهٔ ۵۴۶: جگر گرمست و آهم سرد و دل خون 117شمارهٔ ۵۴۷: دل آشفته دارم، چشم پر خون 118شمارهٔ ۵۴۸: ما را هوای باده نابست در درون 119شمارهٔ ۵۴۹: از عیان گر واقفی، بگذر ز عین 120شمارهٔ ۵۵۰: الا! ای نفس، خودکامی و خودبین 121شمارهٔ ۵۵۱: ای یار، ندانم که چه رسمست و چه آی ...122شمارهٔ ۵۵۲: بجان آمد ز هجران جان مسکین 123شمارهٔ ۵۵۳: پیر مغان کجاست؟ که آن مرد دوربین 124شمارهٔ ۵۵۴: جعل را چند ازین تحسین و تمکین؟125شمارهٔ ۵۵۵: «حمدلله » گفت رب العالمین 126شمارهٔ ۵۵۶: گفت: نور آسمانست و زمین 127شمارهٔ ۵۵۷: ما داغ آرزوی تو داریم بر جبین 128شمارهٔ ۵۵۸: منت خدای را، که در اطوار ما و طین 129شمارهٔ ۵۵۹: هله! ای ساقی جانها، بده آن باده ر ...130شمارهٔ ۵۶۰: ای دل و جانت بهواها گرو 131شمارهٔ ۵۶۱: باده کهنه گیر و شیشه نو 132شمارهٔ ۵۶۲: ای ساقی جان بخش ما،یک لحظه ما را ...133شمارهٔ ۵۶۳: تو محیطی و دیگران همه جو 134شمارهٔ ۵۶۴: چه شنیدی که دل از دست بدادی،تو عم ...135شمارهٔ ۵۶۵: زان نکهت مشکین،که همی آید از آن س ...136شمارهٔ ۵۶۶: «ستر الله علینا» چه علالاست درین ...137شمارهٔ ۵۶۷: دل شوریده را تمنا تو 138شمارهٔ ۵۶۸: ای دل، اگر تو عاشقی، با عاشقان هم ...139شمارهٔ ۵۶۹: از لعل یار اگر شکری یافتی بگو 140شمارهٔ ۵۷۰: پیش ما قصه جام و جم و جمشید مگو 141شمارهٔ ۵۷۱: «الا یاایهاالساقی »، مرا جام مصفا ...142شمارهٔ ۵۷۲: «کان الله » گفت و «کان الله له »143شمارهٔ ۵۷۳: ای آفتاب روی ترا پرده دار ماه 144شمارهٔ ۵۷۴: بر بیدلان گذشت و نکرد اینطرف نگاه 145شمارهٔ ۵۷۵: پیش از بنای مدرسه و رسم خانقاه 146شمارهٔ ۵۷۶: «عز من قائل » چه گفت اله؟147شمارهٔ ۵۷۷: گم کرده ایم راه و ندانیم پیشگاه 148شمارهٔ ۵۷۸: مرا یاریست، اندر گاه و بیگاه 149شمارهٔ ۵۷۹: در میان همه خوبان بت ما از همه به 150شمارهٔ ۵۸۰: آتش عشق تو شوری در جهان انداخته 151شمارهٔ ۵۸۱: ای آتش سودای تو در کن فکان انداخت ...152شمارهٔ ۵۸۲: ای خیالت عقل کل را در گمان انداخت ...153شمارهٔ ۵۸۳: ای کمالت نعت عزت در جهان انداخته 154شمارهٔ ۵۸۴: روی مه را جلوه دادی، زلف میگون تا ...155شمارهٔ ۵۸۵: ای کوس کبریای تو در لامکان زده 156شمارهٔ ۵۸۶: هله!ای ساقی جانها، قدح باده بمن د ...157شمارهٔ ۵۸۷: ساقیا، عذر مگو، باده بسر مستان ده 158شمارهٔ ۵۸۸: گرم از طالع فرخ رخ جانان شود دیده 159شمارهٔ ۵۸۹: گر تو از مستان عشقی در وله 160شمارهٔ ۵۹۰: بجانان زنده ام، الحمدلله 161شمارهٔ ۵۹۱: از مسجد و می خانه وز کعبه و بت خا ...162شمارهٔ ۵۹۲: بیا، ای ماه کنعانی، بیا ای شاه فر ...163شمارهٔ ۵۹۳: پر گشت جهان از می گل رنگ مغانه 164شمارهٔ ۵۹۴: مرآت دل شکستی، ای گنج جاودانه 165شمارهٔ ۵۹۵: می کشد آن حبیب فرزانه 166شمارهٔ ۵۹۶: آیینه تیره شد، ز چه تیره است آینه ...167شمارهٔ ۵۹۷: تا گرد ماه سنبل مشکین نهاده ای 168شمارهٔ ۵۹۸: همه لذت، همه شهوت، همگی رد شده ای 169شمارهٔ ۵۹۹: این شناسی که: از آن شهر و دیار آم ...170شمارهٔ ۶۰۰: خطاب «لن ترانی » چیست؟ یعنی 171شمارهٔ ۶۰۱: «هدی للمتقین » گفتند: یعنی 172شمارهٔ ۶۰۲: هر لحظه مرا میرسد انوار تجلی 173شمارهٔ ۶۰۳: بجان تو، که خمارم بغایت، ای چلبی 174شمارهٔ ۶۰۴: دل ز من برداشت یار مهربان، واحسرت ...175شمارهٔ ۶۰۵: با یاد خدا باش، بهر جای که هستی 176شمارهٔ ۶۰۶: چو با تست مقصود، هرجا که هستی 177شمارهٔ ۶۰۷: چه ذوق نیستی یابی؟ که هستی 178شمارهٔ ۶۰۸: السلام علیک، یا سندی 179شمارهٔ ۶۰۹: ای دل عشاق را بروی تو شادی 180شمارهٔ ۶۱۰: دلم از غصه هجران تو دارد دردی 181شمارهٔ ۶۱۱: گر گلی از گلشن حسنش ببازار آمدی 182شمارهٔ ۶۱۲: گر نسیم رحمتی از کوی جانان آمدی 183شمارهٔ ۶۱۳: فرودی باشد و ننگ و جودی 184شمارهٔ ۶۱۴: گر جان بهوای تو گرفتار نبودی 185شمارهٔ ۶۱۵: جان نوروز و جان صد عیدی 186شمارهٔ ۶۱۶: ای آفتاب روی ترا ماه مشتری 187شمارهٔ ۶۱۷: ای عشق دل فروز، که شاه مظفری 188شمارهٔ ۶۱۸: وصال یار بصد جان بخر، اگر نخری 189شمارهٔ ۶۱۹: مرا از پرتو روی تو هر لمعه است دی ...190شمارهٔ ۶۲۰: ای دوست، بگو باری تا: عزم کجا دار ...191شمارهٔ ۶۲۱: روی دل را بسوی جان داری 192شمارهٔ ۶۲۲: حکایتی دو سه دارم، بشرط دستوری 193شمارهٔ ۶۲۳: ز حد گذشت حکایت ز قصه دوری 194شمارهٔ ۶۲۴: شب عیدست و ما عاشق، چه گویم قصه د ...195شمارهٔ ۶۲۵: من قبله بدل کردم، تا کی بود این ک ...196شمارهٔ ۶۲۶: میسرت نشود عاشقی و مستوری 197شمارهٔ ۶۲۷: نه مست جام خدایی، نه مرد مستوری 198شمارهٔ ۶۲۸: گر زانکه بگویند: گدایی و فقیری 199شمارهٔ ۶۲۹: اگر ز مصر جهانی و گر ز تبریزی 200شمارهٔ ۶۳۰: تو همچو عقل شریفی و همچو روح عزیز ...201شمارهٔ ۶۳۱: تا سر الهی ز ملاهی نشناسی 202شمارهٔ ۶۳۲: من عشقم و عشق من چه پرسی؟203شمارهٔ ۶۳۳: دلا، ز باده و خم خانه که میپرسی؟204شمارهٔ ۶۳۴: زمانی یار شو، گر یار باشی 205شمارهٔ ۶۳۵: چه غمست آخر از غم؟ چو تو در میانه ...206شمارهٔ ۶۳۶: امروز بجد دارم با تو سر دشنامی 207شمارهٔ ۶۳۷: ای قطب جامی، شاه انامی 208شمارهٔ ۶۳۸: ای ماه معربد، ز کجایی و چه نامی؟209شمارهٔ ۶۳۹: زنهار! درین کوی بغفلت نخرامی 210شمارهٔ ۶۴۰: گر شمس منیر آمدی، ار بدر تمامی 211شمارهٔ ۶۴۱: هله! ای جان گرامی، ز کجایی و چه ن ...212شمارهٔ ۶۴۲: پیش از بنای مدرسه و دیر ارمنی 213شمارهٔ ۶۴۳: سخنی می رود، ای دوست، مسلم سخنی 214شمارهٔ ۶۴۴: سؤال میکنم، ار هست رخصت سخنی 215شمارهٔ ۶۴۵: گر بر حدیث اهل دل انکار می کنی 216شمارهٔ ۶۴۶: ای آتش سودای تو در جان جهانی 217شمارهٔ ۶۴۷: ای خواجه، جمالست و جهانست و جوانی 218شمارهٔ ۶۴۸: با روی دل فروزت عیشیست جاودانی 219شمارهٔ ۶۴۹: بتو جان کجا برد پی؟ که تو شاه بی ...220شمارهٔ ۶۵۰: بدرویشی دلی گر بود و جانی 221شمارهٔ ۶۵۱: بیابان را بپیمودی، ولیکن بس ویاوا ...222شمارهٔ ۶۵۲: تا بکی شیوه تقلید و ره آسانی؟223شمارهٔ ۶۵۳: تو جام جمی، اما در جام نمیدانی 224شمارهٔ ۶۵۴: تو محبوب جانی و جان جهانی 225شمارهٔ ۶۵۵: تو مرهم دل ریشی و راحت جانی 226شمارهٔ ۶۵۶: جراحات دلم را تازه کرد آن یار روح ...227شمارهٔ ۶۵۷: جراحت دل من تازه کرد دلبر جانی 228شمارهٔ ۶۵۸: خوشدل شدم که دادم دل را بدلستانی 229شمارهٔ ۶۵۹: ز نور روی تو پیداست سر سبع مثانی 230شمارهٔ ۶۶۰: صلای کافری و غارت مسلمانی 231شمارهٔ ۶۶۱: فداک عقلی و روحی، که راحت جانی 232شمارهٔ ۶۶۲: هله ای دوست، چه گویم؟ که تو محبوب ...233شمارهٔ ۶۶۳: هله! ای ماه وفاپیشه، که محبوب جها ...234شمارهٔ ۶۶۴: هله! ای یار گرانمایه،سبک روح جهان ...235شمارهٔ ۶۶۵: روسیه را، گر ببینی، رد کنی 236شمارهٔ ۶۶۶: تراست ناز، که سلطان حسن و تمکینی 237شمارهٔ ۶۶۷: هله! ای عشق کهن سال، که هر روز نو ...238شمارهٔ ۶۶۸: یار میگوید ببانگ پهلوی :239شمارهٔ ۶۶۹: سخن در سر عاشق کمترک گوی 240شمارهٔ ۶۷۰: مسئله مشکل و آسان توی 241شمارهٔ ۶۷۱: در خاکدان مباش، که خوار جهان شوی 242شمارهٔ ۶۷۲: بسیار طالبی، که مگر ذو فنون شوی 243شمارهٔ ۶۷۳: اگر در طاعتی، گر در گناهی 244شمارهٔ ۶۷۴: تو شاه جهانی و ندانم که چه شاهی؟245شمارهٔ ۶۷۵: تو نور یقین آمدی و رهبر راهی 246شمارهٔ ۶۷۶: در وصف جمال تو توان گفت که: ماهی 247شمارهٔ ۶۷۷: درمانده ام از غم جدایی 248شمارهٔ ۶۷۸: دل ما بغمزه بردی، رخ مه نمی نمایی 249شمارهٔ ۶۷۹: زلف را شانه زن، که رعنایی 250شمارهٔ ۶۸۰: سؤالی دارم، ای جان، کز کجایی 251شمارهٔ ۶۸۱: غرق آن بحر محیطست دل شیدایی 252شمارهٔ ۶۸۲: چو زنان،مباش قانع،ز جهان برنگ و ب ...253شمارهٔ ۶۸۳: هله! عاشقان، که راهست بهو،زنید هو ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ