به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

قاسم انوار

قاسم انوارغزل هاشمارهٔ ۴۵۱: بحمدالله من از دردی کشانم

980عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

بحمدالله من از دردی کشانم
ز ذوق درد دردش جان فشانم
برون از مهرورزی پیشه ام نیست
بغیر از عاشقی کاری ندانم
بیک دم از دو عالم پاک بگذشت
غلام همت پیر مغانم
مرا هرکس بشکل و صورتی دید
بصد دستان میان دوستانم
زمین و آسمان روشن شد از من
که من نور زمین و آسمانم
زمین و آسمان در رقص آید
اگر از شوق دستی برفشانم
مرا اندر مکان جویند مردم
نیابندم، که مرغ لامکانم
بمعنی عاشق و معشوق و عشقم
بصورت در میان عاشقانم
نداند حال قاسم را بجز دوست
اگر در سودم و گر در زیانم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۴۵۰: ای دوای درد بیماران، سلام علیکم 2شمارهٔ ۴۵۱: بحمدالله من از دردی کشانم 3شمارهٔ ۴۵۲: فقر می گفت که: من خسرو جاویدانم 4شمارهٔ ۴۵۳: من بیچاره سودا زده سرگردانم 5شمارهٔ ۴۵۴: من ز سودای تو سرگشته و سرگردانم 6شمارهٔ ۴۵۵: مشرب عذب مرا هر نفس از خم قدیم 7شمارهٔ ۴۵۶: میان آتش سوزان علم فراخته ایم 8شمارهٔ ۴۵۷: ما در هوای عشق تو سرمست باده ایم 9شمارهٔ ۴۵۸: پهلوی خوان بسر کوی حبیب آمده ایم 10شمارهٔ ۴۵۹: گرنه آنست که جوینده یار آمده ایم؟11شمارهٔ ۴۶۰: مست بودیم بگلبانگ تو هشیار شدیم 12شمارهٔ ۴۶۱: اقبال عشق بود، که ما مقبل آمدیم 13شمارهٔ ۴۶۲: ما در جهان کون برای تو آمدیم 14شمارهٔ ۴۶۳: این عنایت ازلی بود که ره پرسیدیم 15شمارهٔ ۴۶۴: در مسجد و در کعبه و بت خانه دویدی ...16شمارهٔ ۴۶۵: ما در طلب دوست فراوان بدویدیم 17شمارهٔ ۴۶۶: در دور رخت یک دل هشیار ندیدیم 18شمارهٔ ۴۶۷: در کعبه و بت خانه بجز یار ندیدیم 19شمارهٔ ۴۶۸: هزاران بحر در دردانه دیدیم 20شمارهٔ ۴۶۹: جانا، بجز از تو کس نداریم 21شمارهٔ ۴۷۰: عمریست که سودای سر زلف تو داریم 22شمارهٔ ۴۷۱: غیر از تو کس دگر نداریم 23شمارهٔ ۴۷۲: ما در دل و جان آتش سودای تو داریم 24شمارهٔ ۴۷۳: ما عاشق و رند و پاکبازیم 25شمارهٔ ۴۷۴: ماییم که چون باده گل رنگ بجوشیم 26شمارهٔ ۴۷۵: با روی تو ز سبزه و گلزار فارغیم 27شمارهٔ ۴۷۶: گرچه در طور شریعت همه مأمورانیم 28شمارهٔ ۴۷۷: لب مگز، عشوه مده باز، که ما مستان ...29شمارهٔ ۴۷۸: ما و این عشق دل افروز، که جان در ...30شمارهٔ ۴۷۹: ما نه امروزست کز عشق و ولا دم می ...31شمارهٔ ۴۸۰: تو جان و دل مایی، من وصف تو چون گ ...32شمارهٔ ۴۸۱: چه گویم؟ ای مسلمانان، چه گویم؟33شمارهٔ ۴۸۲: ماه عیانست روی یار چه گویم؟34شمارهٔ ۴۸۳: عجب رعنا و زیبایی، چه گویم؟35شمارهٔ ۴۸۴: من معدن اسرارم، اما بنمی گویم 36شمارهٔ ۴۸۵: این سخن نیست باندازه که من میگویم 37شمارهٔ ۴۸۶: ما سوز عشق را بدو عالم نمیدهیم 38شمارهٔ ۴۸۷: ما عشق یار را بدو عالم نمیدهیم 39شمارهٔ ۴۸۸: بیا، بیا، که فقیریم و خاکسار تویی ...40شمارهٔ ۴۸۹: بر سر راهم بدید و گفت:«هی سن کیم ...41شمارهٔ ۴۹۰: بصلاح آمد از اوصاف خدای ذوالمن 42شمارهٔ ۴۹۱: بفضل و رحمت و توفیق ذوالمن 43شمارهٔ ۴۹۲: دوش آن مه دو هفته من با هزار فن 44شمارهٔ ۴۹۳: ساقی جان، لطف فرما کاسه دردی بمن 45شمارهٔ ۴۹۴: سامان عیش نیست درین دار پر فتن 46شمارهٔ ۴۹۵: طالبانی که اسیرند درین حبس بدن 47شمارهٔ ۴۹۶: من بجانان زنده ام، گر باز دانی ای ...48شمارهٔ ۴۹۷: یارم ز در در آمو، وشتن کنید وشتن 49شمارهٔ ۴۹۸: آن ماه مسافر سفری کرد ز کرمان 50شمارهٔ ۴۹۹: ای ساقی دل و جان، ای نور چشم اعیا ...51شمارهٔ ۵۰۰: ای عاشقان، ای عاشقان، هنگام آن شد ...52شمارهٔ ۵۰۱: این چنین مست و معربد بکجا؟ ای دل ...53شمارهٔ ۵۰۲: ای نور دل و دیده وای زبده اعیان 54شمارهٔ ۵۰۳: با هیچ رسید این صفت باده فروشان 55شمارهٔ ۵۰۴: بس عجب طرفه حدیثیست که: آن شاه جه ...56شمارهٔ ۵۰۵: بشنو ز عشق رمزی، حیران مباش، حیرا ...57شمارهٔ ۵۰۶: بقدر جام بود شور و حالت مستان 58شمارهٔ ۵۰۷: بیا، ای یار سودایی، بیا، ای جان س ...59شمارهٔ ۵۰۸: بیا، که عشق برافراخت سنجق سلطان 60شمارهٔ ۵۰۹: تربیت میکند مرا جانان 61شمارهٔ ۵۱۰: تن زنده بجان آمد و جان زنده بجانا ...62شمارهٔ ۵۱۱: جانم بلب رسید ز غم، ساقی، الامان 63شمارهٔ ۵۱۲: چندان که گفتم: خاطر مرنجان 64شمارهٔ ۵۱۳: حیات تن ز جان آمد، حیات جان ز جان ...65شمارهٔ ۵۱۴: خبری دهید جان را، که ز دوست چیست ...66شمارهٔ ۵۱۵: دل با تو نظر دارد، اما نظری پنهان 67شمارهٔ ۵۱۶: دوست در مجلسست و جان در جان 68شمارهٔ ۵۱۷: ز خوبان عربده خوش باشد، ای جان 69شمارهٔ ۵۱۸: ساقی چو تو باشی، همه جا باده پرست ...70شمارهٔ ۵۱۹: سرگشته ایم و حیران در کوی مهرورزا ...71شمارهٔ ۵۲۰: عشق و معشوق و عاشق حیران 72شمارهٔ ۵۲۱: «فوز النجات » می طلبی؟ جام می ستا ...73شمارهٔ ۵۲۲: «کن فکان » جان را خبر گوید ز «کان ...74شمارهٔ ۵۲۳: «کل یوم هو فی شان » چه نشانست و چ ...75شمارهٔ ۵۲۴: «کل یوم هو فی شان » ز چه کردند بی ...76شمارهٔ ۵۲۵: گر ره بتو هست، چیست فرمان؟77شمارهٔ ۵۲۶: گر شیر نه ای، بگذر ازین بیشه شیرا ...78شمارهٔ ۵۲۷: گفت حق: «کل من علیها فان »79شمارهٔ ۵۲۸: ما که مستان خرابیم درین دیر مغان 80شمارهٔ ۵۲۹: مقررست و معین بحجت و برهان 81شمارهٔ ۵۳۰: میان باطن جانی و جان تویی، ای جان 82شمارهٔ ۵۳۱: همه بودند که گفتند بپیدا و نهان 83شمارهٔ ۵۳۲: همه جا اوست شاه جاویدان 84شمارهٔ ۵۳۳: جگر پردرد و دل پر خونم، ای جان 85شمارهٔ ۵۳۴: یار همان، درد همان، دل همان 86شمارهٔ ۵۳۵: «حصل ما فی الصدور» لذت جان یافتن 87شمارهٔ ۵۳۶: در دل از شوق تو شوریست که نتوان گ ...88شمارهٔ ۵۳۷: چه باشد شیوه عاشق؟ بمعشوقان نظر ک ...89شمارهٔ ۵۳۸: مرا از زخم شمشیرت نمی شاید حذر کر ...90شمارهٔ ۵۳۹: خواهی بجهان شوری، بنیاد قیامت کن 91شمارهٔ ۵۴۰: نیم مستان ترا سرگشته چون پرگار کن 92شمارهٔ ۵۴۱: بیتی همی سرایم و زاریست کار من 93شمارهٔ ۵۴۲: ناوک غمزه می زند بر دل من نگار من 94شمارهٔ ۵۴۳: بسامان آمد احوال دل من 95شمارهٔ ۵۴۴: بسودایت سرشت آب و گل من 96شمارهٔ ۵۴۵: عید و بر قندان تویی، ای جان جان ج ...97شمارهٔ ۵۴۶: جگر گرمست و آهم سرد و دل خون 98شمارهٔ ۵۴۷: دل آشفته دارم، چشم پر خون 99شمارهٔ ۵۴۸: ما را هوای باده نابست در درون 100شمارهٔ ۵۴۹: از عیان گر واقفی، بگذر ز عین 101شمارهٔ ۵۵۰: الا! ای نفس، خودکامی و خودبین 102شمارهٔ ۵۵۱: ای یار، ندانم که چه رسمست و چه آی ...103شمارهٔ ۵۵۲: بجان آمد ز هجران جان مسکین 104شمارهٔ ۵۵۳: پیر مغان کجاست؟ که آن مرد دوربین 105شمارهٔ ۵۵۴: جعل را چند ازین تحسین و تمکین؟106شمارهٔ ۵۵۵: «حمدلله » گفت رب العالمین 107شمارهٔ ۵۵۶: گفت: نور آسمانست و زمین 108شمارهٔ ۵۵۷: ما داغ آرزوی تو داریم بر جبین 109شمارهٔ ۵۵۸: منت خدای را، که در اطوار ما و طین 110شمارهٔ ۵۵۹: هله! ای ساقی جانها، بده آن باده ر ...111شمارهٔ ۵۶۰: ای دل و جانت بهواها گرو 112شمارهٔ ۵۶۱: باده کهنه گیر و شیشه نو 113شمارهٔ ۵۶۲: ای ساقی جان بخش ما،یک لحظه ما را ...114شمارهٔ ۵۶۳: تو محیطی و دیگران همه جو 115شمارهٔ ۵۶۴: چه شنیدی که دل از دست بدادی،تو عم ...116شمارهٔ ۵۶۵: زان نکهت مشکین،که همی آید از آن س ...117شمارهٔ ۵۶۶: «ستر الله علینا» چه علالاست درین ...118شمارهٔ ۵۶۷: دل شوریده را تمنا تو 119شمارهٔ ۵۶۸: ای دل، اگر تو عاشقی، با عاشقان هم ...120شمارهٔ ۵۶۹: از لعل یار اگر شکری یافتی بگو 121شمارهٔ ۵۷۰: پیش ما قصه جام و جم و جمشید مگو 122شمارهٔ ۵۷۱: «الا یاایهاالساقی »، مرا جام مصفا ...123شمارهٔ ۵۷۲: «کان الله » گفت و «کان الله له »124شمارهٔ ۵۷۳: ای آفتاب روی ترا پرده دار ماه 125شمارهٔ ۵۷۴: بر بیدلان گذشت و نکرد اینطرف نگاه 126شمارهٔ ۵۷۵: پیش از بنای مدرسه و رسم خانقاه 127شمارهٔ ۵۷۶: «عز من قائل » چه گفت اله؟128شمارهٔ ۵۷۷: گم کرده ایم راه و ندانیم پیشگاه 129شمارهٔ ۵۷۸: مرا یاریست، اندر گاه و بیگاه 130شمارهٔ ۵۷۹: در میان همه خوبان بت ما از همه به 131شمارهٔ ۵۸۰: آتش عشق تو شوری در جهان انداخته 132شمارهٔ ۵۸۱: ای آتش سودای تو در کن فکان انداخت ...133شمارهٔ ۵۸۲: ای خیالت عقل کل را در گمان انداخت ...134شمارهٔ ۵۸۳: ای کمالت نعت عزت در جهان انداخته 135شمارهٔ ۵۸۴: روی مه را جلوه دادی، زلف میگون تا ...136شمارهٔ ۵۸۵: ای کوس کبریای تو در لامکان زده 137شمارهٔ ۵۸۶: هله!ای ساقی جانها، قدح باده بمن د ...138شمارهٔ ۵۸۷: ساقیا، عذر مگو، باده بسر مستان ده 139شمارهٔ ۵۸۸: گرم از طالع فرخ رخ جانان شود دیده 140شمارهٔ ۵۸۹: گر تو از مستان عشقی در وله 141شمارهٔ ۵۹۰: بجانان زنده ام، الحمدلله 142شمارهٔ ۵۹۱: از مسجد و می خانه وز کعبه و بت خا ...143شمارهٔ ۵۹۲: بیا، ای ماه کنعانی، بیا ای شاه فر ...144شمارهٔ ۵۹۳: پر گشت جهان از می گل رنگ مغانه 145شمارهٔ ۵۹۴: مرآت دل شکستی، ای گنج جاودانه 146شمارهٔ ۵۹۵: می کشد آن حبیب فرزانه 147شمارهٔ ۵۹۶: آیینه تیره شد، ز چه تیره است آینه ...148شمارهٔ ۵۹۷: تا گرد ماه سنبل مشکین نهاده ای 149شمارهٔ ۵۹۸: همه لذت، همه شهوت، همگی رد شده ای 150شمارهٔ ۵۹۹: این شناسی که: از آن شهر و دیار آم ...151شمارهٔ ۶۰۰: خطاب «لن ترانی » چیست؟ یعنی 152شمارهٔ ۶۰۱: «هدی للمتقین » گفتند: یعنی 153شمارهٔ ۶۰۲: هر لحظه مرا میرسد انوار تجلی 154شمارهٔ ۶۰۳: بجان تو، که خمارم بغایت، ای چلبی 155شمارهٔ ۶۰۴: دل ز من برداشت یار مهربان، واحسرت ...156شمارهٔ ۶۰۵: با یاد خدا باش، بهر جای که هستی 157شمارهٔ ۶۰۶: چو با تست مقصود، هرجا که هستی 158شمارهٔ ۶۰۷: چه ذوق نیستی یابی؟ که هستی 159شمارهٔ ۶۰۸: السلام علیک، یا سندی 160شمارهٔ ۶۰۹: ای دل عشاق را بروی تو شادی 161شمارهٔ ۶۱۰: دلم از غصه هجران تو دارد دردی 162شمارهٔ ۶۱۱: گر گلی از گلشن حسنش ببازار آمدی 163شمارهٔ ۶۱۲: گر نسیم رحمتی از کوی جانان آمدی 164شمارهٔ ۶۱۳: فرودی باشد و ننگ و جودی 165شمارهٔ ۶۱۴: گر جان بهوای تو گرفتار نبودی 166شمارهٔ ۶۱۵: جان نوروز و جان صد عیدی 167شمارهٔ ۶۱۶: ای آفتاب روی ترا ماه مشتری 168شمارهٔ ۶۱۷: ای عشق دل فروز، که شاه مظفری 169شمارهٔ ۶۱۸: وصال یار بصد جان بخر، اگر نخری 170شمارهٔ ۶۱۹: مرا از پرتو روی تو هر لمعه است دی ...171شمارهٔ ۶۲۰: ای دوست، بگو باری تا: عزم کجا دار ...172شمارهٔ ۶۲۱: روی دل را بسوی جان داری 173شمارهٔ ۶۲۲: حکایتی دو سه دارم، بشرط دستوری 174شمارهٔ ۶۲۳: ز حد گذشت حکایت ز قصه دوری 175شمارهٔ ۶۲۴: شب عیدست و ما عاشق، چه گویم قصه د ...176شمارهٔ ۶۲۵: من قبله بدل کردم، تا کی بود این ک ...177شمارهٔ ۶۲۶: میسرت نشود عاشقی و مستوری 178شمارهٔ ۶۲۷: نه مست جام خدایی، نه مرد مستوری 179شمارهٔ ۶۲۸: گر زانکه بگویند: گدایی و فقیری 180شمارهٔ ۶۲۹: اگر ز مصر جهانی و گر ز تبریزی 181شمارهٔ ۶۳۰: تو همچو عقل شریفی و همچو روح عزیز ...182شمارهٔ ۶۳۱: تا سر الهی ز ملاهی نشناسی 183شمارهٔ ۶۳۲: من عشقم و عشق من چه پرسی؟184شمارهٔ ۶۳۳: دلا، ز باده و خم خانه که میپرسی؟185شمارهٔ ۶۳۴: زمانی یار شو، گر یار باشی 186شمارهٔ ۶۳۵: چه غمست آخر از غم؟ چو تو در میانه ...187شمارهٔ ۶۳۶: امروز بجد دارم با تو سر دشنامی 188شمارهٔ ۶۳۷: ای قطب جامی، شاه انامی 189شمارهٔ ۶۳۸: ای ماه معربد، ز کجایی و چه نامی؟190شمارهٔ ۶۳۹: زنهار! درین کوی بغفلت نخرامی 191شمارهٔ ۶۴۰: گر شمس منیر آمدی، ار بدر تمامی 192شمارهٔ ۶۴۱: هله! ای جان گرامی، ز کجایی و چه ن ...193شمارهٔ ۶۴۲: پیش از بنای مدرسه و دیر ارمنی 194شمارهٔ ۶۴۳: سخنی می رود، ای دوست، مسلم سخنی 195شمارهٔ ۶۴۴: سؤال میکنم، ار هست رخصت سخنی 196شمارهٔ ۶۴۵: گر بر حدیث اهل دل انکار می کنی 197شمارهٔ ۶۴۶: ای آتش سودای تو در جان جهانی 198شمارهٔ ۶۴۷: ای خواجه، جمالست و جهانست و جوانی 199شمارهٔ ۶۴۸: با روی دل فروزت عیشیست جاودانی 200شمارهٔ ۶۴۹: بتو جان کجا برد پی؟ که تو شاه بی ...201شمارهٔ ۶۵۰: بدرویشی دلی گر بود و جانی 202شمارهٔ ۶۵۱: بیابان را بپیمودی، ولیکن بس ویاوا ...203شمارهٔ ۶۵۲: تا بکی شیوه تقلید و ره آسانی؟204شمارهٔ ۶۵۳: تو جام جمی، اما در جام نمیدانی 205شمارهٔ ۶۵۴: تو محبوب جانی و جان جهانی 206شمارهٔ ۶۵۵: تو مرهم دل ریشی و راحت جانی 207شمارهٔ ۶۵۶: جراحات دلم را تازه کرد آن یار روح ...208شمارهٔ ۶۵۷: جراحت دل من تازه کرد دلبر جانی 209شمارهٔ ۶۵۸: خوشدل شدم که دادم دل را بدلستانی 210شمارهٔ ۶۵۹: ز نور روی تو پیداست سر سبع مثانی 211شمارهٔ ۶۶۰: صلای کافری و غارت مسلمانی 212شمارهٔ ۶۶۱: فداک عقلی و روحی، که راحت جانی 213شمارهٔ ۶۶۲: هله ای دوست، چه گویم؟ که تو محبوب ...214شمارهٔ ۶۶۳: هله! ای ماه وفاپیشه، که محبوب جها ...215شمارهٔ ۶۶۴: هله! ای یار گرانمایه،سبک روح جهان ...216شمارهٔ ۶۶۵: روسیه را، گر ببینی، رد کنی 217شمارهٔ ۶۶۶: تراست ناز، که سلطان حسن و تمکینی 218شمارهٔ ۶۶۷: هله! ای عشق کهن سال، که هر روز نو ...219شمارهٔ ۶۶۸: یار میگوید ببانگ پهلوی :220شمارهٔ ۶۶۹: سخن در سر عاشق کمترک گوی 221شمارهٔ ۶۷۰: مسئله مشکل و آسان توی 222شمارهٔ ۶۷۱: در خاکدان مباش، که خوار جهان شوی 223شمارهٔ ۶۷۲: بسیار طالبی، که مگر ذو فنون شوی 224شمارهٔ ۶۷۳: اگر در طاعتی، گر در گناهی 225شمارهٔ ۶۷۴: تو شاه جهانی و ندانم که چه شاهی؟226شمارهٔ ۶۷۵: تو نور یقین آمدی و رهبر راهی 227شمارهٔ ۶۷۶: در وصف جمال تو توان گفت که: ماهی 228شمارهٔ ۶۷۷: درمانده ام از غم جدایی 229شمارهٔ ۶۷۸: دل ما بغمزه بردی، رخ مه نمی نمایی 230شمارهٔ ۶۷۹: زلف را شانه زن، که رعنایی 231شمارهٔ ۶۸۰: سؤالی دارم، ای جان، کز کجایی 232شمارهٔ ۶۸۱: غرق آن بحر محیطست دل شیدایی 233شمارهٔ ۶۸۲: چو زنان،مباش قانع،ز جهان برنگ و ب ...234شمارهٔ ۶۸۳: هله! عاشقان، که راهست بهو،زنید هو ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ