قاسم انوار
غزل ها
شمارهٔ ۴۵۱: بحمدالله من از دردی کشانم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بحمدالله من از دردی کشانم ز ذوق درد دردش جان فشانم برون از مهرورزی پیشه ام نیست بغیر از عاشقی کاری ندانم بیک دم از دو عالم پاک بگذشت غلام همت پیر مغانم مرا هرکس بشکل و صورتی دید بصد دستان میان دوستانم زمین و آسمان روشن شد از من که من نور زمین و آسمانم زمین و آسمان در رقص آید اگر از شوق دستی برفشانم مرا اندر مکان جویند مردم نیابندم، که مرغ لامکانم بمعنی عاشق و معشوق و عشقم بصورت در میان عاشقانم نداند حال قاسم را بجز دوست اگر در سودم و گر در زیانم قاسم انوار