به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

قاسم انوار

قاسم انوارغزل هاشمارهٔ ۴۶۷: در کعبه و بت خانه بجز یار ندیدیم

770عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

در کعبه و بت خانه بجز یار ندیدیم
در گنج رسیدیم ولی مار ندیدیم
دیدیم درین دیر کهن سال دل افروز
دیار بغیر از تو درین دار ندیدیم
قرآن، که درو نیست خلافی بحقیقت
جز در نمط مختلف آثار ندیدیم
مانند رخت یک گل رنگین طلبیدیم
انصاف که در خانه و بازار ندیدیم
این گل که ببازار جهان حسن تو آورد
وردیست که در عرصه گلزار ندیدیم
هر روز بشکلی دگرآیی بر مستان
هربار که دیدیم چو این بار ندیدیم
هرجا که طلب کرد دل قاسم مسکین
مطلوب و طلب جمله بجز یار ندیدیم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۴۶۶: در دور رخت یک دل هشیار ندیدیم 2شمارهٔ ۴۶۷: در کعبه و بت خانه بجز یار ندیدیم 3شمارهٔ ۴۶۸: هزاران بحر در دردانه دیدیم 4شمارهٔ ۴۶۹: جانا، بجز از تو کس نداریم 5شمارهٔ ۴۷۰: عمریست که سودای سر زلف تو داریم 6شمارهٔ ۴۷۱: غیر از تو کس دگر نداریم 7شمارهٔ ۴۷۲: ما در دل و جان آتش سودای تو داریم 8شمارهٔ ۴۷۳: ما عاشق و رند و پاکبازیم 9شمارهٔ ۴۷۴: ماییم که چون باده گل رنگ بجوشیم 10شمارهٔ ۴۷۵: با روی تو ز سبزه و گلزار فارغیم 11شمارهٔ ۴۷۶: گرچه در طور شریعت همه مأمورانیم 12شمارهٔ ۴۷۷: لب مگز، عشوه مده باز، که ما مستان ...13شمارهٔ ۴۷۸: ما و این عشق دل افروز، که جان در ...14شمارهٔ ۴۷۹: ما نه امروزست کز عشق و ولا دم می ...15شمارهٔ ۴۸۰: تو جان و دل مایی، من وصف تو چون گ ...16شمارهٔ ۴۸۱: چه گویم؟ ای مسلمانان، چه گویم؟17شمارهٔ ۴۸۲: ماه عیانست روی یار چه گویم؟18شمارهٔ ۴۸۳: عجب رعنا و زیبایی، چه گویم؟19شمارهٔ ۴۸۴: من معدن اسرارم، اما بنمی گویم 20شمارهٔ ۴۸۵: این سخن نیست باندازه که من میگویم 21شمارهٔ ۴۸۶: ما سوز عشق را بدو عالم نمیدهیم 22شمارهٔ ۴۸۷: ما عشق یار را بدو عالم نمیدهیم 23شمارهٔ ۴۸۸: بیا، بیا، که فقیریم و خاکسار تویی ...24شمارهٔ ۴۸۹: بر سر راهم بدید و گفت:«هی سن کیم ...25شمارهٔ ۴۹۰: بصلاح آمد از اوصاف خدای ذوالمن 26شمارهٔ ۴۹۱: بفضل و رحمت و توفیق ذوالمن 27شمارهٔ ۴۹۲: دوش آن مه دو هفته من با هزار فن 28شمارهٔ ۴۹۳: ساقی جان، لطف فرما کاسه دردی بمن 29شمارهٔ ۴۹۴: سامان عیش نیست درین دار پر فتن 30شمارهٔ ۴۹۵: طالبانی که اسیرند درین حبس بدن 31شمارهٔ ۴۹۶: من بجانان زنده ام، گر باز دانی ای ...32شمارهٔ ۴۹۷: یارم ز در در آمو، وشتن کنید وشتن 33شمارهٔ ۴۹۸: آن ماه مسافر سفری کرد ز کرمان 34شمارهٔ ۴۹۹: ای ساقی دل و جان، ای نور چشم اعیا ...35شمارهٔ ۵۰۰: ای عاشقان، ای عاشقان، هنگام آن شد ...36شمارهٔ ۵۰۱: این چنین مست و معربد بکجا؟ ای دل ...37شمارهٔ ۵۰۲: ای نور دل و دیده وای زبده اعیان 38شمارهٔ ۵۰۳: با هیچ رسید این صفت باده فروشان 39شمارهٔ ۵۰۴: بس عجب طرفه حدیثیست که: آن شاه جه ...40شمارهٔ ۵۰۵: بشنو ز عشق رمزی، حیران مباش، حیرا ...41شمارهٔ ۵۰۶: بقدر جام بود شور و حالت مستان 42شمارهٔ ۵۰۷: بیا، ای یار سودایی، بیا، ای جان س ...43شمارهٔ ۵۰۸: بیا، که عشق برافراخت سنجق سلطان 44شمارهٔ ۵۰۹: تربیت میکند مرا جانان 45شمارهٔ ۵۱۰: تن زنده بجان آمد و جان زنده بجانا ...46شمارهٔ ۵۱۱: جانم بلب رسید ز غم، ساقی، الامان 47شمارهٔ ۵۱۲: چندان که گفتم: خاطر مرنجان 48شمارهٔ ۵۱۳: حیات تن ز جان آمد، حیات جان ز جان ...49شمارهٔ ۵۱۴: خبری دهید جان را، که ز دوست چیست ...50شمارهٔ ۵۱۵: دل با تو نظر دارد، اما نظری پنهان 51شمارهٔ ۵۱۶: دوست در مجلسست و جان در جان 52شمارهٔ ۵۱۷: ز خوبان عربده خوش باشد، ای جان 53شمارهٔ ۵۱۸: ساقی چو تو باشی، همه جا باده پرست ...54شمارهٔ ۵۱۹: سرگشته ایم و حیران در کوی مهرورزا ...55شمارهٔ ۵۲۰: عشق و معشوق و عاشق حیران 56شمارهٔ ۵۲۱: «فوز النجات » می طلبی؟ جام می ستا ...57شمارهٔ ۵۲۲: «کن فکان » جان را خبر گوید ز «کان ...58شمارهٔ ۵۲۳: «کل یوم هو فی شان » چه نشانست و چ ...59شمارهٔ ۵۲۴: «کل یوم هو فی شان » ز چه کردند بی ...60شمارهٔ ۵۲۵: گر ره بتو هست، چیست فرمان؟61شمارهٔ ۵۲۶: گر شیر نه ای، بگذر ازین بیشه شیرا ...62شمارهٔ ۵۲۷: گفت حق: «کل من علیها فان »63شمارهٔ ۵۲۸: ما که مستان خرابیم درین دیر مغان 64شمارهٔ ۵۲۹: مقررست و معین بحجت و برهان 65شمارهٔ ۵۳۰: میان باطن جانی و جان تویی، ای جان 66شمارهٔ ۵۳۱: همه بودند که گفتند بپیدا و نهان 67شمارهٔ ۵۳۲: همه جا اوست شاه جاویدان 68شمارهٔ ۵۳۳: جگر پردرد و دل پر خونم، ای جان 69شمارهٔ ۵۳۴: یار همان، درد همان، دل همان 70شمارهٔ ۵۳۵: «حصل ما فی الصدور» لذت جان یافتن 71شمارهٔ ۵۳۶: در دل از شوق تو شوریست که نتوان گ ...72شمارهٔ ۵۳۷: چه باشد شیوه عاشق؟ بمعشوقان نظر ک ...73شمارهٔ ۵۳۸: مرا از زخم شمشیرت نمی شاید حذر کر ...74شمارهٔ ۵۳۹: خواهی بجهان شوری، بنیاد قیامت کن 75شمارهٔ ۵۴۰: نیم مستان ترا سرگشته چون پرگار کن 76شمارهٔ ۵۴۱: بیتی همی سرایم و زاریست کار من 77شمارهٔ ۵۴۲: ناوک غمزه می زند بر دل من نگار من 78شمارهٔ ۵۴۳: بسامان آمد احوال دل من 79شمارهٔ ۵۴۴: بسودایت سرشت آب و گل من 80شمارهٔ ۵۴۵: عید و بر قندان تویی، ای جان جان ج ...81شمارهٔ ۵۴۶: جگر گرمست و آهم سرد و دل خون 82شمارهٔ ۵۴۷: دل آشفته دارم، چشم پر خون 83شمارهٔ ۵۴۸: ما را هوای باده نابست در درون 84شمارهٔ ۵۴۹: از عیان گر واقفی، بگذر ز عین 85شمارهٔ ۵۵۰: الا! ای نفس، خودکامی و خودبین 86شمارهٔ ۵۵۱: ای یار، ندانم که چه رسمست و چه آی ...87شمارهٔ ۵۵۲: بجان آمد ز هجران جان مسکین 88شمارهٔ ۵۵۳: پیر مغان کجاست؟ که آن مرد دوربین 89شمارهٔ ۵۵۴: جعل را چند ازین تحسین و تمکین؟90شمارهٔ ۵۵۵: «حمدلله » گفت رب العالمین 91شمارهٔ ۵۵۶: گفت: نور آسمانست و زمین 92شمارهٔ ۵۵۷: ما داغ آرزوی تو داریم بر جبین 93شمارهٔ ۵۵۸: منت خدای را، که در اطوار ما و طین 94شمارهٔ ۵۵۹: هله! ای ساقی جانها، بده آن باده ر ...95شمارهٔ ۵۶۰: ای دل و جانت بهواها گرو 96شمارهٔ ۵۶۱: باده کهنه گیر و شیشه نو 97شمارهٔ ۵۶۲: ای ساقی جان بخش ما،یک لحظه ما را ...98شمارهٔ ۵۶۳: تو محیطی و دیگران همه جو 99شمارهٔ ۵۶۴: چه شنیدی که دل از دست بدادی،تو عم ...100شمارهٔ ۵۶۵: زان نکهت مشکین،که همی آید از آن س ...101شمارهٔ ۵۶۶: «ستر الله علینا» چه علالاست درین ...102شمارهٔ ۵۶۷: دل شوریده را تمنا تو 103شمارهٔ ۵۶۸: ای دل، اگر تو عاشقی، با عاشقان هم ...104شمارهٔ ۵۶۹: از لعل یار اگر شکری یافتی بگو 105شمارهٔ ۵۷۰: پیش ما قصه جام و جم و جمشید مگو 106شمارهٔ ۵۷۱: «الا یاایهاالساقی »، مرا جام مصفا ...107شمارهٔ ۵۷۲: «کان الله » گفت و «کان الله له »108شمارهٔ ۵۷۳: ای آفتاب روی ترا پرده دار ماه 109شمارهٔ ۵۷۴: بر بیدلان گذشت و نکرد اینطرف نگاه 110شمارهٔ ۵۷۵: پیش از بنای مدرسه و رسم خانقاه 111شمارهٔ ۵۷۶: «عز من قائل » چه گفت اله؟112شمارهٔ ۵۷۷: گم کرده ایم راه و ندانیم پیشگاه 113شمارهٔ ۵۷۸: مرا یاریست، اندر گاه و بیگاه 114شمارهٔ ۵۷۹: در میان همه خوبان بت ما از همه به 115شمارهٔ ۵۸۰: آتش عشق تو شوری در جهان انداخته 116شمارهٔ ۵۸۱: ای آتش سودای تو در کن فکان انداخت ...117شمارهٔ ۵۸۲: ای خیالت عقل کل را در گمان انداخت ...118شمارهٔ ۵۸۳: ای کمالت نعت عزت در جهان انداخته 119شمارهٔ ۵۸۴: روی مه را جلوه دادی، زلف میگون تا ...120شمارهٔ ۵۸۵: ای کوس کبریای تو در لامکان زده 121شمارهٔ ۵۸۶: هله!ای ساقی جانها، قدح باده بمن د ...122شمارهٔ ۵۸۷: ساقیا، عذر مگو، باده بسر مستان ده 123شمارهٔ ۵۸۸: گرم از طالع فرخ رخ جانان شود دیده 124شمارهٔ ۵۸۹: گر تو از مستان عشقی در وله 125شمارهٔ ۵۹۰: بجانان زنده ام، الحمدلله 126شمارهٔ ۵۹۱: از مسجد و می خانه وز کعبه و بت خا ...127شمارهٔ ۵۹۲: بیا، ای ماه کنعانی، بیا ای شاه فر ...128شمارهٔ ۵۹۳: پر گشت جهان از می گل رنگ مغانه 129شمارهٔ ۵۹۴: مرآت دل شکستی، ای گنج جاودانه 130شمارهٔ ۵۹۵: می کشد آن حبیب فرزانه 131شمارهٔ ۵۹۶: آیینه تیره شد، ز چه تیره است آینه ...132شمارهٔ ۵۹۷: تا گرد ماه سنبل مشکین نهاده ای 133شمارهٔ ۵۹۸: همه لذت، همه شهوت، همگی رد شده ای 134شمارهٔ ۵۹۹: این شناسی که: از آن شهر و دیار آم ...135شمارهٔ ۶۰۰: خطاب «لن ترانی » چیست؟ یعنی 136شمارهٔ ۶۰۱: «هدی للمتقین » گفتند: یعنی 137شمارهٔ ۶۰۲: هر لحظه مرا میرسد انوار تجلی 138شمارهٔ ۶۰۳: بجان تو، که خمارم بغایت، ای چلبی 139شمارهٔ ۶۰۴: دل ز من برداشت یار مهربان، واحسرت ...140شمارهٔ ۶۰۵: با یاد خدا باش، بهر جای که هستی 141شمارهٔ ۶۰۶: چو با تست مقصود، هرجا که هستی 142شمارهٔ ۶۰۷: چه ذوق نیستی یابی؟ که هستی 143شمارهٔ ۶۰۸: السلام علیک، یا سندی 144شمارهٔ ۶۰۹: ای دل عشاق را بروی تو شادی 145شمارهٔ ۶۱۰: دلم از غصه هجران تو دارد دردی 146شمارهٔ ۶۱۱: گر گلی از گلشن حسنش ببازار آمدی 147شمارهٔ ۶۱۲: گر نسیم رحمتی از کوی جانان آمدی 148شمارهٔ ۶۱۳: فرودی باشد و ننگ و جودی 149شمارهٔ ۶۱۴: گر جان بهوای تو گرفتار نبودی 150شمارهٔ ۶۱۵: جان نوروز و جان صد عیدی 151شمارهٔ ۶۱۶: ای آفتاب روی ترا ماه مشتری 152شمارهٔ ۶۱۷: ای عشق دل فروز، که شاه مظفری 153شمارهٔ ۶۱۸: وصال یار بصد جان بخر، اگر نخری 154شمارهٔ ۶۱۹: مرا از پرتو روی تو هر لمعه است دی ...155شمارهٔ ۶۲۰: ای دوست، بگو باری تا: عزم کجا دار ...156شمارهٔ ۶۲۱: روی دل را بسوی جان داری 157شمارهٔ ۶۲۲: حکایتی دو سه دارم، بشرط دستوری 158شمارهٔ ۶۲۳: ز حد گذشت حکایت ز قصه دوری 159شمارهٔ ۶۲۴: شب عیدست و ما عاشق، چه گویم قصه د ...160شمارهٔ ۶۲۵: من قبله بدل کردم، تا کی بود این ک ...161شمارهٔ ۶۲۶: میسرت نشود عاشقی و مستوری 162شمارهٔ ۶۲۷: نه مست جام خدایی، نه مرد مستوری 163شمارهٔ ۶۲۸: گر زانکه بگویند: گدایی و فقیری 164شمارهٔ ۶۲۹: اگر ز مصر جهانی و گر ز تبریزی 165شمارهٔ ۶۳۰: تو همچو عقل شریفی و همچو روح عزیز ...166شمارهٔ ۶۳۱: تا سر الهی ز ملاهی نشناسی 167شمارهٔ ۶۳۲: من عشقم و عشق من چه پرسی؟168شمارهٔ ۶۳۳: دلا، ز باده و خم خانه که میپرسی؟169شمارهٔ ۶۳۴: زمانی یار شو، گر یار باشی 170شمارهٔ ۶۳۵: چه غمست آخر از غم؟ چو تو در میانه ...171شمارهٔ ۶۳۶: امروز بجد دارم با تو سر دشنامی 172شمارهٔ ۶۳۷: ای قطب جامی، شاه انامی 173شمارهٔ ۶۳۸: ای ماه معربد، ز کجایی و چه نامی؟174شمارهٔ ۶۳۹: زنهار! درین کوی بغفلت نخرامی 175شمارهٔ ۶۴۰: گر شمس منیر آمدی، ار بدر تمامی 176شمارهٔ ۶۴۱: هله! ای جان گرامی، ز کجایی و چه ن ...177شمارهٔ ۶۴۲: پیش از بنای مدرسه و دیر ارمنی 178شمارهٔ ۶۴۳: سخنی می رود، ای دوست، مسلم سخنی 179شمارهٔ ۶۴۴: سؤال میکنم، ار هست رخصت سخنی 180شمارهٔ ۶۴۵: گر بر حدیث اهل دل انکار می کنی 181شمارهٔ ۶۴۶: ای آتش سودای تو در جان جهانی 182شمارهٔ ۶۴۷: ای خواجه، جمالست و جهانست و جوانی 183شمارهٔ ۶۴۸: با روی دل فروزت عیشیست جاودانی 184شمارهٔ ۶۴۹: بتو جان کجا برد پی؟ که تو شاه بی ...185شمارهٔ ۶۵۰: بدرویشی دلی گر بود و جانی 186شمارهٔ ۶۵۱: بیابان را بپیمودی، ولیکن بس ویاوا ...187شمارهٔ ۶۵۲: تا بکی شیوه تقلید و ره آسانی؟188شمارهٔ ۶۵۳: تو جام جمی، اما در جام نمیدانی 189شمارهٔ ۶۵۴: تو محبوب جانی و جان جهانی 190شمارهٔ ۶۵۵: تو مرهم دل ریشی و راحت جانی 191شمارهٔ ۶۵۶: جراحات دلم را تازه کرد آن یار روح ...192شمارهٔ ۶۵۷: جراحت دل من تازه کرد دلبر جانی 193شمارهٔ ۶۵۸: خوشدل شدم که دادم دل را بدلستانی 194شمارهٔ ۶۵۹: ز نور روی تو پیداست سر سبع مثانی 195شمارهٔ ۶۶۰: صلای کافری و غارت مسلمانی 196شمارهٔ ۶۶۱: فداک عقلی و روحی، که راحت جانی 197شمارهٔ ۶۶۲: هله ای دوست، چه گویم؟ که تو محبوب ...198شمارهٔ ۶۶۳: هله! ای ماه وفاپیشه، که محبوب جها ...199شمارهٔ ۶۶۴: هله! ای یار گرانمایه،سبک روح جهان ...200شمارهٔ ۶۶۵: روسیه را، گر ببینی، رد کنی 201شمارهٔ ۶۶۶: تراست ناز، که سلطان حسن و تمکینی 202شمارهٔ ۶۶۷: هله! ای عشق کهن سال، که هر روز نو ...203شمارهٔ ۶۶۸: یار میگوید ببانگ پهلوی :204شمارهٔ ۶۶۹: سخن در سر عاشق کمترک گوی 205شمارهٔ ۶۷۰: مسئله مشکل و آسان توی 206شمارهٔ ۶۷۱: در خاکدان مباش، که خوار جهان شوی 207شمارهٔ ۶۷۲: بسیار طالبی، که مگر ذو فنون شوی 208شمارهٔ ۶۷۳: اگر در طاعتی، گر در گناهی 209شمارهٔ ۶۷۴: تو شاه جهانی و ندانم که چه شاهی؟210شمارهٔ ۶۷۵: تو نور یقین آمدی و رهبر راهی 211شمارهٔ ۶۷۶: در وصف جمال تو توان گفت که: ماهی 212شمارهٔ ۶۷۷: درمانده ام از غم جدایی 213شمارهٔ ۶۷۸: دل ما بغمزه بردی، رخ مه نمی نمایی 214شمارهٔ ۶۷۹: زلف را شانه زن، که رعنایی 215شمارهٔ ۶۸۰: سؤالی دارم، ای جان، کز کجایی 216شمارهٔ ۶۸۱: غرق آن بحر محیطست دل شیدایی 217شمارهٔ ۶۸۲: چو زنان،مباش قانع،ز جهان برنگ و ب ...218شمارهٔ ۶۸۳: هله! عاشقان، که راهست بهو،زنید هو ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ