به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

قاسم انوار

قاسم انوارغزل هاشمارهٔ ۴۷۳: ما عاشق و رند و پاکبازیم

1110عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

ما عاشق و رند و پاکبازیم
در قبله عشق در نمازیم
در سوز بمانده ایم چون عود
در چنگ غمیم، تا چه سازیم؟
تا ذره ای از وجود باقیست
در بوته عشق می گدازیم
ما را سگ کوی خویشتن خواند
شاید که بدین شرف بنازیم
هرچند حبیب ناز دارد
ما معتکف در نیازیم
رندیم و قمارباز، اما
در ششدر عشق کژ نبازیم
بر جان چو ارغنون قاسم
صد پرده راز می نوازیم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۴۷۲: ما در دل و جان آتش سودای تو داریم 2شمارهٔ ۴۷۳: ما عاشق و رند و پاکبازیم 3شمارهٔ ۴۷۴: ماییم که چون باده گل رنگ بجوشیم 4شمارهٔ ۴۷۵: با روی تو ز سبزه و گلزار فارغیم 5شمارهٔ ۴۷۶: گرچه در طور شریعت همه مأمورانیم 6شمارهٔ ۴۷۷: لب مگز، عشوه مده باز، که ما مستان ...7شمارهٔ ۴۷۸: ما و این عشق دل افروز، که جان در ...8شمارهٔ ۴۷۹: ما نه امروزست کز عشق و ولا دم می ...9شمارهٔ ۴۸۰: تو جان و دل مایی، من وصف تو چون گ ...10شمارهٔ ۴۸۱: چه گویم؟ ای مسلمانان، چه گویم؟11شمارهٔ ۴۸۲: ماه عیانست روی یار چه گویم؟12شمارهٔ ۴۸۳: عجب رعنا و زیبایی، چه گویم؟13شمارهٔ ۴۸۴: من معدن اسرارم، اما بنمی گویم 14شمارهٔ ۴۸۵: این سخن نیست باندازه که من میگویم 15شمارهٔ ۴۸۶: ما سوز عشق را بدو عالم نمیدهیم 16شمارهٔ ۴۸۷: ما عشق یار را بدو عالم نمیدهیم 17شمارهٔ ۴۸۸: بیا، بیا، که فقیریم و خاکسار تویی ...18شمارهٔ ۴۸۹: بر سر راهم بدید و گفت:«هی سن کیم ...19شمارهٔ ۴۹۰: بصلاح آمد از اوصاف خدای ذوالمن 20شمارهٔ ۴۹۱: بفضل و رحمت و توفیق ذوالمن 21شمارهٔ ۴۹۲: دوش آن مه دو هفته من با هزار فن 22شمارهٔ ۴۹۳: ساقی جان، لطف فرما کاسه دردی بمن 23شمارهٔ ۴۹۴: سامان عیش نیست درین دار پر فتن 24شمارهٔ ۴۹۵: طالبانی که اسیرند درین حبس بدن 25شمارهٔ ۴۹۶: من بجانان زنده ام، گر باز دانی ای ...26شمارهٔ ۴۹۷: یارم ز در در آمو، وشتن کنید وشتن 27شمارهٔ ۴۹۸: آن ماه مسافر سفری کرد ز کرمان 28شمارهٔ ۴۹۹: ای ساقی دل و جان، ای نور چشم اعیا ...29شمارهٔ ۵۰۰: ای عاشقان، ای عاشقان، هنگام آن شد ...30شمارهٔ ۵۰۱: این چنین مست و معربد بکجا؟ ای دل ...31شمارهٔ ۵۰۲: ای نور دل و دیده وای زبده اعیان 32شمارهٔ ۵۰۳: با هیچ رسید این صفت باده فروشان 33شمارهٔ ۵۰۴: بس عجب طرفه حدیثیست که: آن شاه جه ...34شمارهٔ ۵۰۵: بشنو ز عشق رمزی، حیران مباش، حیرا ...35شمارهٔ ۵۰۶: بقدر جام بود شور و حالت مستان 36شمارهٔ ۵۰۷: بیا، ای یار سودایی، بیا، ای جان س ...37شمارهٔ ۵۰۸: بیا، که عشق برافراخت سنجق سلطان 38شمارهٔ ۵۰۹: تربیت میکند مرا جانان 39شمارهٔ ۵۱۰: تن زنده بجان آمد و جان زنده بجانا ...40شمارهٔ ۵۱۱: جانم بلب رسید ز غم، ساقی، الامان 41شمارهٔ ۵۱۲: چندان که گفتم: خاطر مرنجان 42شمارهٔ ۵۱۳: حیات تن ز جان آمد، حیات جان ز جان ...43شمارهٔ ۵۱۴: خبری دهید جان را، که ز دوست چیست ...44شمارهٔ ۵۱۵: دل با تو نظر دارد، اما نظری پنهان 45شمارهٔ ۵۱۶: دوست در مجلسست و جان در جان 46شمارهٔ ۵۱۷: ز خوبان عربده خوش باشد، ای جان 47شمارهٔ ۵۱۸: ساقی چو تو باشی، همه جا باده پرست ...48شمارهٔ ۵۱۹: سرگشته ایم و حیران در کوی مهرورزا ...49شمارهٔ ۵۲۰: عشق و معشوق و عاشق حیران 50شمارهٔ ۵۲۱: «فوز النجات » می طلبی؟ جام می ستا ...51شمارهٔ ۵۲۲: «کن فکان » جان را خبر گوید ز «کان ...52شمارهٔ ۵۲۳: «کل یوم هو فی شان » چه نشانست و چ ...53شمارهٔ ۵۲۴: «کل یوم هو فی شان » ز چه کردند بی ...54شمارهٔ ۵۲۵: گر ره بتو هست، چیست فرمان؟55شمارهٔ ۵۲۶: گر شیر نه ای، بگذر ازین بیشه شیرا ...56شمارهٔ ۵۲۷: گفت حق: «کل من علیها فان »57شمارهٔ ۵۲۸: ما که مستان خرابیم درین دیر مغان 58شمارهٔ ۵۲۹: مقررست و معین بحجت و برهان 59شمارهٔ ۵۳۰: میان باطن جانی و جان تویی، ای جان 60شمارهٔ ۵۳۱: همه بودند که گفتند بپیدا و نهان 61شمارهٔ ۵۳۲: همه جا اوست شاه جاویدان 62شمارهٔ ۵۳۳: جگر پردرد و دل پر خونم، ای جان 63شمارهٔ ۵۳۴: یار همان، درد همان، دل همان 64شمارهٔ ۵۳۵: «حصل ما فی الصدور» لذت جان یافتن 65شمارهٔ ۵۳۶: در دل از شوق تو شوریست که نتوان گ ...66شمارهٔ ۵۳۷: چه باشد شیوه عاشق؟ بمعشوقان نظر ک ...67شمارهٔ ۵۳۸: مرا از زخم شمشیرت نمی شاید حذر کر ...68شمارهٔ ۵۳۹: خواهی بجهان شوری، بنیاد قیامت کن 69شمارهٔ ۵۴۰: نیم مستان ترا سرگشته چون پرگار کن 70شمارهٔ ۵۴۱: بیتی همی سرایم و زاریست کار من 71شمارهٔ ۵۴۲: ناوک غمزه می زند بر دل من نگار من 72شمارهٔ ۵۴۳: بسامان آمد احوال دل من 73شمارهٔ ۵۴۴: بسودایت سرشت آب و گل من 74شمارهٔ ۵۴۵: عید و بر قندان تویی، ای جان جان ج ...75شمارهٔ ۵۴۶: جگر گرمست و آهم سرد و دل خون 76شمارهٔ ۵۴۷: دل آشفته دارم، چشم پر خون 77شمارهٔ ۵۴۸: ما را هوای باده نابست در درون 78شمارهٔ ۵۴۹: از عیان گر واقفی، بگذر ز عین 79شمارهٔ ۵۵۰: الا! ای نفس، خودکامی و خودبین 80شمارهٔ ۵۵۱: ای یار، ندانم که چه رسمست و چه آی ...81شمارهٔ ۵۵۲: بجان آمد ز هجران جان مسکین 82شمارهٔ ۵۵۳: پیر مغان کجاست؟ که آن مرد دوربین 83شمارهٔ ۵۵۴: جعل را چند ازین تحسین و تمکین؟84شمارهٔ ۵۵۵: «حمدلله » گفت رب العالمین 85شمارهٔ ۵۵۶: گفت: نور آسمانست و زمین 86شمارهٔ ۵۵۷: ما داغ آرزوی تو داریم بر جبین 87شمارهٔ ۵۵۸: منت خدای را، که در اطوار ما و طین 88شمارهٔ ۵۵۹: هله! ای ساقی جانها، بده آن باده ر ...89شمارهٔ ۵۶۰: ای دل و جانت بهواها گرو 90شمارهٔ ۵۶۱: باده کهنه گیر و شیشه نو 91شمارهٔ ۵۶۲: ای ساقی جان بخش ما،یک لحظه ما را ...92شمارهٔ ۵۶۳: تو محیطی و دیگران همه جو 93شمارهٔ ۵۶۴: چه شنیدی که دل از دست بدادی،تو عم ...94شمارهٔ ۵۶۵: زان نکهت مشکین،که همی آید از آن س ...95شمارهٔ ۵۶۶: «ستر الله علینا» چه علالاست درین ...96شمارهٔ ۵۶۷: دل شوریده را تمنا تو 97شمارهٔ ۵۶۸: ای دل، اگر تو عاشقی، با عاشقان هم ...98شمارهٔ ۵۶۹: از لعل یار اگر شکری یافتی بگو 99شمارهٔ ۵۷۰: پیش ما قصه جام و جم و جمشید مگو 100شمارهٔ ۵۷۱: «الا یاایهاالساقی »، مرا جام مصفا ...101شمارهٔ ۵۷۲: «کان الله » گفت و «کان الله له »102شمارهٔ ۵۷۳: ای آفتاب روی ترا پرده دار ماه 103شمارهٔ ۵۷۴: بر بیدلان گذشت و نکرد اینطرف نگاه 104شمارهٔ ۵۷۵: پیش از بنای مدرسه و رسم خانقاه 105شمارهٔ ۵۷۶: «عز من قائل » چه گفت اله؟106شمارهٔ ۵۷۷: گم کرده ایم راه و ندانیم پیشگاه 107شمارهٔ ۵۷۸: مرا یاریست، اندر گاه و بیگاه 108شمارهٔ ۵۷۹: در میان همه خوبان بت ما از همه به 109شمارهٔ ۵۸۰: آتش عشق تو شوری در جهان انداخته 110شمارهٔ ۵۸۱: ای آتش سودای تو در کن فکان انداخت ...111شمارهٔ ۵۸۲: ای خیالت عقل کل را در گمان انداخت ...112شمارهٔ ۵۸۳: ای کمالت نعت عزت در جهان انداخته 113شمارهٔ ۵۸۴: روی مه را جلوه دادی، زلف میگون تا ...114شمارهٔ ۵۸۵: ای کوس کبریای تو در لامکان زده 115شمارهٔ ۵۸۶: هله!ای ساقی جانها، قدح باده بمن د ...116شمارهٔ ۵۸۷: ساقیا، عذر مگو، باده بسر مستان ده 117شمارهٔ ۵۸۸: گرم از طالع فرخ رخ جانان شود دیده 118شمارهٔ ۵۸۹: گر تو از مستان عشقی در وله 119شمارهٔ ۵۹۰: بجانان زنده ام، الحمدلله 120شمارهٔ ۵۹۱: از مسجد و می خانه وز کعبه و بت خا ...121شمارهٔ ۵۹۲: بیا، ای ماه کنعانی، بیا ای شاه فر ...122شمارهٔ ۵۹۳: پر گشت جهان از می گل رنگ مغانه 123شمارهٔ ۵۹۴: مرآت دل شکستی، ای گنج جاودانه 124شمارهٔ ۵۹۵: می کشد آن حبیب فرزانه 125شمارهٔ ۵۹۶: آیینه تیره شد، ز چه تیره است آینه ...126شمارهٔ ۵۹۷: تا گرد ماه سنبل مشکین نهاده ای 127شمارهٔ ۵۹۸: همه لذت، همه شهوت، همگی رد شده ای 128شمارهٔ ۵۹۹: این شناسی که: از آن شهر و دیار آم ...129شمارهٔ ۶۰۰: خطاب «لن ترانی » چیست؟ یعنی 130شمارهٔ ۶۰۱: «هدی للمتقین » گفتند: یعنی 131شمارهٔ ۶۰۲: هر لحظه مرا میرسد انوار تجلی 132شمارهٔ ۶۰۳: بجان تو، که خمارم بغایت، ای چلبی 133شمارهٔ ۶۰۴: دل ز من برداشت یار مهربان، واحسرت ...134شمارهٔ ۶۰۵: با یاد خدا باش، بهر جای که هستی 135شمارهٔ ۶۰۶: چو با تست مقصود، هرجا که هستی 136شمارهٔ ۶۰۷: چه ذوق نیستی یابی؟ که هستی 137شمارهٔ ۶۰۸: السلام علیک، یا سندی 138شمارهٔ ۶۰۹: ای دل عشاق را بروی تو شادی 139شمارهٔ ۶۱۰: دلم از غصه هجران تو دارد دردی 140شمارهٔ ۶۱۱: گر گلی از گلشن حسنش ببازار آمدی 141شمارهٔ ۶۱۲: گر نسیم رحمتی از کوی جانان آمدی 142شمارهٔ ۶۱۳: فرودی باشد و ننگ و جودی 143شمارهٔ ۶۱۴: گر جان بهوای تو گرفتار نبودی 144شمارهٔ ۶۱۵: جان نوروز و جان صد عیدی 145شمارهٔ ۶۱۶: ای آفتاب روی ترا ماه مشتری 146شمارهٔ ۶۱۷: ای عشق دل فروز، که شاه مظفری 147شمارهٔ ۶۱۸: وصال یار بصد جان بخر، اگر نخری 148شمارهٔ ۶۱۹: مرا از پرتو روی تو هر لمعه است دی ...149شمارهٔ ۶۲۰: ای دوست، بگو باری تا: عزم کجا دار ...150شمارهٔ ۶۲۱: روی دل را بسوی جان داری 151شمارهٔ ۶۲۲: حکایتی دو سه دارم، بشرط دستوری 152شمارهٔ ۶۲۳: ز حد گذشت حکایت ز قصه دوری 153شمارهٔ ۶۲۴: شب عیدست و ما عاشق، چه گویم قصه د ...154شمارهٔ ۶۲۵: من قبله بدل کردم، تا کی بود این ک ...155شمارهٔ ۶۲۶: میسرت نشود عاشقی و مستوری 156شمارهٔ ۶۲۷: نه مست جام خدایی، نه مرد مستوری 157شمارهٔ ۶۲۸: گر زانکه بگویند: گدایی و فقیری 158شمارهٔ ۶۲۹: اگر ز مصر جهانی و گر ز تبریزی 159شمارهٔ ۶۳۰: تو همچو عقل شریفی و همچو روح عزیز ...160شمارهٔ ۶۳۱: تا سر الهی ز ملاهی نشناسی 161شمارهٔ ۶۳۲: من عشقم و عشق من چه پرسی؟162شمارهٔ ۶۳۳: دلا، ز باده و خم خانه که میپرسی؟163شمارهٔ ۶۳۴: زمانی یار شو، گر یار باشی 164شمارهٔ ۶۳۵: چه غمست آخر از غم؟ چو تو در میانه ...165شمارهٔ ۶۳۶: امروز بجد دارم با تو سر دشنامی 166شمارهٔ ۶۳۷: ای قطب جامی، شاه انامی 167شمارهٔ ۶۳۸: ای ماه معربد، ز کجایی و چه نامی؟168شمارهٔ ۶۳۹: زنهار! درین کوی بغفلت نخرامی 169شمارهٔ ۶۴۰: گر شمس منیر آمدی، ار بدر تمامی 170شمارهٔ ۶۴۱: هله! ای جان گرامی، ز کجایی و چه ن ...171شمارهٔ ۶۴۲: پیش از بنای مدرسه و دیر ارمنی 172شمارهٔ ۶۴۳: سخنی می رود، ای دوست، مسلم سخنی 173شمارهٔ ۶۴۴: سؤال میکنم، ار هست رخصت سخنی 174شمارهٔ ۶۴۵: گر بر حدیث اهل دل انکار می کنی 175شمارهٔ ۶۴۶: ای آتش سودای تو در جان جهانی 176شمارهٔ ۶۴۷: ای خواجه، جمالست و جهانست و جوانی 177شمارهٔ ۶۴۸: با روی دل فروزت عیشیست جاودانی 178شمارهٔ ۶۴۹: بتو جان کجا برد پی؟ که تو شاه بی ...179شمارهٔ ۶۵۰: بدرویشی دلی گر بود و جانی 180شمارهٔ ۶۵۱: بیابان را بپیمودی، ولیکن بس ویاوا ...181شمارهٔ ۶۵۲: تا بکی شیوه تقلید و ره آسانی؟182شمارهٔ ۶۵۳: تو جام جمی، اما در جام نمیدانی 183شمارهٔ ۶۵۴: تو محبوب جانی و جان جهانی 184شمارهٔ ۶۵۵: تو مرهم دل ریشی و راحت جانی 185شمارهٔ ۶۵۶: جراحات دلم را تازه کرد آن یار روح ...186شمارهٔ ۶۵۷: جراحت دل من تازه کرد دلبر جانی 187شمارهٔ ۶۵۸: خوشدل شدم که دادم دل را بدلستانی 188شمارهٔ ۶۵۹: ز نور روی تو پیداست سر سبع مثانی 189شمارهٔ ۶۶۰: صلای کافری و غارت مسلمانی 190شمارهٔ ۶۶۱: فداک عقلی و روحی، که راحت جانی 191شمارهٔ ۶۶۲: هله ای دوست، چه گویم؟ که تو محبوب ...192شمارهٔ ۶۶۳: هله! ای ماه وفاپیشه، که محبوب جها ...193شمارهٔ ۶۶۴: هله! ای یار گرانمایه،سبک روح جهان ...194شمارهٔ ۶۶۵: روسیه را، گر ببینی، رد کنی 195شمارهٔ ۶۶۶: تراست ناز، که سلطان حسن و تمکینی 196شمارهٔ ۶۶۷: هله! ای عشق کهن سال، که هر روز نو ...197شمارهٔ ۶۶۸: یار میگوید ببانگ پهلوی :198شمارهٔ ۶۶۹: سخن در سر عاشق کمترک گوی 199شمارهٔ ۶۷۰: مسئله مشکل و آسان توی 200شمارهٔ ۶۷۱: در خاکدان مباش، که خوار جهان شوی 201شمارهٔ ۶۷۲: بسیار طالبی، که مگر ذو فنون شوی 202شمارهٔ ۶۷۳: اگر در طاعتی، گر در گناهی 203شمارهٔ ۶۷۴: تو شاه جهانی و ندانم که چه شاهی؟204شمارهٔ ۶۷۵: تو نور یقین آمدی و رهبر راهی 205شمارهٔ ۶۷۶: در وصف جمال تو توان گفت که: ماهی 206شمارهٔ ۶۷۷: درمانده ام از غم جدایی 207شمارهٔ ۶۷۸: دل ما بغمزه بردی، رخ مه نمی نمایی 208شمارهٔ ۶۷۹: زلف را شانه زن، که رعنایی 209شمارهٔ ۶۸۰: سؤالی دارم، ای جان، کز کجایی 210شمارهٔ ۶۸۱: غرق آن بحر محیطست دل شیدایی 211شمارهٔ ۶۸۲: چو زنان،مباش قانع،ز جهان برنگ و ب ...212شمارهٔ ۶۸۳: هله! عاشقان، که راهست بهو،زنید هو ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ