به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

قاسم انوار

قاسم انوارغزل هاشمارهٔ ۴۶۸: هزاران بحر در دردانه دیدیم

1070عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

هزاران بحر در دردانه دیدیم
درخت کون را در دانه دیدیم
سحرگاهی بدان حضرت رسیدیم
بر آن در حاجب و دربان ندیدیم
حجابات جهان درهم شکستیم
همه تقلید را افسانه دیدیم
ظهور آفتاب طلعت دوست
میان کعبه و بت خانه دیدیم
چو می خانه مقام شور و مستیست
سریر سلطنت می خانه دیدیم
گذر کردیم بر کوی ملامت
همه عاشق، همه فرزانه دیدیم
چو قاسم در جهان جان نظر کرد
یکی شمع و همه پروانه دیدیم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۴۶۷: در کعبه و بت خانه بجز یار ندیدیم 2شمارهٔ ۴۶۸: هزاران بحر در دردانه دیدیم 3شمارهٔ ۴۶۹: جانا، بجز از تو کس نداریم 4شمارهٔ ۴۷۰: عمریست که سودای سر زلف تو داریم 5شمارهٔ ۴۷۱: غیر از تو کس دگر نداریم 6شمارهٔ ۴۷۲: ما در دل و جان آتش سودای تو داریم 7شمارهٔ ۴۷۳: ما عاشق و رند و پاکبازیم 8شمارهٔ ۴۷۴: ماییم که چون باده گل رنگ بجوشیم 9شمارهٔ ۴۷۵: با روی تو ز سبزه و گلزار فارغیم 10شمارهٔ ۴۷۶: گرچه در طور شریعت همه مأمورانیم 11شمارهٔ ۴۷۷: لب مگز، عشوه مده باز، که ما مستان ...12شمارهٔ ۴۷۸: ما و این عشق دل افروز، که جان در ...13شمارهٔ ۴۷۹: ما نه امروزست کز عشق و ولا دم می ...14شمارهٔ ۴۸۰: تو جان و دل مایی، من وصف تو چون گ ...15شمارهٔ ۴۸۱: چه گویم؟ ای مسلمانان، چه گویم؟16شمارهٔ ۴۸۲: ماه عیانست روی یار چه گویم؟17شمارهٔ ۴۸۳: عجب رعنا و زیبایی، چه گویم؟18شمارهٔ ۴۸۴: من معدن اسرارم، اما بنمی گویم 19شمارهٔ ۴۸۵: این سخن نیست باندازه که من میگویم 20شمارهٔ ۴۸۶: ما سوز عشق را بدو عالم نمیدهیم 21شمارهٔ ۴۸۷: ما عشق یار را بدو عالم نمیدهیم 22شمارهٔ ۴۸۸: بیا، بیا، که فقیریم و خاکسار تویی ...23شمارهٔ ۴۸۹: بر سر راهم بدید و گفت:«هی سن کیم ...24شمارهٔ ۴۹۰: بصلاح آمد از اوصاف خدای ذوالمن 25شمارهٔ ۴۹۱: بفضل و رحمت و توفیق ذوالمن 26شمارهٔ ۴۹۲: دوش آن مه دو هفته من با هزار فن 27شمارهٔ ۴۹۳: ساقی جان، لطف فرما کاسه دردی بمن 28شمارهٔ ۴۹۴: سامان عیش نیست درین دار پر فتن 29شمارهٔ ۴۹۵: طالبانی که اسیرند درین حبس بدن 30شمارهٔ ۴۹۶: من بجانان زنده ام، گر باز دانی ای ...31شمارهٔ ۴۹۷: یارم ز در در آمو، وشتن کنید وشتن 32شمارهٔ ۴۹۸: آن ماه مسافر سفری کرد ز کرمان 33شمارهٔ ۴۹۹: ای ساقی دل و جان، ای نور چشم اعیا ...34شمارهٔ ۵۰۰: ای عاشقان، ای عاشقان، هنگام آن شد ...35شمارهٔ ۵۰۱: این چنین مست و معربد بکجا؟ ای دل ...36شمارهٔ ۵۰۲: ای نور دل و دیده وای زبده اعیان 37شمارهٔ ۵۰۳: با هیچ رسید این صفت باده فروشان 38شمارهٔ ۵۰۴: بس عجب طرفه حدیثیست که: آن شاه جه ...39شمارهٔ ۵۰۵: بشنو ز عشق رمزی، حیران مباش، حیرا ...40شمارهٔ ۵۰۶: بقدر جام بود شور و حالت مستان 41شمارهٔ ۵۰۷: بیا، ای یار سودایی، بیا، ای جان س ...42شمارهٔ ۵۰۸: بیا، که عشق برافراخت سنجق سلطان 43شمارهٔ ۵۰۹: تربیت میکند مرا جانان 44شمارهٔ ۵۱۰: تن زنده بجان آمد و جان زنده بجانا ...45شمارهٔ ۵۱۱: جانم بلب رسید ز غم، ساقی، الامان 46شمارهٔ ۵۱۲: چندان که گفتم: خاطر مرنجان 47شمارهٔ ۵۱۳: حیات تن ز جان آمد، حیات جان ز جان ...48شمارهٔ ۵۱۴: خبری دهید جان را، که ز دوست چیست ...49شمارهٔ ۵۱۵: دل با تو نظر دارد، اما نظری پنهان 50شمارهٔ ۵۱۶: دوست در مجلسست و جان در جان 51شمارهٔ ۵۱۷: ز خوبان عربده خوش باشد، ای جان 52شمارهٔ ۵۱۸: ساقی چو تو باشی، همه جا باده پرست ...53شمارهٔ ۵۱۹: سرگشته ایم و حیران در کوی مهرورزا ...54شمارهٔ ۵۲۰: عشق و معشوق و عاشق حیران 55شمارهٔ ۵۲۱: «فوز النجات » می طلبی؟ جام می ستا ...56شمارهٔ ۵۲۲: «کن فکان » جان را خبر گوید ز «کان ...57شمارهٔ ۵۲۳: «کل یوم هو فی شان » چه نشانست و چ ...58شمارهٔ ۵۲۴: «کل یوم هو فی شان » ز چه کردند بی ...59شمارهٔ ۵۲۵: گر ره بتو هست، چیست فرمان؟60شمارهٔ ۵۲۶: گر شیر نه ای، بگذر ازین بیشه شیرا ...61شمارهٔ ۵۲۷: گفت حق: «کل من علیها فان »62شمارهٔ ۵۲۸: ما که مستان خرابیم درین دیر مغان 63شمارهٔ ۵۲۹: مقررست و معین بحجت و برهان 64شمارهٔ ۵۳۰: میان باطن جانی و جان تویی، ای جان 65شمارهٔ ۵۳۱: همه بودند که گفتند بپیدا و نهان 66شمارهٔ ۵۳۲: همه جا اوست شاه جاویدان 67شمارهٔ ۵۳۳: جگر پردرد و دل پر خونم، ای جان 68شمارهٔ ۵۳۴: یار همان، درد همان، دل همان 69شمارهٔ ۵۳۵: «حصل ما فی الصدور» لذت جان یافتن 70شمارهٔ ۵۳۶: در دل از شوق تو شوریست که نتوان گ ...71شمارهٔ ۵۳۷: چه باشد شیوه عاشق؟ بمعشوقان نظر ک ...72شمارهٔ ۵۳۸: مرا از زخم شمشیرت نمی شاید حذر کر ...73شمارهٔ ۵۳۹: خواهی بجهان شوری، بنیاد قیامت کن 74شمارهٔ ۵۴۰: نیم مستان ترا سرگشته چون پرگار کن 75شمارهٔ ۵۴۱: بیتی همی سرایم و زاریست کار من 76شمارهٔ ۵۴۲: ناوک غمزه می زند بر دل من نگار من 77شمارهٔ ۵۴۳: بسامان آمد احوال دل من 78شمارهٔ ۵۴۴: بسودایت سرشت آب و گل من 79شمارهٔ ۵۴۵: عید و بر قندان تویی، ای جان جان ج ...80شمارهٔ ۵۴۶: جگر گرمست و آهم سرد و دل خون 81شمارهٔ ۵۴۷: دل آشفته دارم، چشم پر خون 82شمارهٔ ۵۴۸: ما را هوای باده نابست در درون 83شمارهٔ ۵۴۹: از عیان گر واقفی، بگذر ز عین 84شمارهٔ ۵۵۰: الا! ای نفس، خودکامی و خودبین 85شمارهٔ ۵۵۱: ای یار، ندانم که چه رسمست و چه آی ...86شمارهٔ ۵۵۲: بجان آمد ز هجران جان مسکین 87شمارهٔ ۵۵۳: پیر مغان کجاست؟ که آن مرد دوربین 88شمارهٔ ۵۵۴: جعل را چند ازین تحسین و تمکین؟89شمارهٔ ۵۵۵: «حمدلله » گفت رب العالمین 90شمارهٔ ۵۵۶: گفت: نور آسمانست و زمین 91شمارهٔ ۵۵۷: ما داغ آرزوی تو داریم بر جبین 92شمارهٔ ۵۵۸: منت خدای را، که در اطوار ما و طین 93شمارهٔ ۵۵۹: هله! ای ساقی جانها، بده آن باده ر ...94شمارهٔ ۵۶۰: ای دل و جانت بهواها گرو 95شمارهٔ ۵۶۱: باده کهنه گیر و شیشه نو 96شمارهٔ ۵۶۲: ای ساقی جان بخش ما،یک لحظه ما را ...97شمارهٔ ۵۶۳: تو محیطی و دیگران همه جو 98شمارهٔ ۵۶۴: چه شنیدی که دل از دست بدادی،تو عم ...99شمارهٔ ۵۶۵: زان نکهت مشکین،که همی آید از آن س ...100شمارهٔ ۵۶۶: «ستر الله علینا» چه علالاست درین ...101شمارهٔ ۵۶۷: دل شوریده را تمنا تو 102شمارهٔ ۵۶۸: ای دل، اگر تو عاشقی، با عاشقان هم ...103شمارهٔ ۵۶۹: از لعل یار اگر شکری یافتی بگو 104شمارهٔ ۵۷۰: پیش ما قصه جام و جم و جمشید مگو 105شمارهٔ ۵۷۱: «الا یاایهاالساقی »، مرا جام مصفا ...106شمارهٔ ۵۷۲: «کان الله » گفت و «کان الله له »107شمارهٔ ۵۷۳: ای آفتاب روی ترا پرده دار ماه 108شمارهٔ ۵۷۴: بر بیدلان گذشت و نکرد اینطرف نگاه 109شمارهٔ ۵۷۵: پیش از بنای مدرسه و رسم خانقاه 110شمارهٔ ۵۷۶: «عز من قائل » چه گفت اله؟111شمارهٔ ۵۷۷: گم کرده ایم راه و ندانیم پیشگاه 112شمارهٔ ۵۷۸: مرا یاریست، اندر گاه و بیگاه 113شمارهٔ ۵۷۹: در میان همه خوبان بت ما از همه به 114شمارهٔ ۵۸۰: آتش عشق تو شوری در جهان انداخته 115شمارهٔ ۵۸۱: ای آتش سودای تو در کن فکان انداخت ...116شمارهٔ ۵۸۲: ای خیالت عقل کل را در گمان انداخت ...117شمارهٔ ۵۸۳: ای کمالت نعت عزت در جهان انداخته 118شمارهٔ ۵۸۴: روی مه را جلوه دادی، زلف میگون تا ...119شمارهٔ ۵۸۵: ای کوس کبریای تو در لامکان زده 120شمارهٔ ۵۸۶: هله!ای ساقی جانها، قدح باده بمن د ...121شمارهٔ ۵۸۷: ساقیا، عذر مگو، باده بسر مستان ده 122شمارهٔ ۵۸۸: گرم از طالع فرخ رخ جانان شود دیده 123شمارهٔ ۵۸۹: گر تو از مستان عشقی در وله 124شمارهٔ ۵۹۰: بجانان زنده ام، الحمدلله 125شمارهٔ ۵۹۱: از مسجد و می خانه وز کعبه و بت خا ...126شمارهٔ ۵۹۲: بیا، ای ماه کنعانی، بیا ای شاه فر ...127شمارهٔ ۵۹۳: پر گشت جهان از می گل رنگ مغانه 128شمارهٔ ۵۹۴: مرآت دل شکستی، ای گنج جاودانه 129شمارهٔ ۵۹۵: می کشد آن حبیب فرزانه 130شمارهٔ ۵۹۶: آیینه تیره شد، ز چه تیره است آینه ...131شمارهٔ ۵۹۷: تا گرد ماه سنبل مشکین نهاده ای 132شمارهٔ ۵۹۸: همه لذت، همه شهوت، همگی رد شده ای 133شمارهٔ ۵۹۹: این شناسی که: از آن شهر و دیار آم ...134شمارهٔ ۶۰۰: خطاب «لن ترانی » چیست؟ یعنی 135شمارهٔ ۶۰۱: «هدی للمتقین » گفتند: یعنی 136شمارهٔ ۶۰۲: هر لحظه مرا میرسد انوار تجلی 137شمارهٔ ۶۰۳: بجان تو، که خمارم بغایت، ای چلبی 138شمارهٔ ۶۰۴: دل ز من برداشت یار مهربان، واحسرت ...139شمارهٔ ۶۰۵: با یاد خدا باش، بهر جای که هستی 140شمارهٔ ۶۰۶: چو با تست مقصود، هرجا که هستی 141شمارهٔ ۶۰۷: چه ذوق نیستی یابی؟ که هستی 142شمارهٔ ۶۰۸: السلام علیک، یا سندی 143شمارهٔ ۶۰۹: ای دل عشاق را بروی تو شادی 144شمارهٔ ۶۱۰: دلم از غصه هجران تو دارد دردی 145شمارهٔ ۶۱۱: گر گلی از گلشن حسنش ببازار آمدی 146شمارهٔ ۶۱۲: گر نسیم رحمتی از کوی جانان آمدی 147شمارهٔ ۶۱۳: فرودی باشد و ننگ و جودی 148شمارهٔ ۶۱۴: گر جان بهوای تو گرفتار نبودی 149شمارهٔ ۶۱۵: جان نوروز و جان صد عیدی 150شمارهٔ ۶۱۶: ای آفتاب روی ترا ماه مشتری 151شمارهٔ ۶۱۷: ای عشق دل فروز، که شاه مظفری 152شمارهٔ ۶۱۸: وصال یار بصد جان بخر، اگر نخری 153شمارهٔ ۶۱۹: مرا از پرتو روی تو هر لمعه است دی ...154شمارهٔ ۶۲۰: ای دوست، بگو باری تا: عزم کجا دار ...155شمارهٔ ۶۲۱: روی دل را بسوی جان داری 156شمارهٔ ۶۲۲: حکایتی دو سه دارم، بشرط دستوری 157شمارهٔ ۶۲۳: ز حد گذشت حکایت ز قصه دوری 158شمارهٔ ۶۲۴: شب عیدست و ما عاشق، چه گویم قصه د ...159شمارهٔ ۶۲۵: من قبله بدل کردم، تا کی بود این ک ...160شمارهٔ ۶۲۶: میسرت نشود عاشقی و مستوری 161شمارهٔ ۶۲۷: نه مست جام خدایی، نه مرد مستوری 162شمارهٔ ۶۲۸: گر زانکه بگویند: گدایی و فقیری 163شمارهٔ ۶۲۹: اگر ز مصر جهانی و گر ز تبریزی 164شمارهٔ ۶۳۰: تو همچو عقل شریفی و همچو روح عزیز ...165شمارهٔ ۶۳۱: تا سر الهی ز ملاهی نشناسی 166شمارهٔ ۶۳۲: من عشقم و عشق من چه پرسی؟167شمارهٔ ۶۳۳: دلا، ز باده و خم خانه که میپرسی؟168شمارهٔ ۶۳۴: زمانی یار شو، گر یار باشی 169شمارهٔ ۶۳۵: چه غمست آخر از غم؟ چو تو در میانه ...170شمارهٔ ۶۳۶: امروز بجد دارم با تو سر دشنامی 171شمارهٔ ۶۳۷: ای قطب جامی، شاه انامی 172شمارهٔ ۶۳۸: ای ماه معربد، ز کجایی و چه نامی؟173شمارهٔ ۶۳۹: زنهار! درین کوی بغفلت نخرامی 174شمارهٔ ۶۴۰: گر شمس منیر آمدی، ار بدر تمامی 175شمارهٔ ۶۴۱: هله! ای جان گرامی، ز کجایی و چه ن ...176شمارهٔ ۶۴۲: پیش از بنای مدرسه و دیر ارمنی 177شمارهٔ ۶۴۳: سخنی می رود، ای دوست، مسلم سخنی 178شمارهٔ ۶۴۴: سؤال میکنم، ار هست رخصت سخنی 179شمارهٔ ۶۴۵: گر بر حدیث اهل دل انکار می کنی 180شمارهٔ ۶۴۶: ای آتش سودای تو در جان جهانی 181شمارهٔ ۶۴۷: ای خواجه، جمالست و جهانست و جوانی 182شمارهٔ ۶۴۸: با روی دل فروزت عیشیست جاودانی 183شمارهٔ ۶۴۹: بتو جان کجا برد پی؟ که تو شاه بی ...184شمارهٔ ۶۵۰: بدرویشی دلی گر بود و جانی 185شمارهٔ ۶۵۱: بیابان را بپیمودی، ولیکن بس ویاوا ...186شمارهٔ ۶۵۲: تا بکی شیوه تقلید و ره آسانی؟187شمارهٔ ۶۵۳: تو جام جمی، اما در جام نمیدانی 188شمارهٔ ۶۵۴: تو محبوب جانی و جان جهانی 189شمارهٔ ۶۵۵: تو مرهم دل ریشی و راحت جانی 190شمارهٔ ۶۵۶: جراحات دلم را تازه کرد آن یار روح ...191شمارهٔ ۶۵۷: جراحت دل من تازه کرد دلبر جانی 192شمارهٔ ۶۵۸: خوشدل شدم که دادم دل را بدلستانی 193شمارهٔ ۶۵۹: ز نور روی تو پیداست سر سبع مثانی 194شمارهٔ ۶۶۰: صلای کافری و غارت مسلمانی 195شمارهٔ ۶۶۱: فداک عقلی و روحی، که راحت جانی 196شمارهٔ ۶۶۲: هله ای دوست، چه گویم؟ که تو محبوب ...197شمارهٔ ۶۶۳: هله! ای ماه وفاپیشه، که محبوب جها ...198شمارهٔ ۶۶۴: هله! ای یار گرانمایه،سبک روح جهان ...199شمارهٔ ۶۶۵: روسیه را، گر ببینی، رد کنی 200شمارهٔ ۶۶۶: تراست ناز، که سلطان حسن و تمکینی 201شمارهٔ ۶۶۷: هله! ای عشق کهن سال، که هر روز نو ...202شمارهٔ ۶۶۸: یار میگوید ببانگ پهلوی :203شمارهٔ ۶۶۹: سخن در سر عاشق کمترک گوی 204شمارهٔ ۶۷۰: مسئله مشکل و آسان توی 205شمارهٔ ۶۷۱: در خاکدان مباش، که خوار جهان شوی 206شمارهٔ ۶۷۲: بسیار طالبی، که مگر ذو فنون شوی 207شمارهٔ ۶۷۳: اگر در طاعتی، گر در گناهی 208شمارهٔ ۶۷۴: تو شاه جهانی و ندانم که چه شاهی؟209شمارهٔ ۶۷۵: تو نور یقین آمدی و رهبر راهی 210شمارهٔ ۶۷۶: در وصف جمال تو توان گفت که: ماهی 211شمارهٔ ۶۷۷: درمانده ام از غم جدایی 212شمارهٔ ۶۷۸: دل ما بغمزه بردی، رخ مه نمی نمایی 213شمارهٔ ۶۷۹: زلف را شانه زن، که رعنایی 214شمارهٔ ۶۸۰: سؤالی دارم، ای جان، کز کجایی 215شمارهٔ ۶۸۱: غرق آن بحر محیطست دل شیدایی 216شمارهٔ ۶۸۲: چو زنان،مباش قانع،ز جهان برنگ و ب ...217شمارهٔ ۶۸۳: هله! عاشقان، که راهست بهو،زنید هو ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ