ما در هوای عشق تو سرمست باده ایم
چون شمع روشنیم و بخدمت ستاده ایم
از ما مپیچ روی، که هنگام صبح و شام
بر خاک آستان تو رویی نهاده ایم
در رهروان عشق بخواری نظر مکن
ما خانه زاده ایم و ازین خانه زاده ایم
ای مدعی، بصحبت ما روبهی مکن
هم شیر عرصه ایم و هم از شیر زاده ایم
شانهای بوالعجب صفت ماست در جهان
گه مطلق زمانه و گه در قلاده ایم
ای خواجه لطیف، که هشیار و عاقلی
از ما ادب مجوی، که سرمست باده ایم
قاسم، بشوق یار دل و دین و سر بباز
چون خون بهای خویش هم اول ستاده ایم