به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

قاسم انوار

قاسم انوارغزل هاشمارهٔ ۴۴۹: خیالست این که: من بی یار باشم

850عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

خیالست این که: من بی یار باشم
محالست این که: بی دلدار باشم
نباشم یک زمان از یار خالی
اگر در جنت، ار در نار باشم
دمی کان دم جمال یار بینم
ز عمر خویش برخوردار باشم
ندانم قبله ای جز روی آن یار
اگر در کعبه و خمار باشم
چو فیضی نیست جان را در دو عالم
چه قید که گل فخار باشم؟
من آن دم از جهان آزاد گردم
که صید واحد قهار باشم
ز گستاخی که قاسم کرد در عشق
ز شب تا روز در زنهار باشم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۴۴۸: عیسی بظهور آمد، من مرده چرا باشم؟2شمارهٔ ۴۴۹: خیالست این که: من بی یار باشم 3شمارهٔ ۴۵۰: ای دوای درد بیماران، سلام علیکم 4شمارهٔ ۴۵۱: بحمدالله من از دردی کشانم 5شمارهٔ ۴۵۲: فقر می گفت که: من خسرو جاویدانم 6شمارهٔ ۴۵۳: من بیچاره سودا زده سرگردانم 7شمارهٔ ۴۵۴: من ز سودای تو سرگشته و سرگردانم 8شمارهٔ ۴۵۵: مشرب عذب مرا هر نفس از خم قدیم 9شمارهٔ ۴۵۶: میان آتش سوزان علم فراخته ایم 10شمارهٔ ۴۵۷: ما در هوای عشق تو سرمست باده ایم 11شمارهٔ ۴۵۸: پهلوی خوان بسر کوی حبیب آمده ایم 12شمارهٔ ۴۵۹: گرنه آنست که جوینده یار آمده ایم؟13شمارهٔ ۴۶۰: مست بودیم بگلبانگ تو هشیار شدیم 14شمارهٔ ۴۶۱: اقبال عشق بود، که ما مقبل آمدیم 15شمارهٔ ۴۶۲: ما در جهان کون برای تو آمدیم 16شمارهٔ ۴۶۳: این عنایت ازلی بود که ره پرسیدیم 17شمارهٔ ۴۶۴: در مسجد و در کعبه و بت خانه دویدی ...18شمارهٔ ۴۶۵: ما در طلب دوست فراوان بدویدیم 19شمارهٔ ۴۶۶: در دور رخت یک دل هشیار ندیدیم 20شمارهٔ ۴۶۷: در کعبه و بت خانه بجز یار ندیدیم 21شمارهٔ ۴۶۸: هزاران بحر در دردانه دیدیم 22شمارهٔ ۴۶۹: جانا، بجز از تو کس نداریم 23شمارهٔ ۴۷۰: عمریست که سودای سر زلف تو داریم 24شمارهٔ ۴۷۱: غیر از تو کس دگر نداریم 25شمارهٔ ۴۷۲: ما در دل و جان آتش سودای تو داریم 26شمارهٔ ۴۷۳: ما عاشق و رند و پاکبازیم 27شمارهٔ ۴۷۴: ماییم که چون باده گل رنگ بجوشیم 28شمارهٔ ۴۷۵: با روی تو ز سبزه و گلزار فارغیم 29شمارهٔ ۴۷۶: گرچه در طور شریعت همه مأمورانیم 30شمارهٔ ۴۷۷: لب مگز، عشوه مده باز، که ما مستان ...31شمارهٔ ۴۷۸: ما و این عشق دل افروز، که جان در ...32شمارهٔ ۴۷۹: ما نه امروزست کز عشق و ولا دم می ...33شمارهٔ ۴۸۰: تو جان و دل مایی، من وصف تو چون گ ...34شمارهٔ ۴۸۱: چه گویم؟ ای مسلمانان، چه گویم؟35شمارهٔ ۴۸۲: ماه عیانست روی یار چه گویم؟36شمارهٔ ۴۸۳: عجب رعنا و زیبایی، چه گویم؟37شمارهٔ ۴۸۴: من معدن اسرارم، اما بنمی گویم 38شمارهٔ ۴۸۵: این سخن نیست باندازه که من میگویم 39شمارهٔ ۴۸۶: ما سوز عشق را بدو عالم نمیدهیم 40شمارهٔ ۴۸۷: ما عشق یار را بدو عالم نمیدهیم 41شمارهٔ ۴۸۸: بیا، بیا، که فقیریم و خاکسار تویی ...42شمارهٔ ۴۸۹: بر سر راهم بدید و گفت:«هی سن کیم ...43شمارهٔ ۴۹۰: بصلاح آمد از اوصاف خدای ذوالمن 44شمارهٔ ۴۹۱: بفضل و رحمت و توفیق ذوالمن 45شمارهٔ ۴۹۲: دوش آن مه دو هفته من با هزار فن 46شمارهٔ ۴۹۳: ساقی جان، لطف فرما کاسه دردی بمن 47شمارهٔ ۴۹۴: سامان عیش نیست درین دار پر فتن 48شمارهٔ ۴۹۵: طالبانی که اسیرند درین حبس بدن 49شمارهٔ ۴۹۶: من بجانان زنده ام، گر باز دانی ای ...50شمارهٔ ۴۹۷: یارم ز در در آمو، وشتن کنید وشتن 51شمارهٔ ۴۹۸: آن ماه مسافر سفری کرد ز کرمان 52شمارهٔ ۴۹۹: ای ساقی دل و جان، ای نور چشم اعیا ...53شمارهٔ ۵۰۰: ای عاشقان، ای عاشقان، هنگام آن شد ...54شمارهٔ ۵۰۱: این چنین مست و معربد بکجا؟ ای دل ...55شمارهٔ ۵۰۲: ای نور دل و دیده وای زبده اعیان 56شمارهٔ ۵۰۳: با هیچ رسید این صفت باده فروشان 57شمارهٔ ۵۰۴: بس عجب طرفه حدیثیست که: آن شاه جه ...58شمارهٔ ۵۰۵: بشنو ز عشق رمزی، حیران مباش، حیرا ...59شمارهٔ ۵۰۶: بقدر جام بود شور و حالت مستان 60شمارهٔ ۵۰۷: بیا، ای یار سودایی، بیا، ای جان س ...61شمارهٔ ۵۰۸: بیا، که عشق برافراخت سنجق سلطان 62شمارهٔ ۵۰۹: تربیت میکند مرا جانان 63شمارهٔ ۵۱۰: تن زنده بجان آمد و جان زنده بجانا ...64شمارهٔ ۵۱۱: جانم بلب رسید ز غم، ساقی، الامان 65شمارهٔ ۵۱۲: چندان که گفتم: خاطر مرنجان 66شمارهٔ ۵۱۳: حیات تن ز جان آمد، حیات جان ز جان ...67شمارهٔ ۵۱۴: خبری دهید جان را، که ز دوست چیست ...68شمارهٔ ۵۱۵: دل با تو نظر دارد، اما نظری پنهان 69شمارهٔ ۵۱۶: دوست در مجلسست و جان در جان 70شمارهٔ ۵۱۷: ز خوبان عربده خوش باشد، ای جان 71شمارهٔ ۵۱۸: ساقی چو تو باشی، همه جا باده پرست ...72شمارهٔ ۵۱۹: سرگشته ایم و حیران در کوی مهرورزا ...73شمارهٔ ۵۲۰: عشق و معشوق و عاشق حیران 74شمارهٔ ۵۲۱: «فوز النجات » می طلبی؟ جام می ستا ...75شمارهٔ ۵۲۲: «کن فکان » جان را خبر گوید ز «کان ...76شمارهٔ ۵۲۳: «کل یوم هو فی شان » چه نشانست و چ ...77شمارهٔ ۵۲۴: «کل یوم هو فی شان » ز چه کردند بی ...78شمارهٔ ۵۲۵: گر ره بتو هست، چیست فرمان؟79شمارهٔ ۵۲۶: گر شیر نه ای، بگذر ازین بیشه شیرا ...80شمارهٔ ۵۲۷: گفت حق: «کل من علیها فان »81شمارهٔ ۵۲۸: ما که مستان خرابیم درین دیر مغان 82شمارهٔ ۵۲۹: مقررست و معین بحجت و برهان 83شمارهٔ ۵۳۰: میان باطن جانی و جان تویی، ای جان 84شمارهٔ ۵۳۱: همه بودند که گفتند بپیدا و نهان 85شمارهٔ ۵۳۲: همه جا اوست شاه جاویدان 86شمارهٔ ۵۳۳: جگر پردرد و دل پر خونم، ای جان 87شمارهٔ ۵۳۴: یار همان، درد همان، دل همان 88شمارهٔ ۵۳۵: «حصل ما فی الصدور» لذت جان یافتن 89شمارهٔ ۵۳۶: در دل از شوق تو شوریست که نتوان گ ...90شمارهٔ ۵۳۷: چه باشد شیوه عاشق؟ بمعشوقان نظر ک ...91شمارهٔ ۵۳۸: مرا از زخم شمشیرت نمی شاید حذر کر ...92شمارهٔ ۵۳۹: خواهی بجهان شوری، بنیاد قیامت کن 93شمارهٔ ۵۴۰: نیم مستان ترا سرگشته چون پرگار کن 94شمارهٔ ۵۴۱: بیتی همی سرایم و زاریست کار من 95شمارهٔ ۵۴۲: ناوک غمزه می زند بر دل من نگار من 96شمارهٔ ۵۴۳: بسامان آمد احوال دل من 97شمارهٔ ۵۴۴: بسودایت سرشت آب و گل من 98شمارهٔ ۵۴۵: عید و بر قندان تویی، ای جان جان ج ...99شمارهٔ ۵۴۶: جگر گرمست و آهم سرد و دل خون 100شمارهٔ ۵۴۷: دل آشفته دارم، چشم پر خون 101شمارهٔ ۵۴۸: ما را هوای باده نابست در درون 102شمارهٔ ۵۴۹: از عیان گر واقفی، بگذر ز عین 103شمارهٔ ۵۵۰: الا! ای نفس، خودکامی و خودبین 104شمارهٔ ۵۵۱: ای یار، ندانم که چه رسمست و چه آی ...105شمارهٔ ۵۵۲: بجان آمد ز هجران جان مسکین 106شمارهٔ ۵۵۳: پیر مغان کجاست؟ که آن مرد دوربین 107شمارهٔ ۵۵۴: جعل را چند ازین تحسین و تمکین؟108شمارهٔ ۵۵۵: «حمدلله » گفت رب العالمین 109شمارهٔ ۵۵۶: گفت: نور آسمانست و زمین 110شمارهٔ ۵۵۷: ما داغ آرزوی تو داریم بر جبین 111شمارهٔ ۵۵۸: منت خدای را، که در اطوار ما و طین 112شمارهٔ ۵۵۹: هله! ای ساقی جانها، بده آن باده ر ...113شمارهٔ ۵۶۰: ای دل و جانت بهواها گرو 114شمارهٔ ۵۶۱: باده کهنه گیر و شیشه نو 115شمارهٔ ۵۶۲: ای ساقی جان بخش ما،یک لحظه ما را ...116شمارهٔ ۵۶۳: تو محیطی و دیگران همه جو 117شمارهٔ ۵۶۴: چه شنیدی که دل از دست بدادی،تو عم ...118شمارهٔ ۵۶۵: زان نکهت مشکین،که همی آید از آن س ...119شمارهٔ ۵۶۶: «ستر الله علینا» چه علالاست درین ...120شمارهٔ ۵۶۷: دل شوریده را تمنا تو 121شمارهٔ ۵۶۸: ای دل، اگر تو عاشقی، با عاشقان هم ...122شمارهٔ ۵۶۹: از لعل یار اگر شکری یافتی بگو 123شمارهٔ ۵۷۰: پیش ما قصه جام و جم و جمشید مگو 124شمارهٔ ۵۷۱: «الا یاایهاالساقی »، مرا جام مصفا ...125شمارهٔ ۵۷۲: «کان الله » گفت و «کان الله له »126شمارهٔ ۵۷۳: ای آفتاب روی ترا پرده دار ماه 127شمارهٔ ۵۷۴: بر بیدلان گذشت و نکرد اینطرف نگاه 128شمارهٔ ۵۷۵: پیش از بنای مدرسه و رسم خانقاه 129شمارهٔ ۵۷۶: «عز من قائل » چه گفت اله؟130شمارهٔ ۵۷۷: گم کرده ایم راه و ندانیم پیشگاه 131شمارهٔ ۵۷۸: مرا یاریست، اندر گاه و بیگاه 132شمارهٔ ۵۷۹: در میان همه خوبان بت ما از همه به 133شمارهٔ ۵۸۰: آتش عشق تو شوری در جهان انداخته 134شمارهٔ ۵۸۱: ای آتش سودای تو در کن فکان انداخت ...135شمارهٔ ۵۸۲: ای خیالت عقل کل را در گمان انداخت ...136شمارهٔ ۵۸۳: ای کمالت نعت عزت در جهان انداخته 137شمارهٔ ۵۸۴: روی مه را جلوه دادی، زلف میگون تا ...138شمارهٔ ۵۸۵: ای کوس کبریای تو در لامکان زده 139شمارهٔ ۵۸۶: هله!ای ساقی جانها، قدح باده بمن د ...140شمارهٔ ۵۸۷: ساقیا، عذر مگو، باده بسر مستان ده 141شمارهٔ ۵۸۸: گرم از طالع فرخ رخ جانان شود دیده 142شمارهٔ ۵۸۹: گر تو از مستان عشقی در وله 143شمارهٔ ۵۹۰: بجانان زنده ام، الحمدلله 144شمارهٔ ۵۹۱: از مسجد و می خانه وز کعبه و بت خا ...145شمارهٔ ۵۹۲: بیا، ای ماه کنعانی، بیا ای شاه فر ...146شمارهٔ ۵۹۳: پر گشت جهان از می گل رنگ مغانه 147شمارهٔ ۵۹۴: مرآت دل شکستی، ای گنج جاودانه 148شمارهٔ ۵۹۵: می کشد آن حبیب فرزانه 149شمارهٔ ۵۹۶: آیینه تیره شد، ز چه تیره است آینه ...150شمارهٔ ۵۹۷: تا گرد ماه سنبل مشکین نهاده ای 151شمارهٔ ۵۹۸: همه لذت، همه شهوت، همگی رد شده ای 152شمارهٔ ۵۹۹: این شناسی که: از آن شهر و دیار آم ...153شمارهٔ ۶۰۰: خطاب «لن ترانی » چیست؟ یعنی 154شمارهٔ ۶۰۱: «هدی للمتقین » گفتند: یعنی 155شمارهٔ ۶۰۲: هر لحظه مرا میرسد انوار تجلی 156شمارهٔ ۶۰۳: بجان تو، که خمارم بغایت، ای چلبی 157شمارهٔ ۶۰۴: دل ز من برداشت یار مهربان، واحسرت ...158شمارهٔ ۶۰۵: با یاد خدا باش، بهر جای که هستی 159شمارهٔ ۶۰۶: چو با تست مقصود، هرجا که هستی 160شمارهٔ ۶۰۷: چه ذوق نیستی یابی؟ که هستی 161شمارهٔ ۶۰۸: السلام علیک، یا سندی 162شمارهٔ ۶۰۹: ای دل عشاق را بروی تو شادی 163شمارهٔ ۶۱۰: دلم از غصه هجران تو دارد دردی 164شمارهٔ ۶۱۱: گر گلی از گلشن حسنش ببازار آمدی 165شمارهٔ ۶۱۲: گر نسیم رحمتی از کوی جانان آمدی 166شمارهٔ ۶۱۳: فرودی باشد و ننگ و جودی 167شمارهٔ ۶۱۴: گر جان بهوای تو گرفتار نبودی 168شمارهٔ ۶۱۵: جان نوروز و جان صد عیدی 169شمارهٔ ۶۱۶: ای آفتاب روی ترا ماه مشتری 170شمارهٔ ۶۱۷: ای عشق دل فروز، که شاه مظفری 171شمارهٔ ۶۱۸: وصال یار بصد جان بخر، اگر نخری 172شمارهٔ ۶۱۹: مرا از پرتو روی تو هر لمعه است دی ...173شمارهٔ ۶۲۰: ای دوست، بگو باری تا: عزم کجا دار ...174شمارهٔ ۶۲۱: روی دل را بسوی جان داری 175شمارهٔ ۶۲۲: حکایتی دو سه دارم، بشرط دستوری 176شمارهٔ ۶۲۳: ز حد گذشت حکایت ز قصه دوری 177شمارهٔ ۶۲۴: شب عیدست و ما عاشق، چه گویم قصه د ...178شمارهٔ ۶۲۵: من قبله بدل کردم، تا کی بود این ک ...179شمارهٔ ۶۲۶: میسرت نشود عاشقی و مستوری 180شمارهٔ ۶۲۷: نه مست جام خدایی، نه مرد مستوری 181شمارهٔ ۶۲۸: گر زانکه بگویند: گدایی و فقیری 182شمارهٔ ۶۲۹: اگر ز مصر جهانی و گر ز تبریزی 183شمارهٔ ۶۳۰: تو همچو عقل شریفی و همچو روح عزیز ...184شمارهٔ ۶۳۱: تا سر الهی ز ملاهی نشناسی 185شمارهٔ ۶۳۲: من عشقم و عشق من چه پرسی؟186شمارهٔ ۶۳۳: دلا، ز باده و خم خانه که میپرسی؟187شمارهٔ ۶۳۴: زمانی یار شو، گر یار باشی 188شمارهٔ ۶۳۵: چه غمست آخر از غم؟ چو تو در میانه ...189شمارهٔ ۶۳۶: امروز بجد دارم با تو سر دشنامی 190شمارهٔ ۶۳۷: ای قطب جامی، شاه انامی 191شمارهٔ ۶۳۸: ای ماه معربد، ز کجایی و چه نامی؟192شمارهٔ ۶۳۹: زنهار! درین کوی بغفلت نخرامی 193شمارهٔ ۶۴۰: گر شمس منیر آمدی، ار بدر تمامی 194شمارهٔ ۶۴۱: هله! ای جان گرامی، ز کجایی و چه ن ...195شمارهٔ ۶۴۲: پیش از بنای مدرسه و دیر ارمنی 196شمارهٔ ۶۴۳: سخنی می رود، ای دوست، مسلم سخنی 197شمارهٔ ۶۴۴: سؤال میکنم، ار هست رخصت سخنی 198شمارهٔ ۶۴۵: گر بر حدیث اهل دل انکار می کنی 199شمارهٔ ۶۴۶: ای آتش سودای تو در جان جهانی 200شمارهٔ ۶۴۷: ای خواجه، جمالست و جهانست و جوانی 201شمارهٔ ۶۴۸: با روی دل فروزت عیشیست جاودانی 202شمارهٔ ۶۴۹: بتو جان کجا برد پی؟ که تو شاه بی ...203شمارهٔ ۶۵۰: بدرویشی دلی گر بود و جانی 204شمارهٔ ۶۵۱: بیابان را بپیمودی، ولیکن بس ویاوا ...205شمارهٔ ۶۵۲: تا بکی شیوه تقلید و ره آسانی؟206شمارهٔ ۶۵۳: تو جام جمی، اما در جام نمیدانی 207شمارهٔ ۶۵۴: تو محبوب جانی و جان جهانی 208شمارهٔ ۶۵۵: تو مرهم دل ریشی و راحت جانی 209شمارهٔ ۶۵۶: جراحات دلم را تازه کرد آن یار روح ...210شمارهٔ ۶۵۷: جراحت دل من تازه کرد دلبر جانی 211شمارهٔ ۶۵۸: خوشدل شدم که دادم دل را بدلستانی 212شمارهٔ ۶۵۹: ز نور روی تو پیداست سر سبع مثانی 213شمارهٔ ۶۶۰: صلای کافری و غارت مسلمانی 214شمارهٔ ۶۶۱: فداک عقلی و روحی، که راحت جانی 215شمارهٔ ۶۶۲: هله ای دوست، چه گویم؟ که تو محبوب ...216شمارهٔ ۶۶۳: هله! ای ماه وفاپیشه، که محبوب جها ...217شمارهٔ ۶۶۴: هله! ای یار گرانمایه،سبک روح جهان ...218شمارهٔ ۶۶۵: روسیه را، گر ببینی، رد کنی 219شمارهٔ ۶۶۶: تراست ناز، که سلطان حسن و تمکینی 220شمارهٔ ۶۶۷: هله! ای عشق کهن سال، که هر روز نو ...221شمارهٔ ۶۶۸: یار میگوید ببانگ پهلوی :222شمارهٔ ۶۶۹: سخن در سر عاشق کمترک گوی 223شمارهٔ ۶۷۰: مسئله مشکل و آسان توی 224شمارهٔ ۶۷۱: در خاکدان مباش، که خوار جهان شوی 225شمارهٔ ۶۷۲: بسیار طالبی، که مگر ذو فنون شوی 226شمارهٔ ۶۷۳: اگر در طاعتی، گر در گناهی 227شمارهٔ ۶۷۴: تو شاه جهانی و ندانم که چه شاهی؟228شمارهٔ ۶۷۵: تو نور یقین آمدی و رهبر راهی 229شمارهٔ ۶۷۶: در وصف جمال تو توان گفت که: ماهی 230شمارهٔ ۶۷۷: درمانده ام از غم جدایی 231شمارهٔ ۶۷۸: دل ما بغمزه بردی، رخ مه نمی نمایی 232شمارهٔ ۶۷۹: زلف را شانه زن، که رعنایی 233شمارهٔ ۶۸۰: سؤالی دارم، ای جان، کز کجایی 234شمارهٔ ۶۸۱: غرق آن بحر محیطست دل شیدایی 235شمارهٔ ۶۸۲: چو زنان،مباش قانع،ز جهان برنگ و ب ...236شمارهٔ ۶۸۳: هله! عاشقان، که راهست بهو،زنید هو ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ