به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

قاسم انوار

قاسم انوارغزل هاشمارهٔ ۴۳۱: سوی می خانه میکشی دستم

760عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

سوی می خانه میکشی دستم
عاشق و مفلس و تهی دستم
شهره کردی مرا بهر دو جهان
بزمانی که با تو بنشستم
من چه گویم؟ که در دیار غمت
عاشقم، صادقم، ز خود رستم
هرچه دارم فدای راه شماست
ماه در سی و ماهی در شستم
نفروشم بملک هر دو جهان
یوسفی راکه من خریدستم
پیش دیدار یار مهرافروز
جان ببازم که نیک سرمستم
قاسمی گشت فانی اندر راه
فانی مطلقم، اگر هستم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۴۳۰: دوش آن مه دو هفته دستم گرفت، دستم 2شمارهٔ ۴۳۱: سوی می خانه میکشی دستم 3شمارهٔ ۴۳۲: من از سودای جانان نیم مستم 4شمارهٔ ۴۳۳: اگر بر خاک کویت گرد گردم 5شمارهٔ ۴۳۴: سفر گزیدم و آهنگ آن جهان کردم 6شمارهٔ ۴۳۵: دوش بر اوج لا مکان خیمه اصطفا زدم 7شمارهٔ ۴۳۶: بدوستی، که ترا نیک دوست می دارم 8شمارهٔ ۴۳۷: دینار نمی خواهم، من عاشق دیدارم 9شمارهٔ ۴۳۸: گر بنالم من از این درد که در دل د ...10شمارهٔ ۴۳۹: منت از دل بصد جان دوست دارم 11شمارهٔ ۴۴۰: نه تنها من خراب و مست یارم 12شمارهٔ ۴۴۱: باده می نوشم و سودای تو در سر دار ...13شمارهٔ ۴۴۲: سرم سبزست و لب خندان و عیش جاودان ...14شمارهٔ ۴۴۳: عاشق یارم، بغیر یار ندارم 15شمارهٔ ۴۴۴: جگر گر مست و دل گر مست و آه آتشین ...16شمارهٔ ۴۴۵: از نایره شوقت در دل شرری دارم 17شمارهٔ ۴۴۶: در ملک وصال او ظل شجری دارم 18شمارهٔ ۴۴۷: چشم گریان و دل زار و نزاری دارم 19شمارهٔ ۴۴۸: عیسی بظهور آمد، من مرده چرا باشم؟20شمارهٔ ۴۴۹: خیالست این که: من بی یار باشم 21شمارهٔ ۴۵۰: ای دوای درد بیماران، سلام علیکم 22شمارهٔ ۴۵۱: بحمدالله من از دردی کشانم 23شمارهٔ ۴۵۲: فقر می گفت که: من خسرو جاویدانم 24شمارهٔ ۴۵۳: من بیچاره سودا زده سرگردانم 25شمارهٔ ۴۵۴: من ز سودای تو سرگشته و سرگردانم 26شمارهٔ ۴۵۵: مشرب عذب مرا هر نفس از خم قدیم 27شمارهٔ ۴۵۶: میان آتش سوزان علم فراخته ایم 28شمارهٔ ۴۵۷: ما در هوای عشق تو سرمست باده ایم 29شمارهٔ ۴۵۸: پهلوی خوان بسر کوی حبیب آمده ایم 30شمارهٔ ۴۵۹: گرنه آنست که جوینده یار آمده ایم؟31شمارهٔ ۴۶۰: مست بودیم بگلبانگ تو هشیار شدیم 32شمارهٔ ۴۶۱: اقبال عشق بود، که ما مقبل آمدیم 33شمارهٔ ۴۶۲: ما در جهان کون برای تو آمدیم 34شمارهٔ ۴۶۳: این عنایت ازلی بود که ره پرسیدیم 35شمارهٔ ۴۶۴: در مسجد و در کعبه و بت خانه دویدی ...36شمارهٔ ۴۶۵: ما در طلب دوست فراوان بدویدیم 37شمارهٔ ۴۶۶: در دور رخت یک دل هشیار ندیدیم 38شمارهٔ ۴۶۷: در کعبه و بت خانه بجز یار ندیدیم 39شمارهٔ ۴۶۸: هزاران بحر در دردانه دیدیم 40شمارهٔ ۴۶۹: جانا، بجز از تو کس نداریم 41شمارهٔ ۴۷۰: عمریست که سودای سر زلف تو داریم 42شمارهٔ ۴۷۱: غیر از تو کس دگر نداریم 43شمارهٔ ۴۷۲: ما در دل و جان آتش سودای تو داریم 44شمارهٔ ۴۷۳: ما عاشق و رند و پاکبازیم 45شمارهٔ ۴۷۴: ماییم که چون باده گل رنگ بجوشیم 46شمارهٔ ۴۷۵: با روی تو ز سبزه و گلزار فارغیم 47شمارهٔ ۴۷۶: گرچه در طور شریعت همه مأمورانیم 48شمارهٔ ۴۷۷: لب مگز، عشوه مده باز، که ما مستان ...49شمارهٔ ۴۷۸: ما و این عشق دل افروز، که جان در ...50شمارهٔ ۴۷۹: ما نه امروزست کز عشق و ولا دم می ...51شمارهٔ ۴۸۰: تو جان و دل مایی، من وصف تو چون گ ...52شمارهٔ ۴۸۱: چه گویم؟ ای مسلمانان، چه گویم؟53شمارهٔ ۴۸۲: ماه عیانست روی یار چه گویم؟54شمارهٔ ۴۸۳: عجب رعنا و زیبایی، چه گویم؟55شمارهٔ ۴۸۴: من معدن اسرارم، اما بنمی گویم 56شمارهٔ ۴۸۵: این سخن نیست باندازه که من میگویم 57شمارهٔ ۴۸۶: ما سوز عشق را بدو عالم نمیدهیم 58شمارهٔ ۴۸۷: ما عشق یار را بدو عالم نمیدهیم 59شمارهٔ ۴۸۸: بیا، بیا، که فقیریم و خاکسار تویی ...60شمارهٔ ۴۸۹: بر سر راهم بدید و گفت:«هی سن کیم ...61شمارهٔ ۴۹۰: بصلاح آمد از اوصاف خدای ذوالمن 62شمارهٔ ۴۹۱: بفضل و رحمت و توفیق ذوالمن 63شمارهٔ ۴۹۲: دوش آن مه دو هفته من با هزار فن 64شمارهٔ ۴۹۳: ساقی جان، لطف فرما کاسه دردی بمن 65شمارهٔ ۴۹۴: سامان عیش نیست درین دار پر فتن 66شمارهٔ ۴۹۵: طالبانی که اسیرند درین حبس بدن 67شمارهٔ ۴۹۶: من بجانان زنده ام، گر باز دانی ای ...68شمارهٔ ۴۹۷: یارم ز در در آمو، وشتن کنید وشتن 69شمارهٔ ۴۹۸: آن ماه مسافر سفری کرد ز کرمان 70شمارهٔ ۴۹۹: ای ساقی دل و جان، ای نور چشم اعیا ...71شمارهٔ ۵۰۰: ای عاشقان، ای عاشقان، هنگام آن شد ...72شمارهٔ ۵۰۱: این چنین مست و معربد بکجا؟ ای دل ...73شمارهٔ ۵۰۲: ای نور دل و دیده وای زبده اعیان 74شمارهٔ ۵۰۳: با هیچ رسید این صفت باده فروشان 75شمارهٔ ۵۰۴: بس عجب طرفه حدیثیست که: آن شاه جه ...76شمارهٔ ۵۰۵: بشنو ز عشق رمزی، حیران مباش، حیرا ...77شمارهٔ ۵۰۶: بقدر جام بود شور و حالت مستان 78شمارهٔ ۵۰۷: بیا، ای یار سودایی، بیا، ای جان س ...79شمارهٔ ۵۰۸: بیا، که عشق برافراخت سنجق سلطان 80شمارهٔ ۵۰۹: تربیت میکند مرا جانان 81شمارهٔ ۵۱۰: تن زنده بجان آمد و جان زنده بجانا ...82شمارهٔ ۵۱۱: جانم بلب رسید ز غم، ساقی، الامان 83شمارهٔ ۵۱۲: چندان که گفتم: خاطر مرنجان 84شمارهٔ ۵۱۳: حیات تن ز جان آمد، حیات جان ز جان ...85شمارهٔ ۵۱۴: خبری دهید جان را، که ز دوست چیست ...86شمارهٔ ۵۱۵: دل با تو نظر دارد، اما نظری پنهان 87شمارهٔ ۵۱۶: دوست در مجلسست و جان در جان 88شمارهٔ ۵۱۷: ز خوبان عربده خوش باشد، ای جان 89شمارهٔ ۵۱۸: ساقی چو تو باشی، همه جا باده پرست ...90شمارهٔ ۵۱۹: سرگشته ایم و حیران در کوی مهرورزا ...91شمارهٔ ۵۲۰: عشق و معشوق و عاشق حیران 92شمارهٔ ۵۲۱: «فوز النجات » می طلبی؟ جام می ستا ...93شمارهٔ ۵۲۲: «کن فکان » جان را خبر گوید ز «کان ...94شمارهٔ ۵۲۳: «کل یوم هو فی شان » چه نشانست و چ ...95شمارهٔ ۵۲۴: «کل یوم هو فی شان » ز چه کردند بی ...96شمارهٔ ۵۲۵: گر ره بتو هست، چیست فرمان؟97شمارهٔ ۵۲۶: گر شیر نه ای، بگذر ازین بیشه شیرا ...98شمارهٔ ۵۲۷: گفت حق: «کل من علیها فان »99شمارهٔ ۵۲۸: ما که مستان خرابیم درین دیر مغان 100شمارهٔ ۵۲۹: مقررست و معین بحجت و برهان 101شمارهٔ ۵۳۰: میان باطن جانی و جان تویی، ای جان 102شمارهٔ ۵۳۱: همه بودند که گفتند بپیدا و نهان 103شمارهٔ ۵۳۲: همه جا اوست شاه جاویدان 104شمارهٔ ۵۳۳: جگر پردرد و دل پر خونم، ای جان 105شمارهٔ ۵۳۴: یار همان، درد همان، دل همان 106شمارهٔ ۵۳۵: «حصل ما فی الصدور» لذت جان یافتن 107شمارهٔ ۵۳۶: در دل از شوق تو شوریست که نتوان گ ...108شمارهٔ ۵۳۷: چه باشد شیوه عاشق؟ بمعشوقان نظر ک ...109شمارهٔ ۵۳۸: مرا از زخم شمشیرت نمی شاید حذر کر ...110شمارهٔ ۵۳۹: خواهی بجهان شوری، بنیاد قیامت کن 111شمارهٔ ۵۴۰: نیم مستان ترا سرگشته چون پرگار کن 112شمارهٔ ۵۴۱: بیتی همی سرایم و زاریست کار من 113شمارهٔ ۵۴۲: ناوک غمزه می زند بر دل من نگار من 114شمارهٔ ۵۴۳: بسامان آمد احوال دل من 115شمارهٔ ۵۴۴: بسودایت سرشت آب و گل من 116شمارهٔ ۵۴۵: عید و بر قندان تویی، ای جان جان ج ...117شمارهٔ ۵۴۶: جگر گرمست و آهم سرد و دل خون 118شمارهٔ ۵۴۷: دل آشفته دارم، چشم پر خون 119شمارهٔ ۵۴۸: ما را هوای باده نابست در درون 120شمارهٔ ۵۴۹: از عیان گر واقفی، بگذر ز عین 121شمارهٔ ۵۵۰: الا! ای نفس، خودکامی و خودبین 122شمارهٔ ۵۵۱: ای یار، ندانم که چه رسمست و چه آی ...123شمارهٔ ۵۵۲: بجان آمد ز هجران جان مسکین 124شمارهٔ ۵۵۳: پیر مغان کجاست؟ که آن مرد دوربین 125شمارهٔ ۵۵۴: جعل را چند ازین تحسین و تمکین؟126شمارهٔ ۵۵۵: «حمدلله » گفت رب العالمین 127شمارهٔ ۵۵۶: گفت: نور آسمانست و زمین 128شمارهٔ ۵۵۷: ما داغ آرزوی تو داریم بر جبین 129شمارهٔ ۵۵۸: منت خدای را، که در اطوار ما و طین 130شمارهٔ ۵۵۹: هله! ای ساقی جانها، بده آن باده ر ...131شمارهٔ ۵۶۰: ای دل و جانت بهواها گرو 132شمارهٔ ۵۶۱: باده کهنه گیر و شیشه نو 133شمارهٔ ۵۶۲: ای ساقی جان بخش ما،یک لحظه ما را ...134شمارهٔ ۵۶۳: تو محیطی و دیگران همه جو 135شمارهٔ ۵۶۴: چه شنیدی که دل از دست بدادی،تو عم ...136شمارهٔ ۵۶۵: زان نکهت مشکین،که همی آید از آن س ...137شمارهٔ ۵۶۶: «ستر الله علینا» چه علالاست درین ...138شمارهٔ ۵۶۷: دل شوریده را تمنا تو 139شمارهٔ ۵۶۸: ای دل، اگر تو عاشقی، با عاشقان هم ...140شمارهٔ ۵۶۹: از لعل یار اگر شکری یافتی بگو 141شمارهٔ ۵۷۰: پیش ما قصه جام و جم و جمشید مگو 142شمارهٔ ۵۷۱: «الا یاایهاالساقی »، مرا جام مصفا ...143شمارهٔ ۵۷۲: «کان الله » گفت و «کان الله له »144شمارهٔ ۵۷۳: ای آفتاب روی ترا پرده دار ماه 145شمارهٔ ۵۷۴: بر بیدلان گذشت و نکرد اینطرف نگاه 146شمارهٔ ۵۷۵: پیش از بنای مدرسه و رسم خانقاه 147شمارهٔ ۵۷۶: «عز من قائل » چه گفت اله؟148شمارهٔ ۵۷۷: گم کرده ایم راه و ندانیم پیشگاه 149شمارهٔ ۵۷۸: مرا یاریست، اندر گاه و بیگاه 150شمارهٔ ۵۷۹: در میان همه خوبان بت ما از همه به 151شمارهٔ ۵۸۰: آتش عشق تو شوری در جهان انداخته 152شمارهٔ ۵۸۱: ای آتش سودای تو در کن فکان انداخت ...153شمارهٔ ۵۸۲: ای خیالت عقل کل را در گمان انداخت ...154شمارهٔ ۵۸۳: ای کمالت نعت عزت در جهان انداخته 155شمارهٔ ۵۸۴: روی مه را جلوه دادی، زلف میگون تا ...156شمارهٔ ۵۸۵: ای کوس کبریای تو در لامکان زده 157شمارهٔ ۵۸۶: هله!ای ساقی جانها، قدح باده بمن د ...158شمارهٔ ۵۸۷: ساقیا، عذر مگو، باده بسر مستان ده 159شمارهٔ ۵۸۸: گرم از طالع فرخ رخ جانان شود دیده 160شمارهٔ ۵۸۹: گر تو از مستان عشقی در وله 161شمارهٔ ۵۹۰: بجانان زنده ام، الحمدلله 162شمارهٔ ۵۹۱: از مسجد و می خانه وز کعبه و بت خا ...163شمارهٔ ۵۹۲: بیا، ای ماه کنعانی، بیا ای شاه فر ...164شمارهٔ ۵۹۳: پر گشت جهان از می گل رنگ مغانه 165شمارهٔ ۵۹۴: مرآت دل شکستی، ای گنج جاودانه 166شمارهٔ ۵۹۵: می کشد آن حبیب فرزانه 167شمارهٔ ۵۹۶: آیینه تیره شد، ز چه تیره است آینه ...168شمارهٔ ۵۹۷: تا گرد ماه سنبل مشکین نهاده ای 169شمارهٔ ۵۹۸: همه لذت، همه شهوت، همگی رد شده ای 170شمارهٔ ۵۹۹: این شناسی که: از آن شهر و دیار آم ...171شمارهٔ ۶۰۰: خطاب «لن ترانی » چیست؟ یعنی 172شمارهٔ ۶۰۱: «هدی للمتقین » گفتند: یعنی 173شمارهٔ ۶۰۲: هر لحظه مرا میرسد انوار تجلی 174شمارهٔ ۶۰۳: بجان تو، که خمارم بغایت، ای چلبی 175شمارهٔ ۶۰۴: دل ز من برداشت یار مهربان، واحسرت ...176شمارهٔ ۶۰۵: با یاد خدا باش، بهر جای که هستی 177شمارهٔ ۶۰۶: چو با تست مقصود، هرجا که هستی 178شمارهٔ ۶۰۷: چه ذوق نیستی یابی؟ که هستی 179شمارهٔ ۶۰۸: السلام علیک، یا سندی 180شمارهٔ ۶۰۹: ای دل عشاق را بروی تو شادی 181شمارهٔ ۶۱۰: دلم از غصه هجران تو دارد دردی 182شمارهٔ ۶۱۱: گر گلی از گلشن حسنش ببازار آمدی 183شمارهٔ ۶۱۲: گر نسیم رحمتی از کوی جانان آمدی 184شمارهٔ ۶۱۳: فرودی باشد و ننگ و جودی 185شمارهٔ ۶۱۴: گر جان بهوای تو گرفتار نبودی 186شمارهٔ ۶۱۵: جان نوروز و جان صد عیدی 187شمارهٔ ۶۱۶: ای آفتاب روی ترا ماه مشتری 188شمارهٔ ۶۱۷: ای عشق دل فروز، که شاه مظفری 189شمارهٔ ۶۱۸: وصال یار بصد جان بخر، اگر نخری 190شمارهٔ ۶۱۹: مرا از پرتو روی تو هر لمعه است دی ...191شمارهٔ ۶۲۰: ای دوست، بگو باری تا: عزم کجا دار ...192شمارهٔ ۶۲۱: روی دل را بسوی جان داری 193شمارهٔ ۶۲۲: حکایتی دو سه دارم، بشرط دستوری 194شمارهٔ ۶۲۳: ز حد گذشت حکایت ز قصه دوری 195شمارهٔ ۶۲۴: شب عیدست و ما عاشق، چه گویم قصه د ...196شمارهٔ ۶۲۵: من قبله بدل کردم، تا کی بود این ک ...197شمارهٔ ۶۲۶: میسرت نشود عاشقی و مستوری 198شمارهٔ ۶۲۷: نه مست جام خدایی، نه مرد مستوری 199شمارهٔ ۶۲۸: گر زانکه بگویند: گدایی و فقیری 200شمارهٔ ۶۲۹: اگر ز مصر جهانی و گر ز تبریزی 201شمارهٔ ۶۳۰: تو همچو عقل شریفی و همچو روح عزیز ...202شمارهٔ ۶۳۱: تا سر الهی ز ملاهی نشناسی 203شمارهٔ ۶۳۲: من عشقم و عشق من چه پرسی؟204شمارهٔ ۶۳۳: دلا، ز باده و خم خانه که میپرسی؟205شمارهٔ ۶۳۴: زمانی یار شو، گر یار باشی 206شمارهٔ ۶۳۵: چه غمست آخر از غم؟ چو تو در میانه ...207شمارهٔ ۶۳۶: امروز بجد دارم با تو سر دشنامی 208شمارهٔ ۶۳۷: ای قطب جامی، شاه انامی 209شمارهٔ ۶۳۸: ای ماه معربد، ز کجایی و چه نامی؟210شمارهٔ ۶۳۹: زنهار! درین کوی بغفلت نخرامی 211شمارهٔ ۶۴۰: گر شمس منیر آمدی، ار بدر تمامی 212شمارهٔ ۶۴۱: هله! ای جان گرامی، ز کجایی و چه ن ...213شمارهٔ ۶۴۲: پیش از بنای مدرسه و دیر ارمنی 214شمارهٔ ۶۴۳: سخنی می رود، ای دوست، مسلم سخنی 215شمارهٔ ۶۴۴: سؤال میکنم، ار هست رخصت سخنی 216شمارهٔ ۶۴۵: گر بر حدیث اهل دل انکار می کنی 217شمارهٔ ۶۴۶: ای آتش سودای تو در جان جهانی 218شمارهٔ ۶۴۷: ای خواجه، جمالست و جهانست و جوانی 219شمارهٔ ۶۴۸: با روی دل فروزت عیشیست جاودانی 220شمارهٔ ۶۴۹: بتو جان کجا برد پی؟ که تو شاه بی ...221شمارهٔ ۶۵۰: بدرویشی دلی گر بود و جانی 222شمارهٔ ۶۵۱: بیابان را بپیمودی، ولیکن بس ویاوا ...223شمارهٔ ۶۵۲: تا بکی شیوه تقلید و ره آسانی؟224شمارهٔ ۶۵۳: تو جام جمی، اما در جام نمیدانی 225شمارهٔ ۶۵۴: تو محبوب جانی و جان جهانی 226شمارهٔ ۶۵۵: تو مرهم دل ریشی و راحت جانی 227شمارهٔ ۶۵۶: جراحات دلم را تازه کرد آن یار روح ...228شمارهٔ ۶۵۷: جراحت دل من تازه کرد دلبر جانی 229شمارهٔ ۶۵۸: خوشدل شدم که دادم دل را بدلستانی 230شمارهٔ ۶۵۹: ز نور روی تو پیداست سر سبع مثانی 231شمارهٔ ۶۶۰: صلای کافری و غارت مسلمانی 232شمارهٔ ۶۶۱: فداک عقلی و روحی، که راحت جانی 233شمارهٔ ۶۶۲: هله ای دوست، چه گویم؟ که تو محبوب ...234شمارهٔ ۶۶۳: هله! ای ماه وفاپیشه، که محبوب جها ...235شمارهٔ ۶۶۴: هله! ای یار گرانمایه،سبک روح جهان ...236شمارهٔ ۶۶۵: روسیه را، گر ببینی، رد کنی 237شمارهٔ ۶۶۶: تراست ناز، که سلطان حسن و تمکینی 238شمارهٔ ۶۶۷: هله! ای عشق کهن سال، که هر روز نو ...239شمارهٔ ۶۶۸: یار میگوید ببانگ پهلوی :240شمارهٔ ۶۶۹: سخن در سر عاشق کمترک گوی 241شمارهٔ ۶۷۰: مسئله مشکل و آسان توی 242شمارهٔ ۶۷۱: در خاکدان مباش، که خوار جهان شوی 243شمارهٔ ۶۷۲: بسیار طالبی، که مگر ذو فنون شوی 244شمارهٔ ۶۷۳: اگر در طاعتی، گر در گناهی 245شمارهٔ ۶۷۴: تو شاه جهانی و ندانم که چه شاهی؟246شمارهٔ ۶۷۵: تو نور یقین آمدی و رهبر راهی 247شمارهٔ ۶۷۶: در وصف جمال تو توان گفت که: ماهی 248شمارهٔ ۶۷۷: درمانده ام از غم جدایی 249شمارهٔ ۶۷۸: دل ما بغمزه بردی، رخ مه نمی نمایی 250شمارهٔ ۶۷۹: زلف را شانه زن، که رعنایی 251شمارهٔ ۶۸۰: سؤالی دارم، ای جان، کز کجایی 252شمارهٔ ۶۸۱: غرق آن بحر محیطست دل شیدایی 253شمارهٔ ۶۸۲: چو زنان،مباش قانع،ز جهان برنگ و ب ...254شمارهٔ ۶۸۳: هله! عاشقان، که راهست بهو،زنید هو ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ