کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    از شبستان ازل، تا بامداد آب و گل
    با تو می بودست جانم، بی تو کی بودست دل؟
    امر بس ناممکنست از عاشقی کردن حذر
    عشق سلطانیست، حکمش برد و عالم مشتمل
    واعظا، گر نکته ای از عشق میدانی بگوی
    رحم کن بر ما و بگذر زین حکایات ممل
    گر ترا عین عیان باشد ببینی آشکار
    فیض حق را دم بدم، ساعت بساعت متصل
    هر کسی را از خدا حظیست اندر قدر او
    راه اهل دل جدا باشد ز راه مستدل
    از سماع قول خارج جان و دلها تیره شد
    جان و دلها آرزو دارد سماع معتدل
    قابلی باید که تا از حق کند فیضی قبول
    چون که ممکن نیست هر گز فاعلی بی منفعل
    ذکر جان هر کسی اسمیست از اسمای حق
    ذکر احمد «یامعز» و ذکر شیطان «یامذل »
    قاسمی، چون آتش دل تیز شد، درکش زبان
    کوه آهن را بسوزد چون که گردد مشتعل

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha