به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

قاسم انوار

قاسم انوارغزل هاشمارهٔ ۳۴۲: طریق توبه و تقوی شکستم تا چه پیش آید؟

840عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

طریق توبه و تقوی شکستم تا چه پیش آید؟
میان مجلس رندان نشستم تا چه پیش آید؟
میان زاهدان محبوس بودم روزکی چندی
بحمدالله ازان زندان بجستم تا چه پیش آید؟
کنون در مجلس رندان برای کاسه ای دردی
هزاران شیشه تقوی شکستم تا چه پیش آید؟
مرا گویی که:این تقوی حجاب راه تست،اما
ز قید توبه و تقوی برستم تا چه پیش آید؟
شرابی داده ای ما را،عجب پر شور و پرغوغا
کنون مخمور ازان جام الستم تا چه پیش آید؟
مثال ماه اندر سی، هلال آسا شدم آخر
کنون چون حوت سرگردان نشستم تا چه پیش آید؟
طریق توبه و تقوی شکستم بارها،قاسم
بپیری این نمی آید ز دستم تا چه پیش آید؟

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۳۴۱: «یحبهم » ز چه رو گشت آن مراد مرید ...2شمارهٔ ۳۴۲: طریق توبه و تقوی شکستم تا چه پیش ...3شمارهٔ ۳۴۳: بانگ مستان خرابات فنا می آید 4شمارهٔ ۳۴۴: بوی سنبل ز دم باد صبا می آید 5شمارهٔ ۳۴۵: بوی عشق از نفس باد صبا می آید 6شمارهٔ ۳۴۶: از خم صفا جام می ناب بیارید 7شمارهٔ ۳۴۷: از خم صفا باده چون قند بیارید 8شمارهٔ ۳۴۸: خانه ما روضه شد،چون مقدم رضوان رس ...9شمارهٔ ۳۴۹: درد مرا نوبت درمان رسید 10شمارهٔ ۳۵۰: موسی بکوه طور بنور عیان رسید 11شمارهٔ ۳۵۱: دل ز داروخانه دردت دوا دارد امید 12شمارهٔ ۳۵۲: هر کرا جرعه می داد بسر گردانید 13شمارهٔ ۳۵۳: صفیر مرغ جان اسرار گوید 14شمارهٔ ۳۵۴: دلم از قصه هجران چه گوید؟15شمارهٔ ۳۵۵: در پس آیینه چیست باز نمایید 16شمارهٔ ۳۵۶: با ما سخن از خرقه و سجاده مگویید 17شمارهٔ ۳۵۷: از باده گلگون قدری هست بگویید 18شمارهٔ ۳۵۸: از پیر مغان گر خبری هست بگویید 19شمارهٔ ۳۵۹: در مجلس ما جز سخن یار مگویید 20شمارهٔ ۳۶۰: گدایی می کنم زان یار دلبر 21شمارهٔ ۳۶۱: هله! ای دوست بیا باده بخور، غصه م ...22شمارهٔ ۳۶۲: اول ثبوت عرش، پس آنگه جلوس یار 23شمارهٔ ۳۶۳: ای جان جهان، ساقی جان، رطل گران د ...24شمارهٔ ۳۶۴: بیا، بیا، که غریبیم و عاشقیم و نز ...25شمارهٔ ۳۶۵: جام جمست این دل بیچاره، گوش دار 26شمارهٔ ۳۶۶: در داستان عشق تفصی نمود یار 27شمارهٔ ۳۶۷: درد سری میدهد زحمت رنج خمار 28شمارهٔ ۳۶۸: رو خرقه گرو کن، دل و دلدار بدست آ ...29شمارهٔ ۳۶۹: ساقیا، مست خرابیم، بما جامی آر 30شمارهٔ ۳۷۰: ساقی، بیار باده، که تلخست انتظار 31شمارهٔ ۳۷۱: ساقی، بیار باده گل رنگ خوشگوار 32شمارهٔ ۳۷۲: سینه مجروحست و عقل آشفته، خاطر بی ...33شمارهٔ ۳۷۳: عزت عشق بود غیرت یار 34شمارهٔ ۳۷۴: غلطی نیست در حساب و شمار 35شمارهٔ ۳۷۵: قصه ای نو رسید از اسرار:36شمارهٔ ۳۷۶: لاف عرفان می زند آن زاهد لاغر شکا ...37شمارهٔ ۳۷۷: ماییم و جام باده و سودای آن نگار 38شمارهٔ ۳۷۸: مشربم عذبست و مطرب عشق و ساقی یار ...39شمارهٔ ۳۷۹: مشکین کلاله را چو برافکند آن نگار 40شمارهٔ ۳۸۰: منم و عشق سرکش عیار 41شمارهٔ ۳۸۱: هر که هشیار درین دیر مغانش مگذار 42شمارهٔ ۳۸۲: اگرچه خسرو عالم شوی و گر فغفور 43شمارهٔ ۳۸۳: پیش ما قصه شوقست و شهودست و حضور 44شمارهٔ ۳۸۴: در کهن دیر زمان جمله فریبست و غرو ...45شمارهٔ ۳۸۵: کار بی همکار سخت و راه بی همراه د ...46شمارهٔ ۳۸۶: امکان صبر نیست، ز سر گیرم این نفی ...47شمارهٔ ۳۸۷: چو نازنین جهانی بحسن خویش بناز 48شمارهٔ ۳۸۸: ماییم و حضرت تو و صد سوز و صد نیا ...49شمارهٔ ۳۸۹: با زلف و رخت مست مدامیم شب و روز 50شمارهٔ ۳۹۰: فکر عقل از حد گذشت، ای عشق، آتش ب ...51شمارهٔ ۳۹۱: دلم در عشق ناپرواست امروز 52شمارهٔ ۳۹۲: از لب لعل توام کار بکامست امروز 53شمارهٔ ۳۹۳: سید سادات عالم غیر انسان نیست کس 54شمارهٔ ۳۹۴: ز چشم گوشه نشینان نشان سودا پرس 55شمارهٔ ۳۹۵: گر کسی مست و خرابست ز مستانش پرس 56شمارهٔ ۳۹۶: از ما حکایت می و پیر و مغانه پرس 57شمارهٔ ۳۹۷: دلی دارم ز سودایش پر آتش 58شمارهٔ ۳۹۸: تو شمع مجلسی در بزم جان باش 59شمارهٔ ۳۹۹: جان هوادار تو شد، فاش مکن اسرارش 60شمارهٔ ۴۰۰: خواجه مستست، ببین در سر و در دستا ...61شمارهٔ ۴۰۱: بر کنار طاس گردون زد هلال انگشت د ...62شمارهٔ ۴۰۲: بنده از دوست سئوالی بصفا کردم دوش 63شمارهٔ ۴۰۳: پهلوی خوانان غزل می خواند دوش 64شمارهٔ ۴۰۴: واردات عاشقان کز عشق می آید بگوش 65شمارهٔ ۴۰۵: باده ام صافست و مطرب صاف و ساقی ص ...66شمارهٔ ۴۰۶: بنادانان مگو سر حقایق 67شمارهٔ ۴۰۷: متمادی شدست یوم فراق 68شمارهٔ ۴۰۸: بآرزوی تو در خاک می روم، در خاک 69شمارهٔ ۴۰۹: چه بود قصه لیلی درین نشیمن خاک؟70شمارهٔ ۴۱۰: رندیم و عاشقیم و جهان سوز و جامه ...71شمارهٔ ۴۱۱: ای زلف و رخت میگون، ای دوست سلام ...72شمارهٔ ۴۱۲: نور ولایت تویی، شاه سلام علیک 73شمارهٔ ۴۱۳: در تو عجب مانده ام ای عشق شنگ 74شمارهٔ ۴۱۴: از شبستان ازل، تا بامداد آب و گل 75شمارهٔ ۴۱۵: بلبل آشفته حال، از سرمستی بنال 76شمارهٔ ۴۱۶: بیار، ساقی عشاق، جام مالامال 77شمارهٔ ۴۱۷: خاطرم آشفته و جان در ملال 78شمارهٔ ۴۱۸: ما گنج قدیمیم درین دیر کهن سال 79شمارهٔ ۴۱۹: مقررست و معین، برای اهل کمال 80شمارهٔ ۴۲۰: خدای را چو ندانی، چه فقه و چه معق ...81شمارهٔ ۴۲۱: این چه حدیثست که کرد آن صنم؟82شمارهٔ ۴۲۲: بهیچ یار و دیاری اگر چه دل ننهادم 83شمارهٔ ۴۲۳: خوش وقت من، که آینه کردار روشنم 84شمارهٔ ۴۲۴: سلطان دلنواز چو باز آمد از کرم 85شمارهٔ ۴۲۵: طلب گاری ز حد بگذشت و ما محروم و ...86شمارهٔ ۴۲۶: نی چو بنالید، بگفتا: نیم 87شمارهٔ ۴۲۷: از ما مپیچ رو، که غریبیم و تلخ کا ...88شمارهٔ ۴۲۸: یک جام بجانی دهد آن ساقی خودکام 89شمارهٔ ۴۲۹: بیا، که نوبت رندیست، عاشقم، مستم 90شمارهٔ ۴۳۰: دوش آن مه دو هفته دستم گرفت، دستم 91شمارهٔ ۴۳۱: سوی می خانه میکشی دستم 92شمارهٔ ۴۳۲: من از سودای جانان نیم مستم 93شمارهٔ ۴۳۳: اگر بر خاک کویت گرد گردم 94شمارهٔ ۴۳۴: سفر گزیدم و آهنگ آن جهان کردم 95شمارهٔ ۴۳۵: دوش بر اوج لا مکان خیمه اصطفا زدم 96شمارهٔ ۴۳۶: بدوستی، که ترا نیک دوست می دارم 97شمارهٔ ۴۳۷: دینار نمی خواهم، من عاشق دیدارم 98شمارهٔ ۴۳۸: گر بنالم من از این درد که در دل د ...99شمارهٔ ۴۳۹: منت از دل بصد جان دوست دارم 100شمارهٔ ۴۴۰: نه تنها من خراب و مست یارم 101شمارهٔ ۴۴۱: باده می نوشم و سودای تو در سر دار ...102شمارهٔ ۴۴۲: سرم سبزست و لب خندان و عیش جاودان ...103شمارهٔ ۴۴۳: عاشق یارم، بغیر یار ندارم 104شمارهٔ ۴۴۴: جگر گر مست و دل گر مست و آه آتشین ...105شمارهٔ ۴۴۵: از نایره شوقت در دل شرری دارم 106شمارهٔ ۴۴۶: در ملک وصال او ظل شجری دارم 107شمارهٔ ۴۴۷: چشم گریان و دل زار و نزاری دارم 108شمارهٔ ۴۴۸: عیسی بظهور آمد، من مرده چرا باشم؟109شمارهٔ ۴۴۹: خیالست این که: من بی یار باشم 110شمارهٔ ۴۵۰: ای دوای درد بیماران، سلام علیکم 111شمارهٔ ۴۵۱: بحمدالله من از دردی کشانم 112شمارهٔ ۴۵۲: فقر می گفت که: من خسرو جاویدانم 113شمارهٔ ۴۵۳: من بیچاره سودا زده سرگردانم 114شمارهٔ ۴۵۴: من ز سودای تو سرگشته و سرگردانم 115شمارهٔ ۴۵۵: مشرب عذب مرا هر نفس از خم قدیم 116شمارهٔ ۴۵۶: میان آتش سوزان علم فراخته ایم 117شمارهٔ ۴۵۷: ما در هوای عشق تو سرمست باده ایم 118شمارهٔ ۴۵۸: پهلوی خوان بسر کوی حبیب آمده ایم 119شمارهٔ ۴۵۹: گرنه آنست که جوینده یار آمده ایم؟120شمارهٔ ۴۶۰: مست بودیم بگلبانگ تو هشیار شدیم 121شمارهٔ ۴۶۱: اقبال عشق بود، که ما مقبل آمدیم 122شمارهٔ ۴۶۲: ما در جهان کون برای تو آمدیم 123شمارهٔ ۴۶۳: این عنایت ازلی بود که ره پرسیدیم 124شمارهٔ ۴۶۴: در مسجد و در کعبه و بت خانه دویدی ...125شمارهٔ ۴۶۵: ما در طلب دوست فراوان بدویدیم 126شمارهٔ ۴۶۶: در دور رخت یک دل هشیار ندیدیم 127شمارهٔ ۴۶۷: در کعبه و بت خانه بجز یار ندیدیم 128شمارهٔ ۴۶۸: هزاران بحر در دردانه دیدیم 129شمارهٔ ۴۶۹: جانا، بجز از تو کس نداریم 130شمارهٔ ۴۷۰: عمریست که سودای سر زلف تو داریم 131شمارهٔ ۴۷۱: غیر از تو کس دگر نداریم 132شمارهٔ ۴۷۲: ما در دل و جان آتش سودای تو داریم 133شمارهٔ ۴۷۳: ما عاشق و رند و پاکبازیم 134شمارهٔ ۴۷۴: ماییم که چون باده گل رنگ بجوشیم 135شمارهٔ ۴۷۵: با روی تو ز سبزه و گلزار فارغیم 136شمارهٔ ۴۷۶: گرچه در طور شریعت همه مأمورانیم 137شمارهٔ ۴۷۷: لب مگز، عشوه مده باز، که ما مستان ...138شمارهٔ ۴۷۸: ما و این عشق دل افروز، که جان در ...139شمارهٔ ۴۷۹: ما نه امروزست کز عشق و ولا دم می ...140شمارهٔ ۴۸۰: تو جان و دل مایی، من وصف تو چون گ ...141شمارهٔ ۴۸۱: چه گویم؟ ای مسلمانان، چه گویم؟142شمارهٔ ۴۸۲: ماه عیانست روی یار چه گویم؟143شمارهٔ ۴۸۳: عجب رعنا و زیبایی، چه گویم؟144شمارهٔ ۴۸۴: من معدن اسرارم، اما بنمی گویم 145شمارهٔ ۴۸۵: این سخن نیست باندازه که من میگویم 146شمارهٔ ۴۸۶: ما سوز عشق را بدو عالم نمیدهیم 147شمارهٔ ۴۸۷: ما عشق یار را بدو عالم نمیدهیم 148شمارهٔ ۴۸۸: بیا، بیا، که فقیریم و خاکسار تویی ...149شمارهٔ ۴۸۹: بر سر راهم بدید و گفت:«هی سن کیم ...150شمارهٔ ۴۹۰: بصلاح آمد از اوصاف خدای ذوالمن 151شمارهٔ ۴۹۱: بفضل و رحمت و توفیق ذوالمن 152شمارهٔ ۴۹۲: دوش آن مه دو هفته من با هزار فن 153شمارهٔ ۴۹۳: ساقی جان، لطف فرما کاسه دردی بمن 154شمارهٔ ۴۹۴: سامان عیش نیست درین دار پر فتن 155شمارهٔ ۴۹۵: طالبانی که اسیرند درین حبس بدن 156شمارهٔ ۴۹۶: من بجانان زنده ام، گر باز دانی ای ...157شمارهٔ ۴۹۷: یارم ز در در آمو، وشتن کنید وشتن 158شمارهٔ ۴۹۸: آن ماه مسافر سفری کرد ز کرمان 159شمارهٔ ۴۹۹: ای ساقی دل و جان، ای نور چشم اعیا ...160شمارهٔ ۵۰۰: ای عاشقان، ای عاشقان، هنگام آن شد ...161شمارهٔ ۵۰۱: این چنین مست و معربد بکجا؟ ای دل ...162شمارهٔ ۵۰۲: ای نور دل و دیده وای زبده اعیان 163شمارهٔ ۵۰۳: با هیچ رسید این صفت باده فروشان 164شمارهٔ ۵۰۴: بس عجب طرفه حدیثیست که: آن شاه جه ...165شمارهٔ ۵۰۵: بشنو ز عشق رمزی، حیران مباش، حیرا ...166شمارهٔ ۵۰۶: بقدر جام بود شور و حالت مستان 167شمارهٔ ۵۰۷: بیا، ای یار سودایی، بیا، ای جان س ...168شمارهٔ ۵۰۸: بیا، که عشق برافراخت سنجق سلطان 169شمارهٔ ۵۰۹: تربیت میکند مرا جانان 170شمارهٔ ۵۱۰: تن زنده بجان آمد و جان زنده بجانا ...171شمارهٔ ۵۱۱: جانم بلب رسید ز غم، ساقی، الامان 172شمارهٔ ۵۱۲: چندان که گفتم: خاطر مرنجان 173شمارهٔ ۵۱۳: حیات تن ز جان آمد، حیات جان ز جان ...174شمارهٔ ۵۱۴: خبری دهید جان را، که ز دوست چیست ...175شمارهٔ ۵۱۵: دل با تو نظر دارد، اما نظری پنهان 176شمارهٔ ۵۱۶: دوست در مجلسست و جان در جان 177شمارهٔ ۵۱۷: ز خوبان عربده خوش باشد، ای جان 178شمارهٔ ۵۱۸: ساقی چو تو باشی، همه جا باده پرست ...179شمارهٔ ۵۱۹: سرگشته ایم و حیران در کوی مهرورزا ...180شمارهٔ ۵۲۰: عشق و معشوق و عاشق حیران 181شمارهٔ ۵۲۱: «فوز النجات » می طلبی؟ جام می ستا ...182شمارهٔ ۵۲۲: «کن فکان » جان را خبر گوید ز «کان ...183شمارهٔ ۵۲۳: «کل یوم هو فی شان » چه نشانست و چ ...184شمارهٔ ۵۲۴: «کل یوم هو فی شان » ز چه کردند بی ...185شمارهٔ ۵۲۵: گر ره بتو هست، چیست فرمان؟186شمارهٔ ۵۲۶: گر شیر نه ای، بگذر ازین بیشه شیرا ...187شمارهٔ ۵۲۷: گفت حق: «کل من علیها فان »188شمارهٔ ۵۲۸: ما که مستان خرابیم درین دیر مغان 189شمارهٔ ۵۲۹: مقررست و معین بحجت و برهان 190شمارهٔ ۵۳۰: میان باطن جانی و جان تویی، ای جان 191شمارهٔ ۵۳۱: همه بودند که گفتند بپیدا و نهان 192شمارهٔ ۵۳۲: همه جا اوست شاه جاویدان 193شمارهٔ ۵۳۳: جگر پردرد و دل پر خونم، ای جان 194شمارهٔ ۵۳۴: یار همان، درد همان، دل همان 195شمارهٔ ۵۳۵: «حصل ما فی الصدور» لذت جان یافتن 196شمارهٔ ۵۳۶: در دل از شوق تو شوریست که نتوان گ ...197شمارهٔ ۵۳۷: چه باشد شیوه عاشق؟ بمعشوقان نظر ک ...198شمارهٔ ۵۳۸: مرا از زخم شمشیرت نمی شاید حذر کر ...199شمارهٔ ۵۳۹: خواهی بجهان شوری، بنیاد قیامت کن 200شمارهٔ ۵۴۰: نیم مستان ترا سرگشته چون پرگار کن 201شمارهٔ ۵۴۱: بیتی همی سرایم و زاریست کار من 202شمارهٔ ۵۴۲: ناوک غمزه می زند بر دل من نگار من 203شمارهٔ ۵۴۳: بسامان آمد احوال دل من 204شمارهٔ ۵۴۴: بسودایت سرشت آب و گل من 205شمارهٔ ۵۴۵: عید و بر قندان تویی، ای جان جان ج ...206شمارهٔ ۵۴۶: جگر گرمست و آهم سرد و دل خون 207شمارهٔ ۵۴۷: دل آشفته دارم، چشم پر خون 208شمارهٔ ۵۴۸: ما را هوای باده نابست در درون 209شمارهٔ ۵۴۹: از عیان گر واقفی، بگذر ز عین 210شمارهٔ ۵۵۰: الا! ای نفس، خودکامی و خودبین 211شمارهٔ ۵۵۱: ای یار، ندانم که چه رسمست و چه آی ...212شمارهٔ ۵۵۲: بجان آمد ز هجران جان مسکین 213شمارهٔ ۵۵۳: پیر مغان کجاست؟ که آن مرد دوربین 214شمارهٔ ۵۵۴: جعل را چند ازین تحسین و تمکین؟215شمارهٔ ۵۵۵: «حمدلله » گفت رب العالمین 216شمارهٔ ۵۵۶: گفت: نور آسمانست و زمین 217شمارهٔ ۵۵۷: ما داغ آرزوی تو داریم بر جبین 218شمارهٔ ۵۵۸: منت خدای را، که در اطوار ما و طین 219شمارهٔ ۵۵۹: هله! ای ساقی جانها، بده آن باده ر ...220شمارهٔ ۵۶۰: ای دل و جانت بهواها گرو 221شمارهٔ ۵۶۱: باده کهنه گیر و شیشه نو 222شمارهٔ ۵۶۲: ای ساقی جان بخش ما،یک لحظه ما را ...223شمارهٔ ۵۶۳: تو محیطی و دیگران همه جو 224شمارهٔ ۵۶۴: چه شنیدی که دل از دست بدادی،تو عم ...225شمارهٔ ۵۶۵: زان نکهت مشکین،که همی آید از آن س ...226شمارهٔ ۵۶۶: «ستر الله علینا» چه علالاست درین ...227شمارهٔ ۵۶۷: دل شوریده را تمنا تو 228شمارهٔ ۵۶۸: ای دل، اگر تو عاشقی، با عاشقان هم ...229شمارهٔ ۵۶۹: از لعل یار اگر شکری یافتی بگو 230شمارهٔ ۵۷۰: پیش ما قصه جام و جم و جمشید مگو 231شمارهٔ ۵۷۱: «الا یاایهاالساقی »، مرا جام مصفا ...232شمارهٔ ۵۷۲: «کان الله » گفت و «کان الله له »233شمارهٔ ۵۷۳: ای آفتاب روی ترا پرده دار ماه 234شمارهٔ ۵۷۴: بر بیدلان گذشت و نکرد اینطرف نگاه 235شمارهٔ ۵۷۵: پیش از بنای مدرسه و رسم خانقاه 236شمارهٔ ۵۷۶: «عز من قائل » چه گفت اله؟237شمارهٔ ۵۷۷: گم کرده ایم راه و ندانیم پیشگاه 238شمارهٔ ۵۷۸: مرا یاریست، اندر گاه و بیگاه 239شمارهٔ ۵۷۹: در میان همه خوبان بت ما از همه به 240شمارهٔ ۵۸۰: آتش عشق تو شوری در جهان انداخته 241شمارهٔ ۵۸۱: ای آتش سودای تو در کن فکان انداخت ...242شمارهٔ ۵۸۲: ای خیالت عقل کل را در گمان انداخت ...243شمارهٔ ۵۸۳: ای کمالت نعت عزت در جهان انداخته 244شمارهٔ ۵۸۴: روی مه را جلوه دادی، زلف میگون تا ...245شمارهٔ ۵۸۵: ای کوس کبریای تو در لامکان زده 246شمارهٔ ۵۸۶: هله!ای ساقی جانها، قدح باده بمن د ...247شمارهٔ ۵۸۷: ساقیا، عذر مگو، باده بسر مستان ده 248شمارهٔ ۵۸۸: گرم از طالع فرخ رخ جانان شود دیده 249شمارهٔ ۵۸۹: گر تو از مستان عشقی در وله 250شمارهٔ ۵۹۰: بجانان زنده ام، الحمدلله 251شمارهٔ ۵۹۱: از مسجد و می خانه وز کعبه و بت خا ...252شمارهٔ ۵۹۲: بیا، ای ماه کنعانی، بیا ای شاه فر ...253شمارهٔ ۵۹۳: پر گشت جهان از می گل رنگ مغانه 254شمارهٔ ۵۹۴: مرآت دل شکستی، ای گنج جاودانه 255شمارهٔ ۵۹۵: می کشد آن حبیب فرزانه 256شمارهٔ ۵۹۶: آیینه تیره شد، ز چه تیره است آینه ...257شمارهٔ ۵۹۷: تا گرد ماه سنبل مشکین نهاده ای 258شمارهٔ ۵۹۸: همه لذت، همه شهوت، همگی رد شده ای 259شمارهٔ ۵۹۹: این شناسی که: از آن شهر و دیار آم ...260شمارهٔ ۶۰۰: خطاب «لن ترانی » چیست؟ یعنی 261شمارهٔ ۶۰۱: «هدی للمتقین » گفتند: یعنی 262شمارهٔ ۶۰۲: هر لحظه مرا میرسد انوار تجلی 263شمارهٔ ۶۰۳: بجان تو، که خمارم بغایت، ای چلبی 264شمارهٔ ۶۰۴: دل ز من برداشت یار مهربان، واحسرت ...265شمارهٔ ۶۰۵: با یاد خدا باش، بهر جای که هستی 266شمارهٔ ۶۰۶: چو با تست مقصود، هرجا که هستی 267شمارهٔ ۶۰۷: چه ذوق نیستی یابی؟ که هستی 268شمارهٔ ۶۰۸: السلام علیک، یا سندی 269شمارهٔ ۶۰۹: ای دل عشاق را بروی تو شادی 270شمارهٔ ۶۱۰: دلم از غصه هجران تو دارد دردی 271شمارهٔ ۶۱۱: گر گلی از گلشن حسنش ببازار آمدی 272شمارهٔ ۶۱۲: گر نسیم رحمتی از کوی جانان آمدی 273شمارهٔ ۶۱۳: فرودی باشد و ننگ و جودی 274شمارهٔ ۶۱۴: گر جان بهوای تو گرفتار نبودی 275شمارهٔ ۶۱۵: جان نوروز و جان صد عیدی 276شمارهٔ ۶۱۶: ای آفتاب روی ترا ماه مشتری 277شمارهٔ ۶۱۷: ای عشق دل فروز، که شاه مظفری 278شمارهٔ ۶۱۸: وصال یار بصد جان بخر، اگر نخری 279شمارهٔ ۶۱۹: مرا از پرتو روی تو هر لمعه است دی ...280شمارهٔ ۶۲۰: ای دوست، بگو باری تا: عزم کجا دار ...281شمارهٔ ۶۲۱: روی دل را بسوی جان داری 282شمارهٔ ۶۲۲: حکایتی دو سه دارم، بشرط دستوری 283شمارهٔ ۶۲۳: ز حد گذشت حکایت ز قصه دوری 284شمارهٔ ۶۲۴: شب عیدست و ما عاشق، چه گویم قصه د ...285شمارهٔ ۶۲۵: من قبله بدل کردم، تا کی بود این ک ...286شمارهٔ ۶۲۶: میسرت نشود عاشقی و مستوری 287شمارهٔ ۶۲۷: نه مست جام خدایی، نه مرد مستوری 288شمارهٔ ۶۲۸: گر زانکه بگویند: گدایی و فقیری 289شمارهٔ ۶۲۹: اگر ز مصر جهانی و گر ز تبریزی 290شمارهٔ ۶۳۰: تو همچو عقل شریفی و همچو روح عزیز ...291شمارهٔ ۶۳۱: تا سر الهی ز ملاهی نشناسی 292شمارهٔ ۶۳۲: من عشقم و عشق من چه پرسی؟293شمارهٔ ۶۳۳: دلا، ز باده و خم خانه که میپرسی؟294شمارهٔ ۶۳۴: زمانی یار شو، گر یار باشی 295شمارهٔ ۶۳۵: چه غمست آخر از غم؟ چو تو در میانه ...296شمارهٔ ۶۳۶: امروز بجد دارم با تو سر دشنامی 297شمارهٔ ۶۳۷: ای قطب جامی، شاه انامی 298شمارهٔ ۶۳۸: ای ماه معربد، ز کجایی و چه نامی؟299شمارهٔ ۶۳۹: زنهار! درین کوی بغفلت نخرامی 300شمارهٔ ۶۴۰: گر شمس منیر آمدی، ار بدر تمامی 301شمارهٔ ۶۴۱: هله! ای جان گرامی، ز کجایی و چه ن ...302شمارهٔ ۶۴۲: پیش از بنای مدرسه و دیر ارمنی 303شمارهٔ ۶۴۳: سخنی می رود، ای دوست، مسلم سخنی 304شمارهٔ ۶۴۴: سؤال میکنم، ار هست رخصت سخنی 305شمارهٔ ۶۴۵: گر بر حدیث اهل دل انکار می کنی 306شمارهٔ ۶۴۶: ای آتش سودای تو در جان جهانی 307شمارهٔ ۶۴۷: ای خواجه، جمالست و جهانست و جوانی 308شمارهٔ ۶۴۸: با روی دل فروزت عیشیست جاودانی 309شمارهٔ ۶۴۹: بتو جان کجا برد پی؟ که تو شاه بی ...310شمارهٔ ۶۵۰: بدرویشی دلی گر بود و جانی 311شمارهٔ ۶۵۱: بیابان را بپیمودی، ولیکن بس ویاوا ...312شمارهٔ ۶۵۲: تا بکی شیوه تقلید و ره آسانی؟313شمارهٔ ۶۵۳: تو جام جمی، اما در جام نمیدانی 314شمارهٔ ۶۵۴: تو محبوب جانی و جان جهانی 315شمارهٔ ۶۵۵: تو مرهم دل ریشی و راحت جانی 316شمارهٔ ۶۵۶: جراحات دلم را تازه کرد آن یار روح ...317شمارهٔ ۶۵۷: جراحت دل من تازه کرد دلبر جانی 318شمارهٔ ۶۵۸: خوشدل شدم که دادم دل را بدلستانی 319شمارهٔ ۶۵۹: ز نور روی تو پیداست سر سبع مثانی 320شمارهٔ ۶۶۰: صلای کافری و غارت مسلمانی 321شمارهٔ ۶۶۱: فداک عقلی و روحی، که راحت جانی 322شمارهٔ ۶۶۲: هله ای دوست، چه گویم؟ که تو محبوب ...323شمارهٔ ۶۶۳: هله! ای ماه وفاپیشه، که محبوب جها ...324شمارهٔ ۶۶۴: هله! ای یار گرانمایه،سبک روح جهان ...325شمارهٔ ۶۶۵: روسیه را، گر ببینی، رد کنی 326شمارهٔ ۶۶۶: تراست ناز، که سلطان حسن و تمکینی 327شمارهٔ ۶۶۷: هله! ای عشق کهن سال، که هر روز نو ...328شمارهٔ ۶۶۸: یار میگوید ببانگ پهلوی :329شمارهٔ ۶۶۹: سخن در سر عاشق کمترک گوی 330شمارهٔ ۶۷۰: مسئله مشکل و آسان توی 331شمارهٔ ۶۷۱: در خاکدان مباش، که خوار جهان شوی 332شمارهٔ ۶۷۲: بسیار طالبی، که مگر ذو فنون شوی 333شمارهٔ ۶۷۳: اگر در طاعتی، گر در گناهی 334شمارهٔ ۶۷۴: تو شاه جهانی و ندانم که چه شاهی؟335شمارهٔ ۶۷۵: تو نور یقین آمدی و رهبر راهی 336شمارهٔ ۶۷۶: در وصف جمال تو توان گفت که: ماهی 337شمارهٔ ۶۷۷: درمانده ام از غم جدایی 338شمارهٔ ۶۷۸: دل ما بغمزه بردی، رخ مه نمی نمایی 339شمارهٔ ۶۷۹: زلف را شانه زن، که رعنایی 340شمارهٔ ۶۸۰: سؤالی دارم، ای جان، کز کجایی 341شمارهٔ ۶۸۱: غرق آن بحر محیطست دل شیدایی 342شمارهٔ ۶۸۲: چو زنان،مباش قانع،ز جهان برنگ و ب ...343شمارهٔ ۶۸۳: هله! عاشقان، که راهست بهو،زنید هو ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ