به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

قاسم انوار

قاسم انوارغزل هاشمارهٔ ۳۵۷: از باده گلگون قدری هست بگویید

750عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

از باده گلگون قدری هست بگویید
در شهر چو زیبا قمری هست بگویید
ما را خبری نیست، که مستان خرابیم
گر زانکه شما را خبری هست بگویید
در دیر مغان، نیم شبان، در شب تاریک
جز پیر مغان راهبری هست؟ بگویید
ای زاهد مغرور، مکن منع من از عشق
گر تیر بلا را سپری هست بگویید
عشقست که بابای جهانست بتحقیق
جز عشق کسی را پدری هست؟بگویید
در عشق تو دلها همه چون آتش گرمند
دل گرم تر از من دگری هست؟ بگویید
آن دور رخ و زلف تو غارتگر دلهاست
در دور و تسلسل نظری هست؟ بگویید
در باغ لطافت، که چراغ همه دلهاست
شیرین ثمری، بر شجری هست؟ بگویید
در مصر جهان دل نگرانیم چو یعقوب
گر یوسف زرین کمری هست بگویید
در بادیه هجر بماندم شب تاریک
گر تیره شبم را سحری هست بگویید
در کشتن قاسم، که دلش مست و خرابست
بالا شجری، دل حجری هست؟ بگویید

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۳۵۶: با ما سخن از خرقه و سجاده مگویید 2شمارهٔ ۳۵۷: از باده گلگون قدری هست بگویید 3شمارهٔ ۳۵۸: از پیر مغان گر خبری هست بگویید 4شمارهٔ ۳۵۹: در مجلس ما جز سخن یار مگویید 5شمارهٔ ۳۶۰: گدایی می کنم زان یار دلبر 6شمارهٔ ۳۶۱: هله! ای دوست بیا باده بخور، غصه م ...7شمارهٔ ۳۶۲: اول ثبوت عرش، پس آنگه جلوس یار 8شمارهٔ ۳۶۳: ای جان جهان، ساقی جان، رطل گران د ...9شمارهٔ ۳۶۴: بیا، بیا، که غریبیم و عاشقیم و نز ...10شمارهٔ ۳۶۵: جام جمست این دل بیچاره، گوش دار 11شمارهٔ ۳۶۶: در داستان عشق تفصی نمود یار 12شمارهٔ ۳۶۷: درد سری میدهد زحمت رنج خمار 13شمارهٔ ۳۶۸: رو خرقه گرو کن، دل و دلدار بدست آ ...14شمارهٔ ۳۶۹: ساقیا، مست خرابیم، بما جامی آر 15شمارهٔ ۳۷۰: ساقی، بیار باده، که تلخست انتظار 16شمارهٔ ۳۷۱: ساقی، بیار باده گل رنگ خوشگوار 17شمارهٔ ۳۷۲: سینه مجروحست و عقل آشفته، خاطر بی ...18شمارهٔ ۳۷۳: عزت عشق بود غیرت یار 19شمارهٔ ۳۷۴: غلطی نیست در حساب و شمار 20شمارهٔ ۳۷۵: قصه ای نو رسید از اسرار:21شمارهٔ ۳۷۶: لاف عرفان می زند آن زاهد لاغر شکا ...22شمارهٔ ۳۷۷: ماییم و جام باده و سودای آن نگار 23شمارهٔ ۳۷۸: مشربم عذبست و مطرب عشق و ساقی یار ...24شمارهٔ ۳۷۹: مشکین کلاله را چو برافکند آن نگار 25شمارهٔ ۳۸۰: منم و عشق سرکش عیار 26شمارهٔ ۳۸۱: هر که هشیار درین دیر مغانش مگذار 27شمارهٔ ۳۸۲: اگرچه خسرو عالم شوی و گر فغفور 28شمارهٔ ۳۸۳: پیش ما قصه شوقست و شهودست و حضور 29شمارهٔ ۳۸۴: در کهن دیر زمان جمله فریبست و غرو ...30شمارهٔ ۳۸۵: کار بی همکار سخت و راه بی همراه د ...31شمارهٔ ۳۸۶: امکان صبر نیست، ز سر گیرم این نفی ...32شمارهٔ ۳۸۷: چو نازنین جهانی بحسن خویش بناز 33شمارهٔ ۳۸۸: ماییم و حضرت تو و صد سوز و صد نیا ...34شمارهٔ ۳۸۹: با زلف و رخت مست مدامیم شب و روز 35شمارهٔ ۳۹۰: فکر عقل از حد گذشت، ای عشق، آتش ب ...36شمارهٔ ۳۹۱: دلم در عشق ناپرواست امروز 37شمارهٔ ۳۹۲: از لب لعل توام کار بکامست امروز 38شمارهٔ ۳۹۳: سید سادات عالم غیر انسان نیست کس 39شمارهٔ ۳۹۴: ز چشم گوشه نشینان نشان سودا پرس 40شمارهٔ ۳۹۵: گر کسی مست و خرابست ز مستانش پرس 41شمارهٔ ۳۹۶: از ما حکایت می و پیر و مغانه پرس 42شمارهٔ ۳۹۷: دلی دارم ز سودایش پر آتش 43شمارهٔ ۳۹۸: تو شمع مجلسی در بزم جان باش 44شمارهٔ ۳۹۹: جان هوادار تو شد، فاش مکن اسرارش 45شمارهٔ ۴۰۰: خواجه مستست، ببین در سر و در دستا ...46شمارهٔ ۴۰۱: بر کنار طاس گردون زد هلال انگشت د ...47شمارهٔ ۴۰۲: بنده از دوست سئوالی بصفا کردم دوش 48شمارهٔ ۴۰۳: پهلوی خوانان غزل می خواند دوش 49شمارهٔ ۴۰۴: واردات عاشقان کز عشق می آید بگوش 50شمارهٔ ۴۰۵: باده ام صافست و مطرب صاف و ساقی ص ...51شمارهٔ ۴۰۶: بنادانان مگو سر حقایق 52شمارهٔ ۴۰۷: متمادی شدست یوم فراق 53شمارهٔ ۴۰۸: بآرزوی تو در خاک می روم، در خاک 54شمارهٔ ۴۰۹: چه بود قصه لیلی درین نشیمن خاک؟55شمارهٔ ۴۱۰: رندیم و عاشقیم و جهان سوز و جامه ...56شمارهٔ ۴۱۱: ای زلف و رخت میگون، ای دوست سلام ...57شمارهٔ ۴۱۲: نور ولایت تویی، شاه سلام علیک 58شمارهٔ ۴۱۳: در تو عجب مانده ام ای عشق شنگ 59شمارهٔ ۴۱۴: از شبستان ازل، تا بامداد آب و گل 60شمارهٔ ۴۱۵: بلبل آشفته حال، از سرمستی بنال 61شمارهٔ ۴۱۶: بیار، ساقی عشاق، جام مالامال 62شمارهٔ ۴۱۷: خاطرم آشفته و جان در ملال 63شمارهٔ ۴۱۸: ما گنج قدیمیم درین دیر کهن سال 64شمارهٔ ۴۱۹: مقررست و معین، برای اهل کمال 65شمارهٔ ۴۲۰: خدای را چو ندانی، چه فقه و چه معق ...66شمارهٔ ۴۲۱: این چه حدیثست که کرد آن صنم؟67شمارهٔ ۴۲۲: بهیچ یار و دیاری اگر چه دل ننهادم 68شمارهٔ ۴۲۳: خوش وقت من، که آینه کردار روشنم 69شمارهٔ ۴۲۴: سلطان دلنواز چو باز آمد از کرم 70شمارهٔ ۴۲۵: طلب گاری ز حد بگذشت و ما محروم و ...71شمارهٔ ۴۲۶: نی چو بنالید، بگفتا: نیم 72شمارهٔ ۴۲۷: از ما مپیچ رو، که غریبیم و تلخ کا ...73شمارهٔ ۴۲۸: یک جام بجانی دهد آن ساقی خودکام 74شمارهٔ ۴۲۹: بیا، که نوبت رندیست، عاشقم، مستم 75شمارهٔ ۴۳۰: دوش آن مه دو هفته دستم گرفت، دستم 76شمارهٔ ۴۳۱: سوی می خانه میکشی دستم 77شمارهٔ ۴۳۲: من از سودای جانان نیم مستم 78شمارهٔ ۴۳۳: اگر بر خاک کویت گرد گردم 79شمارهٔ ۴۳۴: سفر گزیدم و آهنگ آن جهان کردم 80شمارهٔ ۴۳۵: دوش بر اوج لا مکان خیمه اصطفا زدم 81شمارهٔ ۴۳۶: بدوستی، که ترا نیک دوست می دارم 82شمارهٔ ۴۳۷: دینار نمی خواهم، من عاشق دیدارم 83شمارهٔ ۴۳۸: گر بنالم من از این درد که در دل د ...84شمارهٔ ۴۳۹: منت از دل بصد جان دوست دارم 85شمارهٔ ۴۴۰: نه تنها من خراب و مست یارم 86شمارهٔ ۴۴۱: باده می نوشم و سودای تو در سر دار ...87شمارهٔ ۴۴۲: سرم سبزست و لب خندان و عیش جاودان ...88شمارهٔ ۴۴۳: عاشق یارم، بغیر یار ندارم 89شمارهٔ ۴۴۴: جگر گر مست و دل گر مست و آه آتشین ...90شمارهٔ ۴۴۵: از نایره شوقت در دل شرری دارم 91شمارهٔ ۴۴۶: در ملک وصال او ظل شجری دارم 92شمارهٔ ۴۴۷: چشم گریان و دل زار و نزاری دارم 93شمارهٔ ۴۴۸: عیسی بظهور آمد، من مرده چرا باشم؟94شمارهٔ ۴۴۹: خیالست این که: من بی یار باشم 95شمارهٔ ۴۵۰: ای دوای درد بیماران، سلام علیکم 96شمارهٔ ۴۵۱: بحمدالله من از دردی کشانم 97شمارهٔ ۴۵۲: فقر می گفت که: من خسرو جاویدانم 98شمارهٔ ۴۵۳: من بیچاره سودا زده سرگردانم 99شمارهٔ ۴۵۴: من ز سودای تو سرگشته و سرگردانم 100شمارهٔ ۴۵۵: مشرب عذب مرا هر نفس از خم قدیم 101شمارهٔ ۴۵۶: میان آتش سوزان علم فراخته ایم 102شمارهٔ ۴۵۷: ما در هوای عشق تو سرمست باده ایم 103شمارهٔ ۴۵۸: پهلوی خوان بسر کوی حبیب آمده ایم 104شمارهٔ ۴۵۹: گرنه آنست که جوینده یار آمده ایم؟105شمارهٔ ۴۶۰: مست بودیم بگلبانگ تو هشیار شدیم 106شمارهٔ ۴۶۱: اقبال عشق بود، که ما مقبل آمدیم 107شمارهٔ ۴۶۲: ما در جهان کون برای تو آمدیم 108شمارهٔ ۴۶۳: این عنایت ازلی بود که ره پرسیدیم 109شمارهٔ ۴۶۴: در مسجد و در کعبه و بت خانه دویدی ...110شمارهٔ ۴۶۵: ما در طلب دوست فراوان بدویدیم 111شمارهٔ ۴۶۶: در دور رخت یک دل هشیار ندیدیم 112شمارهٔ ۴۶۷: در کعبه و بت خانه بجز یار ندیدیم 113شمارهٔ ۴۶۸: هزاران بحر در دردانه دیدیم 114شمارهٔ ۴۶۹: جانا، بجز از تو کس نداریم 115شمارهٔ ۴۷۰: عمریست که سودای سر زلف تو داریم 116شمارهٔ ۴۷۱: غیر از تو کس دگر نداریم 117شمارهٔ ۴۷۲: ما در دل و جان آتش سودای تو داریم 118شمارهٔ ۴۷۳: ما عاشق و رند و پاکبازیم 119شمارهٔ ۴۷۴: ماییم که چون باده گل رنگ بجوشیم 120شمارهٔ ۴۷۵: با روی تو ز سبزه و گلزار فارغیم 121شمارهٔ ۴۷۶: گرچه در طور شریعت همه مأمورانیم 122شمارهٔ ۴۷۷: لب مگز، عشوه مده باز، که ما مستان ...123شمارهٔ ۴۷۸: ما و این عشق دل افروز، که جان در ...124شمارهٔ ۴۷۹: ما نه امروزست کز عشق و ولا دم می ...125شمارهٔ ۴۸۰: تو جان و دل مایی، من وصف تو چون گ ...126شمارهٔ ۴۸۱: چه گویم؟ ای مسلمانان، چه گویم؟127شمارهٔ ۴۸۲: ماه عیانست روی یار چه گویم؟128شمارهٔ ۴۸۳: عجب رعنا و زیبایی، چه گویم؟129شمارهٔ ۴۸۴: من معدن اسرارم، اما بنمی گویم 130شمارهٔ ۴۸۵: این سخن نیست باندازه که من میگویم 131شمارهٔ ۴۸۶: ما سوز عشق را بدو عالم نمیدهیم 132شمارهٔ ۴۸۷: ما عشق یار را بدو عالم نمیدهیم 133شمارهٔ ۴۸۸: بیا، بیا، که فقیریم و خاکسار تویی ...134شمارهٔ ۴۸۹: بر سر راهم بدید و گفت:«هی سن کیم ...135شمارهٔ ۴۹۰: بصلاح آمد از اوصاف خدای ذوالمن 136شمارهٔ ۴۹۱: بفضل و رحمت و توفیق ذوالمن 137شمارهٔ ۴۹۲: دوش آن مه دو هفته من با هزار فن 138شمارهٔ ۴۹۳: ساقی جان، لطف فرما کاسه دردی بمن 139شمارهٔ ۴۹۴: سامان عیش نیست درین دار پر فتن 140شمارهٔ ۴۹۵: طالبانی که اسیرند درین حبس بدن 141شمارهٔ ۴۹۶: من بجانان زنده ام، گر باز دانی ای ...142شمارهٔ ۴۹۷: یارم ز در در آمو، وشتن کنید وشتن 143شمارهٔ ۴۹۸: آن ماه مسافر سفری کرد ز کرمان 144شمارهٔ ۴۹۹: ای ساقی دل و جان، ای نور چشم اعیا ...145شمارهٔ ۵۰۰: ای عاشقان، ای عاشقان، هنگام آن شد ...146شمارهٔ ۵۰۱: این چنین مست و معربد بکجا؟ ای دل ...147شمارهٔ ۵۰۲: ای نور دل و دیده وای زبده اعیان 148شمارهٔ ۵۰۳: با هیچ رسید این صفت باده فروشان 149شمارهٔ ۵۰۴: بس عجب طرفه حدیثیست که: آن شاه جه ...150شمارهٔ ۵۰۵: بشنو ز عشق رمزی، حیران مباش، حیرا ...151شمارهٔ ۵۰۶: بقدر جام بود شور و حالت مستان 152شمارهٔ ۵۰۷: بیا، ای یار سودایی، بیا، ای جان س ...153شمارهٔ ۵۰۸: بیا، که عشق برافراخت سنجق سلطان 154شمارهٔ ۵۰۹: تربیت میکند مرا جانان 155شمارهٔ ۵۱۰: تن زنده بجان آمد و جان زنده بجانا ...156شمارهٔ ۵۱۱: جانم بلب رسید ز غم، ساقی، الامان 157شمارهٔ ۵۱۲: چندان که گفتم: خاطر مرنجان 158شمارهٔ ۵۱۳: حیات تن ز جان آمد، حیات جان ز جان ...159شمارهٔ ۵۱۴: خبری دهید جان را، که ز دوست چیست ...160شمارهٔ ۵۱۵: دل با تو نظر دارد، اما نظری پنهان 161شمارهٔ ۵۱۶: دوست در مجلسست و جان در جان 162شمارهٔ ۵۱۷: ز خوبان عربده خوش باشد، ای جان 163شمارهٔ ۵۱۸: ساقی چو تو باشی، همه جا باده پرست ...164شمارهٔ ۵۱۹: سرگشته ایم و حیران در کوی مهرورزا ...165شمارهٔ ۵۲۰: عشق و معشوق و عاشق حیران 166شمارهٔ ۵۲۱: «فوز النجات » می طلبی؟ جام می ستا ...167شمارهٔ ۵۲۲: «کن فکان » جان را خبر گوید ز «کان ...168شمارهٔ ۵۲۳: «کل یوم هو فی شان » چه نشانست و چ ...169شمارهٔ ۵۲۴: «کل یوم هو فی شان » ز چه کردند بی ...170شمارهٔ ۵۲۵: گر ره بتو هست، چیست فرمان؟171شمارهٔ ۵۲۶: گر شیر نه ای، بگذر ازین بیشه شیرا ...172شمارهٔ ۵۲۷: گفت حق: «کل من علیها فان »173شمارهٔ ۵۲۸: ما که مستان خرابیم درین دیر مغان 174شمارهٔ ۵۲۹: مقررست و معین بحجت و برهان 175شمارهٔ ۵۳۰: میان باطن جانی و جان تویی، ای جان 176شمارهٔ ۵۳۱: همه بودند که گفتند بپیدا و نهان 177شمارهٔ ۵۳۲: همه جا اوست شاه جاویدان 178شمارهٔ ۵۳۳: جگر پردرد و دل پر خونم، ای جان 179شمارهٔ ۵۳۴: یار همان، درد همان، دل همان 180شمارهٔ ۵۳۵: «حصل ما فی الصدور» لذت جان یافتن 181شمارهٔ ۵۳۶: در دل از شوق تو شوریست که نتوان گ ...182شمارهٔ ۵۳۷: چه باشد شیوه عاشق؟ بمعشوقان نظر ک ...183شمارهٔ ۵۳۸: مرا از زخم شمشیرت نمی شاید حذر کر ...184شمارهٔ ۵۳۹: خواهی بجهان شوری، بنیاد قیامت کن 185شمارهٔ ۵۴۰: نیم مستان ترا سرگشته چون پرگار کن 186شمارهٔ ۵۴۱: بیتی همی سرایم و زاریست کار من 187شمارهٔ ۵۴۲: ناوک غمزه می زند بر دل من نگار من 188شمارهٔ ۵۴۳: بسامان آمد احوال دل من 189شمارهٔ ۵۴۴: بسودایت سرشت آب و گل من 190شمارهٔ ۵۴۵: عید و بر قندان تویی، ای جان جان ج ...191شمارهٔ ۵۴۶: جگر گرمست و آهم سرد و دل خون 192شمارهٔ ۵۴۷: دل آشفته دارم، چشم پر خون 193شمارهٔ ۵۴۸: ما را هوای باده نابست در درون 194شمارهٔ ۵۴۹: از عیان گر واقفی، بگذر ز عین 195شمارهٔ ۵۵۰: الا! ای نفس، خودکامی و خودبین 196شمارهٔ ۵۵۱: ای یار، ندانم که چه رسمست و چه آی ...197شمارهٔ ۵۵۲: بجان آمد ز هجران جان مسکین 198شمارهٔ ۵۵۳: پیر مغان کجاست؟ که آن مرد دوربین 199شمارهٔ ۵۵۴: جعل را چند ازین تحسین و تمکین؟200شمارهٔ ۵۵۵: «حمدلله » گفت رب العالمین 201شمارهٔ ۵۵۶: گفت: نور آسمانست و زمین 202شمارهٔ ۵۵۷: ما داغ آرزوی تو داریم بر جبین 203شمارهٔ ۵۵۸: منت خدای را، که در اطوار ما و طین 204شمارهٔ ۵۵۹: هله! ای ساقی جانها، بده آن باده ر ...205شمارهٔ ۵۶۰: ای دل و جانت بهواها گرو 206شمارهٔ ۵۶۱: باده کهنه گیر و شیشه نو 207شمارهٔ ۵۶۲: ای ساقی جان بخش ما،یک لحظه ما را ...208شمارهٔ ۵۶۳: تو محیطی و دیگران همه جو 209شمارهٔ ۵۶۴: چه شنیدی که دل از دست بدادی،تو عم ...210شمارهٔ ۵۶۵: زان نکهت مشکین،که همی آید از آن س ...211شمارهٔ ۵۶۶: «ستر الله علینا» چه علالاست درین ...212شمارهٔ ۵۶۷: دل شوریده را تمنا تو 213شمارهٔ ۵۶۸: ای دل، اگر تو عاشقی، با عاشقان هم ...214شمارهٔ ۵۶۹: از لعل یار اگر شکری یافتی بگو 215شمارهٔ ۵۷۰: پیش ما قصه جام و جم و جمشید مگو 216شمارهٔ ۵۷۱: «الا یاایهاالساقی »، مرا جام مصفا ...217شمارهٔ ۵۷۲: «کان الله » گفت و «کان الله له »218شمارهٔ ۵۷۳: ای آفتاب روی ترا پرده دار ماه 219شمارهٔ ۵۷۴: بر بیدلان گذشت و نکرد اینطرف نگاه 220شمارهٔ ۵۷۵: پیش از بنای مدرسه و رسم خانقاه 221شمارهٔ ۵۷۶: «عز من قائل » چه گفت اله؟222شمارهٔ ۵۷۷: گم کرده ایم راه و ندانیم پیشگاه 223شمارهٔ ۵۷۸: مرا یاریست، اندر گاه و بیگاه 224شمارهٔ ۵۷۹: در میان همه خوبان بت ما از همه به 225شمارهٔ ۵۸۰: آتش عشق تو شوری در جهان انداخته 226شمارهٔ ۵۸۱: ای آتش سودای تو در کن فکان انداخت ...227شمارهٔ ۵۸۲: ای خیالت عقل کل را در گمان انداخت ...228شمارهٔ ۵۸۳: ای کمالت نعت عزت در جهان انداخته 229شمارهٔ ۵۸۴: روی مه را جلوه دادی، زلف میگون تا ...230شمارهٔ ۵۸۵: ای کوس کبریای تو در لامکان زده 231شمارهٔ ۵۸۶: هله!ای ساقی جانها، قدح باده بمن د ...232شمارهٔ ۵۸۷: ساقیا، عذر مگو، باده بسر مستان ده 233شمارهٔ ۵۸۸: گرم از طالع فرخ رخ جانان شود دیده 234شمارهٔ ۵۸۹: گر تو از مستان عشقی در وله 235شمارهٔ ۵۹۰: بجانان زنده ام، الحمدلله 236شمارهٔ ۵۹۱: از مسجد و می خانه وز کعبه و بت خا ...237شمارهٔ ۵۹۲: بیا، ای ماه کنعانی، بیا ای شاه فر ...238شمارهٔ ۵۹۳: پر گشت جهان از می گل رنگ مغانه 239شمارهٔ ۵۹۴: مرآت دل شکستی، ای گنج جاودانه 240شمارهٔ ۵۹۵: می کشد آن حبیب فرزانه 241شمارهٔ ۵۹۶: آیینه تیره شد، ز چه تیره است آینه ...242شمارهٔ ۵۹۷: تا گرد ماه سنبل مشکین نهاده ای 243شمارهٔ ۵۹۸: همه لذت، همه شهوت، همگی رد شده ای 244شمارهٔ ۵۹۹: این شناسی که: از آن شهر و دیار آم ...245شمارهٔ ۶۰۰: خطاب «لن ترانی » چیست؟ یعنی 246شمارهٔ ۶۰۱: «هدی للمتقین » گفتند: یعنی 247شمارهٔ ۶۰۲: هر لحظه مرا میرسد انوار تجلی 248شمارهٔ ۶۰۳: بجان تو، که خمارم بغایت، ای چلبی 249شمارهٔ ۶۰۴: دل ز من برداشت یار مهربان، واحسرت ...250شمارهٔ ۶۰۵: با یاد خدا باش، بهر جای که هستی 251شمارهٔ ۶۰۶: چو با تست مقصود، هرجا که هستی 252شمارهٔ ۶۰۷: چه ذوق نیستی یابی؟ که هستی 253شمارهٔ ۶۰۸: السلام علیک، یا سندی 254شمارهٔ ۶۰۹: ای دل عشاق را بروی تو شادی 255شمارهٔ ۶۱۰: دلم از غصه هجران تو دارد دردی 256شمارهٔ ۶۱۱: گر گلی از گلشن حسنش ببازار آمدی 257شمارهٔ ۶۱۲: گر نسیم رحمتی از کوی جانان آمدی 258شمارهٔ ۶۱۳: فرودی باشد و ننگ و جودی 259شمارهٔ ۶۱۴: گر جان بهوای تو گرفتار نبودی 260شمارهٔ ۶۱۵: جان نوروز و جان صد عیدی 261شمارهٔ ۶۱۶: ای آفتاب روی ترا ماه مشتری 262شمارهٔ ۶۱۷: ای عشق دل فروز، که شاه مظفری 263شمارهٔ ۶۱۸: وصال یار بصد جان بخر، اگر نخری 264شمارهٔ ۶۱۹: مرا از پرتو روی تو هر لمعه است دی ...265شمارهٔ ۶۲۰: ای دوست، بگو باری تا: عزم کجا دار ...266شمارهٔ ۶۲۱: روی دل را بسوی جان داری 267شمارهٔ ۶۲۲: حکایتی دو سه دارم، بشرط دستوری 268شمارهٔ ۶۲۳: ز حد گذشت حکایت ز قصه دوری 269شمارهٔ ۶۲۴: شب عیدست و ما عاشق، چه گویم قصه د ...270شمارهٔ ۶۲۵: من قبله بدل کردم، تا کی بود این ک ...271شمارهٔ ۶۲۶: میسرت نشود عاشقی و مستوری 272شمارهٔ ۶۲۷: نه مست جام خدایی، نه مرد مستوری 273شمارهٔ ۶۲۸: گر زانکه بگویند: گدایی و فقیری 274شمارهٔ ۶۲۹: اگر ز مصر جهانی و گر ز تبریزی 275شمارهٔ ۶۳۰: تو همچو عقل شریفی و همچو روح عزیز ...276شمارهٔ ۶۳۱: تا سر الهی ز ملاهی نشناسی 277شمارهٔ ۶۳۲: من عشقم و عشق من چه پرسی؟278شمارهٔ ۶۳۳: دلا، ز باده و خم خانه که میپرسی؟279شمارهٔ ۶۳۴: زمانی یار شو، گر یار باشی 280شمارهٔ ۶۳۵: چه غمست آخر از غم؟ چو تو در میانه ...281شمارهٔ ۶۳۶: امروز بجد دارم با تو سر دشنامی 282شمارهٔ ۶۳۷: ای قطب جامی، شاه انامی 283شمارهٔ ۶۳۸: ای ماه معربد، ز کجایی و چه نامی؟284شمارهٔ ۶۳۹: زنهار! درین کوی بغفلت نخرامی 285شمارهٔ ۶۴۰: گر شمس منیر آمدی، ار بدر تمامی 286شمارهٔ ۶۴۱: هله! ای جان گرامی، ز کجایی و چه ن ...287شمارهٔ ۶۴۲: پیش از بنای مدرسه و دیر ارمنی 288شمارهٔ ۶۴۳: سخنی می رود، ای دوست، مسلم سخنی 289شمارهٔ ۶۴۴: سؤال میکنم، ار هست رخصت سخنی 290شمارهٔ ۶۴۵: گر بر حدیث اهل دل انکار می کنی 291شمارهٔ ۶۴۶: ای آتش سودای تو در جان جهانی 292شمارهٔ ۶۴۷: ای خواجه، جمالست و جهانست و جوانی 293شمارهٔ ۶۴۸: با روی دل فروزت عیشیست جاودانی 294شمارهٔ ۶۴۹: بتو جان کجا برد پی؟ که تو شاه بی ...295شمارهٔ ۶۵۰: بدرویشی دلی گر بود و جانی 296شمارهٔ ۶۵۱: بیابان را بپیمودی، ولیکن بس ویاوا ...297شمارهٔ ۶۵۲: تا بکی شیوه تقلید و ره آسانی؟298شمارهٔ ۶۵۳: تو جام جمی، اما در جام نمیدانی 299شمارهٔ ۶۵۴: تو محبوب جانی و جان جهانی 300شمارهٔ ۶۵۵: تو مرهم دل ریشی و راحت جانی 301شمارهٔ ۶۵۶: جراحات دلم را تازه کرد آن یار روح ...302شمارهٔ ۶۵۷: جراحت دل من تازه کرد دلبر جانی 303شمارهٔ ۶۵۸: خوشدل شدم که دادم دل را بدلستانی 304شمارهٔ ۶۵۹: ز نور روی تو پیداست سر سبع مثانی 305شمارهٔ ۶۶۰: صلای کافری و غارت مسلمانی 306شمارهٔ ۶۶۱: فداک عقلی و روحی، که راحت جانی 307شمارهٔ ۶۶۲: هله ای دوست، چه گویم؟ که تو محبوب ...308شمارهٔ ۶۶۳: هله! ای ماه وفاپیشه، که محبوب جها ...309شمارهٔ ۶۶۴: هله! ای یار گرانمایه،سبک روح جهان ...310شمارهٔ ۶۶۵: روسیه را، گر ببینی، رد کنی 311شمارهٔ ۶۶۶: تراست ناز، که سلطان حسن و تمکینی 312شمارهٔ ۶۶۷: هله! ای عشق کهن سال، که هر روز نو ...313شمارهٔ ۶۶۸: یار میگوید ببانگ پهلوی :314شمارهٔ ۶۶۹: سخن در سر عاشق کمترک گوی 315شمارهٔ ۶۷۰: مسئله مشکل و آسان توی 316شمارهٔ ۶۷۱: در خاکدان مباش، که خوار جهان شوی 317شمارهٔ ۶۷۲: بسیار طالبی، که مگر ذو فنون شوی 318شمارهٔ ۶۷۳: اگر در طاعتی، گر در گناهی 319شمارهٔ ۶۷۴: تو شاه جهانی و ندانم که چه شاهی؟320شمارهٔ ۶۷۵: تو نور یقین آمدی و رهبر راهی 321شمارهٔ ۶۷۶: در وصف جمال تو توان گفت که: ماهی 322شمارهٔ ۶۷۷: درمانده ام از غم جدایی 323شمارهٔ ۶۷۸: دل ما بغمزه بردی، رخ مه نمی نمایی 324شمارهٔ ۶۷۹: زلف را شانه زن، که رعنایی 325شمارهٔ ۶۸۰: سؤالی دارم، ای جان، کز کجایی 326شمارهٔ ۶۸۱: غرق آن بحر محیطست دل شیدایی 327شمارهٔ ۶۸۲: چو زنان،مباش قانع،ز جهان برنگ و ب ...328شمارهٔ ۶۸۳: هله! عاشقان، که راهست بهو،زنید هو ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ