به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

قاسم انوار

قاسم انوارغزل هاشمارهٔ ۴۰۳: پهلوی خوانان غزل می خواند دوش

780عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

پهلوی خوانان غزل می خواند دوش
او بخود مشغول و جانها به خروش
در حقیقت جمله جانها یکیست
از حقیقت بر گرفتم روی پوش
عاشقان در جام می مستغرقند
از ملک آواز می آید بگوش
سالها شد راز می دارم نگاه
دیگ مردان سالها آید بجوش
بی طلب جستی، نشاید راه رفت
گر نه ای خضری، چو اسکندر بکوش
خرقها را در گرو کردن بمی
سهل باشد پیش رند باده نوش
قاسمی، عرش خدا را حصر نیست
مستوی هر جا باسمی بر عروش

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۴۰۲: بنده از دوست سئوالی بصفا کردم دوش 2شمارهٔ ۴۰۳: پهلوی خوانان غزل می خواند دوش 3شمارهٔ ۴۰۴: واردات عاشقان کز عشق می آید بگوش 4شمارهٔ ۴۰۵: باده ام صافست و مطرب صاف و ساقی ص ...5شمارهٔ ۴۰۶: بنادانان مگو سر حقایق 6شمارهٔ ۴۰۷: متمادی شدست یوم فراق 7شمارهٔ ۴۰۸: بآرزوی تو در خاک می روم، در خاک 8شمارهٔ ۴۰۹: چه بود قصه لیلی درین نشیمن خاک؟9شمارهٔ ۴۱۰: رندیم و عاشقیم و جهان سوز و جامه ...10شمارهٔ ۴۱۱: ای زلف و رخت میگون، ای دوست سلام ...11شمارهٔ ۴۱۲: نور ولایت تویی، شاه سلام علیک 12شمارهٔ ۴۱۳: در تو عجب مانده ام ای عشق شنگ 13شمارهٔ ۴۱۴: از شبستان ازل، تا بامداد آب و گل 14شمارهٔ ۴۱۵: بلبل آشفته حال، از سرمستی بنال 15شمارهٔ ۴۱۶: بیار، ساقی عشاق، جام مالامال 16شمارهٔ ۴۱۷: خاطرم آشفته و جان در ملال 17شمارهٔ ۴۱۸: ما گنج قدیمیم درین دیر کهن سال 18شمارهٔ ۴۱۹: مقررست و معین، برای اهل کمال 19شمارهٔ ۴۲۰: خدای را چو ندانی، چه فقه و چه معق ...20شمارهٔ ۴۲۱: این چه حدیثست که کرد آن صنم؟21شمارهٔ ۴۲۲: بهیچ یار و دیاری اگر چه دل ننهادم 22شمارهٔ ۴۲۳: خوش وقت من، که آینه کردار روشنم 23شمارهٔ ۴۲۴: سلطان دلنواز چو باز آمد از کرم 24شمارهٔ ۴۲۵: طلب گاری ز حد بگذشت و ما محروم و ...25شمارهٔ ۴۲۶: نی چو بنالید، بگفتا: نیم 26شمارهٔ ۴۲۷: از ما مپیچ رو، که غریبیم و تلخ کا ...27شمارهٔ ۴۲۸: یک جام بجانی دهد آن ساقی خودکام 28شمارهٔ ۴۲۹: بیا، که نوبت رندیست، عاشقم، مستم 29شمارهٔ ۴۳۰: دوش آن مه دو هفته دستم گرفت، دستم 30شمارهٔ ۴۳۱: سوی می خانه میکشی دستم 31شمارهٔ ۴۳۲: من از سودای جانان نیم مستم 32شمارهٔ ۴۳۳: اگر بر خاک کویت گرد گردم 33شمارهٔ ۴۳۴: سفر گزیدم و آهنگ آن جهان کردم 34شمارهٔ ۴۳۵: دوش بر اوج لا مکان خیمه اصطفا زدم 35شمارهٔ ۴۳۶: بدوستی، که ترا نیک دوست می دارم 36شمارهٔ ۴۳۷: دینار نمی خواهم، من عاشق دیدارم 37شمارهٔ ۴۳۸: گر بنالم من از این درد که در دل د ...38شمارهٔ ۴۳۹: منت از دل بصد جان دوست دارم 39شمارهٔ ۴۴۰: نه تنها من خراب و مست یارم 40شمارهٔ ۴۴۱: باده می نوشم و سودای تو در سر دار ...41شمارهٔ ۴۴۲: سرم سبزست و لب خندان و عیش جاودان ...42شمارهٔ ۴۴۳: عاشق یارم، بغیر یار ندارم 43شمارهٔ ۴۴۴: جگر گر مست و دل گر مست و آه آتشین ...44شمارهٔ ۴۴۵: از نایره شوقت در دل شرری دارم 45شمارهٔ ۴۴۶: در ملک وصال او ظل شجری دارم 46شمارهٔ ۴۴۷: چشم گریان و دل زار و نزاری دارم 47شمارهٔ ۴۴۸: عیسی بظهور آمد، من مرده چرا باشم؟48شمارهٔ ۴۴۹: خیالست این که: من بی یار باشم 49شمارهٔ ۴۵۰: ای دوای درد بیماران، سلام علیکم 50شمارهٔ ۴۵۱: بحمدالله من از دردی کشانم 51شمارهٔ ۴۵۲: فقر می گفت که: من خسرو جاویدانم 52شمارهٔ ۴۵۳: من بیچاره سودا زده سرگردانم 53شمارهٔ ۴۵۴: من ز سودای تو سرگشته و سرگردانم 54شمارهٔ ۴۵۵: مشرب عذب مرا هر نفس از خم قدیم 55شمارهٔ ۴۵۶: میان آتش سوزان علم فراخته ایم 56شمارهٔ ۴۵۷: ما در هوای عشق تو سرمست باده ایم 57شمارهٔ ۴۵۸: پهلوی خوان بسر کوی حبیب آمده ایم 58شمارهٔ ۴۵۹: گرنه آنست که جوینده یار آمده ایم؟59شمارهٔ ۴۶۰: مست بودیم بگلبانگ تو هشیار شدیم 60شمارهٔ ۴۶۱: اقبال عشق بود، که ما مقبل آمدیم 61شمارهٔ ۴۶۲: ما در جهان کون برای تو آمدیم 62شمارهٔ ۴۶۳: این عنایت ازلی بود که ره پرسیدیم 63شمارهٔ ۴۶۴: در مسجد و در کعبه و بت خانه دویدی ...64شمارهٔ ۴۶۵: ما در طلب دوست فراوان بدویدیم 65شمارهٔ ۴۶۶: در دور رخت یک دل هشیار ندیدیم 66شمارهٔ ۴۶۷: در کعبه و بت خانه بجز یار ندیدیم 67شمارهٔ ۴۶۸: هزاران بحر در دردانه دیدیم 68شمارهٔ ۴۶۹: جانا، بجز از تو کس نداریم 69شمارهٔ ۴۷۰: عمریست که سودای سر زلف تو داریم 70شمارهٔ ۴۷۱: غیر از تو کس دگر نداریم 71شمارهٔ ۴۷۲: ما در دل و جان آتش سودای تو داریم 72شمارهٔ ۴۷۳: ما عاشق و رند و پاکبازیم 73شمارهٔ ۴۷۴: ماییم که چون باده گل رنگ بجوشیم 74شمارهٔ ۴۷۵: با روی تو ز سبزه و گلزار فارغیم 75شمارهٔ ۴۷۶: گرچه در طور شریعت همه مأمورانیم 76شمارهٔ ۴۷۷: لب مگز، عشوه مده باز، که ما مستان ...77شمارهٔ ۴۷۸: ما و این عشق دل افروز، که جان در ...78شمارهٔ ۴۷۹: ما نه امروزست کز عشق و ولا دم می ...79شمارهٔ ۴۸۰: تو جان و دل مایی، من وصف تو چون گ ...80شمارهٔ ۴۸۱: چه گویم؟ ای مسلمانان، چه گویم؟81شمارهٔ ۴۸۲: ماه عیانست روی یار چه گویم؟82شمارهٔ ۴۸۳: عجب رعنا و زیبایی، چه گویم؟83شمارهٔ ۴۸۴: من معدن اسرارم، اما بنمی گویم 84شمارهٔ ۴۸۵: این سخن نیست باندازه که من میگویم 85شمارهٔ ۴۸۶: ما سوز عشق را بدو عالم نمیدهیم 86شمارهٔ ۴۸۷: ما عشق یار را بدو عالم نمیدهیم 87شمارهٔ ۴۸۸: بیا، بیا، که فقیریم و خاکسار تویی ...88شمارهٔ ۴۸۹: بر سر راهم بدید و گفت:«هی سن کیم ...89شمارهٔ ۴۹۰: بصلاح آمد از اوصاف خدای ذوالمن 90شمارهٔ ۴۹۱: بفضل و رحمت و توفیق ذوالمن 91شمارهٔ ۴۹۲: دوش آن مه دو هفته من با هزار فن 92شمارهٔ ۴۹۳: ساقی جان، لطف فرما کاسه دردی بمن 93شمارهٔ ۴۹۴: سامان عیش نیست درین دار پر فتن 94شمارهٔ ۴۹۵: طالبانی که اسیرند درین حبس بدن 95شمارهٔ ۴۹۶: من بجانان زنده ام، گر باز دانی ای ...96شمارهٔ ۴۹۷: یارم ز در در آمو، وشتن کنید وشتن 97شمارهٔ ۴۹۸: آن ماه مسافر سفری کرد ز کرمان 98شمارهٔ ۴۹۹: ای ساقی دل و جان، ای نور چشم اعیا ...99شمارهٔ ۵۰۰: ای عاشقان، ای عاشقان، هنگام آن شد ...100شمارهٔ ۵۰۱: این چنین مست و معربد بکجا؟ ای دل ...101شمارهٔ ۵۰۲: ای نور دل و دیده وای زبده اعیان 102شمارهٔ ۵۰۳: با هیچ رسید این صفت باده فروشان 103شمارهٔ ۵۰۴: بس عجب طرفه حدیثیست که: آن شاه جه ...104شمارهٔ ۵۰۵: بشنو ز عشق رمزی، حیران مباش، حیرا ...105شمارهٔ ۵۰۶: بقدر جام بود شور و حالت مستان 106شمارهٔ ۵۰۷: بیا، ای یار سودایی، بیا، ای جان س ...107شمارهٔ ۵۰۸: بیا، که عشق برافراخت سنجق سلطان 108شمارهٔ ۵۰۹: تربیت میکند مرا جانان 109شمارهٔ ۵۱۰: تن زنده بجان آمد و جان زنده بجانا ...110شمارهٔ ۵۱۱: جانم بلب رسید ز غم، ساقی، الامان 111شمارهٔ ۵۱۲: چندان که گفتم: خاطر مرنجان 112شمارهٔ ۵۱۳: حیات تن ز جان آمد، حیات جان ز جان ...113شمارهٔ ۵۱۴: خبری دهید جان را، که ز دوست چیست ...114شمارهٔ ۵۱۵: دل با تو نظر دارد، اما نظری پنهان 115شمارهٔ ۵۱۶: دوست در مجلسست و جان در جان 116شمارهٔ ۵۱۷: ز خوبان عربده خوش باشد، ای جان 117شمارهٔ ۵۱۸: ساقی چو تو باشی، همه جا باده پرست ...118شمارهٔ ۵۱۹: سرگشته ایم و حیران در کوی مهرورزا ...119شمارهٔ ۵۲۰: عشق و معشوق و عاشق حیران 120شمارهٔ ۵۲۱: «فوز النجات » می طلبی؟ جام می ستا ...121شمارهٔ ۵۲۲: «کن فکان » جان را خبر گوید ز «کان ...122شمارهٔ ۵۲۳: «کل یوم هو فی شان » چه نشانست و چ ...123شمارهٔ ۵۲۴: «کل یوم هو فی شان » ز چه کردند بی ...124شمارهٔ ۵۲۵: گر ره بتو هست، چیست فرمان؟125شمارهٔ ۵۲۶: گر شیر نه ای، بگذر ازین بیشه شیرا ...126شمارهٔ ۵۲۷: گفت حق: «کل من علیها فان »127شمارهٔ ۵۲۸: ما که مستان خرابیم درین دیر مغان 128شمارهٔ ۵۲۹: مقررست و معین بحجت و برهان 129شمارهٔ ۵۳۰: میان باطن جانی و جان تویی، ای جان 130شمارهٔ ۵۳۱: همه بودند که گفتند بپیدا و نهان 131شمارهٔ ۵۳۲: همه جا اوست شاه جاویدان 132شمارهٔ ۵۳۳: جگر پردرد و دل پر خونم، ای جان 133شمارهٔ ۵۳۴: یار همان، درد همان، دل همان 134شمارهٔ ۵۳۵: «حصل ما فی الصدور» لذت جان یافتن 135شمارهٔ ۵۳۶: در دل از شوق تو شوریست که نتوان گ ...136شمارهٔ ۵۳۷: چه باشد شیوه عاشق؟ بمعشوقان نظر ک ...137شمارهٔ ۵۳۸: مرا از زخم شمشیرت نمی شاید حذر کر ...138شمارهٔ ۵۳۹: خواهی بجهان شوری، بنیاد قیامت کن 139شمارهٔ ۵۴۰: نیم مستان ترا سرگشته چون پرگار کن 140شمارهٔ ۵۴۱: بیتی همی سرایم و زاریست کار من 141شمارهٔ ۵۴۲: ناوک غمزه می زند بر دل من نگار من 142شمارهٔ ۵۴۳: بسامان آمد احوال دل من 143شمارهٔ ۵۴۴: بسودایت سرشت آب و گل من 144شمارهٔ ۵۴۵: عید و بر قندان تویی، ای جان جان ج ...145شمارهٔ ۵۴۶: جگر گرمست و آهم سرد و دل خون 146شمارهٔ ۵۴۷: دل آشفته دارم، چشم پر خون 147شمارهٔ ۵۴۸: ما را هوای باده نابست در درون 148شمارهٔ ۵۴۹: از عیان گر واقفی، بگذر ز عین 149شمارهٔ ۵۵۰: الا! ای نفس، خودکامی و خودبین 150شمارهٔ ۵۵۱: ای یار، ندانم که چه رسمست و چه آی ...151شمارهٔ ۵۵۲: بجان آمد ز هجران جان مسکین 152شمارهٔ ۵۵۳: پیر مغان کجاست؟ که آن مرد دوربین 153شمارهٔ ۵۵۴: جعل را چند ازین تحسین و تمکین؟154شمارهٔ ۵۵۵: «حمدلله » گفت رب العالمین 155شمارهٔ ۵۵۶: گفت: نور آسمانست و زمین 156شمارهٔ ۵۵۷: ما داغ آرزوی تو داریم بر جبین 157شمارهٔ ۵۵۸: منت خدای را، که در اطوار ما و طین 158شمارهٔ ۵۵۹: هله! ای ساقی جانها، بده آن باده ر ...159شمارهٔ ۵۶۰: ای دل و جانت بهواها گرو 160شمارهٔ ۵۶۱: باده کهنه گیر و شیشه نو 161شمارهٔ ۵۶۲: ای ساقی جان بخش ما،یک لحظه ما را ...162شمارهٔ ۵۶۳: تو محیطی و دیگران همه جو 163شمارهٔ ۵۶۴: چه شنیدی که دل از دست بدادی،تو عم ...164شمارهٔ ۵۶۵: زان نکهت مشکین،که همی آید از آن س ...165شمارهٔ ۵۶۶: «ستر الله علینا» چه علالاست درین ...166شمارهٔ ۵۶۷: دل شوریده را تمنا تو 167شمارهٔ ۵۶۸: ای دل، اگر تو عاشقی، با عاشقان هم ...168شمارهٔ ۵۶۹: از لعل یار اگر شکری یافتی بگو 169شمارهٔ ۵۷۰: پیش ما قصه جام و جم و جمشید مگو 170شمارهٔ ۵۷۱: «الا یاایهاالساقی »، مرا جام مصفا ...171شمارهٔ ۵۷۲: «کان الله » گفت و «کان الله له »172شمارهٔ ۵۷۳: ای آفتاب روی ترا پرده دار ماه 173شمارهٔ ۵۷۴: بر بیدلان گذشت و نکرد اینطرف نگاه 174شمارهٔ ۵۷۵: پیش از بنای مدرسه و رسم خانقاه 175شمارهٔ ۵۷۶: «عز من قائل » چه گفت اله؟176شمارهٔ ۵۷۷: گم کرده ایم راه و ندانیم پیشگاه 177شمارهٔ ۵۷۸: مرا یاریست، اندر گاه و بیگاه 178شمارهٔ ۵۷۹: در میان همه خوبان بت ما از همه به 179شمارهٔ ۵۸۰: آتش عشق تو شوری در جهان انداخته 180شمارهٔ ۵۸۱: ای آتش سودای تو در کن فکان انداخت ...181شمارهٔ ۵۸۲: ای خیالت عقل کل را در گمان انداخت ...182شمارهٔ ۵۸۳: ای کمالت نعت عزت در جهان انداخته 183شمارهٔ ۵۸۴: روی مه را جلوه دادی، زلف میگون تا ...184شمارهٔ ۵۸۵: ای کوس کبریای تو در لامکان زده 185شمارهٔ ۵۸۶: هله!ای ساقی جانها، قدح باده بمن د ...186شمارهٔ ۵۸۷: ساقیا، عذر مگو، باده بسر مستان ده 187شمارهٔ ۵۸۸: گرم از طالع فرخ رخ جانان شود دیده 188شمارهٔ ۵۸۹: گر تو از مستان عشقی در وله 189شمارهٔ ۵۹۰: بجانان زنده ام، الحمدلله 190شمارهٔ ۵۹۱: از مسجد و می خانه وز کعبه و بت خا ...191شمارهٔ ۵۹۲: بیا، ای ماه کنعانی، بیا ای شاه فر ...192شمارهٔ ۵۹۳: پر گشت جهان از می گل رنگ مغانه 193شمارهٔ ۵۹۴: مرآت دل شکستی، ای گنج جاودانه 194شمارهٔ ۵۹۵: می کشد آن حبیب فرزانه 195شمارهٔ ۵۹۶: آیینه تیره شد، ز چه تیره است آینه ...196شمارهٔ ۵۹۷: تا گرد ماه سنبل مشکین نهاده ای 197شمارهٔ ۵۹۸: همه لذت، همه شهوت، همگی رد شده ای 198شمارهٔ ۵۹۹: این شناسی که: از آن شهر و دیار آم ...199شمارهٔ ۶۰۰: خطاب «لن ترانی » چیست؟ یعنی 200شمارهٔ ۶۰۱: «هدی للمتقین » گفتند: یعنی 201شمارهٔ ۶۰۲: هر لحظه مرا میرسد انوار تجلی 202شمارهٔ ۶۰۳: بجان تو، که خمارم بغایت، ای چلبی 203شمارهٔ ۶۰۴: دل ز من برداشت یار مهربان، واحسرت ...204شمارهٔ ۶۰۵: با یاد خدا باش، بهر جای که هستی 205شمارهٔ ۶۰۶: چو با تست مقصود، هرجا که هستی 206شمارهٔ ۶۰۷: چه ذوق نیستی یابی؟ که هستی 207شمارهٔ ۶۰۸: السلام علیک، یا سندی 208شمارهٔ ۶۰۹: ای دل عشاق را بروی تو شادی 209شمارهٔ ۶۱۰: دلم از غصه هجران تو دارد دردی 210شمارهٔ ۶۱۱: گر گلی از گلشن حسنش ببازار آمدی 211شمارهٔ ۶۱۲: گر نسیم رحمتی از کوی جانان آمدی 212شمارهٔ ۶۱۳: فرودی باشد و ننگ و جودی 213شمارهٔ ۶۱۴: گر جان بهوای تو گرفتار نبودی 214شمارهٔ ۶۱۵: جان نوروز و جان صد عیدی 215شمارهٔ ۶۱۶: ای آفتاب روی ترا ماه مشتری 216شمارهٔ ۶۱۷: ای عشق دل فروز، که شاه مظفری 217شمارهٔ ۶۱۸: وصال یار بصد جان بخر، اگر نخری 218شمارهٔ ۶۱۹: مرا از پرتو روی تو هر لمعه است دی ...219شمارهٔ ۶۲۰: ای دوست، بگو باری تا: عزم کجا دار ...220شمارهٔ ۶۲۱: روی دل را بسوی جان داری 221شمارهٔ ۶۲۲: حکایتی دو سه دارم، بشرط دستوری 222شمارهٔ ۶۲۳: ز حد گذشت حکایت ز قصه دوری 223شمارهٔ ۶۲۴: شب عیدست و ما عاشق، چه گویم قصه د ...224شمارهٔ ۶۲۵: من قبله بدل کردم، تا کی بود این ک ...225شمارهٔ ۶۲۶: میسرت نشود عاشقی و مستوری 226شمارهٔ ۶۲۷: نه مست جام خدایی، نه مرد مستوری 227شمارهٔ ۶۲۸: گر زانکه بگویند: گدایی و فقیری 228شمارهٔ ۶۲۹: اگر ز مصر جهانی و گر ز تبریزی 229شمارهٔ ۶۳۰: تو همچو عقل شریفی و همچو روح عزیز ...230شمارهٔ ۶۳۱: تا سر الهی ز ملاهی نشناسی 231شمارهٔ ۶۳۲: من عشقم و عشق من چه پرسی؟232شمارهٔ ۶۳۳: دلا، ز باده و خم خانه که میپرسی؟233شمارهٔ ۶۳۴: زمانی یار شو، گر یار باشی 234شمارهٔ ۶۳۵: چه غمست آخر از غم؟ چو تو در میانه ...235شمارهٔ ۶۳۶: امروز بجد دارم با تو سر دشنامی 236شمارهٔ ۶۳۷: ای قطب جامی، شاه انامی 237شمارهٔ ۶۳۸: ای ماه معربد، ز کجایی و چه نامی؟238شمارهٔ ۶۳۹: زنهار! درین کوی بغفلت نخرامی 239شمارهٔ ۶۴۰: گر شمس منیر آمدی، ار بدر تمامی 240شمارهٔ ۶۴۱: هله! ای جان گرامی، ز کجایی و چه ن ...241شمارهٔ ۶۴۲: پیش از بنای مدرسه و دیر ارمنی 242شمارهٔ ۶۴۳: سخنی می رود، ای دوست، مسلم سخنی 243شمارهٔ ۶۴۴: سؤال میکنم، ار هست رخصت سخنی 244شمارهٔ ۶۴۵: گر بر حدیث اهل دل انکار می کنی 245شمارهٔ ۶۴۶: ای آتش سودای تو در جان جهانی 246شمارهٔ ۶۴۷: ای خواجه، جمالست و جهانست و جوانی 247شمارهٔ ۶۴۸: با روی دل فروزت عیشیست جاودانی 248شمارهٔ ۶۴۹: بتو جان کجا برد پی؟ که تو شاه بی ...249شمارهٔ ۶۵۰: بدرویشی دلی گر بود و جانی 250شمارهٔ ۶۵۱: بیابان را بپیمودی، ولیکن بس ویاوا ...251شمارهٔ ۶۵۲: تا بکی شیوه تقلید و ره آسانی؟252شمارهٔ ۶۵۳: تو جام جمی، اما در جام نمیدانی 253شمارهٔ ۶۵۴: تو محبوب جانی و جان جهانی 254شمارهٔ ۶۵۵: تو مرهم دل ریشی و راحت جانی 255شمارهٔ ۶۵۶: جراحات دلم را تازه کرد آن یار روح ...256شمارهٔ ۶۵۷: جراحت دل من تازه کرد دلبر جانی 257شمارهٔ ۶۵۸: خوشدل شدم که دادم دل را بدلستانی 258شمارهٔ ۶۵۹: ز نور روی تو پیداست سر سبع مثانی 259شمارهٔ ۶۶۰: صلای کافری و غارت مسلمانی 260شمارهٔ ۶۶۱: فداک عقلی و روحی، که راحت جانی 261شمارهٔ ۶۶۲: هله ای دوست، چه گویم؟ که تو محبوب ...262شمارهٔ ۶۶۳: هله! ای ماه وفاپیشه، که محبوب جها ...263شمارهٔ ۶۶۴: هله! ای یار گرانمایه،سبک روح جهان ...264شمارهٔ ۶۶۵: روسیه را، گر ببینی، رد کنی 265شمارهٔ ۶۶۶: تراست ناز، که سلطان حسن و تمکینی 266شمارهٔ ۶۶۷: هله! ای عشق کهن سال، که هر روز نو ...267شمارهٔ ۶۶۸: یار میگوید ببانگ پهلوی :268شمارهٔ ۶۶۹: سخن در سر عاشق کمترک گوی 269شمارهٔ ۶۷۰: مسئله مشکل و آسان توی 270شمارهٔ ۶۷۱: در خاکدان مباش، که خوار جهان شوی 271شمارهٔ ۶۷۲: بسیار طالبی، که مگر ذو فنون شوی 272شمارهٔ ۶۷۳: اگر در طاعتی، گر در گناهی 273شمارهٔ ۶۷۴: تو شاه جهانی و ندانم که چه شاهی؟274شمارهٔ ۶۷۵: تو نور یقین آمدی و رهبر راهی 275شمارهٔ ۶۷۶: در وصف جمال تو توان گفت که: ماهی 276شمارهٔ ۶۷۷: درمانده ام از غم جدایی 277شمارهٔ ۶۷۸: دل ما بغمزه بردی، رخ مه نمی نمایی 278شمارهٔ ۶۷۹: زلف را شانه زن، که رعنایی 279شمارهٔ ۶۸۰: سؤالی دارم، ای جان، کز کجایی 280شمارهٔ ۶۸۱: غرق آن بحر محیطست دل شیدایی 281شمارهٔ ۶۸۲: چو زنان،مباش قانع،ز جهان برنگ و ب ...282شمارهٔ ۶۸۳: هله! عاشقان، که راهست بهو،زنید هو ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ