به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

قاسم انوار

قاسم انوارغزل هاشمارهٔ ۳۴۹: درد مرا نوبت درمان رسید

810عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

درد مرا نوبت درمان رسید
کار من از عشق بسامان رسید
شکر خدا راست که از لطف او
یوسف گم گشته بکنعان رسید
دیو از این عرصه کناری گرفت
کوکبه فر سلیمان رسید
این دل من در طلبش راست رفت
راست بسر چشمه حیوان رسید
درد سری داد فراق حبیب
عاقبة الامر بپایان رسید
بر دلم از غصه هجران او
محنت و اندوه فراوان رسید
قاسمی از غصه فرعون رست
شاد بمان، موسی و عمران رسید

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۳۴۸: خانه ما روضه شد،چون مقدم رضوان رس ...2شمارهٔ ۳۴۹: درد مرا نوبت درمان رسید 3شمارهٔ ۳۵۰: موسی بکوه طور بنور عیان رسید 4شمارهٔ ۳۵۱: دل ز داروخانه دردت دوا دارد امید 5شمارهٔ ۳۵۲: هر کرا جرعه می داد بسر گردانید 6شمارهٔ ۳۵۳: صفیر مرغ جان اسرار گوید 7شمارهٔ ۳۵۴: دلم از قصه هجران چه گوید؟8شمارهٔ ۳۵۵: در پس آیینه چیست باز نمایید 9شمارهٔ ۳۵۶: با ما سخن از خرقه و سجاده مگویید 10شمارهٔ ۳۵۷: از باده گلگون قدری هست بگویید 11شمارهٔ ۳۵۸: از پیر مغان گر خبری هست بگویید 12شمارهٔ ۳۵۹: در مجلس ما جز سخن یار مگویید 13شمارهٔ ۳۶۰: گدایی می کنم زان یار دلبر 14شمارهٔ ۳۶۱: هله! ای دوست بیا باده بخور، غصه م ...15شمارهٔ ۳۶۲: اول ثبوت عرش، پس آنگه جلوس یار 16شمارهٔ ۳۶۳: ای جان جهان، ساقی جان، رطل گران د ...17شمارهٔ ۳۶۴: بیا، بیا، که غریبیم و عاشقیم و نز ...18شمارهٔ ۳۶۵: جام جمست این دل بیچاره، گوش دار 19شمارهٔ ۳۶۶: در داستان عشق تفصی نمود یار 20شمارهٔ ۳۶۷: درد سری میدهد زحمت رنج خمار 21شمارهٔ ۳۶۸: رو خرقه گرو کن، دل و دلدار بدست آ ...22شمارهٔ ۳۶۹: ساقیا، مست خرابیم، بما جامی آر 23شمارهٔ ۳۷۰: ساقی، بیار باده، که تلخست انتظار 24شمارهٔ ۳۷۱: ساقی، بیار باده گل رنگ خوشگوار 25شمارهٔ ۳۷۲: سینه مجروحست و عقل آشفته، خاطر بی ...26شمارهٔ ۳۷۳: عزت عشق بود غیرت یار 27شمارهٔ ۳۷۴: غلطی نیست در حساب و شمار 28شمارهٔ ۳۷۵: قصه ای نو رسید از اسرار:29شمارهٔ ۳۷۶: لاف عرفان می زند آن زاهد لاغر شکا ...30شمارهٔ ۳۷۷: ماییم و جام باده و سودای آن نگار 31شمارهٔ ۳۷۸: مشربم عذبست و مطرب عشق و ساقی یار ...32شمارهٔ ۳۷۹: مشکین کلاله را چو برافکند آن نگار 33شمارهٔ ۳۸۰: منم و عشق سرکش عیار 34شمارهٔ ۳۸۱: هر که هشیار درین دیر مغانش مگذار 35شمارهٔ ۳۸۲: اگرچه خسرو عالم شوی و گر فغفور 36شمارهٔ ۳۸۳: پیش ما قصه شوقست و شهودست و حضور 37شمارهٔ ۳۸۴: در کهن دیر زمان جمله فریبست و غرو ...38شمارهٔ ۳۸۵: کار بی همکار سخت و راه بی همراه د ...39شمارهٔ ۳۸۶: امکان صبر نیست، ز سر گیرم این نفی ...40شمارهٔ ۳۸۷: چو نازنین جهانی بحسن خویش بناز 41شمارهٔ ۳۸۸: ماییم و حضرت تو و صد سوز و صد نیا ...42شمارهٔ ۳۸۹: با زلف و رخت مست مدامیم شب و روز 43شمارهٔ ۳۹۰: فکر عقل از حد گذشت، ای عشق، آتش ب ...44شمارهٔ ۳۹۱: دلم در عشق ناپرواست امروز 45شمارهٔ ۳۹۲: از لب لعل توام کار بکامست امروز 46شمارهٔ ۳۹۳: سید سادات عالم غیر انسان نیست کس 47شمارهٔ ۳۹۴: ز چشم گوشه نشینان نشان سودا پرس 48شمارهٔ ۳۹۵: گر کسی مست و خرابست ز مستانش پرس 49شمارهٔ ۳۹۶: از ما حکایت می و پیر و مغانه پرس 50شمارهٔ ۳۹۷: دلی دارم ز سودایش پر آتش 51شمارهٔ ۳۹۸: تو شمع مجلسی در بزم جان باش 52شمارهٔ ۳۹۹: جان هوادار تو شد، فاش مکن اسرارش 53شمارهٔ ۴۰۰: خواجه مستست، ببین در سر و در دستا ...54شمارهٔ ۴۰۱: بر کنار طاس گردون زد هلال انگشت د ...55شمارهٔ ۴۰۲: بنده از دوست سئوالی بصفا کردم دوش 56شمارهٔ ۴۰۳: پهلوی خوانان غزل می خواند دوش 57شمارهٔ ۴۰۴: واردات عاشقان کز عشق می آید بگوش 58شمارهٔ ۴۰۵: باده ام صافست و مطرب صاف و ساقی ص ...59شمارهٔ ۴۰۶: بنادانان مگو سر حقایق 60شمارهٔ ۴۰۷: متمادی شدست یوم فراق 61شمارهٔ ۴۰۸: بآرزوی تو در خاک می روم، در خاک 62شمارهٔ ۴۰۹: چه بود قصه لیلی درین نشیمن خاک؟63شمارهٔ ۴۱۰: رندیم و عاشقیم و جهان سوز و جامه ...64شمارهٔ ۴۱۱: ای زلف و رخت میگون، ای دوست سلام ...65شمارهٔ ۴۱۲: نور ولایت تویی، شاه سلام علیک 66شمارهٔ ۴۱۳: در تو عجب مانده ام ای عشق شنگ 67شمارهٔ ۴۱۴: از شبستان ازل، تا بامداد آب و گل 68شمارهٔ ۴۱۵: بلبل آشفته حال، از سرمستی بنال 69شمارهٔ ۴۱۶: بیار، ساقی عشاق، جام مالامال 70شمارهٔ ۴۱۷: خاطرم آشفته و جان در ملال 71شمارهٔ ۴۱۸: ما گنج قدیمیم درین دیر کهن سال 72شمارهٔ ۴۱۹: مقررست و معین، برای اهل کمال 73شمارهٔ ۴۲۰: خدای را چو ندانی، چه فقه و چه معق ...74شمارهٔ ۴۲۱: این چه حدیثست که کرد آن صنم؟75شمارهٔ ۴۲۲: بهیچ یار و دیاری اگر چه دل ننهادم 76شمارهٔ ۴۲۳: خوش وقت من، که آینه کردار روشنم 77شمارهٔ ۴۲۴: سلطان دلنواز چو باز آمد از کرم 78شمارهٔ ۴۲۵: طلب گاری ز حد بگذشت و ما محروم و ...79شمارهٔ ۴۲۶: نی چو بنالید، بگفتا: نیم 80شمارهٔ ۴۲۷: از ما مپیچ رو، که غریبیم و تلخ کا ...81شمارهٔ ۴۲۸: یک جام بجانی دهد آن ساقی خودکام 82شمارهٔ ۴۲۹: بیا، که نوبت رندیست، عاشقم، مستم 83شمارهٔ ۴۳۰: دوش آن مه دو هفته دستم گرفت، دستم 84شمارهٔ ۴۳۱: سوی می خانه میکشی دستم 85شمارهٔ ۴۳۲: من از سودای جانان نیم مستم 86شمارهٔ ۴۳۳: اگر بر خاک کویت گرد گردم 87شمارهٔ ۴۳۴: سفر گزیدم و آهنگ آن جهان کردم 88شمارهٔ ۴۳۵: دوش بر اوج لا مکان خیمه اصطفا زدم 89شمارهٔ ۴۳۶: بدوستی، که ترا نیک دوست می دارم 90شمارهٔ ۴۳۷: دینار نمی خواهم، من عاشق دیدارم 91شمارهٔ ۴۳۸: گر بنالم من از این درد که در دل د ...92شمارهٔ ۴۳۹: منت از دل بصد جان دوست دارم 93شمارهٔ ۴۴۰: نه تنها من خراب و مست یارم 94شمارهٔ ۴۴۱: باده می نوشم و سودای تو در سر دار ...95شمارهٔ ۴۴۲: سرم سبزست و لب خندان و عیش جاودان ...96شمارهٔ ۴۴۳: عاشق یارم، بغیر یار ندارم 97شمارهٔ ۴۴۴: جگر گر مست و دل گر مست و آه آتشین ...98شمارهٔ ۴۴۵: از نایره شوقت در دل شرری دارم 99شمارهٔ ۴۴۶: در ملک وصال او ظل شجری دارم 100شمارهٔ ۴۴۷: چشم گریان و دل زار و نزاری دارم 101شمارهٔ ۴۴۸: عیسی بظهور آمد، من مرده چرا باشم؟102شمارهٔ ۴۴۹: خیالست این که: من بی یار باشم 103شمارهٔ ۴۵۰: ای دوای درد بیماران، سلام علیکم 104شمارهٔ ۴۵۱: بحمدالله من از دردی کشانم 105شمارهٔ ۴۵۲: فقر می گفت که: من خسرو جاویدانم 106شمارهٔ ۴۵۳: من بیچاره سودا زده سرگردانم 107شمارهٔ ۴۵۴: من ز سودای تو سرگشته و سرگردانم 108شمارهٔ ۴۵۵: مشرب عذب مرا هر نفس از خم قدیم 109شمارهٔ ۴۵۶: میان آتش سوزان علم فراخته ایم 110شمارهٔ ۴۵۷: ما در هوای عشق تو سرمست باده ایم 111شمارهٔ ۴۵۸: پهلوی خوان بسر کوی حبیب آمده ایم 112شمارهٔ ۴۵۹: گرنه آنست که جوینده یار آمده ایم؟113شمارهٔ ۴۶۰: مست بودیم بگلبانگ تو هشیار شدیم 114شمارهٔ ۴۶۱: اقبال عشق بود، که ما مقبل آمدیم 115شمارهٔ ۴۶۲: ما در جهان کون برای تو آمدیم 116شمارهٔ ۴۶۳: این عنایت ازلی بود که ره پرسیدیم 117شمارهٔ ۴۶۴: در مسجد و در کعبه و بت خانه دویدی ...118شمارهٔ ۴۶۵: ما در طلب دوست فراوان بدویدیم 119شمارهٔ ۴۶۶: در دور رخت یک دل هشیار ندیدیم 120شمارهٔ ۴۶۷: در کعبه و بت خانه بجز یار ندیدیم 121شمارهٔ ۴۶۸: هزاران بحر در دردانه دیدیم 122شمارهٔ ۴۶۹: جانا، بجز از تو کس نداریم 123شمارهٔ ۴۷۰: عمریست که سودای سر زلف تو داریم 124شمارهٔ ۴۷۱: غیر از تو کس دگر نداریم 125شمارهٔ ۴۷۲: ما در دل و جان آتش سودای تو داریم 126شمارهٔ ۴۷۳: ما عاشق و رند و پاکبازیم 127شمارهٔ ۴۷۴: ماییم که چون باده گل رنگ بجوشیم 128شمارهٔ ۴۷۵: با روی تو ز سبزه و گلزار فارغیم 129شمارهٔ ۴۷۶: گرچه در طور شریعت همه مأمورانیم 130شمارهٔ ۴۷۷: لب مگز، عشوه مده باز، که ما مستان ...131شمارهٔ ۴۷۸: ما و این عشق دل افروز، که جان در ...132شمارهٔ ۴۷۹: ما نه امروزست کز عشق و ولا دم می ...133شمارهٔ ۴۸۰: تو جان و دل مایی، من وصف تو چون گ ...134شمارهٔ ۴۸۱: چه گویم؟ ای مسلمانان، چه گویم؟135شمارهٔ ۴۸۲: ماه عیانست روی یار چه گویم؟136شمارهٔ ۴۸۳: عجب رعنا و زیبایی، چه گویم؟137شمارهٔ ۴۸۴: من معدن اسرارم، اما بنمی گویم 138شمارهٔ ۴۸۵: این سخن نیست باندازه که من میگویم 139شمارهٔ ۴۸۶: ما سوز عشق را بدو عالم نمیدهیم 140شمارهٔ ۴۸۷: ما عشق یار را بدو عالم نمیدهیم 141شمارهٔ ۴۸۸: بیا، بیا، که فقیریم و خاکسار تویی ...142شمارهٔ ۴۸۹: بر سر راهم بدید و گفت:«هی سن کیم ...143شمارهٔ ۴۹۰: بصلاح آمد از اوصاف خدای ذوالمن 144شمارهٔ ۴۹۱: بفضل و رحمت و توفیق ذوالمن 145شمارهٔ ۴۹۲: دوش آن مه دو هفته من با هزار فن 146شمارهٔ ۴۹۳: ساقی جان، لطف فرما کاسه دردی بمن 147شمارهٔ ۴۹۴: سامان عیش نیست درین دار پر فتن 148شمارهٔ ۴۹۵: طالبانی که اسیرند درین حبس بدن 149شمارهٔ ۴۹۶: من بجانان زنده ام، گر باز دانی ای ...150شمارهٔ ۴۹۷: یارم ز در در آمو، وشتن کنید وشتن 151شمارهٔ ۴۹۸: آن ماه مسافر سفری کرد ز کرمان 152شمارهٔ ۴۹۹: ای ساقی دل و جان، ای نور چشم اعیا ...153شمارهٔ ۵۰۰: ای عاشقان، ای عاشقان، هنگام آن شد ...154شمارهٔ ۵۰۱: این چنین مست و معربد بکجا؟ ای دل ...155شمارهٔ ۵۰۲: ای نور دل و دیده وای زبده اعیان 156شمارهٔ ۵۰۳: با هیچ رسید این صفت باده فروشان 157شمارهٔ ۵۰۴: بس عجب طرفه حدیثیست که: آن شاه جه ...158شمارهٔ ۵۰۵: بشنو ز عشق رمزی، حیران مباش، حیرا ...159شمارهٔ ۵۰۶: بقدر جام بود شور و حالت مستان 160شمارهٔ ۵۰۷: بیا، ای یار سودایی، بیا، ای جان س ...161شمارهٔ ۵۰۸: بیا، که عشق برافراخت سنجق سلطان 162شمارهٔ ۵۰۹: تربیت میکند مرا جانان 163شمارهٔ ۵۱۰: تن زنده بجان آمد و جان زنده بجانا ...164شمارهٔ ۵۱۱: جانم بلب رسید ز غم، ساقی، الامان 165شمارهٔ ۵۱۲: چندان که گفتم: خاطر مرنجان 166شمارهٔ ۵۱۳: حیات تن ز جان آمد، حیات جان ز جان ...167شمارهٔ ۵۱۴: خبری دهید جان را، که ز دوست چیست ...168شمارهٔ ۵۱۵: دل با تو نظر دارد، اما نظری پنهان 169شمارهٔ ۵۱۶: دوست در مجلسست و جان در جان 170شمارهٔ ۵۱۷: ز خوبان عربده خوش باشد، ای جان 171شمارهٔ ۵۱۸: ساقی چو تو باشی، همه جا باده پرست ...172شمارهٔ ۵۱۹: سرگشته ایم و حیران در کوی مهرورزا ...173شمارهٔ ۵۲۰: عشق و معشوق و عاشق حیران 174شمارهٔ ۵۲۱: «فوز النجات » می طلبی؟ جام می ستا ...175شمارهٔ ۵۲۲: «کن فکان » جان را خبر گوید ز «کان ...176شمارهٔ ۵۲۳: «کل یوم هو فی شان » چه نشانست و چ ...177شمارهٔ ۵۲۴: «کل یوم هو فی شان » ز چه کردند بی ...178شمارهٔ ۵۲۵: گر ره بتو هست، چیست فرمان؟179شمارهٔ ۵۲۶: گر شیر نه ای، بگذر ازین بیشه شیرا ...180شمارهٔ ۵۲۷: گفت حق: «کل من علیها فان »181شمارهٔ ۵۲۸: ما که مستان خرابیم درین دیر مغان 182شمارهٔ ۵۲۹: مقررست و معین بحجت و برهان 183شمارهٔ ۵۳۰: میان باطن جانی و جان تویی، ای جان 184شمارهٔ ۵۳۱: همه بودند که گفتند بپیدا و نهان 185شمارهٔ ۵۳۲: همه جا اوست شاه جاویدان 186شمارهٔ ۵۳۳: جگر پردرد و دل پر خونم، ای جان 187شمارهٔ ۵۳۴: یار همان، درد همان، دل همان 188شمارهٔ ۵۳۵: «حصل ما فی الصدور» لذت جان یافتن 189شمارهٔ ۵۳۶: در دل از شوق تو شوریست که نتوان گ ...190شمارهٔ ۵۳۷: چه باشد شیوه عاشق؟ بمعشوقان نظر ک ...191شمارهٔ ۵۳۸: مرا از زخم شمشیرت نمی شاید حذر کر ...192شمارهٔ ۵۳۹: خواهی بجهان شوری، بنیاد قیامت کن 193شمارهٔ ۵۴۰: نیم مستان ترا سرگشته چون پرگار کن 194شمارهٔ ۵۴۱: بیتی همی سرایم و زاریست کار من 195شمارهٔ ۵۴۲: ناوک غمزه می زند بر دل من نگار من 196شمارهٔ ۵۴۳: بسامان آمد احوال دل من 197شمارهٔ ۵۴۴: بسودایت سرشت آب و گل من 198شمارهٔ ۵۴۵: عید و بر قندان تویی، ای جان جان ج ...199شمارهٔ ۵۴۶: جگر گرمست و آهم سرد و دل خون 200شمارهٔ ۵۴۷: دل آشفته دارم، چشم پر خون 201شمارهٔ ۵۴۸: ما را هوای باده نابست در درون 202شمارهٔ ۵۴۹: از عیان گر واقفی، بگذر ز عین 203شمارهٔ ۵۵۰: الا! ای نفس، خودکامی و خودبین 204شمارهٔ ۵۵۱: ای یار، ندانم که چه رسمست و چه آی ...205شمارهٔ ۵۵۲: بجان آمد ز هجران جان مسکین 206شمارهٔ ۵۵۳: پیر مغان کجاست؟ که آن مرد دوربین 207شمارهٔ ۵۵۴: جعل را چند ازین تحسین و تمکین؟208شمارهٔ ۵۵۵: «حمدلله » گفت رب العالمین 209شمارهٔ ۵۵۶: گفت: نور آسمانست و زمین 210شمارهٔ ۵۵۷: ما داغ آرزوی تو داریم بر جبین 211شمارهٔ ۵۵۸: منت خدای را، که در اطوار ما و طین 212شمارهٔ ۵۵۹: هله! ای ساقی جانها، بده آن باده ر ...213شمارهٔ ۵۶۰: ای دل و جانت بهواها گرو 214شمارهٔ ۵۶۱: باده کهنه گیر و شیشه نو 215شمارهٔ ۵۶۲: ای ساقی جان بخش ما،یک لحظه ما را ...216شمارهٔ ۵۶۳: تو محیطی و دیگران همه جو 217شمارهٔ ۵۶۴: چه شنیدی که دل از دست بدادی،تو عم ...218شمارهٔ ۵۶۵: زان نکهت مشکین،که همی آید از آن س ...219شمارهٔ ۵۶۶: «ستر الله علینا» چه علالاست درین ...220شمارهٔ ۵۶۷: دل شوریده را تمنا تو 221شمارهٔ ۵۶۸: ای دل، اگر تو عاشقی، با عاشقان هم ...222شمارهٔ ۵۶۹: از لعل یار اگر شکری یافتی بگو 223شمارهٔ ۵۷۰: پیش ما قصه جام و جم و جمشید مگو 224شمارهٔ ۵۷۱: «الا یاایهاالساقی »، مرا جام مصفا ...225شمارهٔ ۵۷۲: «کان الله » گفت و «کان الله له »226شمارهٔ ۵۷۳: ای آفتاب روی ترا پرده دار ماه 227شمارهٔ ۵۷۴: بر بیدلان گذشت و نکرد اینطرف نگاه 228شمارهٔ ۵۷۵: پیش از بنای مدرسه و رسم خانقاه 229شمارهٔ ۵۷۶: «عز من قائل » چه گفت اله؟230شمارهٔ ۵۷۷: گم کرده ایم راه و ندانیم پیشگاه 231شمارهٔ ۵۷۸: مرا یاریست، اندر گاه و بیگاه 232شمارهٔ ۵۷۹: در میان همه خوبان بت ما از همه به 233شمارهٔ ۵۸۰: آتش عشق تو شوری در جهان انداخته 234شمارهٔ ۵۸۱: ای آتش سودای تو در کن فکان انداخت ...235شمارهٔ ۵۸۲: ای خیالت عقل کل را در گمان انداخت ...236شمارهٔ ۵۸۳: ای کمالت نعت عزت در جهان انداخته 237شمارهٔ ۵۸۴: روی مه را جلوه دادی، زلف میگون تا ...238شمارهٔ ۵۸۵: ای کوس کبریای تو در لامکان زده 239شمارهٔ ۵۸۶: هله!ای ساقی جانها، قدح باده بمن د ...240شمارهٔ ۵۸۷: ساقیا، عذر مگو، باده بسر مستان ده 241شمارهٔ ۵۸۸: گرم از طالع فرخ رخ جانان شود دیده 242شمارهٔ ۵۸۹: گر تو از مستان عشقی در وله 243شمارهٔ ۵۹۰: بجانان زنده ام، الحمدلله 244شمارهٔ ۵۹۱: از مسجد و می خانه وز کعبه و بت خا ...245شمارهٔ ۵۹۲: بیا، ای ماه کنعانی، بیا ای شاه فر ...246شمارهٔ ۵۹۳: پر گشت جهان از می گل رنگ مغانه 247شمارهٔ ۵۹۴: مرآت دل شکستی، ای گنج جاودانه 248شمارهٔ ۵۹۵: می کشد آن حبیب فرزانه 249شمارهٔ ۵۹۶: آیینه تیره شد، ز چه تیره است آینه ...250شمارهٔ ۵۹۷: تا گرد ماه سنبل مشکین نهاده ای 251شمارهٔ ۵۹۸: همه لذت، همه شهوت، همگی رد شده ای 252شمارهٔ ۵۹۹: این شناسی که: از آن شهر و دیار آم ...253شمارهٔ ۶۰۰: خطاب «لن ترانی » چیست؟ یعنی 254شمارهٔ ۶۰۱: «هدی للمتقین » گفتند: یعنی 255شمارهٔ ۶۰۲: هر لحظه مرا میرسد انوار تجلی 256شمارهٔ ۶۰۳: بجان تو، که خمارم بغایت، ای چلبی 257شمارهٔ ۶۰۴: دل ز من برداشت یار مهربان، واحسرت ...258شمارهٔ ۶۰۵: با یاد خدا باش، بهر جای که هستی 259شمارهٔ ۶۰۶: چو با تست مقصود، هرجا که هستی 260شمارهٔ ۶۰۷: چه ذوق نیستی یابی؟ که هستی 261شمارهٔ ۶۰۸: السلام علیک، یا سندی 262شمارهٔ ۶۰۹: ای دل عشاق را بروی تو شادی 263شمارهٔ ۶۱۰: دلم از غصه هجران تو دارد دردی 264شمارهٔ ۶۱۱: گر گلی از گلشن حسنش ببازار آمدی 265شمارهٔ ۶۱۲: گر نسیم رحمتی از کوی جانان آمدی 266شمارهٔ ۶۱۳: فرودی باشد و ننگ و جودی 267شمارهٔ ۶۱۴: گر جان بهوای تو گرفتار نبودی 268شمارهٔ ۶۱۵: جان نوروز و جان صد عیدی 269شمارهٔ ۶۱۶: ای آفتاب روی ترا ماه مشتری 270شمارهٔ ۶۱۷: ای عشق دل فروز، که شاه مظفری 271شمارهٔ ۶۱۸: وصال یار بصد جان بخر، اگر نخری 272شمارهٔ ۶۱۹: مرا از پرتو روی تو هر لمعه است دی ...273شمارهٔ ۶۲۰: ای دوست، بگو باری تا: عزم کجا دار ...274شمارهٔ ۶۲۱: روی دل را بسوی جان داری 275شمارهٔ ۶۲۲: حکایتی دو سه دارم، بشرط دستوری 276شمارهٔ ۶۲۳: ز حد گذشت حکایت ز قصه دوری 277شمارهٔ ۶۲۴: شب عیدست و ما عاشق، چه گویم قصه د ...278شمارهٔ ۶۲۵: من قبله بدل کردم، تا کی بود این ک ...279شمارهٔ ۶۲۶: میسرت نشود عاشقی و مستوری 280شمارهٔ ۶۲۷: نه مست جام خدایی، نه مرد مستوری 281شمارهٔ ۶۲۸: گر زانکه بگویند: گدایی و فقیری 282شمارهٔ ۶۲۹: اگر ز مصر جهانی و گر ز تبریزی 283شمارهٔ ۶۳۰: تو همچو عقل شریفی و همچو روح عزیز ...284شمارهٔ ۶۳۱: تا سر الهی ز ملاهی نشناسی 285شمارهٔ ۶۳۲: من عشقم و عشق من چه پرسی؟286شمارهٔ ۶۳۳: دلا، ز باده و خم خانه که میپرسی؟287شمارهٔ ۶۳۴: زمانی یار شو، گر یار باشی 288شمارهٔ ۶۳۵: چه غمست آخر از غم؟ چو تو در میانه ...289شمارهٔ ۶۳۶: امروز بجد دارم با تو سر دشنامی 290شمارهٔ ۶۳۷: ای قطب جامی، شاه انامی 291شمارهٔ ۶۳۸: ای ماه معربد، ز کجایی و چه نامی؟292شمارهٔ ۶۳۹: زنهار! درین کوی بغفلت نخرامی 293شمارهٔ ۶۴۰: گر شمس منیر آمدی، ار بدر تمامی 294شمارهٔ ۶۴۱: هله! ای جان گرامی، ز کجایی و چه ن ...295شمارهٔ ۶۴۲: پیش از بنای مدرسه و دیر ارمنی 296شمارهٔ ۶۴۳: سخنی می رود، ای دوست، مسلم سخنی 297شمارهٔ ۶۴۴: سؤال میکنم، ار هست رخصت سخنی 298شمارهٔ ۶۴۵: گر بر حدیث اهل دل انکار می کنی 299شمارهٔ ۶۴۶: ای آتش سودای تو در جان جهانی 300شمارهٔ ۶۴۷: ای خواجه، جمالست و جهانست و جوانی 301شمارهٔ ۶۴۸: با روی دل فروزت عیشیست جاودانی 302شمارهٔ ۶۴۹: بتو جان کجا برد پی؟ که تو شاه بی ...303شمارهٔ ۶۵۰: بدرویشی دلی گر بود و جانی 304شمارهٔ ۶۵۱: بیابان را بپیمودی، ولیکن بس ویاوا ...305شمارهٔ ۶۵۲: تا بکی شیوه تقلید و ره آسانی؟306شمارهٔ ۶۵۳: تو جام جمی، اما در جام نمیدانی 307شمارهٔ ۶۵۴: تو محبوب جانی و جان جهانی 308شمارهٔ ۶۵۵: تو مرهم دل ریشی و راحت جانی 309شمارهٔ ۶۵۶: جراحات دلم را تازه کرد آن یار روح ...310شمارهٔ ۶۵۷: جراحت دل من تازه کرد دلبر جانی 311شمارهٔ ۶۵۸: خوشدل شدم که دادم دل را بدلستانی 312شمارهٔ ۶۵۹: ز نور روی تو پیداست سر سبع مثانی 313شمارهٔ ۶۶۰: صلای کافری و غارت مسلمانی 314شمارهٔ ۶۶۱: فداک عقلی و روحی، که راحت جانی 315شمارهٔ ۶۶۲: هله ای دوست، چه گویم؟ که تو محبوب ...316شمارهٔ ۶۶۳: هله! ای ماه وفاپیشه، که محبوب جها ...317شمارهٔ ۶۶۴: هله! ای یار گرانمایه،سبک روح جهان ...318شمارهٔ ۶۶۵: روسیه را، گر ببینی، رد کنی 319شمارهٔ ۶۶۶: تراست ناز، که سلطان حسن و تمکینی 320شمارهٔ ۶۶۷: هله! ای عشق کهن سال، که هر روز نو ...321شمارهٔ ۶۶۸: یار میگوید ببانگ پهلوی :322شمارهٔ ۶۶۹: سخن در سر عاشق کمترک گوی 323شمارهٔ ۶۷۰: مسئله مشکل و آسان توی 324شمارهٔ ۶۷۱: در خاکدان مباش، که خوار جهان شوی 325شمارهٔ ۶۷۲: بسیار طالبی، که مگر ذو فنون شوی 326شمارهٔ ۶۷۳: اگر در طاعتی، گر در گناهی 327شمارهٔ ۶۷۴: تو شاه جهانی و ندانم که چه شاهی؟328شمارهٔ ۶۷۵: تو نور یقین آمدی و رهبر راهی 329شمارهٔ ۶۷۶: در وصف جمال تو توان گفت که: ماهی 330شمارهٔ ۶۷۷: درمانده ام از غم جدایی 331شمارهٔ ۶۷۸: دل ما بغمزه بردی، رخ مه نمی نمایی 332شمارهٔ ۶۷۹: زلف را شانه زن، که رعنایی 333شمارهٔ ۶۸۰: سؤالی دارم، ای جان، کز کجایی 334شمارهٔ ۶۸۱: غرق آن بحر محیطست دل شیدایی 335شمارهٔ ۶۸۲: چو زنان،مباش قانع،ز جهان برنگ و ب ...336شمارهٔ ۶۸۳: هله! عاشقان، که راهست بهو،زنید هو ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ