صاحب قلاده اهل نزاع و غلو بود
کارش نکو بود اگرش جست و جو بود
واعظ، مکن مبالغه، ترسم که زهد ما
در راه عشق شیوه سنگ و سبو بود
آبم ز سر گذشت و دمی دست و پا زدم
ناچار هر که غرقه شود چاره جو بود
از وصل دور ماند و از یار بی نصیب
هر جان که در متابعت آرزو بود
گه بت شود تمام و گهی بت شکن شود
اول همو بدست و بآخر همو بود
گر کنج صومعه است و گر دیر سومنات
هر جا که هست روی دلم سوی او بود
قاسم صفات حسن تو گوید بصد زبان
هر جا سخن ز وجه نکو شد نکو بود