به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

قاسم انوار

قاسم انوارغزل هاشمارهٔ ۳۳۶: تعینات جهان در میان بیم و امید

760عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

تعینات جهان در میان بیم و امید
ز آسمان بزمین وز ذره تا خورشید
همه بر غبت خود در جهان کون فساد
کمال خود طلبد از خدای خود جاوید
کمال خاک نبات وکمال او حیوان
کمال حیوان انسان،که اوست اصل نوید
کمال انسان باشد بلوغ حضرت حق
که اوست اصل مرادات و مخلص امید
بقول قاسمی ار باز دانی این معنی
گذشت قصر جلالت ز قیصر و جمشید

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۳۳۵: از افق مکرمت صبح سعادت دمید 2شمارهٔ ۳۳۶: تعینات جهان در میان بیم و امید 3شمارهٔ ۳۳۷: دل ما باده طلب کرد و شرابش برسید 4شمارهٔ ۳۳۸: صبح ازل ز مشرق انوار بردمید 5شمارهٔ ۳۳۹: منم و چشم رمد دیده و نور خورشید 6شمارهٔ ۳۴۰: نعم الفقیه، حال مدرس کجا رسید؟7شمارهٔ ۳۴۱: «یحبهم » ز چه رو گشت آن مراد مرید ...8شمارهٔ ۳۴۲: طریق توبه و تقوی شکستم تا چه پیش ...9شمارهٔ ۳۴۳: بانگ مستان خرابات فنا می آید 10شمارهٔ ۳۴۴: بوی سنبل ز دم باد صبا می آید 11شمارهٔ ۳۴۵: بوی عشق از نفس باد صبا می آید 12شمارهٔ ۳۴۶: از خم صفا جام می ناب بیارید 13شمارهٔ ۳۴۷: از خم صفا باده چون قند بیارید 14شمارهٔ ۳۴۸: خانه ما روضه شد،چون مقدم رضوان رس ...15شمارهٔ ۳۴۹: درد مرا نوبت درمان رسید 16شمارهٔ ۳۵۰: موسی بکوه طور بنور عیان رسید 17شمارهٔ ۳۵۱: دل ز داروخانه دردت دوا دارد امید 18شمارهٔ ۳۵۲: هر کرا جرعه می داد بسر گردانید 19شمارهٔ ۳۵۳: صفیر مرغ جان اسرار گوید 20شمارهٔ ۳۵۴: دلم از قصه هجران چه گوید؟21شمارهٔ ۳۵۵: در پس آیینه چیست باز نمایید 22شمارهٔ ۳۵۶: با ما سخن از خرقه و سجاده مگویید 23شمارهٔ ۳۵۷: از باده گلگون قدری هست بگویید 24شمارهٔ ۳۵۸: از پیر مغان گر خبری هست بگویید 25شمارهٔ ۳۵۹: در مجلس ما جز سخن یار مگویید 26شمارهٔ ۳۶۰: گدایی می کنم زان یار دلبر 27شمارهٔ ۳۶۱: هله! ای دوست بیا باده بخور، غصه م ...28شمارهٔ ۳۶۲: اول ثبوت عرش، پس آنگه جلوس یار 29شمارهٔ ۳۶۳: ای جان جهان، ساقی جان، رطل گران د ...30شمارهٔ ۳۶۴: بیا، بیا، که غریبیم و عاشقیم و نز ...31شمارهٔ ۳۶۵: جام جمست این دل بیچاره، گوش دار 32شمارهٔ ۳۶۶: در داستان عشق تفصی نمود یار 33شمارهٔ ۳۶۷: درد سری میدهد زحمت رنج خمار 34شمارهٔ ۳۶۸: رو خرقه گرو کن، دل و دلدار بدست آ ...35شمارهٔ ۳۶۹: ساقیا، مست خرابیم، بما جامی آر 36شمارهٔ ۳۷۰: ساقی، بیار باده، که تلخست انتظار 37شمارهٔ ۳۷۱: ساقی، بیار باده گل رنگ خوشگوار 38شمارهٔ ۳۷۲: سینه مجروحست و عقل آشفته، خاطر بی ...39شمارهٔ ۳۷۳: عزت عشق بود غیرت یار 40شمارهٔ ۳۷۴: غلطی نیست در حساب و شمار 41شمارهٔ ۳۷۵: قصه ای نو رسید از اسرار:42شمارهٔ ۳۷۶: لاف عرفان می زند آن زاهد لاغر شکا ...43شمارهٔ ۳۷۷: ماییم و جام باده و سودای آن نگار 44شمارهٔ ۳۷۸: مشربم عذبست و مطرب عشق و ساقی یار ...45شمارهٔ ۳۷۹: مشکین کلاله را چو برافکند آن نگار 46شمارهٔ ۳۸۰: منم و عشق سرکش عیار 47شمارهٔ ۳۸۱: هر که هشیار درین دیر مغانش مگذار 48شمارهٔ ۳۸۲: اگرچه خسرو عالم شوی و گر فغفور 49شمارهٔ ۳۸۳: پیش ما قصه شوقست و شهودست و حضور 50شمارهٔ ۳۸۴: در کهن دیر زمان جمله فریبست و غرو ...51شمارهٔ ۳۸۵: کار بی همکار سخت و راه بی همراه د ...52شمارهٔ ۳۸۶: امکان صبر نیست، ز سر گیرم این نفی ...53شمارهٔ ۳۸۷: چو نازنین جهانی بحسن خویش بناز 54شمارهٔ ۳۸۸: ماییم و حضرت تو و صد سوز و صد نیا ...55شمارهٔ ۳۸۹: با زلف و رخت مست مدامیم شب و روز 56شمارهٔ ۳۹۰: فکر عقل از حد گذشت، ای عشق، آتش ب ...57شمارهٔ ۳۹۱: دلم در عشق ناپرواست امروز 58شمارهٔ ۳۹۲: از لب لعل توام کار بکامست امروز 59شمارهٔ ۳۹۳: سید سادات عالم غیر انسان نیست کس 60شمارهٔ ۳۹۴: ز چشم گوشه نشینان نشان سودا پرس 61شمارهٔ ۳۹۵: گر کسی مست و خرابست ز مستانش پرس 62شمارهٔ ۳۹۶: از ما حکایت می و پیر و مغانه پرس 63شمارهٔ ۳۹۷: دلی دارم ز سودایش پر آتش 64شمارهٔ ۳۹۸: تو شمع مجلسی در بزم جان باش 65شمارهٔ ۳۹۹: جان هوادار تو شد، فاش مکن اسرارش 66شمارهٔ ۴۰۰: خواجه مستست، ببین در سر و در دستا ...67شمارهٔ ۴۰۱: بر کنار طاس گردون زد هلال انگشت د ...68شمارهٔ ۴۰۲: بنده از دوست سئوالی بصفا کردم دوش 69شمارهٔ ۴۰۳: پهلوی خوانان غزل می خواند دوش 70شمارهٔ ۴۰۴: واردات عاشقان کز عشق می آید بگوش 71شمارهٔ ۴۰۵: باده ام صافست و مطرب صاف و ساقی ص ...72شمارهٔ ۴۰۶: بنادانان مگو سر حقایق 73شمارهٔ ۴۰۷: متمادی شدست یوم فراق 74شمارهٔ ۴۰۸: بآرزوی تو در خاک می روم، در خاک 75شمارهٔ ۴۰۹: چه بود قصه لیلی درین نشیمن خاک؟76شمارهٔ ۴۱۰: رندیم و عاشقیم و جهان سوز و جامه ...77شمارهٔ ۴۱۱: ای زلف و رخت میگون، ای دوست سلام ...78شمارهٔ ۴۱۲: نور ولایت تویی، شاه سلام علیک 79شمارهٔ ۴۱۳: در تو عجب مانده ام ای عشق شنگ 80شمارهٔ ۴۱۴: از شبستان ازل، تا بامداد آب و گل 81شمارهٔ ۴۱۵: بلبل آشفته حال، از سرمستی بنال 82شمارهٔ ۴۱۶: بیار، ساقی عشاق، جام مالامال 83شمارهٔ ۴۱۷: خاطرم آشفته و جان در ملال 84شمارهٔ ۴۱۸: ما گنج قدیمیم درین دیر کهن سال 85شمارهٔ ۴۱۹: مقررست و معین، برای اهل کمال 86شمارهٔ ۴۲۰: خدای را چو ندانی، چه فقه و چه معق ...87شمارهٔ ۴۲۱: این چه حدیثست که کرد آن صنم؟88شمارهٔ ۴۲۲: بهیچ یار و دیاری اگر چه دل ننهادم 89شمارهٔ ۴۲۳: خوش وقت من، که آینه کردار روشنم 90شمارهٔ ۴۲۴: سلطان دلنواز چو باز آمد از کرم 91شمارهٔ ۴۲۵: طلب گاری ز حد بگذشت و ما محروم و ...92شمارهٔ ۴۲۶: نی چو بنالید، بگفتا: نیم 93شمارهٔ ۴۲۷: از ما مپیچ رو، که غریبیم و تلخ کا ...94شمارهٔ ۴۲۸: یک جام بجانی دهد آن ساقی خودکام 95شمارهٔ ۴۲۹: بیا، که نوبت رندیست، عاشقم، مستم 96شمارهٔ ۴۳۰: دوش آن مه دو هفته دستم گرفت، دستم 97شمارهٔ ۴۳۱: سوی می خانه میکشی دستم 98شمارهٔ ۴۳۲: من از سودای جانان نیم مستم 99شمارهٔ ۴۳۳: اگر بر خاک کویت گرد گردم 100شمارهٔ ۴۳۴: سفر گزیدم و آهنگ آن جهان کردم 101شمارهٔ ۴۳۵: دوش بر اوج لا مکان خیمه اصطفا زدم 102شمارهٔ ۴۳۶: بدوستی، که ترا نیک دوست می دارم 103شمارهٔ ۴۳۷: دینار نمی خواهم، من عاشق دیدارم 104شمارهٔ ۴۳۸: گر بنالم من از این درد که در دل د ...105شمارهٔ ۴۳۹: منت از دل بصد جان دوست دارم 106شمارهٔ ۴۴۰: نه تنها من خراب و مست یارم 107شمارهٔ ۴۴۱: باده می نوشم و سودای تو در سر دار ...108شمارهٔ ۴۴۲: سرم سبزست و لب خندان و عیش جاودان ...109شمارهٔ ۴۴۳: عاشق یارم، بغیر یار ندارم 110شمارهٔ ۴۴۴: جگر گر مست و دل گر مست و آه آتشین ...111شمارهٔ ۴۴۵: از نایره شوقت در دل شرری دارم 112شمارهٔ ۴۴۶: در ملک وصال او ظل شجری دارم 113شمارهٔ ۴۴۷: چشم گریان و دل زار و نزاری دارم 114شمارهٔ ۴۴۸: عیسی بظهور آمد، من مرده چرا باشم؟115شمارهٔ ۴۴۹: خیالست این که: من بی یار باشم 116شمارهٔ ۴۵۰: ای دوای درد بیماران، سلام علیکم 117شمارهٔ ۴۵۱: بحمدالله من از دردی کشانم 118شمارهٔ ۴۵۲: فقر می گفت که: من خسرو جاویدانم 119شمارهٔ ۴۵۳: من بیچاره سودا زده سرگردانم 120شمارهٔ ۴۵۴: من ز سودای تو سرگشته و سرگردانم 121شمارهٔ ۴۵۵: مشرب عذب مرا هر نفس از خم قدیم 122شمارهٔ ۴۵۶: میان آتش سوزان علم فراخته ایم 123شمارهٔ ۴۵۷: ما در هوای عشق تو سرمست باده ایم 124شمارهٔ ۴۵۸: پهلوی خوان بسر کوی حبیب آمده ایم 125شمارهٔ ۴۵۹: گرنه آنست که جوینده یار آمده ایم؟126شمارهٔ ۴۶۰: مست بودیم بگلبانگ تو هشیار شدیم 127شمارهٔ ۴۶۱: اقبال عشق بود، که ما مقبل آمدیم 128شمارهٔ ۴۶۲: ما در جهان کون برای تو آمدیم 129شمارهٔ ۴۶۳: این عنایت ازلی بود که ره پرسیدیم 130شمارهٔ ۴۶۴: در مسجد و در کعبه و بت خانه دویدی ...131شمارهٔ ۴۶۵: ما در طلب دوست فراوان بدویدیم 132شمارهٔ ۴۶۶: در دور رخت یک دل هشیار ندیدیم 133شمارهٔ ۴۶۷: در کعبه و بت خانه بجز یار ندیدیم 134شمارهٔ ۴۶۸: هزاران بحر در دردانه دیدیم 135شمارهٔ ۴۶۹: جانا، بجز از تو کس نداریم 136شمارهٔ ۴۷۰: عمریست که سودای سر زلف تو داریم 137شمارهٔ ۴۷۱: غیر از تو کس دگر نداریم 138شمارهٔ ۴۷۲: ما در دل و جان آتش سودای تو داریم 139شمارهٔ ۴۷۳: ما عاشق و رند و پاکبازیم 140شمارهٔ ۴۷۴: ماییم که چون باده گل رنگ بجوشیم 141شمارهٔ ۴۷۵: با روی تو ز سبزه و گلزار فارغیم 142شمارهٔ ۴۷۶: گرچه در طور شریعت همه مأمورانیم 143شمارهٔ ۴۷۷: لب مگز، عشوه مده باز، که ما مستان ...144شمارهٔ ۴۷۸: ما و این عشق دل افروز، که جان در ...145شمارهٔ ۴۷۹: ما نه امروزست کز عشق و ولا دم می ...146شمارهٔ ۴۸۰: تو جان و دل مایی، من وصف تو چون گ ...147شمارهٔ ۴۸۱: چه گویم؟ ای مسلمانان، چه گویم؟148شمارهٔ ۴۸۲: ماه عیانست روی یار چه گویم؟149شمارهٔ ۴۸۳: عجب رعنا و زیبایی، چه گویم؟150شمارهٔ ۴۸۴: من معدن اسرارم، اما بنمی گویم 151شمارهٔ ۴۸۵: این سخن نیست باندازه که من میگویم 152شمارهٔ ۴۸۶: ما سوز عشق را بدو عالم نمیدهیم 153شمارهٔ ۴۸۷: ما عشق یار را بدو عالم نمیدهیم 154شمارهٔ ۴۸۸: بیا، بیا، که فقیریم و خاکسار تویی ...155شمارهٔ ۴۸۹: بر سر راهم بدید و گفت:«هی سن کیم ...156شمارهٔ ۴۹۰: بصلاح آمد از اوصاف خدای ذوالمن 157شمارهٔ ۴۹۱: بفضل و رحمت و توفیق ذوالمن 158شمارهٔ ۴۹۲: دوش آن مه دو هفته من با هزار فن 159شمارهٔ ۴۹۳: ساقی جان، لطف فرما کاسه دردی بمن 160شمارهٔ ۴۹۴: سامان عیش نیست درین دار پر فتن 161شمارهٔ ۴۹۵: طالبانی که اسیرند درین حبس بدن 162شمارهٔ ۴۹۶: من بجانان زنده ام، گر باز دانی ای ...163شمارهٔ ۴۹۷: یارم ز در در آمو، وشتن کنید وشتن 164شمارهٔ ۴۹۸: آن ماه مسافر سفری کرد ز کرمان 165شمارهٔ ۴۹۹: ای ساقی دل و جان، ای نور چشم اعیا ...166شمارهٔ ۵۰۰: ای عاشقان، ای عاشقان، هنگام آن شد ...167شمارهٔ ۵۰۱: این چنین مست و معربد بکجا؟ ای دل ...168شمارهٔ ۵۰۲: ای نور دل و دیده وای زبده اعیان 169شمارهٔ ۵۰۳: با هیچ رسید این صفت باده فروشان 170شمارهٔ ۵۰۴: بس عجب طرفه حدیثیست که: آن شاه جه ...171شمارهٔ ۵۰۵: بشنو ز عشق رمزی، حیران مباش، حیرا ...172شمارهٔ ۵۰۶: بقدر جام بود شور و حالت مستان 173شمارهٔ ۵۰۷: بیا، ای یار سودایی، بیا، ای جان س ...174شمارهٔ ۵۰۸: بیا، که عشق برافراخت سنجق سلطان 175شمارهٔ ۵۰۹: تربیت میکند مرا جانان 176شمارهٔ ۵۱۰: تن زنده بجان آمد و جان زنده بجانا ...177شمارهٔ ۵۱۱: جانم بلب رسید ز غم، ساقی، الامان 178شمارهٔ ۵۱۲: چندان که گفتم: خاطر مرنجان 179شمارهٔ ۵۱۳: حیات تن ز جان آمد، حیات جان ز جان ...180شمارهٔ ۵۱۴: خبری دهید جان را، که ز دوست چیست ...181شمارهٔ ۵۱۵: دل با تو نظر دارد، اما نظری پنهان 182شمارهٔ ۵۱۶: دوست در مجلسست و جان در جان 183شمارهٔ ۵۱۷: ز خوبان عربده خوش باشد، ای جان 184شمارهٔ ۵۱۸: ساقی چو تو باشی، همه جا باده پرست ...185شمارهٔ ۵۱۹: سرگشته ایم و حیران در کوی مهرورزا ...186شمارهٔ ۵۲۰: عشق و معشوق و عاشق حیران 187شمارهٔ ۵۲۱: «فوز النجات » می طلبی؟ جام می ستا ...188شمارهٔ ۵۲۲: «کن فکان » جان را خبر گوید ز «کان ...189شمارهٔ ۵۲۳: «کل یوم هو فی شان » چه نشانست و چ ...190شمارهٔ ۵۲۴: «کل یوم هو فی شان » ز چه کردند بی ...191شمارهٔ ۵۲۵: گر ره بتو هست، چیست فرمان؟192شمارهٔ ۵۲۶: گر شیر نه ای، بگذر ازین بیشه شیرا ...193شمارهٔ ۵۲۷: گفت حق: «کل من علیها فان »194شمارهٔ ۵۲۸: ما که مستان خرابیم درین دیر مغان 195شمارهٔ ۵۲۹: مقررست و معین بحجت و برهان 196شمارهٔ ۵۳۰: میان باطن جانی و جان تویی، ای جان 197شمارهٔ ۵۳۱: همه بودند که گفتند بپیدا و نهان 198شمارهٔ ۵۳۲: همه جا اوست شاه جاویدان 199شمارهٔ ۵۳۳: جگر پردرد و دل پر خونم، ای جان 200شمارهٔ ۵۳۴: یار همان، درد همان، دل همان 201شمارهٔ ۵۳۵: «حصل ما فی الصدور» لذت جان یافتن 202شمارهٔ ۵۳۶: در دل از شوق تو شوریست که نتوان گ ...203شمارهٔ ۵۳۷: چه باشد شیوه عاشق؟ بمعشوقان نظر ک ...204شمارهٔ ۵۳۸: مرا از زخم شمشیرت نمی شاید حذر کر ...205شمارهٔ ۵۳۹: خواهی بجهان شوری، بنیاد قیامت کن 206شمارهٔ ۵۴۰: نیم مستان ترا سرگشته چون پرگار کن 207شمارهٔ ۵۴۱: بیتی همی سرایم و زاریست کار من 208شمارهٔ ۵۴۲: ناوک غمزه می زند بر دل من نگار من 209شمارهٔ ۵۴۳: بسامان آمد احوال دل من 210شمارهٔ ۵۴۴: بسودایت سرشت آب و گل من 211شمارهٔ ۵۴۵: عید و بر قندان تویی، ای جان جان ج ...212شمارهٔ ۵۴۶: جگر گرمست و آهم سرد و دل خون 213شمارهٔ ۵۴۷: دل آشفته دارم، چشم پر خون 214شمارهٔ ۵۴۸: ما را هوای باده نابست در درون 215شمارهٔ ۵۴۹: از عیان گر واقفی، بگذر ز عین 216شمارهٔ ۵۵۰: الا! ای نفس، خودکامی و خودبین 217شمارهٔ ۵۵۱: ای یار، ندانم که چه رسمست و چه آی ...218شمارهٔ ۵۵۲: بجان آمد ز هجران جان مسکین 219شمارهٔ ۵۵۳: پیر مغان کجاست؟ که آن مرد دوربین 220شمارهٔ ۵۵۴: جعل را چند ازین تحسین و تمکین؟221شمارهٔ ۵۵۵: «حمدلله » گفت رب العالمین 222شمارهٔ ۵۵۶: گفت: نور آسمانست و زمین 223شمارهٔ ۵۵۷: ما داغ آرزوی تو داریم بر جبین 224شمارهٔ ۵۵۸: منت خدای را، که در اطوار ما و طین 225شمارهٔ ۵۵۹: هله! ای ساقی جانها، بده آن باده ر ...226شمارهٔ ۵۶۰: ای دل و جانت بهواها گرو 227شمارهٔ ۵۶۱: باده کهنه گیر و شیشه نو 228شمارهٔ ۵۶۲: ای ساقی جان بخش ما،یک لحظه ما را ...229شمارهٔ ۵۶۳: تو محیطی و دیگران همه جو 230شمارهٔ ۵۶۴: چه شنیدی که دل از دست بدادی،تو عم ...231شمارهٔ ۵۶۵: زان نکهت مشکین،که همی آید از آن س ...232شمارهٔ ۵۶۶: «ستر الله علینا» چه علالاست درین ...233شمارهٔ ۵۶۷: دل شوریده را تمنا تو 234شمارهٔ ۵۶۸: ای دل، اگر تو عاشقی، با عاشقان هم ...235شمارهٔ ۵۶۹: از لعل یار اگر شکری یافتی بگو 236شمارهٔ ۵۷۰: پیش ما قصه جام و جم و جمشید مگو 237شمارهٔ ۵۷۱: «الا یاایهاالساقی »، مرا جام مصفا ...238شمارهٔ ۵۷۲: «کان الله » گفت و «کان الله له »239شمارهٔ ۵۷۳: ای آفتاب روی ترا پرده دار ماه 240شمارهٔ ۵۷۴: بر بیدلان گذشت و نکرد اینطرف نگاه 241شمارهٔ ۵۷۵: پیش از بنای مدرسه و رسم خانقاه 242شمارهٔ ۵۷۶: «عز من قائل » چه گفت اله؟243شمارهٔ ۵۷۷: گم کرده ایم راه و ندانیم پیشگاه 244شمارهٔ ۵۷۸: مرا یاریست، اندر گاه و بیگاه 245شمارهٔ ۵۷۹: در میان همه خوبان بت ما از همه به 246شمارهٔ ۵۸۰: آتش عشق تو شوری در جهان انداخته 247شمارهٔ ۵۸۱: ای آتش سودای تو در کن فکان انداخت ...248شمارهٔ ۵۸۲: ای خیالت عقل کل را در گمان انداخت ...249شمارهٔ ۵۸۳: ای کمالت نعت عزت در جهان انداخته 250شمارهٔ ۵۸۴: روی مه را جلوه دادی، زلف میگون تا ...251شمارهٔ ۵۸۵: ای کوس کبریای تو در لامکان زده 252شمارهٔ ۵۸۶: هله!ای ساقی جانها، قدح باده بمن د ...253شمارهٔ ۵۸۷: ساقیا، عذر مگو، باده بسر مستان ده 254شمارهٔ ۵۸۸: گرم از طالع فرخ رخ جانان شود دیده 255شمارهٔ ۵۸۹: گر تو از مستان عشقی در وله 256شمارهٔ ۵۹۰: بجانان زنده ام، الحمدلله 257شمارهٔ ۵۹۱: از مسجد و می خانه وز کعبه و بت خا ...258شمارهٔ ۵۹۲: بیا، ای ماه کنعانی، بیا ای شاه فر ...259شمارهٔ ۵۹۳: پر گشت جهان از می گل رنگ مغانه 260شمارهٔ ۵۹۴: مرآت دل شکستی، ای گنج جاودانه 261شمارهٔ ۵۹۵: می کشد آن حبیب فرزانه 262شمارهٔ ۵۹۶: آیینه تیره شد، ز چه تیره است آینه ...263شمارهٔ ۵۹۷: تا گرد ماه سنبل مشکین نهاده ای 264شمارهٔ ۵۹۸: همه لذت، همه شهوت، همگی رد شده ای 265شمارهٔ ۵۹۹: این شناسی که: از آن شهر و دیار آم ...266شمارهٔ ۶۰۰: خطاب «لن ترانی » چیست؟ یعنی 267شمارهٔ ۶۰۱: «هدی للمتقین » گفتند: یعنی 268شمارهٔ ۶۰۲: هر لحظه مرا میرسد انوار تجلی 269شمارهٔ ۶۰۳: بجان تو، که خمارم بغایت، ای چلبی 270شمارهٔ ۶۰۴: دل ز من برداشت یار مهربان، واحسرت ...271شمارهٔ ۶۰۵: با یاد خدا باش، بهر جای که هستی 272شمارهٔ ۶۰۶: چو با تست مقصود، هرجا که هستی 273شمارهٔ ۶۰۷: چه ذوق نیستی یابی؟ که هستی 274شمارهٔ ۶۰۸: السلام علیک، یا سندی 275شمارهٔ ۶۰۹: ای دل عشاق را بروی تو شادی 276شمارهٔ ۶۱۰: دلم از غصه هجران تو دارد دردی 277شمارهٔ ۶۱۱: گر گلی از گلشن حسنش ببازار آمدی 278شمارهٔ ۶۱۲: گر نسیم رحمتی از کوی جانان آمدی 279شمارهٔ ۶۱۳: فرودی باشد و ننگ و جودی 280شمارهٔ ۶۱۴: گر جان بهوای تو گرفتار نبودی 281شمارهٔ ۶۱۵: جان نوروز و جان صد عیدی 282شمارهٔ ۶۱۶: ای آفتاب روی ترا ماه مشتری 283شمارهٔ ۶۱۷: ای عشق دل فروز، که شاه مظفری 284شمارهٔ ۶۱۸: وصال یار بصد جان بخر، اگر نخری 285شمارهٔ ۶۱۹: مرا از پرتو روی تو هر لمعه است دی ...286شمارهٔ ۶۲۰: ای دوست، بگو باری تا: عزم کجا دار ...287شمارهٔ ۶۲۱: روی دل را بسوی جان داری 288شمارهٔ ۶۲۲: حکایتی دو سه دارم، بشرط دستوری 289شمارهٔ ۶۲۳: ز حد گذشت حکایت ز قصه دوری 290شمارهٔ ۶۲۴: شب عیدست و ما عاشق، چه گویم قصه د ...291شمارهٔ ۶۲۵: من قبله بدل کردم، تا کی بود این ک ...292شمارهٔ ۶۲۶: میسرت نشود عاشقی و مستوری 293شمارهٔ ۶۲۷: نه مست جام خدایی، نه مرد مستوری 294شمارهٔ ۶۲۸: گر زانکه بگویند: گدایی و فقیری 295شمارهٔ ۶۲۹: اگر ز مصر جهانی و گر ز تبریزی 296شمارهٔ ۶۳۰: تو همچو عقل شریفی و همچو روح عزیز ...297شمارهٔ ۶۳۱: تا سر الهی ز ملاهی نشناسی 298شمارهٔ ۶۳۲: من عشقم و عشق من چه پرسی؟299شمارهٔ ۶۳۳: دلا، ز باده و خم خانه که میپرسی؟300شمارهٔ ۶۳۴: زمانی یار شو، گر یار باشی 301شمارهٔ ۶۳۵: چه غمست آخر از غم؟ چو تو در میانه ...302شمارهٔ ۶۳۶: امروز بجد دارم با تو سر دشنامی 303شمارهٔ ۶۳۷: ای قطب جامی، شاه انامی 304شمارهٔ ۶۳۸: ای ماه معربد، ز کجایی و چه نامی؟305شمارهٔ ۶۳۹: زنهار! درین کوی بغفلت نخرامی 306شمارهٔ ۶۴۰: گر شمس منیر آمدی، ار بدر تمامی 307شمارهٔ ۶۴۱: هله! ای جان گرامی، ز کجایی و چه ن ...308شمارهٔ ۶۴۲: پیش از بنای مدرسه و دیر ارمنی 309شمارهٔ ۶۴۳: سخنی می رود، ای دوست، مسلم سخنی 310شمارهٔ ۶۴۴: سؤال میکنم، ار هست رخصت سخنی 311شمارهٔ ۶۴۵: گر بر حدیث اهل دل انکار می کنی 312شمارهٔ ۶۴۶: ای آتش سودای تو در جان جهانی 313شمارهٔ ۶۴۷: ای خواجه، جمالست و جهانست و جوانی 314شمارهٔ ۶۴۸: با روی دل فروزت عیشیست جاودانی 315شمارهٔ ۶۴۹: بتو جان کجا برد پی؟ که تو شاه بی ...316شمارهٔ ۶۵۰: بدرویشی دلی گر بود و جانی 317شمارهٔ ۶۵۱: بیابان را بپیمودی، ولیکن بس ویاوا ...318شمارهٔ ۶۵۲: تا بکی شیوه تقلید و ره آسانی؟319شمارهٔ ۶۵۳: تو جام جمی، اما در جام نمیدانی 320شمارهٔ ۶۵۴: تو محبوب جانی و جان جهانی 321شمارهٔ ۶۵۵: تو مرهم دل ریشی و راحت جانی 322شمارهٔ ۶۵۶: جراحات دلم را تازه کرد آن یار روح ...323شمارهٔ ۶۵۷: جراحت دل من تازه کرد دلبر جانی 324شمارهٔ ۶۵۸: خوشدل شدم که دادم دل را بدلستانی 325شمارهٔ ۶۵۹: ز نور روی تو پیداست سر سبع مثانی 326شمارهٔ ۶۶۰: صلای کافری و غارت مسلمانی 327شمارهٔ ۶۶۱: فداک عقلی و روحی، که راحت جانی 328شمارهٔ ۶۶۲: هله ای دوست، چه گویم؟ که تو محبوب ...329شمارهٔ ۶۶۳: هله! ای ماه وفاپیشه، که محبوب جها ...330شمارهٔ ۶۶۴: هله! ای یار گرانمایه،سبک روح جهان ...331شمارهٔ ۶۶۵: روسیه را، گر ببینی، رد کنی 332شمارهٔ ۶۶۶: تراست ناز، که سلطان حسن و تمکینی 333شمارهٔ ۶۶۷: هله! ای عشق کهن سال، که هر روز نو ...334شمارهٔ ۶۶۸: یار میگوید ببانگ پهلوی :335شمارهٔ ۶۶۹: سخن در سر عاشق کمترک گوی 336شمارهٔ ۶۷۰: مسئله مشکل و آسان توی 337شمارهٔ ۶۷۱: در خاکدان مباش، که خوار جهان شوی 338شمارهٔ ۶۷۲: بسیار طالبی، که مگر ذو فنون شوی 339شمارهٔ ۶۷۳: اگر در طاعتی، گر در گناهی 340شمارهٔ ۶۷۴: تو شاه جهانی و ندانم که چه شاهی؟341شمارهٔ ۶۷۵: تو نور یقین آمدی و رهبر راهی 342شمارهٔ ۶۷۶: در وصف جمال تو توان گفت که: ماهی 343شمارهٔ ۶۷۷: درمانده ام از غم جدایی 344شمارهٔ ۶۷۸: دل ما بغمزه بردی، رخ مه نمی نمایی 345شمارهٔ ۶۷۹: زلف را شانه زن، که رعنایی 346شمارهٔ ۶۸۰: سؤالی دارم، ای جان، کز کجایی 347شمارهٔ ۶۸۱: غرق آن بحر محیطست دل شیدایی 348شمارهٔ ۶۸۲: چو زنان،مباش قانع،ز جهان برنگ و ب ...349شمارهٔ ۶۸۳: هله! عاشقان، که راهست بهو،زنید هو ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ