به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

قاسم انوار

قاسم انوارغزل هاشمارهٔ ۳۲۰: فتنه در خواب قیامت خفته بود

950عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

فتنه در خواب قیامت خفته بود
چشم بیدار تو خوابش در ربود
تا چو گل از پرده بیرون آمدی
در گلستان عام شد بانگ سرود
بر سر بازار جان مست آمدی
مست حیرت ماند جانها در شهود
آب رحمت ریختی در جام ما
تابهر جانب برآمد بانگ رود
آفتاب عالم آرا جلوه کرد
منبسط شد در جهان ظل ودود
شور و غوغا عام شد در کاینات
تا نقاب از چهره معنی گشود
گر خطایی رفت بازآ از کرم
قاسمی باز آمدست از هرچه بود

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۳۱۹: «علم القرآن » ز «الرحمن » چه بود؟2شمارهٔ ۳۲۰: فتنه در خواب قیامت خفته بود 3شمارهٔ ۳۲۱: فرو ریختی باز در جام جود 4شمارهٔ ۳۲۲: کسی که شیوه حکمت گرفت گوی ربود 5شمارهٔ ۳۲۳: «یحبه و یحبونم » چنین فرمود:6شمارهٔ ۳۲۴: این عشق و مودت اثر لطف خدا بود 7شمارهٔ ۳۲۵: گیسوی تو هر چند کمندی زبلا بود 8شمارهٔ ۳۲۶: روی زیبای تو چون شمع صفا خواهد بو ...9شمارهٔ ۳۲۷: مقام ما بسر کوی یار خواهد بود 10شمارهٔ ۳۲۸: تا جهاندار، جهاندار جهان خواهد بو ...11شمارهٔ ۳۲۹: هرکجا می گذرد دوست، فغان خواهد بو ...12شمارهٔ ۳۳۰: بعد ازین دلبر ما عربده جو خواهد ب ...13شمارهٔ ۳۳۱: گر با تو دمی محرم اسرار توان بود 14شمارهٔ ۳۳۲: صاحب قلاده اهل نزاع و غلو بود 15شمارهٔ ۳۳۳: چون حسن دلاویز تو در جلوه گری بود 16شمارهٔ ۳۳۴: گاهی درون پرده عزت نهان شود 17شمارهٔ ۳۳۵: از افق مکرمت صبح سعادت دمید 18شمارهٔ ۳۳۶: تعینات جهان در میان بیم و امید 19شمارهٔ ۳۳۷: دل ما باده طلب کرد و شرابش برسید 20شمارهٔ ۳۳۸: صبح ازل ز مشرق انوار بردمید 21شمارهٔ ۳۳۹: منم و چشم رمد دیده و نور خورشید 22شمارهٔ ۳۴۰: نعم الفقیه، حال مدرس کجا رسید؟23شمارهٔ ۳۴۱: «یحبهم » ز چه رو گشت آن مراد مرید ...24شمارهٔ ۳۴۲: طریق توبه و تقوی شکستم تا چه پیش ...25شمارهٔ ۳۴۳: بانگ مستان خرابات فنا می آید 26شمارهٔ ۳۴۴: بوی سنبل ز دم باد صبا می آید 27شمارهٔ ۳۴۵: بوی عشق از نفس باد صبا می آید 28شمارهٔ ۳۴۶: از خم صفا جام می ناب بیارید 29شمارهٔ ۳۴۷: از خم صفا باده چون قند بیارید 30شمارهٔ ۳۴۸: خانه ما روضه شد،چون مقدم رضوان رس ...31شمارهٔ ۳۴۹: درد مرا نوبت درمان رسید 32شمارهٔ ۳۵۰: موسی بکوه طور بنور عیان رسید 33شمارهٔ ۳۵۱: دل ز داروخانه دردت دوا دارد امید 34شمارهٔ ۳۵۲: هر کرا جرعه می داد بسر گردانید 35شمارهٔ ۳۵۳: صفیر مرغ جان اسرار گوید 36شمارهٔ ۳۵۴: دلم از قصه هجران چه گوید؟37شمارهٔ ۳۵۵: در پس آیینه چیست باز نمایید 38شمارهٔ ۳۵۶: با ما سخن از خرقه و سجاده مگویید 39شمارهٔ ۳۵۷: از باده گلگون قدری هست بگویید 40شمارهٔ ۳۵۸: از پیر مغان گر خبری هست بگویید 41شمارهٔ ۳۵۹: در مجلس ما جز سخن یار مگویید 42شمارهٔ ۳۶۰: گدایی می کنم زان یار دلبر 43شمارهٔ ۳۶۱: هله! ای دوست بیا باده بخور، غصه م ...44شمارهٔ ۳۶۲: اول ثبوت عرش، پس آنگه جلوس یار 45شمارهٔ ۳۶۳: ای جان جهان، ساقی جان، رطل گران د ...46شمارهٔ ۳۶۴: بیا، بیا، که غریبیم و عاشقیم و نز ...47شمارهٔ ۳۶۵: جام جمست این دل بیچاره، گوش دار 48شمارهٔ ۳۶۶: در داستان عشق تفصی نمود یار 49شمارهٔ ۳۶۷: درد سری میدهد زحمت رنج خمار 50شمارهٔ ۳۶۸: رو خرقه گرو کن، دل و دلدار بدست آ ...51شمارهٔ ۳۶۹: ساقیا، مست خرابیم، بما جامی آر 52شمارهٔ ۳۷۰: ساقی، بیار باده، که تلخست انتظار 53شمارهٔ ۳۷۱: ساقی، بیار باده گل رنگ خوشگوار 54شمارهٔ ۳۷۲: سینه مجروحست و عقل آشفته، خاطر بی ...55شمارهٔ ۳۷۳: عزت عشق بود غیرت یار 56شمارهٔ ۳۷۴: غلطی نیست در حساب و شمار 57شمارهٔ ۳۷۵: قصه ای نو رسید از اسرار:58شمارهٔ ۳۷۶: لاف عرفان می زند آن زاهد لاغر شکا ...59شمارهٔ ۳۷۷: ماییم و جام باده و سودای آن نگار 60شمارهٔ ۳۷۸: مشربم عذبست و مطرب عشق و ساقی یار ...61شمارهٔ ۳۷۹: مشکین کلاله را چو برافکند آن نگار 62شمارهٔ ۳۸۰: منم و عشق سرکش عیار 63شمارهٔ ۳۸۱: هر که هشیار درین دیر مغانش مگذار 64شمارهٔ ۳۸۲: اگرچه خسرو عالم شوی و گر فغفور 65شمارهٔ ۳۸۳: پیش ما قصه شوقست و شهودست و حضور 66شمارهٔ ۳۸۴: در کهن دیر زمان جمله فریبست و غرو ...67شمارهٔ ۳۸۵: کار بی همکار سخت و راه بی همراه د ...68شمارهٔ ۳۸۶: امکان صبر نیست، ز سر گیرم این نفی ...69شمارهٔ ۳۸۷: چو نازنین جهانی بحسن خویش بناز 70شمارهٔ ۳۸۸: ماییم و حضرت تو و صد سوز و صد نیا ...71شمارهٔ ۳۸۹: با زلف و رخت مست مدامیم شب و روز 72شمارهٔ ۳۹۰: فکر عقل از حد گذشت، ای عشق، آتش ب ...73شمارهٔ ۳۹۱: دلم در عشق ناپرواست امروز 74شمارهٔ ۳۹۲: از لب لعل توام کار بکامست امروز 75شمارهٔ ۳۹۳: سید سادات عالم غیر انسان نیست کس 76شمارهٔ ۳۹۴: ز چشم گوشه نشینان نشان سودا پرس 77شمارهٔ ۳۹۵: گر کسی مست و خرابست ز مستانش پرس 78شمارهٔ ۳۹۶: از ما حکایت می و پیر و مغانه پرس 79شمارهٔ ۳۹۷: دلی دارم ز سودایش پر آتش 80شمارهٔ ۳۹۸: تو شمع مجلسی در بزم جان باش 81شمارهٔ ۳۹۹: جان هوادار تو شد، فاش مکن اسرارش 82شمارهٔ ۴۰۰: خواجه مستست، ببین در سر و در دستا ...83شمارهٔ ۴۰۱: بر کنار طاس گردون زد هلال انگشت د ...84شمارهٔ ۴۰۲: بنده از دوست سئوالی بصفا کردم دوش 85شمارهٔ ۴۰۳: پهلوی خوانان غزل می خواند دوش 86شمارهٔ ۴۰۴: واردات عاشقان کز عشق می آید بگوش 87شمارهٔ ۴۰۵: باده ام صافست و مطرب صاف و ساقی ص ...88شمارهٔ ۴۰۶: بنادانان مگو سر حقایق 89شمارهٔ ۴۰۷: متمادی شدست یوم فراق 90شمارهٔ ۴۰۸: بآرزوی تو در خاک می روم، در خاک 91شمارهٔ ۴۰۹: چه بود قصه لیلی درین نشیمن خاک؟92شمارهٔ ۴۱۰: رندیم و عاشقیم و جهان سوز و جامه ...93شمارهٔ ۴۱۱: ای زلف و رخت میگون، ای دوست سلام ...94شمارهٔ ۴۱۲: نور ولایت تویی، شاه سلام علیک 95شمارهٔ ۴۱۳: در تو عجب مانده ام ای عشق شنگ 96شمارهٔ ۴۱۴: از شبستان ازل، تا بامداد آب و گل 97شمارهٔ ۴۱۵: بلبل آشفته حال، از سرمستی بنال 98شمارهٔ ۴۱۶: بیار، ساقی عشاق، جام مالامال 99شمارهٔ ۴۱۷: خاطرم آشفته و جان در ملال 100شمارهٔ ۴۱۸: ما گنج قدیمیم درین دیر کهن سال 101شمارهٔ ۴۱۹: مقررست و معین، برای اهل کمال 102شمارهٔ ۴۲۰: خدای را چو ندانی، چه فقه و چه معق ...103شمارهٔ ۴۲۱: این چه حدیثست که کرد آن صنم؟104شمارهٔ ۴۲۲: بهیچ یار و دیاری اگر چه دل ننهادم 105شمارهٔ ۴۲۳: خوش وقت من، که آینه کردار روشنم 106شمارهٔ ۴۲۴: سلطان دلنواز چو باز آمد از کرم 107شمارهٔ ۴۲۵: طلب گاری ز حد بگذشت و ما محروم و ...108شمارهٔ ۴۲۶: نی چو بنالید، بگفتا: نیم 109شمارهٔ ۴۲۷: از ما مپیچ رو، که غریبیم و تلخ کا ...110شمارهٔ ۴۲۸: یک جام بجانی دهد آن ساقی خودکام 111شمارهٔ ۴۲۹: بیا، که نوبت رندیست، عاشقم، مستم 112شمارهٔ ۴۳۰: دوش آن مه دو هفته دستم گرفت، دستم 113شمارهٔ ۴۳۱: سوی می خانه میکشی دستم 114شمارهٔ ۴۳۲: من از سودای جانان نیم مستم 115شمارهٔ ۴۳۳: اگر بر خاک کویت گرد گردم 116شمارهٔ ۴۳۴: سفر گزیدم و آهنگ آن جهان کردم 117شمارهٔ ۴۳۵: دوش بر اوج لا مکان خیمه اصطفا زدم 118شمارهٔ ۴۳۶: بدوستی، که ترا نیک دوست می دارم 119شمارهٔ ۴۳۷: دینار نمی خواهم، من عاشق دیدارم 120شمارهٔ ۴۳۸: گر بنالم من از این درد که در دل د ...121شمارهٔ ۴۳۹: منت از دل بصد جان دوست دارم 122شمارهٔ ۴۴۰: نه تنها من خراب و مست یارم 123شمارهٔ ۴۴۱: باده می نوشم و سودای تو در سر دار ...124شمارهٔ ۴۴۲: سرم سبزست و لب خندان و عیش جاودان ...125شمارهٔ ۴۴۳: عاشق یارم، بغیر یار ندارم 126شمارهٔ ۴۴۴: جگر گر مست و دل گر مست و آه آتشین ...127شمارهٔ ۴۴۵: از نایره شوقت در دل شرری دارم 128شمارهٔ ۴۴۶: در ملک وصال او ظل شجری دارم 129شمارهٔ ۴۴۷: چشم گریان و دل زار و نزاری دارم 130شمارهٔ ۴۴۸: عیسی بظهور آمد، من مرده چرا باشم؟131شمارهٔ ۴۴۹: خیالست این که: من بی یار باشم 132شمارهٔ ۴۵۰: ای دوای درد بیماران، سلام علیکم 133شمارهٔ ۴۵۱: بحمدالله من از دردی کشانم 134شمارهٔ ۴۵۲: فقر می گفت که: من خسرو جاویدانم 135شمارهٔ ۴۵۳: من بیچاره سودا زده سرگردانم 136شمارهٔ ۴۵۴: من ز سودای تو سرگشته و سرگردانم 137شمارهٔ ۴۵۵: مشرب عذب مرا هر نفس از خم قدیم 138شمارهٔ ۴۵۶: میان آتش سوزان علم فراخته ایم 139شمارهٔ ۴۵۷: ما در هوای عشق تو سرمست باده ایم 140شمارهٔ ۴۵۸: پهلوی خوان بسر کوی حبیب آمده ایم 141شمارهٔ ۴۵۹: گرنه آنست که جوینده یار آمده ایم؟142شمارهٔ ۴۶۰: مست بودیم بگلبانگ تو هشیار شدیم 143شمارهٔ ۴۶۱: اقبال عشق بود، که ما مقبل آمدیم 144شمارهٔ ۴۶۲: ما در جهان کون برای تو آمدیم 145شمارهٔ ۴۶۳: این عنایت ازلی بود که ره پرسیدیم 146شمارهٔ ۴۶۴: در مسجد و در کعبه و بت خانه دویدی ...147شمارهٔ ۴۶۵: ما در طلب دوست فراوان بدویدیم 148شمارهٔ ۴۶۶: در دور رخت یک دل هشیار ندیدیم 149شمارهٔ ۴۶۷: در کعبه و بت خانه بجز یار ندیدیم 150شمارهٔ ۴۶۸: هزاران بحر در دردانه دیدیم 151شمارهٔ ۴۶۹: جانا، بجز از تو کس نداریم 152شمارهٔ ۴۷۰: عمریست که سودای سر زلف تو داریم 153شمارهٔ ۴۷۱: غیر از تو کس دگر نداریم 154شمارهٔ ۴۷۲: ما در دل و جان آتش سودای تو داریم 155شمارهٔ ۴۷۳: ما عاشق و رند و پاکبازیم 156شمارهٔ ۴۷۴: ماییم که چون باده گل رنگ بجوشیم 157شمارهٔ ۴۷۵: با روی تو ز سبزه و گلزار فارغیم 158شمارهٔ ۴۷۶: گرچه در طور شریعت همه مأمورانیم 159شمارهٔ ۴۷۷: لب مگز، عشوه مده باز، که ما مستان ...160شمارهٔ ۴۷۸: ما و این عشق دل افروز، که جان در ...161شمارهٔ ۴۷۹: ما نه امروزست کز عشق و ولا دم می ...162شمارهٔ ۴۸۰: تو جان و دل مایی، من وصف تو چون گ ...163شمارهٔ ۴۸۱: چه گویم؟ ای مسلمانان، چه گویم؟164شمارهٔ ۴۸۲: ماه عیانست روی یار چه گویم؟165شمارهٔ ۴۸۳: عجب رعنا و زیبایی، چه گویم؟166شمارهٔ ۴۸۴: من معدن اسرارم، اما بنمی گویم 167شمارهٔ ۴۸۵: این سخن نیست باندازه که من میگویم 168شمارهٔ ۴۸۶: ما سوز عشق را بدو عالم نمیدهیم 169شمارهٔ ۴۸۷: ما عشق یار را بدو عالم نمیدهیم 170شمارهٔ ۴۸۸: بیا، بیا، که فقیریم و خاکسار تویی ...171شمارهٔ ۴۸۹: بر سر راهم بدید و گفت:«هی سن کیم ...172شمارهٔ ۴۹۰: بصلاح آمد از اوصاف خدای ذوالمن 173شمارهٔ ۴۹۱: بفضل و رحمت و توفیق ذوالمن 174شمارهٔ ۴۹۲: دوش آن مه دو هفته من با هزار فن 175شمارهٔ ۴۹۳: ساقی جان، لطف فرما کاسه دردی بمن 176شمارهٔ ۴۹۴: سامان عیش نیست درین دار پر فتن 177شمارهٔ ۴۹۵: طالبانی که اسیرند درین حبس بدن 178شمارهٔ ۴۹۶: من بجانان زنده ام، گر باز دانی ای ...179شمارهٔ ۴۹۷: یارم ز در در آمو، وشتن کنید وشتن 180شمارهٔ ۴۹۸: آن ماه مسافر سفری کرد ز کرمان 181شمارهٔ ۴۹۹: ای ساقی دل و جان، ای نور چشم اعیا ...182شمارهٔ ۵۰۰: ای عاشقان، ای عاشقان، هنگام آن شد ...183شمارهٔ ۵۰۱: این چنین مست و معربد بکجا؟ ای دل ...184شمارهٔ ۵۰۲: ای نور دل و دیده وای زبده اعیان 185شمارهٔ ۵۰۳: با هیچ رسید این صفت باده فروشان 186شمارهٔ ۵۰۴: بس عجب طرفه حدیثیست که: آن شاه جه ...187شمارهٔ ۵۰۵: بشنو ز عشق رمزی، حیران مباش، حیرا ...188شمارهٔ ۵۰۶: بقدر جام بود شور و حالت مستان 189شمارهٔ ۵۰۷: بیا، ای یار سودایی، بیا، ای جان س ...190شمارهٔ ۵۰۸: بیا، که عشق برافراخت سنجق سلطان 191شمارهٔ ۵۰۹: تربیت میکند مرا جانان 192شمارهٔ ۵۱۰: تن زنده بجان آمد و جان زنده بجانا ...193شمارهٔ ۵۱۱: جانم بلب رسید ز غم، ساقی، الامان 194شمارهٔ ۵۱۲: چندان که گفتم: خاطر مرنجان 195شمارهٔ ۵۱۳: حیات تن ز جان آمد، حیات جان ز جان ...196شمارهٔ ۵۱۴: خبری دهید جان را، که ز دوست چیست ...197شمارهٔ ۵۱۵: دل با تو نظر دارد، اما نظری پنهان 198شمارهٔ ۵۱۶: دوست در مجلسست و جان در جان 199شمارهٔ ۵۱۷: ز خوبان عربده خوش باشد، ای جان 200شمارهٔ ۵۱۸: ساقی چو تو باشی، همه جا باده پرست ...201شمارهٔ ۵۱۹: سرگشته ایم و حیران در کوی مهرورزا ...202شمارهٔ ۵۲۰: عشق و معشوق و عاشق حیران 203شمارهٔ ۵۲۱: «فوز النجات » می طلبی؟ جام می ستا ...204شمارهٔ ۵۲۲: «کن فکان » جان را خبر گوید ز «کان ...205شمارهٔ ۵۲۳: «کل یوم هو فی شان » چه نشانست و چ ...206شمارهٔ ۵۲۴: «کل یوم هو فی شان » ز چه کردند بی ...207شمارهٔ ۵۲۵: گر ره بتو هست، چیست فرمان؟208شمارهٔ ۵۲۶: گر شیر نه ای، بگذر ازین بیشه شیرا ...209شمارهٔ ۵۲۷: گفت حق: «کل من علیها فان »210شمارهٔ ۵۲۸: ما که مستان خرابیم درین دیر مغان 211شمارهٔ ۵۲۹: مقررست و معین بحجت و برهان 212شمارهٔ ۵۳۰: میان باطن جانی و جان تویی، ای جان 213شمارهٔ ۵۳۱: همه بودند که گفتند بپیدا و نهان 214شمارهٔ ۵۳۲: همه جا اوست شاه جاویدان 215شمارهٔ ۵۳۳: جگر پردرد و دل پر خونم، ای جان 216شمارهٔ ۵۳۴: یار همان، درد همان، دل همان 217شمارهٔ ۵۳۵: «حصل ما فی الصدور» لذت جان یافتن 218شمارهٔ ۵۳۶: در دل از شوق تو شوریست که نتوان گ ...219شمارهٔ ۵۳۷: چه باشد شیوه عاشق؟ بمعشوقان نظر ک ...220شمارهٔ ۵۳۸: مرا از زخم شمشیرت نمی شاید حذر کر ...221شمارهٔ ۵۳۹: خواهی بجهان شوری، بنیاد قیامت کن 222شمارهٔ ۵۴۰: نیم مستان ترا سرگشته چون پرگار کن 223شمارهٔ ۵۴۱: بیتی همی سرایم و زاریست کار من 224شمارهٔ ۵۴۲: ناوک غمزه می زند بر دل من نگار من 225شمارهٔ ۵۴۳: بسامان آمد احوال دل من 226شمارهٔ ۵۴۴: بسودایت سرشت آب و گل من 227شمارهٔ ۵۴۵: عید و بر قندان تویی، ای جان جان ج ...228شمارهٔ ۵۴۶: جگر گرمست و آهم سرد و دل خون 229شمارهٔ ۵۴۷: دل آشفته دارم، چشم پر خون 230شمارهٔ ۵۴۸: ما را هوای باده نابست در درون 231شمارهٔ ۵۴۹: از عیان گر واقفی، بگذر ز عین 232شمارهٔ ۵۵۰: الا! ای نفس، خودکامی و خودبین 233شمارهٔ ۵۵۱: ای یار، ندانم که چه رسمست و چه آی ...234شمارهٔ ۵۵۲: بجان آمد ز هجران جان مسکین 235شمارهٔ ۵۵۳: پیر مغان کجاست؟ که آن مرد دوربین 236شمارهٔ ۵۵۴: جعل را چند ازین تحسین و تمکین؟237شمارهٔ ۵۵۵: «حمدلله » گفت رب العالمین 238شمارهٔ ۵۵۶: گفت: نور آسمانست و زمین 239شمارهٔ ۵۵۷: ما داغ آرزوی تو داریم بر جبین 240شمارهٔ ۵۵۸: منت خدای را، که در اطوار ما و طین 241شمارهٔ ۵۵۹: هله! ای ساقی جانها، بده آن باده ر ...242شمارهٔ ۵۶۰: ای دل و جانت بهواها گرو 243شمارهٔ ۵۶۱: باده کهنه گیر و شیشه نو 244شمارهٔ ۵۶۲: ای ساقی جان بخش ما،یک لحظه ما را ...245شمارهٔ ۵۶۳: تو محیطی و دیگران همه جو 246شمارهٔ ۵۶۴: چه شنیدی که دل از دست بدادی،تو عم ...247شمارهٔ ۵۶۵: زان نکهت مشکین،که همی آید از آن س ...248شمارهٔ ۵۶۶: «ستر الله علینا» چه علالاست درین ...249شمارهٔ ۵۶۷: دل شوریده را تمنا تو 250شمارهٔ ۵۶۸: ای دل، اگر تو عاشقی، با عاشقان هم ...251شمارهٔ ۵۶۹: از لعل یار اگر شکری یافتی بگو 252شمارهٔ ۵۷۰: پیش ما قصه جام و جم و جمشید مگو 253شمارهٔ ۵۷۱: «الا یاایهاالساقی »، مرا جام مصفا ...254شمارهٔ ۵۷۲: «کان الله » گفت و «کان الله له »255شمارهٔ ۵۷۳: ای آفتاب روی ترا پرده دار ماه 256شمارهٔ ۵۷۴: بر بیدلان گذشت و نکرد اینطرف نگاه 257شمارهٔ ۵۷۵: پیش از بنای مدرسه و رسم خانقاه 258شمارهٔ ۵۷۶: «عز من قائل » چه گفت اله؟259شمارهٔ ۵۷۷: گم کرده ایم راه و ندانیم پیشگاه 260شمارهٔ ۵۷۸: مرا یاریست، اندر گاه و بیگاه 261شمارهٔ ۵۷۹: در میان همه خوبان بت ما از همه به 262شمارهٔ ۵۸۰: آتش عشق تو شوری در جهان انداخته 263شمارهٔ ۵۸۱: ای آتش سودای تو در کن فکان انداخت ...264شمارهٔ ۵۸۲: ای خیالت عقل کل را در گمان انداخت ...265شمارهٔ ۵۸۳: ای کمالت نعت عزت در جهان انداخته 266شمارهٔ ۵۸۴: روی مه را جلوه دادی، زلف میگون تا ...267شمارهٔ ۵۸۵: ای کوس کبریای تو در لامکان زده 268شمارهٔ ۵۸۶: هله!ای ساقی جانها، قدح باده بمن د ...269شمارهٔ ۵۸۷: ساقیا، عذر مگو، باده بسر مستان ده 270شمارهٔ ۵۸۸: گرم از طالع فرخ رخ جانان شود دیده 271شمارهٔ ۵۸۹: گر تو از مستان عشقی در وله 272شمارهٔ ۵۹۰: بجانان زنده ام، الحمدلله 273شمارهٔ ۵۹۱: از مسجد و می خانه وز کعبه و بت خا ...274شمارهٔ ۵۹۲: بیا، ای ماه کنعانی، بیا ای شاه فر ...275شمارهٔ ۵۹۳: پر گشت جهان از می گل رنگ مغانه 276شمارهٔ ۵۹۴: مرآت دل شکستی، ای گنج جاودانه 277شمارهٔ ۵۹۵: می کشد آن حبیب فرزانه 278شمارهٔ ۵۹۶: آیینه تیره شد، ز چه تیره است آینه ...279شمارهٔ ۵۹۷: تا گرد ماه سنبل مشکین نهاده ای 280شمارهٔ ۵۹۸: همه لذت، همه شهوت، همگی رد شده ای 281شمارهٔ ۵۹۹: این شناسی که: از آن شهر و دیار آم ...282شمارهٔ ۶۰۰: خطاب «لن ترانی » چیست؟ یعنی 283شمارهٔ ۶۰۱: «هدی للمتقین » گفتند: یعنی 284شمارهٔ ۶۰۲: هر لحظه مرا میرسد انوار تجلی 285شمارهٔ ۶۰۳: بجان تو، که خمارم بغایت، ای چلبی 286شمارهٔ ۶۰۴: دل ز من برداشت یار مهربان، واحسرت ...287شمارهٔ ۶۰۵: با یاد خدا باش، بهر جای که هستی 288شمارهٔ ۶۰۶: چو با تست مقصود، هرجا که هستی 289شمارهٔ ۶۰۷: چه ذوق نیستی یابی؟ که هستی 290شمارهٔ ۶۰۸: السلام علیک، یا سندی 291شمارهٔ ۶۰۹: ای دل عشاق را بروی تو شادی 292شمارهٔ ۶۱۰: دلم از غصه هجران تو دارد دردی 293شمارهٔ ۶۱۱: گر گلی از گلشن حسنش ببازار آمدی 294شمارهٔ ۶۱۲: گر نسیم رحمتی از کوی جانان آمدی 295شمارهٔ ۶۱۳: فرودی باشد و ننگ و جودی 296شمارهٔ ۶۱۴: گر جان بهوای تو گرفتار نبودی 297شمارهٔ ۶۱۵: جان نوروز و جان صد عیدی 298شمارهٔ ۶۱۶: ای آفتاب روی ترا ماه مشتری 299شمارهٔ ۶۱۷: ای عشق دل فروز، که شاه مظفری 300شمارهٔ ۶۱۸: وصال یار بصد جان بخر، اگر نخری 301شمارهٔ ۶۱۹: مرا از پرتو روی تو هر لمعه است دی ...302شمارهٔ ۶۲۰: ای دوست، بگو باری تا: عزم کجا دار ...303شمارهٔ ۶۲۱: روی دل را بسوی جان داری 304شمارهٔ ۶۲۲: حکایتی دو سه دارم، بشرط دستوری 305شمارهٔ ۶۲۳: ز حد گذشت حکایت ز قصه دوری 306شمارهٔ ۶۲۴: شب عیدست و ما عاشق، چه گویم قصه د ...307شمارهٔ ۶۲۵: من قبله بدل کردم، تا کی بود این ک ...308شمارهٔ ۶۲۶: میسرت نشود عاشقی و مستوری 309شمارهٔ ۶۲۷: نه مست جام خدایی، نه مرد مستوری 310شمارهٔ ۶۲۸: گر زانکه بگویند: گدایی و فقیری 311شمارهٔ ۶۲۹: اگر ز مصر جهانی و گر ز تبریزی 312شمارهٔ ۶۳۰: تو همچو عقل شریفی و همچو روح عزیز ...313شمارهٔ ۶۳۱: تا سر الهی ز ملاهی نشناسی 314شمارهٔ ۶۳۲: من عشقم و عشق من چه پرسی؟315شمارهٔ ۶۳۳: دلا، ز باده و خم خانه که میپرسی؟316شمارهٔ ۶۳۴: زمانی یار شو، گر یار باشی 317شمارهٔ ۶۳۵: چه غمست آخر از غم؟ چو تو در میانه ...318شمارهٔ ۶۳۶: امروز بجد دارم با تو سر دشنامی 319شمارهٔ ۶۳۷: ای قطب جامی، شاه انامی 320شمارهٔ ۶۳۸: ای ماه معربد، ز کجایی و چه نامی؟321شمارهٔ ۶۳۹: زنهار! درین کوی بغفلت نخرامی 322شمارهٔ ۶۴۰: گر شمس منیر آمدی، ار بدر تمامی 323شمارهٔ ۶۴۱: هله! ای جان گرامی، ز کجایی و چه ن ...324شمارهٔ ۶۴۲: پیش از بنای مدرسه و دیر ارمنی 325شمارهٔ ۶۴۳: سخنی می رود، ای دوست، مسلم سخنی 326شمارهٔ ۶۴۴: سؤال میکنم، ار هست رخصت سخنی 327شمارهٔ ۶۴۵: گر بر حدیث اهل دل انکار می کنی 328شمارهٔ ۶۴۶: ای آتش سودای تو در جان جهانی 329شمارهٔ ۶۴۷: ای خواجه، جمالست و جهانست و جوانی 330شمارهٔ ۶۴۸: با روی دل فروزت عیشیست جاودانی 331شمارهٔ ۶۴۹: بتو جان کجا برد پی؟ که تو شاه بی ...332شمارهٔ ۶۵۰: بدرویشی دلی گر بود و جانی 333شمارهٔ ۶۵۱: بیابان را بپیمودی، ولیکن بس ویاوا ...334شمارهٔ ۶۵۲: تا بکی شیوه تقلید و ره آسانی؟335شمارهٔ ۶۵۳: تو جام جمی، اما در جام نمیدانی 336شمارهٔ ۶۵۴: تو محبوب جانی و جان جهانی 337شمارهٔ ۶۵۵: تو مرهم دل ریشی و راحت جانی 338شمارهٔ ۶۵۶: جراحات دلم را تازه کرد آن یار روح ...339شمارهٔ ۶۵۷: جراحت دل من تازه کرد دلبر جانی 340شمارهٔ ۶۵۸: خوشدل شدم که دادم دل را بدلستانی 341شمارهٔ ۶۵۹: ز نور روی تو پیداست سر سبع مثانی 342شمارهٔ ۶۶۰: صلای کافری و غارت مسلمانی 343شمارهٔ ۶۶۱: فداک عقلی و روحی، که راحت جانی 344شمارهٔ ۶۶۲: هله ای دوست، چه گویم؟ که تو محبوب ...345شمارهٔ ۶۶۳: هله! ای ماه وفاپیشه، که محبوب جها ...346شمارهٔ ۶۶۴: هله! ای یار گرانمایه،سبک روح جهان ...347شمارهٔ ۶۶۵: روسیه را، گر ببینی، رد کنی 348شمارهٔ ۶۶۶: تراست ناز، که سلطان حسن و تمکینی 349شمارهٔ ۶۶۷: هله! ای عشق کهن سال، که هر روز نو ...350شمارهٔ ۶۶۸: یار میگوید ببانگ پهلوی :351شمارهٔ ۶۶۹: سخن در سر عاشق کمترک گوی 352شمارهٔ ۶۷۰: مسئله مشکل و آسان توی 353شمارهٔ ۶۷۱: در خاکدان مباش، که خوار جهان شوی 354شمارهٔ ۶۷۲: بسیار طالبی، که مگر ذو فنون شوی 355شمارهٔ ۶۷۳: اگر در طاعتی، گر در گناهی 356شمارهٔ ۶۷۴: تو شاه جهانی و ندانم که چه شاهی؟357شمارهٔ ۶۷۵: تو نور یقین آمدی و رهبر راهی 358شمارهٔ ۶۷۶: در وصف جمال تو توان گفت که: ماهی 359شمارهٔ ۶۷۷: درمانده ام از غم جدایی 360شمارهٔ ۶۷۸: دل ما بغمزه بردی، رخ مه نمی نمایی 361شمارهٔ ۶۷۹: زلف را شانه زن، که رعنایی 362شمارهٔ ۶۸۰: سؤالی دارم، ای جان، کز کجایی 363شمارهٔ ۶۸۱: غرق آن بحر محیطست دل شیدایی 364شمارهٔ ۶۸۲: چو زنان،مباش قانع،ز جهان برنگ و ب ...365شمارهٔ ۶۸۳: هله! عاشقان، که راهست بهو،زنید هو ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ