به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

قاسم انوار

قاسم انوارغزل هاشمارهٔ ۳۱۹: «علم القرآن » ز «الرحمن » چه بود؟

700عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

«علم القرآن » ز «الرحمن » چه بود؟
یعنی انسان بود قابل در وجود
مخلص ایجاد و مرآت کمال
روبانسان دارد این سودا و سود
از ازل بر سر نیاید تا ابد
همچوانسان گوهری از بحر جود
گر ز غفلت راه باطل میروند
رو بحق دارند ترسا و جهود
چنگ می گوید:«اغثنی یا کریم »
عود می گوید:«اعنی یا ودود»
مدتی کز حق نبود آگاه دل
«لم یزل انا سجدنا للقرود»
منت ایزد را که وارستم ز غیب
قاسمی محوست در عین شهود

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۳۱۸: عشقش بخاک بردم و گفتم که: یا ودود 2شمارهٔ ۳۱۹: «علم القرآن » ز «الرحمن » چه بود؟3شمارهٔ ۳۲۰: فتنه در خواب قیامت خفته بود 4شمارهٔ ۳۲۱: فرو ریختی باز در جام جود 5شمارهٔ ۳۲۲: کسی که شیوه حکمت گرفت گوی ربود 6شمارهٔ ۳۲۳: «یحبه و یحبونم » چنین فرمود:7شمارهٔ ۳۲۴: این عشق و مودت اثر لطف خدا بود 8شمارهٔ ۳۲۵: گیسوی تو هر چند کمندی زبلا بود 9شمارهٔ ۳۲۶: روی زیبای تو چون شمع صفا خواهد بو ...10شمارهٔ ۳۲۷: مقام ما بسر کوی یار خواهد بود 11شمارهٔ ۳۲۸: تا جهاندار، جهاندار جهان خواهد بو ...12شمارهٔ ۳۲۹: هرکجا می گذرد دوست، فغان خواهد بو ...13شمارهٔ ۳۳۰: بعد ازین دلبر ما عربده جو خواهد ب ...14شمارهٔ ۳۳۱: گر با تو دمی محرم اسرار توان بود 15شمارهٔ ۳۳۲: صاحب قلاده اهل نزاع و غلو بود 16شمارهٔ ۳۳۳: چون حسن دلاویز تو در جلوه گری بود 17شمارهٔ ۳۳۴: گاهی درون پرده عزت نهان شود 18شمارهٔ ۳۳۵: از افق مکرمت صبح سعادت دمید 19شمارهٔ ۳۳۶: تعینات جهان در میان بیم و امید 20شمارهٔ ۳۳۷: دل ما باده طلب کرد و شرابش برسید 21شمارهٔ ۳۳۸: صبح ازل ز مشرق انوار بردمید 22شمارهٔ ۳۳۹: منم و چشم رمد دیده و نور خورشید 23شمارهٔ ۳۴۰: نعم الفقیه، حال مدرس کجا رسید؟24شمارهٔ ۳۴۱: «یحبهم » ز چه رو گشت آن مراد مرید ...25شمارهٔ ۳۴۲: طریق توبه و تقوی شکستم تا چه پیش ...26شمارهٔ ۳۴۳: بانگ مستان خرابات فنا می آید 27شمارهٔ ۳۴۴: بوی سنبل ز دم باد صبا می آید 28شمارهٔ ۳۴۵: بوی عشق از نفس باد صبا می آید 29شمارهٔ ۳۴۶: از خم صفا جام می ناب بیارید 30شمارهٔ ۳۴۷: از خم صفا باده چون قند بیارید 31شمارهٔ ۳۴۸: خانه ما روضه شد،چون مقدم رضوان رس ...32شمارهٔ ۳۴۹: درد مرا نوبت درمان رسید 33شمارهٔ ۳۵۰: موسی بکوه طور بنور عیان رسید 34شمارهٔ ۳۵۱: دل ز داروخانه دردت دوا دارد امید 35شمارهٔ ۳۵۲: هر کرا جرعه می داد بسر گردانید 36شمارهٔ ۳۵۳: صفیر مرغ جان اسرار گوید 37شمارهٔ ۳۵۴: دلم از قصه هجران چه گوید؟38شمارهٔ ۳۵۵: در پس آیینه چیست باز نمایید 39شمارهٔ ۳۵۶: با ما سخن از خرقه و سجاده مگویید 40شمارهٔ ۳۵۷: از باده گلگون قدری هست بگویید 41شمارهٔ ۳۵۸: از پیر مغان گر خبری هست بگویید 42شمارهٔ ۳۵۹: در مجلس ما جز سخن یار مگویید 43شمارهٔ ۳۶۰: گدایی می کنم زان یار دلبر 44شمارهٔ ۳۶۱: هله! ای دوست بیا باده بخور، غصه م ...45شمارهٔ ۳۶۲: اول ثبوت عرش، پس آنگه جلوس یار 46شمارهٔ ۳۶۳: ای جان جهان، ساقی جان، رطل گران د ...47شمارهٔ ۳۶۴: بیا، بیا، که غریبیم و عاشقیم و نز ...48شمارهٔ ۳۶۵: جام جمست این دل بیچاره، گوش دار 49شمارهٔ ۳۶۶: در داستان عشق تفصی نمود یار 50شمارهٔ ۳۶۷: درد سری میدهد زحمت رنج خمار 51شمارهٔ ۳۶۸: رو خرقه گرو کن، دل و دلدار بدست آ ...52شمارهٔ ۳۶۹: ساقیا، مست خرابیم، بما جامی آر 53شمارهٔ ۳۷۰: ساقی، بیار باده، که تلخست انتظار 54شمارهٔ ۳۷۱: ساقی، بیار باده گل رنگ خوشگوار 55شمارهٔ ۳۷۲: سینه مجروحست و عقل آشفته، خاطر بی ...56شمارهٔ ۳۷۳: عزت عشق بود غیرت یار 57شمارهٔ ۳۷۴: غلطی نیست در حساب و شمار 58شمارهٔ ۳۷۵: قصه ای نو رسید از اسرار:59شمارهٔ ۳۷۶: لاف عرفان می زند آن زاهد لاغر شکا ...60شمارهٔ ۳۷۷: ماییم و جام باده و سودای آن نگار 61شمارهٔ ۳۷۸: مشربم عذبست و مطرب عشق و ساقی یار ...62شمارهٔ ۳۷۹: مشکین کلاله را چو برافکند آن نگار 63شمارهٔ ۳۸۰: منم و عشق سرکش عیار 64شمارهٔ ۳۸۱: هر که هشیار درین دیر مغانش مگذار 65شمارهٔ ۳۸۲: اگرچه خسرو عالم شوی و گر فغفور 66شمارهٔ ۳۸۳: پیش ما قصه شوقست و شهودست و حضور 67شمارهٔ ۳۸۴: در کهن دیر زمان جمله فریبست و غرو ...68شمارهٔ ۳۸۵: کار بی همکار سخت و راه بی همراه د ...69شمارهٔ ۳۸۶: امکان صبر نیست، ز سر گیرم این نفی ...70شمارهٔ ۳۸۷: چو نازنین جهانی بحسن خویش بناز 71شمارهٔ ۳۸۸: ماییم و حضرت تو و صد سوز و صد نیا ...72شمارهٔ ۳۸۹: با زلف و رخت مست مدامیم شب و روز 73شمارهٔ ۳۹۰: فکر عقل از حد گذشت، ای عشق، آتش ب ...74شمارهٔ ۳۹۱: دلم در عشق ناپرواست امروز 75شمارهٔ ۳۹۲: از لب لعل توام کار بکامست امروز 76شمارهٔ ۳۹۳: سید سادات عالم غیر انسان نیست کس 77شمارهٔ ۳۹۴: ز چشم گوشه نشینان نشان سودا پرس 78شمارهٔ ۳۹۵: گر کسی مست و خرابست ز مستانش پرس 79شمارهٔ ۳۹۶: از ما حکایت می و پیر و مغانه پرس 80شمارهٔ ۳۹۷: دلی دارم ز سودایش پر آتش 81شمارهٔ ۳۹۸: تو شمع مجلسی در بزم جان باش 82شمارهٔ ۳۹۹: جان هوادار تو شد، فاش مکن اسرارش 83شمارهٔ ۴۰۰: خواجه مستست، ببین در سر و در دستا ...84شمارهٔ ۴۰۱: بر کنار طاس گردون زد هلال انگشت د ...85شمارهٔ ۴۰۲: بنده از دوست سئوالی بصفا کردم دوش 86شمارهٔ ۴۰۳: پهلوی خوانان غزل می خواند دوش 87شمارهٔ ۴۰۴: واردات عاشقان کز عشق می آید بگوش 88شمارهٔ ۴۰۵: باده ام صافست و مطرب صاف و ساقی ص ...89شمارهٔ ۴۰۶: بنادانان مگو سر حقایق 90شمارهٔ ۴۰۷: متمادی شدست یوم فراق 91شمارهٔ ۴۰۸: بآرزوی تو در خاک می روم، در خاک 92شمارهٔ ۴۰۹: چه بود قصه لیلی درین نشیمن خاک؟93شمارهٔ ۴۱۰: رندیم و عاشقیم و جهان سوز و جامه ...94شمارهٔ ۴۱۱: ای زلف و رخت میگون، ای دوست سلام ...95شمارهٔ ۴۱۲: نور ولایت تویی، شاه سلام علیک 96شمارهٔ ۴۱۳: در تو عجب مانده ام ای عشق شنگ 97شمارهٔ ۴۱۴: از شبستان ازل، تا بامداد آب و گل 98شمارهٔ ۴۱۵: بلبل آشفته حال، از سرمستی بنال 99شمارهٔ ۴۱۶: بیار، ساقی عشاق، جام مالامال 100شمارهٔ ۴۱۷: خاطرم آشفته و جان در ملال 101شمارهٔ ۴۱۸: ما گنج قدیمیم درین دیر کهن سال 102شمارهٔ ۴۱۹: مقررست و معین، برای اهل کمال 103شمارهٔ ۴۲۰: خدای را چو ندانی، چه فقه و چه معق ...104شمارهٔ ۴۲۱: این چه حدیثست که کرد آن صنم؟105شمارهٔ ۴۲۲: بهیچ یار و دیاری اگر چه دل ننهادم 106شمارهٔ ۴۲۳: خوش وقت من، که آینه کردار روشنم 107شمارهٔ ۴۲۴: سلطان دلنواز چو باز آمد از کرم 108شمارهٔ ۴۲۵: طلب گاری ز حد بگذشت و ما محروم و ...109شمارهٔ ۴۲۶: نی چو بنالید، بگفتا: نیم 110شمارهٔ ۴۲۷: از ما مپیچ رو، که غریبیم و تلخ کا ...111شمارهٔ ۴۲۸: یک جام بجانی دهد آن ساقی خودکام 112شمارهٔ ۴۲۹: بیا، که نوبت رندیست، عاشقم، مستم 113شمارهٔ ۴۳۰: دوش آن مه دو هفته دستم گرفت، دستم 114شمارهٔ ۴۳۱: سوی می خانه میکشی دستم 115شمارهٔ ۴۳۲: من از سودای جانان نیم مستم 116شمارهٔ ۴۳۳: اگر بر خاک کویت گرد گردم 117شمارهٔ ۴۳۴: سفر گزیدم و آهنگ آن جهان کردم 118شمارهٔ ۴۳۵: دوش بر اوج لا مکان خیمه اصطفا زدم 119شمارهٔ ۴۳۶: بدوستی، که ترا نیک دوست می دارم 120شمارهٔ ۴۳۷: دینار نمی خواهم، من عاشق دیدارم 121شمارهٔ ۴۳۸: گر بنالم من از این درد که در دل د ...122شمارهٔ ۴۳۹: منت از دل بصد جان دوست دارم 123شمارهٔ ۴۴۰: نه تنها من خراب و مست یارم 124شمارهٔ ۴۴۱: باده می نوشم و سودای تو در سر دار ...125شمارهٔ ۴۴۲: سرم سبزست و لب خندان و عیش جاودان ...126شمارهٔ ۴۴۳: عاشق یارم، بغیر یار ندارم 127شمارهٔ ۴۴۴: جگر گر مست و دل گر مست و آه آتشین ...128شمارهٔ ۴۴۵: از نایره شوقت در دل شرری دارم 129شمارهٔ ۴۴۶: در ملک وصال او ظل شجری دارم 130شمارهٔ ۴۴۷: چشم گریان و دل زار و نزاری دارم 131شمارهٔ ۴۴۸: عیسی بظهور آمد، من مرده چرا باشم؟132شمارهٔ ۴۴۹: خیالست این که: من بی یار باشم 133شمارهٔ ۴۵۰: ای دوای درد بیماران، سلام علیکم 134شمارهٔ ۴۵۱: بحمدالله من از دردی کشانم 135شمارهٔ ۴۵۲: فقر می گفت که: من خسرو جاویدانم 136شمارهٔ ۴۵۳: من بیچاره سودا زده سرگردانم 137شمارهٔ ۴۵۴: من ز سودای تو سرگشته و سرگردانم 138شمارهٔ ۴۵۵: مشرب عذب مرا هر نفس از خم قدیم 139شمارهٔ ۴۵۶: میان آتش سوزان علم فراخته ایم 140شمارهٔ ۴۵۷: ما در هوای عشق تو سرمست باده ایم 141شمارهٔ ۴۵۸: پهلوی خوان بسر کوی حبیب آمده ایم 142شمارهٔ ۴۵۹: گرنه آنست که جوینده یار آمده ایم؟143شمارهٔ ۴۶۰: مست بودیم بگلبانگ تو هشیار شدیم 144شمارهٔ ۴۶۱: اقبال عشق بود، که ما مقبل آمدیم 145شمارهٔ ۴۶۲: ما در جهان کون برای تو آمدیم 146شمارهٔ ۴۶۳: این عنایت ازلی بود که ره پرسیدیم 147شمارهٔ ۴۶۴: در مسجد و در کعبه و بت خانه دویدی ...148شمارهٔ ۴۶۵: ما در طلب دوست فراوان بدویدیم 149شمارهٔ ۴۶۶: در دور رخت یک دل هشیار ندیدیم 150شمارهٔ ۴۶۷: در کعبه و بت خانه بجز یار ندیدیم 151شمارهٔ ۴۶۸: هزاران بحر در دردانه دیدیم 152شمارهٔ ۴۶۹: جانا، بجز از تو کس نداریم 153شمارهٔ ۴۷۰: عمریست که سودای سر زلف تو داریم 154شمارهٔ ۴۷۱: غیر از تو کس دگر نداریم 155شمارهٔ ۴۷۲: ما در دل و جان آتش سودای تو داریم 156شمارهٔ ۴۷۳: ما عاشق و رند و پاکبازیم 157شمارهٔ ۴۷۴: ماییم که چون باده گل رنگ بجوشیم 158شمارهٔ ۴۷۵: با روی تو ز سبزه و گلزار فارغیم 159شمارهٔ ۴۷۶: گرچه در طور شریعت همه مأمورانیم 160شمارهٔ ۴۷۷: لب مگز، عشوه مده باز، که ما مستان ...161شمارهٔ ۴۷۸: ما و این عشق دل افروز، که جان در ...162شمارهٔ ۴۷۹: ما نه امروزست کز عشق و ولا دم می ...163شمارهٔ ۴۸۰: تو جان و دل مایی، من وصف تو چون گ ...164شمارهٔ ۴۸۱: چه گویم؟ ای مسلمانان، چه گویم؟165شمارهٔ ۴۸۲: ماه عیانست روی یار چه گویم؟166شمارهٔ ۴۸۳: عجب رعنا و زیبایی، چه گویم؟167شمارهٔ ۴۸۴: من معدن اسرارم، اما بنمی گویم 168شمارهٔ ۴۸۵: این سخن نیست باندازه که من میگویم 169شمارهٔ ۴۸۶: ما سوز عشق را بدو عالم نمیدهیم 170شمارهٔ ۴۸۷: ما عشق یار را بدو عالم نمیدهیم 171شمارهٔ ۴۸۸: بیا، بیا، که فقیریم و خاکسار تویی ...172شمارهٔ ۴۸۹: بر سر راهم بدید و گفت:«هی سن کیم ...173شمارهٔ ۴۹۰: بصلاح آمد از اوصاف خدای ذوالمن 174شمارهٔ ۴۹۱: بفضل و رحمت و توفیق ذوالمن 175شمارهٔ ۴۹۲: دوش آن مه دو هفته من با هزار فن 176شمارهٔ ۴۹۳: ساقی جان، لطف فرما کاسه دردی بمن 177شمارهٔ ۴۹۴: سامان عیش نیست درین دار پر فتن 178شمارهٔ ۴۹۵: طالبانی که اسیرند درین حبس بدن 179شمارهٔ ۴۹۶: من بجانان زنده ام، گر باز دانی ای ...180شمارهٔ ۴۹۷: یارم ز در در آمو، وشتن کنید وشتن 181شمارهٔ ۴۹۸: آن ماه مسافر سفری کرد ز کرمان 182شمارهٔ ۴۹۹: ای ساقی دل و جان، ای نور چشم اعیا ...183شمارهٔ ۵۰۰: ای عاشقان، ای عاشقان، هنگام آن شد ...184شمارهٔ ۵۰۱: این چنین مست و معربد بکجا؟ ای دل ...185شمارهٔ ۵۰۲: ای نور دل و دیده وای زبده اعیان 186شمارهٔ ۵۰۳: با هیچ رسید این صفت باده فروشان 187شمارهٔ ۵۰۴: بس عجب طرفه حدیثیست که: آن شاه جه ...188شمارهٔ ۵۰۵: بشنو ز عشق رمزی، حیران مباش، حیرا ...189شمارهٔ ۵۰۶: بقدر جام بود شور و حالت مستان 190شمارهٔ ۵۰۷: بیا، ای یار سودایی، بیا، ای جان س ...191شمارهٔ ۵۰۸: بیا، که عشق برافراخت سنجق سلطان 192شمارهٔ ۵۰۹: تربیت میکند مرا جانان 193شمارهٔ ۵۱۰: تن زنده بجان آمد و جان زنده بجانا ...194شمارهٔ ۵۱۱: جانم بلب رسید ز غم، ساقی، الامان 195شمارهٔ ۵۱۲: چندان که گفتم: خاطر مرنجان 196شمارهٔ ۵۱۳: حیات تن ز جان آمد، حیات جان ز جان ...197شمارهٔ ۵۱۴: خبری دهید جان را، که ز دوست چیست ...198شمارهٔ ۵۱۵: دل با تو نظر دارد، اما نظری پنهان 199شمارهٔ ۵۱۶: دوست در مجلسست و جان در جان 200شمارهٔ ۵۱۷: ز خوبان عربده خوش باشد، ای جان 201شمارهٔ ۵۱۸: ساقی چو تو باشی، همه جا باده پرست ...202شمارهٔ ۵۱۹: سرگشته ایم و حیران در کوی مهرورزا ...203شمارهٔ ۵۲۰: عشق و معشوق و عاشق حیران 204شمارهٔ ۵۲۱: «فوز النجات » می طلبی؟ جام می ستا ...205شمارهٔ ۵۲۲: «کن فکان » جان را خبر گوید ز «کان ...206شمارهٔ ۵۲۳: «کل یوم هو فی شان » چه نشانست و چ ...207شمارهٔ ۵۲۴: «کل یوم هو فی شان » ز چه کردند بی ...208شمارهٔ ۵۲۵: گر ره بتو هست، چیست فرمان؟209شمارهٔ ۵۲۶: گر شیر نه ای، بگذر ازین بیشه شیرا ...210شمارهٔ ۵۲۷: گفت حق: «کل من علیها فان »211شمارهٔ ۵۲۸: ما که مستان خرابیم درین دیر مغان 212شمارهٔ ۵۲۹: مقررست و معین بحجت و برهان 213شمارهٔ ۵۳۰: میان باطن جانی و جان تویی، ای جان 214شمارهٔ ۵۳۱: همه بودند که گفتند بپیدا و نهان 215شمارهٔ ۵۳۲: همه جا اوست شاه جاویدان 216شمارهٔ ۵۳۳: جگر پردرد و دل پر خونم، ای جان 217شمارهٔ ۵۳۴: یار همان، درد همان، دل همان 218شمارهٔ ۵۳۵: «حصل ما فی الصدور» لذت جان یافتن 219شمارهٔ ۵۳۶: در دل از شوق تو شوریست که نتوان گ ...220شمارهٔ ۵۳۷: چه باشد شیوه عاشق؟ بمعشوقان نظر ک ...221شمارهٔ ۵۳۸: مرا از زخم شمشیرت نمی شاید حذر کر ...222شمارهٔ ۵۳۹: خواهی بجهان شوری، بنیاد قیامت کن 223شمارهٔ ۵۴۰: نیم مستان ترا سرگشته چون پرگار کن 224شمارهٔ ۵۴۱: بیتی همی سرایم و زاریست کار من 225شمارهٔ ۵۴۲: ناوک غمزه می زند بر دل من نگار من 226شمارهٔ ۵۴۳: بسامان آمد احوال دل من 227شمارهٔ ۵۴۴: بسودایت سرشت آب و گل من 228شمارهٔ ۵۴۵: عید و بر قندان تویی، ای جان جان ج ...229شمارهٔ ۵۴۶: جگر گرمست و آهم سرد و دل خون 230شمارهٔ ۵۴۷: دل آشفته دارم، چشم پر خون 231شمارهٔ ۵۴۸: ما را هوای باده نابست در درون 232شمارهٔ ۵۴۹: از عیان گر واقفی، بگذر ز عین 233شمارهٔ ۵۵۰: الا! ای نفس، خودکامی و خودبین 234شمارهٔ ۵۵۱: ای یار، ندانم که چه رسمست و چه آی ...235شمارهٔ ۵۵۲: بجان آمد ز هجران جان مسکین 236شمارهٔ ۵۵۳: پیر مغان کجاست؟ که آن مرد دوربین 237شمارهٔ ۵۵۴: جعل را چند ازین تحسین و تمکین؟238شمارهٔ ۵۵۵: «حمدلله » گفت رب العالمین 239شمارهٔ ۵۵۶: گفت: نور آسمانست و زمین 240شمارهٔ ۵۵۷: ما داغ آرزوی تو داریم بر جبین 241شمارهٔ ۵۵۸: منت خدای را، که در اطوار ما و طین 242شمارهٔ ۵۵۹: هله! ای ساقی جانها، بده آن باده ر ...243شمارهٔ ۵۶۰: ای دل و جانت بهواها گرو 244شمارهٔ ۵۶۱: باده کهنه گیر و شیشه نو 245شمارهٔ ۵۶۲: ای ساقی جان بخش ما،یک لحظه ما را ...246شمارهٔ ۵۶۳: تو محیطی و دیگران همه جو 247شمارهٔ ۵۶۴: چه شنیدی که دل از دست بدادی،تو عم ...248شمارهٔ ۵۶۵: زان نکهت مشکین،که همی آید از آن س ...249شمارهٔ ۵۶۶: «ستر الله علینا» چه علالاست درین ...250شمارهٔ ۵۶۷: دل شوریده را تمنا تو 251شمارهٔ ۵۶۸: ای دل، اگر تو عاشقی، با عاشقان هم ...252شمارهٔ ۵۶۹: از لعل یار اگر شکری یافتی بگو 253شمارهٔ ۵۷۰: پیش ما قصه جام و جم و جمشید مگو 254شمارهٔ ۵۷۱: «الا یاایهاالساقی »، مرا جام مصفا ...255شمارهٔ ۵۷۲: «کان الله » گفت و «کان الله له »256شمارهٔ ۵۷۳: ای آفتاب روی ترا پرده دار ماه 257شمارهٔ ۵۷۴: بر بیدلان گذشت و نکرد اینطرف نگاه 258شمارهٔ ۵۷۵: پیش از بنای مدرسه و رسم خانقاه 259شمارهٔ ۵۷۶: «عز من قائل » چه گفت اله؟260شمارهٔ ۵۷۷: گم کرده ایم راه و ندانیم پیشگاه 261شمارهٔ ۵۷۸: مرا یاریست، اندر گاه و بیگاه 262شمارهٔ ۵۷۹: در میان همه خوبان بت ما از همه به 263شمارهٔ ۵۸۰: آتش عشق تو شوری در جهان انداخته 264شمارهٔ ۵۸۱: ای آتش سودای تو در کن فکان انداخت ...265شمارهٔ ۵۸۲: ای خیالت عقل کل را در گمان انداخت ...266شمارهٔ ۵۸۳: ای کمالت نعت عزت در جهان انداخته 267شمارهٔ ۵۸۴: روی مه را جلوه دادی، زلف میگون تا ...268شمارهٔ ۵۸۵: ای کوس کبریای تو در لامکان زده 269شمارهٔ ۵۸۶: هله!ای ساقی جانها، قدح باده بمن د ...270شمارهٔ ۵۸۷: ساقیا، عذر مگو، باده بسر مستان ده 271شمارهٔ ۵۸۸: گرم از طالع فرخ رخ جانان شود دیده 272شمارهٔ ۵۸۹: گر تو از مستان عشقی در وله 273شمارهٔ ۵۹۰: بجانان زنده ام، الحمدلله 274شمارهٔ ۵۹۱: از مسجد و می خانه وز کعبه و بت خا ...275شمارهٔ ۵۹۲: بیا، ای ماه کنعانی، بیا ای شاه فر ...276شمارهٔ ۵۹۳: پر گشت جهان از می گل رنگ مغانه 277شمارهٔ ۵۹۴: مرآت دل شکستی، ای گنج جاودانه 278شمارهٔ ۵۹۵: می کشد آن حبیب فرزانه 279شمارهٔ ۵۹۶: آیینه تیره شد، ز چه تیره است آینه ...280شمارهٔ ۵۹۷: تا گرد ماه سنبل مشکین نهاده ای 281شمارهٔ ۵۹۸: همه لذت، همه شهوت، همگی رد شده ای 282شمارهٔ ۵۹۹: این شناسی که: از آن شهر و دیار آم ...283شمارهٔ ۶۰۰: خطاب «لن ترانی » چیست؟ یعنی 284شمارهٔ ۶۰۱: «هدی للمتقین » گفتند: یعنی 285شمارهٔ ۶۰۲: هر لحظه مرا میرسد انوار تجلی 286شمارهٔ ۶۰۳: بجان تو، که خمارم بغایت، ای چلبی 287شمارهٔ ۶۰۴: دل ز من برداشت یار مهربان، واحسرت ...288شمارهٔ ۶۰۵: با یاد خدا باش، بهر جای که هستی 289شمارهٔ ۶۰۶: چو با تست مقصود، هرجا که هستی 290شمارهٔ ۶۰۷: چه ذوق نیستی یابی؟ که هستی 291شمارهٔ ۶۰۸: السلام علیک، یا سندی 292شمارهٔ ۶۰۹: ای دل عشاق را بروی تو شادی 293شمارهٔ ۶۱۰: دلم از غصه هجران تو دارد دردی 294شمارهٔ ۶۱۱: گر گلی از گلشن حسنش ببازار آمدی 295شمارهٔ ۶۱۲: گر نسیم رحمتی از کوی جانان آمدی 296شمارهٔ ۶۱۳: فرودی باشد و ننگ و جودی 297شمارهٔ ۶۱۴: گر جان بهوای تو گرفتار نبودی 298شمارهٔ ۶۱۵: جان نوروز و جان صد عیدی 299شمارهٔ ۶۱۶: ای آفتاب روی ترا ماه مشتری 300شمارهٔ ۶۱۷: ای عشق دل فروز، که شاه مظفری 301شمارهٔ ۶۱۸: وصال یار بصد جان بخر، اگر نخری 302شمارهٔ ۶۱۹: مرا از پرتو روی تو هر لمعه است دی ...303شمارهٔ ۶۲۰: ای دوست، بگو باری تا: عزم کجا دار ...304شمارهٔ ۶۲۱: روی دل را بسوی جان داری 305شمارهٔ ۶۲۲: حکایتی دو سه دارم، بشرط دستوری 306شمارهٔ ۶۲۳: ز حد گذشت حکایت ز قصه دوری 307شمارهٔ ۶۲۴: شب عیدست و ما عاشق، چه گویم قصه د ...308شمارهٔ ۶۲۵: من قبله بدل کردم، تا کی بود این ک ...309شمارهٔ ۶۲۶: میسرت نشود عاشقی و مستوری 310شمارهٔ ۶۲۷: نه مست جام خدایی، نه مرد مستوری 311شمارهٔ ۶۲۸: گر زانکه بگویند: گدایی و فقیری 312شمارهٔ ۶۲۹: اگر ز مصر جهانی و گر ز تبریزی 313شمارهٔ ۶۳۰: تو همچو عقل شریفی و همچو روح عزیز ...314شمارهٔ ۶۳۱: تا سر الهی ز ملاهی نشناسی 315شمارهٔ ۶۳۲: من عشقم و عشق من چه پرسی؟316شمارهٔ ۶۳۳: دلا، ز باده و خم خانه که میپرسی؟317شمارهٔ ۶۳۴: زمانی یار شو، گر یار باشی 318شمارهٔ ۶۳۵: چه غمست آخر از غم؟ چو تو در میانه ...319شمارهٔ ۶۳۶: امروز بجد دارم با تو سر دشنامی 320شمارهٔ ۶۳۷: ای قطب جامی، شاه انامی 321شمارهٔ ۶۳۸: ای ماه معربد، ز کجایی و چه نامی؟322شمارهٔ ۶۳۹: زنهار! درین کوی بغفلت نخرامی 323شمارهٔ ۶۴۰: گر شمس منیر آمدی، ار بدر تمامی 324شمارهٔ ۶۴۱: هله! ای جان گرامی، ز کجایی و چه ن ...325شمارهٔ ۶۴۲: پیش از بنای مدرسه و دیر ارمنی 326شمارهٔ ۶۴۳: سخنی می رود، ای دوست، مسلم سخنی 327شمارهٔ ۶۴۴: سؤال میکنم، ار هست رخصت سخنی 328شمارهٔ ۶۴۵: گر بر حدیث اهل دل انکار می کنی 329شمارهٔ ۶۴۶: ای آتش سودای تو در جان جهانی 330شمارهٔ ۶۴۷: ای خواجه، جمالست و جهانست و جوانی 331شمارهٔ ۶۴۸: با روی دل فروزت عیشیست جاودانی 332شمارهٔ ۶۴۹: بتو جان کجا برد پی؟ که تو شاه بی ...333شمارهٔ ۶۵۰: بدرویشی دلی گر بود و جانی 334شمارهٔ ۶۵۱: بیابان را بپیمودی، ولیکن بس ویاوا ...335شمارهٔ ۶۵۲: تا بکی شیوه تقلید و ره آسانی؟336شمارهٔ ۶۵۳: تو جام جمی، اما در جام نمیدانی 337شمارهٔ ۶۵۴: تو محبوب جانی و جان جهانی 338شمارهٔ ۶۵۵: تو مرهم دل ریشی و راحت جانی 339شمارهٔ ۶۵۶: جراحات دلم را تازه کرد آن یار روح ...340شمارهٔ ۶۵۷: جراحت دل من تازه کرد دلبر جانی 341شمارهٔ ۶۵۸: خوشدل شدم که دادم دل را بدلستانی 342شمارهٔ ۶۵۹: ز نور روی تو پیداست سر سبع مثانی 343شمارهٔ ۶۶۰: صلای کافری و غارت مسلمانی 344شمارهٔ ۶۶۱: فداک عقلی و روحی، که راحت جانی 345شمارهٔ ۶۶۲: هله ای دوست، چه گویم؟ که تو محبوب ...346شمارهٔ ۶۶۳: هله! ای ماه وفاپیشه، که محبوب جها ...347شمارهٔ ۶۶۴: هله! ای یار گرانمایه،سبک روح جهان ...348شمارهٔ ۶۶۵: روسیه را، گر ببینی، رد کنی 349شمارهٔ ۶۶۶: تراست ناز، که سلطان حسن و تمکینی 350شمارهٔ ۶۶۷: هله! ای عشق کهن سال، که هر روز نو ...351شمارهٔ ۶۶۸: یار میگوید ببانگ پهلوی :352شمارهٔ ۶۶۹: سخن در سر عاشق کمترک گوی 353شمارهٔ ۶۷۰: مسئله مشکل و آسان توی 354شمارهٔ ۶۷۱: در خاکدان مباش، که خوار جهان شوی 355شمارهٔ ۶۷۲: بسیار طالبی، که مگر ذو فنون شوی 356شمارهٔ ۶۷۳: اگر در طاعتی، گر در گناهی 357شمارهٔ ۶۷۴: تو شاه جهانی و ندانم که چه شاهی؟358شمارهٔ ۶۷۵: تو نور یقین آمدی و رهبر راهی 359شمارهٔ ۶۷۶: در وصف جمال تو توان گفت که: ماهی 360شمارهٔ ۶۷۷: درمانده ام از غم جدایی 361شمارهٔ ۶۷۸: دل ما بغمزه بردی، رخ مه نمی نمایی 362شمارهٔ ۶۷۹: زلف را شانه زن، که رعنایی 363شمارهٔ ۶۸۰: سؤالی دارم، ای جان، کز کجایی 364شمارهٔ ۶۸۱: غرق آن بحر محیطست دل شیدایی 365شمارهٔ ۶۸۲: چو زنان،مباش قانع،ز جهان برنگ و ب ...366شمارهٔ ۶۸۳: هله! عاشقان، که راهست بهو،زنید هو ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ