به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

قاسم انوار

قاسم انوارغزل هاشمارهٔ ۱۹۱: بجز وصلت حیات جاودان نیست

710عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

بجز وصلت حیات جاودان نیست
چو مویت سنبلی در بوستان نیست
میان خانقه بسیار جستم
بجز ذکر تو درد صوفیان نیست
نشان اینست: کاندر راه عرفان
خطا گفتن نشان راستان نیست
چه مستیها که دارد زاهد ما؟
چه حاصل؟ چون ز جنس سرخوشان نیست
جعل سرگین پرست و روسیاهست
بجز دزدی میان کاروان نیست
پناه خود بعشق آور، که چون عشق
رسولی در میان امتان نیست
چو خورشید جمالت جلوه گر شد
از آن دم قاسمی را فکر جان نیست

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۱۹۰: از دولت دیدار تو دل را غم جان نیس ...2شمارهٔ ۱۹۱: بجز وصلت حیات جاودان نیست 3شمارهٔ ۱۹۲: چو رویت تازه گل در بوستان نیست 4شمارهٔ ۱۹۳: بپیش مردم نادیده این سخن شینیست 5شمارهٔ ۱۹۴: خلق گویند که: در عشق بلیاتی نیست 6شمارهٔ ۱۹۵: هرکه را نفی فراوان شد و اثباتی نی ...7شمارهٔ ۱۹۶: از یار سفر کرده کسی را خبری نیست 8شمارهٔ ۱۹۷: در صومعه و دیر مغان هیچ سری نیست 9شمارهٔ ۱۹۸: ز بحر عشق تو هر قطره ای چو دریایی ...10شمارهٔ ۱۹۹: چراغ مرد معنی آشناییست 11شمارهٔ ۲۰۰: هرکجا در دو جهان عاشق روشن راییست 12شمارهٔ ۲۰۱: مرا با روی تو پیوسته روییست 13شمارهٔ ۲۰۲: باغبانا، بجهان تخم نکو باید کاشت 14شمارهٔ ۲۰۳: باز شوری بمحلت زد، ازین کو بگذشت 15شمارهٔ ۲۰۴: در شرح آن جمال بیانها ز حد گذشت 16شمارهٔ ۲۰۵: دردم ز اشتیاق تو ز اندازه در گذشت 17شمارهٔ ۲۰۶: چشم سرمست تو ما را بستم کاری کشت 18شمارهٔ ۲۰۷: ناگهان در تاخت عشقت، ملک جان یغما ...19شمارهٔ ۲۰۸: ذکر جمیل یار جهان را فرو گرفت 20شمارهٔ ۲۰۹: هرگز هوای وصل تو از جان ما نرفت 21شمارهٔ ۲۱۰: جان ببوی وصل یار از کعبه تا بتخان ...22شمارهٔ ۲۱۱: دیدمش دوش که :سرمست و خرامان میرف ...23شمارهٔ ۲۱۲: اسرار تو با خاطر هشیار توان گفت 24شمارهٔ ۲۱۳: با عشق ز تسبیح و مصلا نتوان گفت 25شمارهٔ ۲۱۴: در حسن و جمالی که تو داری چه توان ...26شمارهٔ ۲۱۵: بحق صحبت دیرین مرا مران بخجالت 27شمارهٔ ۲۱۶: ای رهنمای ملک معانی، چه گویمت؟28شمارهٔ ۲۱۷: ای پرتو جمال الهی،چه گویمت؟29شمارهٔ ۲۱۸: ای دل، چو پیش آمد غمی،آن را فرج د ...30شمارهٔ ۲۱۹: من و معشوق و جام ناب صباح 31شمارهٔ ۲۲۰: عشق تو مرا از هر دو جهان ساخت مجر ...32شمارهٔ ۲۲۱: ای دل و جان گرامی به تمنای تو شاد 33شمارهٔ ۲۲۲: بسودای تو خوش حالیم و دلشاد 34شمارهٔ ۲۲۳: بسیار سعی کردم و بسیار اجتهاد 35شمارهٔ ۲۲۴: جام در پای صراحی سر نهاد 36شمارهٔ ۲۲۵: دریغ باشد ازین چار سوی کون و فساد 37شمارهٔ ۲۲۶: سفر گزیدم ازین آستان کون و فساد 38شمارهٔ ۲۲۷: ما همه شیداییان بودیم و مستان ودا ...39شمارهٔ ۲۲۸: هزار شکر که سلطان عشق جان را داد 40شمارهٔ ۲۲۹: بنده پیر مغانیم، که جاویدان باد 41شمارهٔ ۲۳۰: حدم آن کس زند که بادم داد 42شمارهٔ ۲۳۱: ساقیم باده داد و بادم داد 43شمارهٔ ۲۳۲: نگین سلیمان بدیوان که داد؟44شمارهٔ ۲۳۳: ساقی مرا ز باده ناب مغانه داد 45شمارهٔ ۲۳۴: تو آن دری که در عمان نگنجد 46شمارهٔ ۲۳۵: ابر سودای تو آن لحظه که توفان بار ...47شمارهٔ ۲۳۶: دلم از جور تو بسیار شکایت دارد 48شمارهٔ ۲۳۷: ز ذوق عالم عرفان کجا خبر دارد 49شمارهٔ ۲۳۸: دیده مشتاق و دلم میل فراوان دارد 50شمارهٔ ۲۳۹: نقاره سحری قصه ای نهان دارد 51شمارهٔ ۲۴۰: آن خواجه سر بشر ندارد 52شمارهٔ ۲۴۱: مرا سودای او دیوانه دارد 53شمارهٔ ۲۴۲: بپیش اهل سیادت سعادتی دارد 54شمارهٔ ۲۴۳: دلم از شیوه شیرین تو شوری دارد 55شمارهٔ ۲۴۴: هر دلی در دو جهان چشم و چراغی دار ...56شمارهٔ ۲۴۵: جانم از نرگس مخمور تو جاهی دارد 57شمارهٔ ۲۴۶: جانم از دولت درد تو دوایی دارد 58شمارهٔ ۲۴۷: در ولای تو دلم حسن وفایی دارد 59شمارهٔ ۲۴۸: من رند خرابات مغانم چه توان کرد؟60شمارهٔ ۲۴۹: تا که از جور زمان بر جگرم ریش رسد ...61شمارهٔ ۲۵۰: چو عکس مشرق صبح ازل هویدا شد 62شمارهٔ ۲۵۱: تا به کی این دل من واله و شیدا با ...63شمارهٔ ۲۵۲: تا به کی خاطر من واله و شیدا باشد ...64شمارهٔ ۲۵۳: در قیامت همه کس طالب و جویا باشد 65شمارهٔ ۲۵۴: طور سینا چه بود؟ سینه دانا باشد 66شمارهٔ ۲۵۵: گر همه میل دلت جانب سلما باشد 67شمارهٔ ۲۵۶: هر کرا در دل و جان عشق و تولا باش ...68شمارهٔ ۲۵۷: هر که او را هوس منصب اعلا باشد 69شمارهٔ ۲۵۸: مرا گر اندرون پر نار باشد 70شمارهٔ ۲۵۹: ارنی و لن ترانی راز و نیاز باشد 71شمارهٔ ۲۶۰: مست و مستور ندیدیم و گر هم باشد 72شمارهٔ ۲۶۱: مظهر ذات و صفت آدم و عالم باشد 73شمارهٔ ۲۶۲: تا دل آشفته آن زلف پریشان باشد 74شمارهٔ ۲۶۳: عاشقی را،که دل از عشق پریشان باشد 75شمارهٔ ۲۶۴: گرترا میل دلی سوی دل و جان باشد 76شمارهٔ ۲۶۵: گر دلم عید ترا لایق قربان باشد 77شمارهٔ ۲۶۶: کسی که روی تو بیند چگونه شاد نباش ...78شمارهٔ ۲۶۷: نه از خطاست که در ابروی تو چین با ...79شمارهٔ ۲۶۸: بپیش درد من درمان چه باشد؟80شمارهٔ ۲۶۹: رنگرز و رنگرزی دیر شد 81شمارهٔ ۲۷۰: از دولت وصال تو کارم بکام شد 82شمارهٔ ۲۷۱: آیینه سبب گشت که روی تو عیان شد 83شمارهٔ ۲۷۲: درمان طلب کردم بسی،این درد را درم ...84شمارهٔ ۲۷۳: باز دست عشق عقلم را گریبان میکشد 85شمارهٔ ۲۷۴: شوری از شیوه شیرین تو پیدا آمد 86شمارهٔ ۲۷۵: روی هرکس که باندازه مرآت آمد 87شمارهٔ ۲۷۶: باده از خم ارادت بسعادت آمد 88شمارهٔ ۲۷۷: بر دلم بار غم عشق بغایت آمد 89شمارهٔ ۲۷۸: آن ماه دل افروز که رشک قمر آمد 90شمارهٔ ۲۷۹: امروز بار دیگر آن ماه دلبر آمد 91شمارهٔ ۲۸۰: باز آفتاب دولت از بام ما بر آمد 92شمارهٔ ۲۸۱: نهال دولتم را گل بر آمد 93شمارهٔ ۲۸۲: چشم بیدار مرا نوبت دیدار آمد 94شمارهٔ ۲۸۳: شاد باش،ای دل من،نوبت دیدار آمد 95شمارهٔ ۲۸۴: باز، ز خم باده های ناب بر آمد 96شمارهٔ ۲۸۵: یار ببازار کاینات برآمد 97شمارهٔ ۲۸۶: آن یار چو ناگاه ببازار برآمد 98شمارهٔ ۲۸۷: چون ماه من از مشرق انوار بر آمد 99شمارهٔ ۲۸۸: چون ماه نو از مشرق انوار برآمد 100شمارهٔ ۲۸۹: دلدار من از خانه ببازار برآمد 101شمارهٔ ۲۹۰: دمید صبح سعادت،که یار باز آمد 102شمارهٔ ۲۹۱: ازکف ساقی جان باده چو در جام آمد 103شمارهٔ ۲۹۲: آخر،ای شوخ جهان،عشوه گری با ما چن ...104شمارهٔ ۲۹۳: در هوایت عاشقان مستمند 105شمارهٔ ۲۹۴: چنانکه چشم تو در غمزه دلبری داند 106شمارهٔ ۲۹۵: مرا اگر تو ندانی حبیب می داند 107شمارهٔ ۲۹۶: حالت جان مرا پیر مغان میداند 108شمارهٔ ۲۹۷: در آن چمن که تو دیدی گلی ببار نما ...109شمارهٔ ۲۹۸: منگر بعاشقان،که ز صد یک نشان نمان ...110شمارهٔ ۲۹۹: در هیچ زمان غیر بدل راه ندادند 111شمارهٔ ۳۰۰: چند در مسجد و در صومعه غارت کردند 112شمارهٔ ۳۰۱: عاشقان را چو صلا جانب می خانه زدن ...113شمارهٔ ۳۰۲: اندرین دور، که مستان طریقت خوارند 114شمارهٔ ۳۰۳: هر گه که یار شیوه ناز ابتدی کند 115شمارهٔ ۳۰۴: آنان که بجز روی تو جایی نگرانند 116شمارهٔ ۳۰۵: خرده بینان طریقت همه صرافانند 117شمارهٔ ۳۰۶: آب حیوان،که سکندر طلبش میفرمود 118شمارهٔ ۳۰۷: ای عشق توام در دو جهان مقصد و مقص ...119شمارهٔ ۳۰۸: بر کهن دیر جهان دوست تجلی فرمود 120شمارهٔ ۳۰۹: بیمن دولت محبوب عاقبت محمود 121شمارهٔ ۳۱۰: تویی،که مرهم ریشی و غایت مقصود 122شمارهٔ ۳۱۱: دل آینه صورت و معنیست عجب بود 123شمارهٔ ۳۱۲: رنگ رز خواست که خمی کند از کور و ...124شمارهٔ ۳۱۳: ز سوز و شوق تو از جان و دل بر آمد ...125شمارهٔ ۳۱۴: زلفت شب قدرست،زهی سایه ممدود!126شمارهٔ ۳۱۵: ساقیا،نور صبح روی نمود 127شمارهٔ ۳۱۶: سرمایه سعادت ما در دیار بود 128شمارهٔ ۳۱۷: صدبار فکر کردم و صد راه آزمود 129شمارهٔ ۳۱۸: عشقش بخاک بردم و گفتم که: یا ودود 130شمارهٔ ۳۱۹: «علم القرآن » ز «الرحمن » چه بود؟131شمارهٔ ۳۲۰: فتنه در خواب قیامت خفته بود 132شمارهٔ ۳۲۱: فرو ریختی باز در جام جود 133شمارهٔ ۳۲۲: کسی که شیوه حکمت گرفت گوی ربود 134شمارهٔ ۳۲۳: «یحبه و یحبونم » چنین فرمود:135شمارهٔ ۳۲۴: این عشق و مودت اثر لطف خدا بود 136شمارهٔ ۳۲۵: گیسوی تو هر چند کمندی زبلا بود 137شمارهٔ ۳۲۶: روی زیبای تو چون شمع صفا خواهد بو ...138شمارهٔ ۳۲۷: مقام ما بسر کوی یار خواهد بود 139شمارهٔ ۳۲۸: تا جهاندار، جهاندار جهان خواهد بو ...140شمارهٔ ۳۲۹: هرکجا می گذرد دوست، فغان خواهد بو ...141شمارهٔ ۳۳۰: بعد ازین دلبر ما عربده جو خواهد ب ...142شمارهٔ ۳۳۱: گر با تو دمی محرم اسرار توان بود 143شمارهٔ ۳۳۲: صاحب قلاده اهل نزاع و غلو بود 144شمارهٔ ۳۳۳: چون حسن دلاویز تو در جلوه گری بود 145شمارهٔ ۳۳۴: گاهی درون پرده عزت نهان شود 146شمارهٔ ۳۳۵: از افق مکرمت صبح سعادت دمید 147شمارهٔ ۳۳۶: تعینات جهان در میان بیم و امید 148شمارهٔ ۳۳۷: دل ما باده طلب کرد و شرابش برسید 149شمارهٔ ۳۳۸: صبح ازل ز مشرق انوار بردمید 150شمارهٔ ۳۳۹: منم و چشم رمد دیده و نور خورشید 151شمارهٔ ۳۴۰: نعم الفقیه، حال مدرس کجا رسید؟152شمارهٔ ۳۴۱: «یحبهم » ز چه رو گشت آن مراد مرید ...153شمارهٔ ۳۴۲: طریق توبه و تقوی شکستم تا چه پیش ...154شمارهٔ ۳۴۳: بانگ مستان خرابات فنا می آید 155شمارهٔ ۳۴۴: بوی سنبل ز دم باد صبا می آید 156شمارهٔ ۳۴۵: بوی عشق از نفس باد صبا می آید 157شمارهٔ ۳۴۶: از خم صفا جام می ناب بیارید 158شمارهٔ ۳۴۷: از خم صفا باده چون قند بیارید 159شمارهٔ ۳۴۸: خانه ما روضه شد،چون مقدم رضوان رس ...160شمارهٔ ۳۴۹: درد مرا نوبت درمان رسید 161شمارهٔ ۳۵۰: موسی بکوه طور بنور عیان رسید 162شمارهٔ ۳۵۱: دل ز داروخانه دردت دوا دارد امید 163شمارهٔ ۳۵۲: هر کرا جرعه می داد بسر گردانید 164شمارهٔ ۳۵۳: صفیر مرغ جان اسرار گوید 165شمارهٔ ۳۵۴: دلم از قصه هجران چه گوید؟166شمارهٔ ۳۵۵: در پس آیینه چیست باز نمایید 167شمارهٔ ۳۵۶: با ما سخن از خرقه و سجاده مگویید 168شمارهٔ ۳۵۷: از باده گلگون قدری هست بگویید 169شمارهٔ ۳۵۸: از پیر مغان گر خبری هست بگویید 170شمارهٔ ۳۵۹: در مجلس ما جز سخن یار مگویید 171شمارهٔ ۳۶۰: گدایی می کنم زان یار دلبر 172شمارهٔ ۳۶۱: هله! ای دوست بیا باده بخور، غصه م ...173شمارهٔ ۳۶۲: اول ثبوت عرش، پس آنگه جلوس یار 174شمارهٔ ۳۶۳: ای جان جهان، ساقی جان، رطل گران د ...175شمارهٔ ۳۶۴: بیا، بیا، که غریبیم و عاشقیم و نز ...176شمارهٔ ۳۶۵: جام جمست این دل بیچاره، گوش دار 177شمارهٔ ۳۶۶: در داستان عشق تفصی نمود یار 178شمارهٔ ۳۶۷: درد سری میدهد زحمت رنج خمار 179شمارهٔ ۳۶۸: رو خرقه گرو کن، دل و دلدار بدست آ ...180شمارهٔ ۳۶۹: ساقیا، مست خرابیم، بما جامی آر 181شمارهٔ ۳۷۰: ساقی، بیار باده، که تلخست انتظار 182شمارهٔ ۳۷۱: ساقی، بیار باده گل رنگ خوشگوار 183شمارهٔ ۳۷۲: سینه مجروحست و عقل آشفته، خاطر بی ...184شمارهٔ ۳۷۳: عزت عشق بود غیرت یار 185شمارهٔ ۳۷۴: غلطی نیست در حساب و شمار 186شمارهٔ ۳۷۵: قصه ای نو رسید از اسرار:187شمارهٔ ۳۷۶: لاف عرفان می زند آن زاهد لاغر شکا ...188شمارهٔ ۳۷۷: ماییم و جام باده و سودای آن نگار 189شمارهٔ ۳۷۸: مشربم عذبست و مطرب عشق و ساقی یار ...190شمارهٔ ۳۷۹: مشکین کلاله را چو برافکند آن نگار 191شمارهٔ ۳۸۰: منم و عشق سرکش عیار 192شمارهٔ ۳۸۱: هر که هشیار درین دیر مغانش مگذار 193شمارهٔ ۳۸۲: اگرچه خسرو عالم شوی و گر فغفور 194شمارهٔ ۳۸۳: پیش ما قصه شوقست و شهودست و حضور 195شمارهٔ ۳۸۴: در کهن دیر زمان جمله فریبست و غرو ...196شمارهٔ ۳۸۵: کار بی همکار سخت و راه بی همراه د ...197شمارهٔ ۳۸۶: امکان صبر نیست، ز سر گیرم این نفی ...198شمارهٔ ۳۸۷: چو نازنین جهانی بحسن خویش بناز 199شمارهٔ ۳۸۸: ماییم و حضرت تو و صد سوز و صد نیا ...200شمارهٔ ۳۸۹: با زلف و رخت مست مدامیم شب و روز 201شمارهٔ ۳۹۰: فکر عقل از حد گذشت، ای عشق، آتش ب ...202شمارهٔ ۳۹۱: دلم در عشق ناپرواست امروز 203شمارهٔ ۳۹۲: از لب لعل توام کار بکامست امروز 204شمارهٔ ۳۹۳: سید سادات عالم غیر انسان نیست کس 205شمارهٔ ۳۹۴: ز چشم گوشه نشینان نشان سودا پرس 206شمارهٔ ۳۹۵: گر کسی مست و خرابست ز مستانش پرس 207شمارهٔ ۳۹۶: از ما حکایت می و پیر و مغانه پرس 208شمارهٔ ۳۹۷: دلی دارم ز سودایش پر آتش 209شمارهٔ ۳۹۸: تو شمع مجلسی در بزم جان باش 210شمارهٔ ۳۹۹: جان هوادار تو شد، فاش مکن اسرارش 211شمارهٔ ۴۰۰: خواجه مستست، ببین در سر و در دستا ...212شمارهٔ ۴۰۱: بر کنار طاس گردون زد هلال انگشت د ...213شمارهٔ ۴۰۲: بنده از دوست سئوالی بصفا کردم دوش 214شمارهٔ ۴۰۳: پهلوی خوانان غزل می خواند دوش 215شمارهٔ ۴۰۴: واردات عاشقان کز عشق می آید بگوش 216شمارهٔ ۴۰۵: باده ام صافست و مطرب صاف و ساقی ص ...217شمارهٔ ۴۰۶: بنادانان مگو سر حقایق 218شمارهٔ ۴۰۷: متمادی شدست یوم فراق 219شمارهٔ ۴۰۸: بآرزوی تو در خاک می روم، در خاک 220شمارهٔ ۴۰۹: چه بود قصه لیلی درین نشیمن خاک؟221شمارهٔ ۴۱۰: رندیم و عاشقیم و جهان سوز و جامه ...222شمارهٔ ۴۱۱: ای زلف و رخت میگون، ای دوست سلام ...223شمارهٔ ۴۱۲: نور ولایت تویی، شاه سلام علیک 224شمارهٔ ۴۱۳: در تو عجب مانده ام ای عشق شنگ 225شمارهٔ ۴۱۴: از شبستان ازل، تا بامداد آب و گل 226شمارهٔ ۴۱۵: بلبل آشفته حال، از سرمستی بنال 227شمارهٔ ۴۱۶: بیار، ساقی عشاق، جام مالامال 228شمارهٔ ۴۱۷: خاطرم آشفته و جان در ملال 229شمارهٔ ۴۱۸: ما گنج قدیمیم درین دیر کهن سال 230شمارهٔ ۴۱۹: مقررست و معین، برای اهل کمال 231شمارهٔ ۴۲۰: خدای را چو ندانی، چه فقه و چه معق ...232شمارهٔ ۴۲۱: این چه حدیثست که کرد آن صنم؟233شمارهٔ ۴۲۲: بهیچ یار و دیاری اگر چه دل ننهادم 234شمارهٔ ۴۲۳: خوش وقت من، که آینه کردار روشنم 235شمارهٔ ۴۲۴: سلطان دلنواز چو باز آمد از کرم 236شمارهٔ ۴۲۵: طلب گاری ز حد بگذشت و ما محروم و ...237شمارهٔ ۴۲۶: نی چو بنالید، بگفتا: نیم 238شمارهٔ ۴۲۷: از ما مپیچ رو، که غریبیم و تلخ کا ...239شمارهٔ ۴۲۸: یک جام بجانی دهد آن ساقی خودکام 240شمارهٔ ۴۲۹: بیا، که نوبت رندیست، عاشقم، مستم 241شمارهٔ ۴۳۰: دوش آن مه دو هفته دستم گرفت، دستم 242شمارهٔ ۴۳۱: سوی می خانه میکشی دستم 243شمارهٔ ۴۳۲: من از سودای جانان نیم مستم 244شمارهٔ ۴۳۳: اگر بر خاک کویت گرد گردم 245شمارهٔ ۴۳۴: سفر گزیدم و آهنگ آن جهان کردم 246شمارهٔ ۴۳۵: دوش بر اوج لا مکان خیمه اصطفا زدم 247شمارهٔ ۴۳۶: بدوستی، که ترا نیک دوست می دارم 248شمارهٔ ۴۳۷: دینار نمی خواهم، من عاشق دیدارم 249شمارهٔ ۴۳۸: گر بنالم من از این درد که در دل د ...250شمارهٔ ۴۳۹: منت از دل بصد جان دوست دارم 251شمارهٔ ۴۴۰: نه تنها من خراب و مست یارم 252شمارهٔ ۴۴۱: باده می نوشم و سودای تو در سر دار ...253شمارهٔ ۴۴۲: سرم سبزست و لب خندان و عیش جاودان ...254شمارهٔ ۴۴۳: عاشق یارم، بغیر یار ندارم 255شمارهٔ ۴۴۴: جگر گر مست و دل گر مست و آه آتشین ...256شمارهٔ ۴۴۵: از نایره شوقت در دل شرری دارم 257شمارهٔ ۴۴۶: در ملک وصال او ظل شجری دارم 258شمارهٔ ۴۴۷: چشم گریان و دل زار و نزاری دارم 259شمارهٔ ۴۴۸: عیسی بظهور آمد، من مرده چرا باشم؟260شمارهٔ ۴۴۹: خیالست این که: من بی یار باشم 261شمارهٔ ۴۵۰: ای دوای درد بیماران، سلام علیکم 262شمارهٔ ۴۵۱: بحمدالله من از دردی کشانم 263شمارهٔ ۴۵۲: فقر می گفت که: من خسرو جاویدانم 264شمارهٔ ۴۵۳: من بیچاره سودا زده سرگردانم 265شمارهٔ ۴۵۴: من ز سودای تو سرگشته و سرگردانم 266شمارهٔ ۴۵۵: مشرب عذب مرا هر نفس از خم قدیم 267شمارهٔ ۴۵۶: میان آتش سوزان علم فراخته ایم 268شمارهٔ ۴۵۷: ما در هوای عشق تو سرمست باده ایم 269شمارهٔ ۴۵۸: پهلوی خوان بسر کوی حبیب آمده ایم 270شمارهٔ ۴۵۹: گرنه آنست که جوینده یار آمده ایم؟271شمارهٔ ۴۶۰: مست بودیم بگلبانگ تو هشیار شدیم 272شمارهٔ ۴۶۱: اقبال عشق بود، که ما مقبل آمدیم 273شمارهٔ ۴۶۲: ما در جهان کون برای تو آمدیم 274شمارهٔ ۴۶۳: این عنایت ازلی بود که ره پرسیدیم 275شمارهٔ ۴۶۴: در مسجد و در کعبه و بت خانه دویدی ...276شمارهٔ ۴۶۵: ما در طلب دوست فراوان بدویدیم 277شمارهٔ ۴۶۶: در دور رخت یک دل هشیار ندیدیم 278شمارهٔ ۴۶۷: در کعبه و بت خانه بجز یار ندیدیم 279شمارهٔ ۴۶۸: هزاران بحر در دردانه دیدیم 280شمارهٔ ۴۶۹: جانا، بجز از تو کس نداریم 281شمارهٔ ۴۷۰: عمریست که سودای سر زلف تو داریم 282شمارهٔ ۴۷۱: غیر از تو کس دگر نداریم 283شمارهٔ ۴۷۲: ما در دل و جان آتش سودای تو داریم 284شمارهٔ ۴۷۳: ما عاشق و رند و پاکبازیم 285شمارهٔ ۴۷۴: ماییم که چون باده گل رنگ بجوشیم 286شمارهٔ ۴۷۵: با روی تو ز سبزه و گلزار فارغیم 287شمارهٔ ۴۷۶: گرچه در طور شریعت همه مأمورانیم 288شمارهٔ ۴۷۷: لب مگز، عشوه مده باز، که ما مستان ...289شمارهٔ ۴۷۸: ما و این عشق دل افروز، که جان در ...290شمارهٔ ۴۷۹: ما نه امروزست کز عشق و ولا دم می ...291شمارهٔ ۴۸۰: تو جان و دل مایی، من وصف تو چون گ ...292شمارهٔ ۴۸۱: چه گویم؟ ای مسلمانان، چه گویم؟293شمارهٔ ۴۸۲: ماه عیانست روی یار چه گویم؟294شمارهٔ ۴۸۳: عجب رعنا و زیبایی، چه گویم؟295شمارهٔ ۴۸۴: من معدن اسرارم، اما بنمی گویم 296شمارهٔ ۴۸۵: این سخن نیست باندازه که من میگویم 297شمارهٔ ۴۸۶: ما سوز عشق را بدو عالم نمیدهیم 298شمارهٔ ۴۸۷: ما عشق یار را بدو عالم نمیدهیم 299شمارهٔ ۴۸۸: بیا، بیا، که فقیریم و خاکسار تویی ...300شمارهٔ ۴۸۹: بر سر راهم بدید و گفت:«هی سن کیم ...301شمارهٔ ۴۹۰: بصلاح آمد از اوصاف خدای ذوالمن 302شمارهٔ ۴۹۱: بفضل و رحمت و توفیق ذوالمن 303شمارهٔ ۴۹۲: دوش آن مه دو هفته من با هزار فن 304شمارهٔ ۴۹۳: ساقی جان، لطف فرما کاسه دردی بمن 305شمارهٔ ۴۹۴: سامان عیش نیست درین دار پر فتن 306شمارهٔ ۴۹۵: طالبانی که اسیرند درین حبس بدن 307شمارهٔ ۴۹۶: من بجانان زنده ام، گر باز دانی ای ...308شمارهٔ ۴۹۷: یارم ز در در آمو، وشتن کنید وشتن 309شمارهٔ ۴۹۸: آن ماه مسافر سفری کرد ز کرمان 310شمارهٔ ۴۹۹: ای ساقی دل و جان، ای نور چشم اعیا ...311شمارهٔ ۵۰۰: ای عاشقان، ای عاشقان، هنگام آن شد ...312شمارهٔ ۵۰۱: این چنین مست و معربد بکجا؟ ای دل ...313شمارهٔ ۵۰۲: ای نور دل و دیده وای زبده اعیان 314شمارهٔ ۵۰۳: با هیچ رسید این صفت باده فروشان 315شمارهٔ ۵۰۴: بس عجب طرفه حدیثیست که: آن شاه جه ...316شمارهٔ ۵۰۵: بشنو ز عشق رمزی، حیران مباش، حیرا ...317شمارهٔ ۵۰۶: بقدر جام بود شور و حالت مستان 318شمارهٔ ۵۰۷: بیا، ای یار سودایی، بیا، ای جان س ...319شمارهٔ ۵۰۸: بیا، که عشق برافراخت سنجق سلطان 320شمارهٔ ۵۰۹: تربیت میکند مرا جانان 321شمارهٔ ۵۱۰: تن زنده بجان آمد و جان زنده بجانا ...322شمارهٔ ۵۱۱: جانم بلب رسید ز غم، ساقی، الامان 323شمارهٔ ۵۱۲: چندان که گفتم: خاطر مرنجان 324شمارهٔ ۵۱۳: حیات تن ز جان آمد، حیات جان ز جان ...325شمارهٔ ۵۱۴: خبری دهید جان را، که ز دوست چیست ...326شمارهٔ ۵۱۵: دل با تو نظر دارد، اما نظری پنهان 327شمارهٔ ۵۱۶: دوست در مجلسست و جان در جان 328شمارهٔ ۵۱۷: ز خوبان عربده خوش باشد، ای جان 329شمارهٔ ۵۱۸: ساقی چو تو باشی، همه جا باده پرست ...330شمارهٔ ۵۱۹: سرگشته ایم و حیران در کوی مهرورزا ...331شمارهٔ ۵۲۰: عشق و معشوق و عاشق حیران 332شمارهٔ ۵۲۱: «فوز النجات » می طلبی؟ جام می ستا ...333شمارهٔ ۵۲۲: «کن فکان » جان را خبر گوید ز «کان ...334شمارهٔ ۵۲۳: «کل یوم هو فی شان » چه نشانست و چ ...335شمارهٔ ۵۲۴: «کل یوم هو فی شان » ز چه کردند بی ...336شمارهٔ ۵۲۵: گر ره بتو هست، چیست فرمان؟337شمارهٔ ۵۲۶: گر شیر نه ای، بگذر ازین بیشه شیرا ...338شمارهٔ ۵۲۷: گفت حق: «کل من علیها فان »339شمارهٔ ۵۲۸: ما که مستان خرابیم درین دیر مغان 340شمارهٔ ۵۲۹: مقررست و معین بحجت و برهان 341شمارهٔ ۵۳۰: میان باطن جانی و جان تویی، ای جان 342شمارهٔ ۵۳۱: همه بودند که گفتند بپیدا و نهان 343شمارهٔ ۵۳۲: همه جا اوست شاه جاویدان 344شمارهٔ ۵۳۳: جگر پردرد و دل پر خونم، ای جان 345شمارهٔ ۵۳۴: یار همان، درد همان، دل همان 346شمارهٔ ۵۳۵: «حصل ما فی الصدور» لذت جان یافتن 347شمارهٔ ۵۳۶: در دل از شوق تو شوریست که نتوان گ ...348شمارهٔ ۵۳۷: چه باشد شیوه عاشق؟ بمعشوقان نظر ک ...349شمارهٔ ۵۳۸: مرا از زخم شمشیرت نمی شاید حذر کر ...350شمارهٔ ۵۳۹: خواهی بجهان شوری، بنیاد قیامت کن 351شمارهٔ ۵۴۰: نیم مستان ترا سرگشته چون پرگار کن 352شمارهٔ ۵۴۱: بیتی همی سرایم و زاریست کار من 353شمارهٔ ۵۴۲: ناوک غمزه می زند بر دل من نگار من 354شمارهٔ ۵۴۳: بسامان آمد احوال دل من 355شمارهٔ ۵۴۴: بسودایت سرشت آب و گل من 356شمارهٔ ۵۴۵: عید و بر قندان تویی، ای جان جان ج ...357شمارهٔ ۵۴۶: جگر گرمست و آهم سرد و دل خون 358شمارهٔ ۵۴۷: دل آشفته دارم، چشم پر خون 359شمارهٔ ۵۴۸: ما را هوای باده نابست در درون 360شمارهٔ ۵۴۹: از عیان گر واقفی، بگذر ز عین 361شمارهٔ ۵۵۰: الا! ای نفس، خودکامی و خودبین 362شمارهٔ ۵۵۱: ای یار، ندانم که چه رسمست و چه آی ...363شمارهٔ ۵۵۲: بجان آمد ز هجران جان مسکین 364شمارهٔ ۵۵۳: پیر مغان کجاست؟ که آن مرد دوربین 365شمارهٔ ۵۵۴: جعل را چند ازین تحسین و تمکین؟366شمارهٔ ۵۵۵: «حمدلله » گفت رب العالمین 367شمارهٔ ۵۵۶: گفت: نور آسمانست و زمین 368شمارهٔ ۵۵۷: ما داغ آرزوی تو داریم بر جبین 369شمارهٔ ۵۵۸: منت خدای را، که در اطوار ما و طین 370شمارهٔ ۵۵۹: هله! ای ساقی جانها، بده آن باده ر ...371شمارهٔ ۵۶۰: ای دل و جانت بهواها گرو 372شمارهٔ ۵۶۱: باده کهنه گیر و شیشه نو 373شمارهٔ ۵۶۲: ای ساقی جان بخش ما،یک لحظه ما را ...374شمارهٔ ۵۶۳: تو محیطی و دیگران همه جو 375شمارهٔ ۵۶۴: چه شنیدی که دل از دست بدادی،تو عم ...376شمارهٔ ۵۶۵: زان نکهت مشکین،که همی آید از آن س ...377شمارهٔ ۵۶۶: «ستر الله علینا» چه علالاست درین ...378شمارهٔ ۵۶۷: دل شوریده را تمنا تو 379شمارهٔ ۵۶۸: ای دل، اگر تو عاشقی، با عاشقان هم ...380شمارهٔ ۵۶۹: از لعل یار اگر شکری یافتی بگو 381شمارهٔ ۵۷۰: پیش ما قصه جام و جم و جمشید مگو 382شمارهٔ ۵۷۱: «الا یاایهاالساقی »، مرا جام مصفا ...383شمارهٔ ۵۷۲: «کان الله » گفت و «کان الله له »384شمارهٔ ۵۷۳: ای آفتاب روی ترا پرده دار ماه 385شمارهٔ ۵۷۴: بر بیدلان گذشت و نکرد اینطرف نگاه 386شمارهٔ ۵۷۵: پیش از بنای مدرسه و رسم خانقاه 387شمارهٔ ۵۷۶: «عز من قائل » چه گفت اله؟388شمارهٔ ۵۷۷: گم کرده ایم راه و ندانیم پیشگاه 389شمارهٔ ۵۷۸: مرا یاریست، اندر گاه و بیگاه 390شمارهٔ ۵۷۹: در میان همه خوبان بت ما از همه به 391شمارهٔ ۵۸۰: آتش عشق تو شوری در جهان انداخته 392شمارهٔ ۵۸۱: ای آتش سودای تو در کن فکان انداخت ...393شمارهٔ ۵۸۲: ای خیالت عقل کل را در گمان انداخت ...394شمارهٔ ۵۸۳: ای کمالت نعت عزت در جهان انداخته 395شمارهٔ ۵۸۴: روی مه را جلوه دادی، زلف میگون تا ...396شمارهٔ ۵۸۵: ای کوس کبریای تو در لامکان زده 397شمارهٔ ۵۸۶: هله!ای ساقی جانها، قدح باده بمن د ...398شمارهٔ ۵۸۷: ساقیا، عذر مگو، باده بسر مستان ده 399شمارهٔ ۵۸۸: گرم از طالع فرخ رخ جانان شود دیده 400شمارهٔ ۵۸۹: گر تو از مستان عشقی در وله 401شمارهٔ ۵۹۰: بجانان زنده ام، الحمدلله 402شمارهٔ ۵۹۱: از مسجد و می خانه وز کعبه و بت خا ...403شمارهٔ ۵۹۲: بیا، ای ماه کنعانی، بیا ای شاه فر ...404شمارهٔ ۵۹۳: پر گشت جهان از می گل رنگ مغانه 405شمارهٔ ۵۹۴: مرآت دل شکستی، ای گنج جاودانه 406شمارهٔ ۵۹۵: می کشد آن حبیب فرزانه 407شمارهٔ ۵۹۶: آیینه تیره شد، ز چه تیره است آینه ...408شمارهٔ ۵۹۷: تا گرد ماه سنبل مشکین نهاده ای 409شمارهٔ ۵۹۸: همه لذت، همه شهوت، همگی رد شده ای 410شمارهٔ ۵۹۹: این شناسی که: از آن شهر و دیار آم ...411شمارهٔ ۶۰۰: خطاب «لن ترانی » چیست؟ یعنی 412شمارهٔ ۶۰۱: «هدی للمتقین » گفتند: یعنی 413شمارهٔ ۶۰۲: هر لحظه مرا میرسد انوار تجلی 414شمارهٔ ۶۰۳: بجان تو، که خمارم بغایت، ای چلبی 415شمارهٔ ۶۰۴: دل ز من برداشت یار مهربان، واحسرت ...416شمارهٔ ۶۰۵: با یاد خدا باش، بهر جای که هستی 417شمارهٔ ۶۰۶: چو با تست مقصود، هرجا که هستی 418شمارهٔ ۶۰۷: چه ذوق نیستی یابی؟ که هستی 419شمارهٔ ۶۰۸: السلام علیک، یا سندی 420شمارهٔ ۶۰۹: ای دل عشاق را بروی تو شادی 421شمارهٔ ۶۱۰: دلم از غصه هجران تو دارد دردی 422شمارهٔ ۶۱۱: گر گلی از گلشن حسنش ببازار آمدی 423شمارهٔ ۶۱۲: گر نسیم رحمتی از کوی جانان آمدی 424شمارهٔ ۶۱۳: فرودی باشد و ننگ و جودی 425شمارهٔ ۶۱۴: گر جان بهوای تو گرفتار نبودی 426شمارهٔ ۶۱۵: جان نوروز و جان صد عیدی 427شمارهٔ ۶۱۶: ای آفتاب روی ترا ماه مشتری 428شمارهٔ ۶۱۷: ای عشق دل فروز، که شاه مظفری 429شمارهٔ ۶۱۸: وصال یار بصد جان بخر، اگر نخری 430شمارهٔ ۶۱۹: مرا از پرتو روی تو هر لمعه است دی ...431شمارهٔ ۶۲۰: ای دوست، بگو باری تا: عزم کجا دار ...432شمارهٔ ۶۲۱: روی دل را بسوی جان داری 433شمارهٔ ۶۲۲: حکایتی دو سه دارم، بشرط دستوری 434شمارهٔ ۶۲۳: ز حد گذشت حکایت ز قصه دوری 435شمارهٔ ۶۲۴: شب عیدست و ما عاشق، چه گویم قصه د ...436شمارهٔ ۶۲۵: من قبله بدل کردم، تا کی بود این ک ...437شمارهٔ ۶۲۶: میسرت نشود عاشقی و مستوری 438شمارهٔ ۶۲۷: نه مست جام خدایی، نه مرد مستوری 439شمارهٔ ۶۲۸: گر زانکه بگویند: گدایی و فقیری 440شمارهٔ ۶۲۹: اگر ز مصر جهانی و گر ز تبریزی 441شمارهٔ ۶۳۰: تو همچو عقل شریفی و همچو روح عزیز ...442شمارهٔ ۶۳۱: تا سر الهی ز ملاهی نشناسی 443شمارهٔ ۶۳۲: من عشقم و عشق من چه پرسی؟444شمارهٔ ۶۳۳: دلا، ز باده و خم خانه که میپرسی؟445شمارهٔ ۶۳۴: زمانی یار شو، گر یار باشی 446شمارهٔ ۶۳۵: چه غمست آخر از غم؟ چو تو در میانه ...447شمارهٔ ۶۳۶: امروز بجد دارم با تو سر دشنامی 448شمارهٔ ۶۳۷: ای قطب جامی، شاه انامی 449شمارهٔ ۶۳۸: ای ماه معربد، ز کجایی و چه نامی؟450شمارهٔ ۶۳۹: زنهار! درین کوی بغفلت نخرامی 451شمارهٔ ۶۴۰: گر شمس منیر آمدی، ار بدر تمامی 452شمارهٔ ۶۴۱: هله! ای جان گرامی، ز کجایی و چه ن ...453شمارهٔ ۶۴۲: پیش از بنای مدرسه و دیر ارمنی 454شمارهٔ ۶۴۳: سخنی می رود، ای دوست، مسلم سخنی 455شمارهٔ ۶۴۴: سؤال میکنم، ار هست رخصت سخنی 456شمارهٔ ۶۴۵: گر بر حدیث اهل دل انکار می کنی 457شمارهٔ ۶۴۶: ای آتش سودای تو در جان جهانی 458شمارهٔ ۶۴۷: ای خواجه، جمالست و جهانست و جوانی 459شمارهٔ ۶۴۸: با روی دل فروزت عیشیست جاودانی 460شمارهٔ ۶۴۹: بتو جان کجا برد پی؟ که تو شاه بی ...461شمارهٔ ۶۵۰: بدرویشی دلی گر بود و جانی 462شمارهٔ ۶۵۱: بیابان را بپیمودی، ولیکن بس ویاوا ...463شمارهٔ ۶۵۲: تا بکی شیوه تقلید و ره آسانی؟464شمارهٔ ۶۵۳: تو جام جمی، اما در جام نمیدانی 465شمارهٔ ۶۵۴: تو محبوب جانی و جان جهانی 466شمارهٔ ۶۵۵: تو مرهم دل ریشی و راحت جانی 467شمارهٔ ۶۵۶: جراحات دلم را تازه کرد آن یار روح ...468شمارهٔ ۶۵۷: جراحت دل من تازه کرد دلبر جانی 469شمارهٔ ۶۵۸: خوشدل شدم که دادم دل را بدلستانی 470شمارهٔ ۶۵۹: ز نور روی تو پیداست سر سبع مثانی 471شمارهٔ ۶۶۰: صلای کافری و غارت مسلمانی 472شمارهٔ ۶۶۱: فداک عقلی و روحی، که راحت جانی 473شمارهٔ ۶۶۲: هله ای دوست، چه گویم؟ که تو محبوب ...474شمارهٔ ۶۶۳: هله! ای ماه وفاپیشه، که محبوب جها ...475شمارهٔ ۶۶۴: هله! ای یار گرانمایه،سبک روح جهان ...476شمارهٔ ۶۶۵: روسیه را، گر ببینی، رد کنی 477شمارهٔ ۶۶۶: تراست ناز، که سلطان حسن و تمکینی 478شمارهٔ ۶۶۷: هله! ای عشق کهن سال، که هر روز نو ...479شمارهٔ ۶۶۸: یار میگوید ببانگ پهلوی :480شمارهٔ ۶۶۹: سخن در سر عاشق کمترک گوی 481شمارهٔ ۶۷۰: مسئله مشکل و آسان توی 482شمارهٔ ۶۷۱: در خاکدان مباش، که خوار جهان شوی 483شمارهٔ ۶۷۲: بسیار طالبی، که مگر ذو فنون شوی 484شمارهٔ ۶۷۳: اگر در طاعتی، گر در گناهی 485شمارهٔ ۶۷۴: تو شاه جهانی و ندانم که چه شاهی؟486شمارهٔ ۶۷۵: تو نور یقین آمدی و رهبر راهی 487شمارهٔ ۶۷۶: در وصف جمال تو توان گفت که: ماهی 488شمارهٔ ۶۷۷: درمانده ام از غم جدایی 489شمارهٔ ۶۷۸: دل ما بغمزه بردی، رخ مه نمی نمایی 490شمارهٔ ۶۷۹: زلف را شانه زن، که رعنایی 491شمارهٔ ۶۸۰: سؤالی دارم، ای جان، کز کجایی 492شمارهٔ ۶۸۱: غرق آن بحر محیطست دل شیدایی 493شمارهٔ ۶۸۲: چو زنان،مباش قانع،ز جهان برنگ و ب ...494شمارهٔ ۶۸۳: هله! عاشقان، که راهست بهو،زنید هو ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ