به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

قاسم انوار

قاسم انوارغزل هاشمارهٔ ۲۳۰: حدم آن کس زند که بادم داد

760عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

حدم آن کس زند که بادم داد
باده جام دل گشادم داد
بهر دفع خمار و رنجوری
جام در مبداء و معادم داد
گفتمش : تایبم، ننوشم می
حیله کردم ولیک بادم داد
مستی و عاشقی و مستوری
جودت عشق در نهادم داد
چون مرا زاهد و مسلمان دید
سجده سهو را بیادم داد
جمله را داد هر چه لایق اوست
سلطنت را به نوع آدم داد
هر چه دادند جان قاسم را
دولت عشق مستزادم داد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۲۲۹: بنده پیر مغانیم، که جاویدان باد 2شمارهٔ ۲۳۰: حدم آن کس زند که بادم داد 3شمارهٔ ۲۳۱: ساقیم باده داد و بادم داد 4شمارهٔ ۲۳۲: نگین سلیمان بدیوان که داد؟5شمارهٔ ۲۳۳: ساقی مرا ز باده ناب مغانه داد 6شمارهٔ ۲۳۴: تو آن دری که در عمان نگنجد 7شمارهٔ ۲۳۵: ابر سودای تو آن لحظه که توفان بار ...8شمارهٔ ۲۳۶: دلم از جور تو بسیار شکایت دارد 9شمارهٔ ۲۳۷: ز ذوق عالم عرفان کجا خبر دارد 10شمارهٔ ۲۳۸: دیده مشتاق و دلم میل فراوان دارد 11شمارهٔ ۲۳۹: نقاره سحری قصه ای نهان دارد 12شمارهٔ ۲۴۰: آن خواجه سر بشر ندارد 13شمارهٔ ۲۴۱: مرا سودای او دیوانه دارد 14شمارهٔ ۲۴۲: بپیش اهل سیادت سعادتی دارد 15شمارهٔ ۲۴۳: دلم از شیوه شیرین تو شوری دارد 16شمارهٔ ۲۴۴: هر دلی در دو جهان چشم و چراغی دار ...17شمارهٔ ۲۴۵: جانم از نرگس مخمور تو جاهی دارد 18شمارهٔ ۲۴۶: جانم از دولت درد تو دوایی دارد 19شمارهٔ ۲۴۷: در ولای تو دلم حسن وفایی دارد 20شمارهٔ ۲۴۸: من رند خرابات مغانم چه توان کرد؟21شمارهٔ ۲۴۹: تا که از جور زمان بر جگرم ریش رسد ...22شمارهٔ ۲۵۰: چو عکس مشرق صبح ازل هویدا شد 23شمارهٔ ۲۵۱: تا به کی این دل من واله و شیدا با ...24شمارهٔ ۲۵۲: تا به کی خاطر من واله و شیدا باشد ...25شمارهٔ ۲۵۳: در قیامت همه کس طالب و جویا باشد 26شمارهٔ ۲۵۴: طور سینا چه بود؟ سینه دانا باشد 27شمارهٔ ۲۵۵: گر همه میل دلت جانب سلما باشد 28شمارهٔ ۲۵۶: هر کرا در دل و جان عشق و تولا باش ...29شمارهٔ ۲۵۷: هر که او را هوس منصب اعلا باشد 30شمارهٔ ۲۵۸: مرا گر اندرون پر نار باشد 31شمارهٔ ۲۵۹: ارنی و لن ترانی راز و نیاز باشد 32شمارهٔ ۲۶۰: مست و مستور ندیدیم و گر هم باشد 33شمارهٔ ۲۶۱: مظهر ذات و صفت آدم و عالم باشد 34شمارهٔ ۲۶۲: تا دل آشفته آن زلف پریشان باشد 35شمارهٔ ۲۶۳: عاشقی را،که دل از عشق پریشان باشد 36شمارهٔ ۲۶۴: گرترا میل دلی سوی دل و جان باشد 37شمارهٔ ۲۶۵: گر دلم عید ترا لایق قربان باشد 38شمارهٔ ۲۶۶: کسی که روی تو بیند چگونه شاد نباش ...39شمارهٔ ۲۶۷: نه از خطاست که در ابروی تو چین با ...40شمارهٔ ۲۶۸: بپیش درد من درمان چه باشد؟41شمارهٔ ۲۶۹: رنگرز و رنگرزی دیر شد 42شمارهٔ ۲۷۰: از دولت وصال تو کارم بکام شد 43شمارهٔ ۲۷۱: آیینه سبب گشت که روی تو عیان شد 44شمارهٔ ۲۷۲: درمان طلب کردم بسی،این درد را درم ...45شمارهٔ ۲۷۳: باز دست عشق عقلم را گریبان میکشد 46شمارهٔ ۲۷۴: شوری از شیوه شیرین تو پیدا آمد 47شمارهٔ ۲۷۵: روی هرکس که باندازه مرآت آمد 48شمارهٔ ۲۷۶: باده از خم ارادت بسعادت آمد 49شمارهٔ ۲۷۷: بر دلم بار غم عشق بغایت آمد 50شمارهٔ ۲۷۸: آن ماه دل افروز که رشک قمر آمد 51شمارهٔ ۲۷۹: امروز بار دیگر آن ماه دلبر آمد 52شمارهٔ ۲۸۰: باز آفتاب دولت از بام ما بر آمد 53شمارهٔ ۲۸۱: نهال دولتم را گل بر آمد 54شمارهٔ ۲۸۲: چشم بیدار مرا نوبت دیدار آمد 55شمارهٔ ۲۸۳: شاد باش،ای دل من،نوبت دیدار آمد 56شمارهٔ ۲۸۴: باز، ز خم باده های ناب بر آمد 57شمارهٔ ۲۸۵: یار ببازار کاینات برآمد 58شمارهٔ ۲۸۶: آن یار چو ناگاه ببازار برآمد 59شمارهٔ ۲۸۷: چون ماه من از مشرق انوار بر آمد 60شمارهٔ ۲۸۸: چون ماه نو از مشرق انوار برآمد 61شمارهٔ ۲۸۹: دلدار من از خانه ببازار برآمد 62شمارهٔ ۲۹۰: دمید صبح سعادت،که یار باز آمد 63شمارهٔ ۲۹۱: ازکف ساقی جان باده چو در جام آمد 64شمارهٔ ۲۹۲: آخر،ای شوخ جهان،عشوه گری با ما چن ...65شمارهٔ ۲۹۳: در هوایت عاشقان مستمند 66شمارهٔ ۲۹۴: چنانکه چشم تو در غمزه دلبری داند 67شمارهٔ ۲۹۵: مرا اگر تو ندانی حبیب می داند 68شمارهٔ ۲۹۶: حالت جان مرا پیر مغان میداند 69شمارهٔ ۲۹۷: در آن چمن که تو دیدی گلی ببار نما ...70شمارهٔ ۲۹۸: منگر بعاشقان،که ز صد یک نشان نمان ...71شمارهٔ ۲۹۹: در هیچ زمان غیر بدل راه ندادند 72شمارهٔ ۳۰۰: چند در مسجد و در صومعه غارت کردند 73شمارهٔ ۳۰۱: عاشقان را چو صلا جانب می خانه زدن ...74شمارهٔ ۳۰۲: اندرین دور، که مستان طریقت خوارند 75شمارهٔ ۳۰۳: هر گه که یار شیوه ناز ابتدی کند 76شمارهٔ ۳۰۴: آنان که بجز روی تو جایی نگرانند 77شمارهٔ ۳۰۵: خرده بینان طریقت همه صرافانند 78شمارهٔ ۳۰۶: آب حیوان،که سکندر طلبش میفرمود 79شمارهٔ ۳۰۷: ای عشق توام در دو جهان مقصد و مقص ...80شمارهٔ ۳۰۸: بر کهن دیر جهان دوست تجلی فرمود 81شمارهٔ ۳۰۹: بیمن دولت محبوب عاقبت محمود 82شمارهٔ ۳۱۰: تویی،که مرهم ریشی و غایت مقصود 83شمارهٔ ۳۱۱: دل آینه صورت و معنیست عجب بود 84شمارهٔ ۳۱۲: رنگ رز خواست که خمی کند از کور و ...85شمارهٔ ۳۱۳: ز سوز و شوق تو از جان و دل بر آمد ...86شمارهٔ ۳۱۴: زلفت شب قدرست،زهی سایه ممدود!87شمارهٔ ۳۱۵: ساقیا،نور صبح روی نمود 88شمارهٔ ۳۱۶: سرمایه سعادت ما در دیار بود 89شمارهٔ ۳۱۷: صدبار فکر کردم و صد راه آزمود 90شمارهٔ ۳۱۸: عشقش بخاک بردم و گفتم که: یا ودود 91شمارهٔ ۳۱۹: «علم القرآن » ز «الرحمن » چه بود؟92شمارهٔ ۳۲۰: فتنه در خواب قیامت خفته بود 93شمارهٔ ۳۲۱: فرو ریختی باز در جام جود 94شمارهٔ ۳۲۲: کسی که شیوه حکمت گرفت گوی ربود 95شمارهٔ ۳۲۳: «یحبه و یحبونم » چنین فرمود:96شمارهٔ ۳۲۴: این عشق و مودت اثر لطف خدا بود 97شمارهٔ ۳۲۵: گیسوی تو هر چند کمندی زبلا بود 98شمارهٔ ۳۲۶: روی زیبای تو چون شمع صفا خواهد بو ...99شمارهٔ ۳۲۷: مقام ما بسر کوی یار خواهد بود 100شمارهٔ ۳۲۸: تا جهاندار، جهاندار جهان خواهد بو ...101شمارهٔ ۳۲۹: هرکجا می گذرد دوست، فغان خواهد بو ...102شمارهٔ ۳۳۰: بعد ازین دلبر ما عربده جو خواهد ب ...103شمارهٔ ۳۳۱: گر با تو دمی محرم اسرار توان بود 104شمارهٔ ۳۳۲: صاحب قلاده اهل نزاع و غلو بود 105شمارهٔ ۳۳۳: چون حسن دلاویز تو در جلوه گری بود 106شمارهٔ ۳۳۴: گاهی درون پرده عزت نهان شود 107شمارهٔ ۳۳۵: از افق مکرمت صبح سعادت دمید 108شمارهٔ ۳۳۶: تعینات جهان در میان بیم و امید 109شمارهٔ ۳۳۷: دل ما باده طلب کرد و شرابش برسید 110شمارهٔ ۳۳۸: صبح ازل ز مشرق انوار بردمید 111شمارهٔ ۳۳۹: منم و چشم رمد دیده و نور خورشید 112شمارهٔ ۳۴۰: نعم الفقیه، حال مدرس کجا رسید؟113شمارهٔ ۳۴۱: «یحبهم » ز چه رو گشت آن مراد مرید ...114شمارهٔ ۳۴۲: طریق توبه و تقوی شکستم تا چه پیش ...115شمارهٔ ۳۴۳: بانگ مستان خرابات فنا می آید 116شمارهٔ ۳۴۴: بوی سنبل ز دم باد صبا می آید 117شمارهٔ ۳۴۵: بوی عشق از نفس باد صبا می آید 118شمارهٔ ۳۴۶: از خم صفا جام می ناب بیارید 119شمارهٔ ۳۴۷: از خم صفا باده چون قند بیارید 120شمارهٔ ۳۴۸: خانه ما روضه شد،چون مقدم رضوان رس ...121شمارهٔ ۳۴۹: درد مرا نوبت درمان رسید 122شمارهٔ ۳۵۰: موسی بکوه طور بنور عیان رسید 123شمارهٔ ۳۵۱: دل ز داروخانه دردت دوا دارد امید 124شمارهٔ ۳۵۲: هر کرا جرعه می داد بسر گردانید 125شمارهٔ ۳۵۳: صفیر مرغ جان اسرار گوید 126شمارهٔ ۳۵۴: دلم از قصه هجران چه گوید؟127شمارهٔ ۳۵۵: در پس آیینه چیست باز نمایید 128شمارهٔ ۳۵۶: با ما سخن از خرقه و سجاده مگویید 129شمارهٔ ۳۵۷: از باده گلگون قدری هست بگویید 130شمارهٔ ۳۵۸: از پیر مغان گر خبری هست بگویید 131شمارهٔ ۳۵۹: در مجلس ما جز سخن یار مگویید 132شمارهٔ ۳۶۰: گدایی می کنم زان یار دلبر 133شمارهٔ ۳۶۱: هله! ای دوست بیا باده بخور، غصه م ...134شمارهٔ ۳۶۲: اول ثبوت عرش، پس آنگه جلوس یار 135شمارهٔ ۳۶۳: ای جان جهان، ساقی جان، رطل گران د ...136شمارهٔ ۳۶۴: بیا، بیا، که غریبیم و عاشقیم و نز ...137شمارهٔ ۳۶۵: جام جمست این دل بیچاره، گوش دار 138شمارهٔ ۳۶۶: در داستان عشق تفصی نمود یار 139شمارهٔ ۳۶۷: درد سری میدهد زحمت رنج خمار 140شمارهٔ ۳۶۸: رو خرقه گرو کن، دل و دلدار بدست آ ...141شمارهٔ ۳۶۹: ساقیا، مست خرابیم، بما جامی آر 142شمارهٔ ۳۷۰: ساقی، بیار باده، که تلخست انتظار 143شمارهٔ ۳۷۱: ساقی، بیار باده گل رنگ خوشگوار 144شمارهٔ ۳۷۲: سینه مجروحست و عقل آشفته، خاطر بی ...145شمارهٔ ۳۷۳: عزت عشق بود غیرت یار 146شمارهٔ ۳۷۴: غلطی نیست در حساب و شمار 147شمارهٔ ۳۷۵: قصه ای نو رسید از اسرار:148شمارهٔ ۳۷۶: لاف عرفان می زند آن زاهد لاغر شکا ...149شمارهٔ ۳۷۷: ماییم و جام باده و سودای آن نگار 150شمارهٔ ۳۷۸: مشربم عذبست و مطرب عشق و ساقی یار ...151شمارهٔ ۳۷۹: مشکین کلاله را چو برافکند آن نگار 152شمارهٔ ۳۸۰: منم و عشق سرکش عیار 153شمارهٔ ۳۸۱: هر که هشیار درین دیر مغانش مگذار 154شمارهٔ ۳۸۲: اگرچه خسرو عالم شوی و گر فغفور 155شمارهٔ ۳۸۳: پیش ما قصه شوقست و شهودست و حضور 156شمارهٔ ۳۸۴: در کهن دیر زمان جمله فریبست و غرو ...157شمارهٔ ۳۸۵: کار بی همکار سخت و راه بی همراه د ...158شمارهٔ ۳۸۶: امکان صبر نیست، ز سر گیرم این نفی ...159شمارهٔ ۳۸۷: چو نازنین جهانی بحسن خویش بناز 160شمارهٔ ۳۸۸: ماییم و حضرت تو و صد سوز و صد نیا ...161شمارهٔ ۳۸۹: با زلف و رخت مست مدامیم شب و روز 162شمارهٔ ۳۹۰: فکر عقل از حد گذشت، ای عشق، آتش ب ...163شمارهٔ ۳۹۱: دلم در عشق ناپرواست امروز 164شمارهٔ ۳۹۲: از لب لعل توام کار بکامست امروز 165شمارهٔ ۳۹۳: سید سادات عالم غیر انسان نیست کس 166شمارهٔ ۳۹۴: ز چشم گوشه نشینان نشان سودا پرس 167شمارهٔ ۳۹۵: گر کسی مست و خرابست ز مستانش پرس 168شمارهٔ ۳۹۶: از ما حکایت می و پیر و مغانه پرس 169شمارهٔ ۳۹۷: دلی دارم ز سودایش پر آتش 170شمارهٔ ۳۹۸: تو شمع مجلسی در بزم جان باش 171شمارهٔ ۳۹۹: جان هوادار تو شد، فاش مکن اسرارش 172شمارهٔ ۴۰۰: خواجه مستست، ببین در سر و در دستا ...173شمارهٔ ۴۰۱: بر کنار طاس گردون زد هلال انگشت د ...174شمارهٔ ۴۰۲: بنده از دوست سئوالی بصفا کردم دوش 175شمارهٔ ۴۰۳: پهلوی خوانان غزل می خواند دوش 176شمارهٔ ۴۰۴: واردات عاشقان کز عشق می آید بگوش 177شمارهٔ ۴۰۵: باده ام صافست و مطرب صاف و ساقی ص ...178شمارهٔ ۴۰۶: بنادانان مگو سر حقایق 179شمارهٔ ۴۰۷: متمادی شدست یوم فراق 180شمارهٔ ۴۰۸: بآرزوی تو در خاک می روم، در خاک 181شمارهٔ ۴۰۹: چه بود قصه لیلی درین نشیمن خاک؟182شمارهٔ ۴۱۰: رندیم و عاشقیم و جهان سوز و جامه ...183شمارهٔ ۴۱۱: ای زلف و رخت میگون، ای دوست سلام ...184شمارهٔ ۴۱۲: نور ولایت تویی، شاه سلام علیک 185شمارهٔ ۴۱۳: در تو عجب مانده ام ای عشق شنگ 186شمارهٔ ۴۱۴: از شبستان ازل، تا بامداد آب و گل 187شمارهٔ ۴۱۵: بلبل آشفته حال، از سرمستی بنال 188شمارهٔ ۴۱۶: بیار، ساقی عشاق، جام مالامال 189شمارهٔ ۴۱۷: خاطرم آشفته و جان در ملال 190شمارهٔ ۴۱۸: ما گنج قدیمیم درین دیر کهن سال 191شمارهٔ ۴۱۹: مقررست و معین، برای اهل کمال 192شمارهٔ ۴۲۰: خدای را چو ندانی، چه فقه و چه معق ...193شمارهٔ ۴۲۱: این چه حدیثست که کرد آن صنم؟194شمارهٔ ۴۲۲: بهیچ یار و دیاری اگر چه دل ننهادم 195شمارهٔ ۴۲۳: خوش وقت من، که آینه کردار روشنم 196شمارهٔ ۴۲۴: سلطان دلنواز چو باز آمد از کرم 197شمارهٔ ۴۲۵: طلب گاری ز حد بگذشت و ما محروم و ...198شمارهٔ ۴۲۶: نی چو بنالید، بگفتا: نیم 199شمارهٔ ۴۲۷: از ما مپیچ رو، که غریبیم و تلخ کا ...200شمارهٔ ۴۲۸: یک جام بجانی دهد آن ساقی خودکام 201شمارهٔ ۴۲۹: بیا، که نوبت رندیست، عاشقم، مستم 202شمارهٔ ۴۳۰: دوش آن مه دو هفته دستم گرفت، دستم 203شمارهٔ ۴۳۱: سوی می خانه میکشی دستم 204شمارهٔ ۴۳۲: من از سودای جانان نیم مستم 205شمارهٔ ۴۳۳: اگر بر خاک کویت گرد گردم 206شمارهٔ ۴۳۴: سفر گزیدم و آهنگ آن جهان کردم 207شمارهٔ ۴۳۵: دوش بر اوج لا مکان خیمه اصطفا زدم 208شمارهٔ ۴۳۶: بدوستی، که ترا نیک دوست می دارم 209شمارهٔ ۴۳۷: دینار نمی خواهم، من عاشق دیدارم 210شمارهٔ ۴۳۸: گر بنالم من از این درد که در دل د ...211شمارهٔ ۴۳۹: منت از دل بصد جان دوست دارم 212شمارهٔ ۴۴۰: نه تنها من خراب و مست یارم 213شمارهٔ ۴۴۱: باده می نوشم و سودای تو در سر دار ...214شمارهٔ ۴۴۲: سرم سبزست و لب خندان و عیش جاودان ...215شمارهٔ ۴۴۳: عاشق یارم، بغیر یار ندارم 216شمارهٔ ۴۴۴: جگر گر مست و دل گر مست و آه آتشین ...217شمارهٔ ۴۴۵: از نایره شوقت در دل شرری دارم 218شمارهٔ ۴۴۶: در ملک وصال او ظل شجری دارم 219شمارهٔ ۴۴۷: چشم گریان و دل زار و نزاری دارم 220شمارهٔ ۴۴۸: عیسی بظهور آمد، من مرده چرا باشم؟221شمارهٔ ۴۴۹: خیالست این که: من بی یار باشم 222شمارهٔ ۴۵۰: ای دوای درد بیماران، سلام علیکم 223شمارهٔ ۴۵۱: بحمدالله من از دردی کشانم 224شمارهٔ ۴۵۲: فقر می گفت که: من خسرو جاویدانم 225شمارهٔ ۴۵۳: من بیچاره سودا زده سرگردانم 226شمارهٔ ۴۵۴: من ز سودای تو سرگشته و سرگردانم 227شمارهٔ ۴۵۵: مشرب عذب مرا هر نفس از خم قدیم 228شمارهٔ ۴۵۶: میان آتش سوزان علم فراخته ایم 229شمارهٔ ۴۵۷: ما در هوای عشق تو سرمست باده ایم 230شمارهٔ ۴۵۸: پهلوی خوان بسر کوی حبیب آمده ایم 231شمارهٔ ۴۵۹: گرنه آنست که جوینده یار آمده ایم؟232شمارهٔ ۴۶۰: مست بودیم بگلبانگ تو هشیار شدیم 233شمارهٔ ۴۶۱: اقبال عشق بود، که ما مقبل آمدیم 234شمارهٔ ۴۶۲: ما در جهان کون برای تو آمدیم 235شمارهٔ ۴۶۳: این عنایت ازلی بود که ره پرسیدیم 236شمارهٔ ۴۶۴: در مسجد و در کعبه و بت خانه دویدی ...237شمارهٔ ۴۶۵: ما در طلب دوست فراوان بدویدیم 238شمارهٔ ۴۶۶: در دور رخت یک دل هشیار ندیدیم 239شمارهٔ ۴۶۷: در کعبه و بت خانه بجز یار ندیدیم 240شمارهٔ ۴۶۸: هزاران بحر در دردانه دیدیم 241شمارهٔ ۴۶۹: جانا، بجز از تو کس نداریم 242شمارهٔ ۴۷۰: عمریست که سودای سر زلف تو داریم 243شمارهٔ ۴۷۱: غیر از تو کس دگر نداریم 244شمارهٔ ۴۷۲: ما در دل و جان آتش سودای تو داریم 245شمارهٔ ۴۷۳: ما عاشق و رند و پاکبازیم 246شمارهٔ ۴۷۴: ماییم که چون باده گل رنگ بجوشیم 247شمارهٔ ۴۷۵: با روی تو ز سبزه و گلزار فارغیم 248شمارهٔ ۴۷۶: گرچه در طور شریعت همه مأمورانیم 249شمارهٔ ۴۷۷: لب مگز، عشوه مده باز، که ما مستان ...250شمارهٔ ۴۷۸: ما و این عشق دل افروز، که جان در ...251شمارهٔ ۴۷۹: ما نه امروزست کز عشق و ولا دم می ...252شمارهٔ ۴۸۰: تو جان و دل مایی، من وصف تو چون گ ...253شمارهٔ ۴۸۱: چه گویم؟ ای مسلمانان، چه گویم؟254شمارهٔ ۴۸۲: ماه عیانست روی یار چه گویم؟255شمارهٔ ۴۸۳: عجب رعنا و زیبایی، چه گویم؟256شمارهٔ ۴۸۴: من معدن اسرارم، اما بنمی گویم 257شمارهٔ ۴۸۵: این سخن نیست باندازه که من میگویم 258شمارهٔ ۴۸۶: ما سوز عشق را بدو عالم نمیدهیم 259شمارهٔ ۴۸۷: ما عشق یار را بدو عالم نمیدهیم 260شمارهٔ ۴۸۸: بیا، بیا، که فقیریم و خاکسار تویی ...261شمارهٔ ۴۸۹: بر سر راهم بدید و گفت:«هی سن کیم ...262شمارهٔ ۴۹۰: بصلاح آمد از اوصاف خدای ذوالمن 263شمارهٔ ۴۹۱: بفضل و رحمت و توفیق ذوالمن 264شمارهٔ ۴۹۲: دوش آن مه دو هفته من با هزار فن 265شمارهٔ ۴۹۳: ساقی جان، لطف فرما کاسه دردی بمن 266شمارهٔ ۴۹۴: سامان عیش نیست درین دار پر فتن 267شمارهٔ ۴۹۵: طالبانی که اسیرند درین حبس بدن 268شمارهٔ ۴۹۶: من بجانان زنده ام، گر باز دانی ای ...269شمارهٔ ۴۹۷: یارم ز در در آمو، وشتن کنید وشتن 270شمارهٔ ۴۹۸: آن ماه مسافر سفری کرد ز کرمان 271شمارهٔ ۴۹۹: ای ساقی دل و جان، ای نور چشم اعیا ...272شمارهٔ ۵۰۰: ای عاشقان، ای عاشقان، هنگام آن شد ...273شمارهٔ ۵۰۱: این چنین مست و معربد بکجا؟ ای دل ...274شمارهٔ ۵۰۲: ای نور دل و دیده وای زبده اعیان 275شمارهٔ ۵۰۳: با هیچ رسید این صفت باده فروشان 276شمارهٔ ۵۰۴: بس عجب طرفه حدیثیست که: آن شاه جه ...277شمارهٔ ۵۰۵: بشنو ز عشق رمزی، حیران مباش، حیرا ...278شمارهٔ ۵۰۶: بقدر جام بود شور و حالت مستان 279شمارهٔ ۵۰۷: بیا، ای یار سودایی، بیا، ای جان س ...280شمارهٔ ۵۰۸: بیا، که عشق برافراخت سنجق سلطان 281شمارهٔ ۵۰۹: تربیت میکند مرا جانان 282شمارهٔ ۵۱۰: تن زنده بجان آمد و جان زنده بجانا ...283شمارهٔ ۵۱۱: جانم بلب رسید ز غم، ساقی، الامان 284شمارهٔ ۵۱۲: چندان که گفتم: خاطر مرنجان 285شمارهٔ ۵۱۳: حیات تن ز جان آمد، حیات جان ز جان ...286شمارهٔ ۵۱۴: خبری دهید جان را، که ز دوست چیست ...287شمارهٔ ۵۱۵: دل با تو نظر دارد، اما نظری پنهان 288شمارهٔ ۵۱۶: دوست در مجلسست و جان در جان 289شمارهٔ ۵۱۷: ز خوبان عربده خوش باشد، ای جان 290شمارهٔ ۵۱۸: ساقی چو تو باشی، همه جا باده پرست ...291شمارهٔ ۵۱۹: سرگشته ایم و حیران در کوی مهرورزا ...292شمارهٔ ۵۲۰: عشق و معشوق و عاشق حیران 293شمارهٔ ۵۲۱: «فوز النجات » می طلبی؟ جام می ستا ...294شمارهٔ ۵۲۲: «کن فکان » جان را خبر گوید ز «کان ...295شمارهٔ ۵۲۳: «کل یوم هو فی شان » چه نشانست و چ ...296شمارهٔ ۵۲۴: «کل یوم هو فی شان » ز چه کردند بی ...297شمارهٔ ۵۲۵: گر ره بتو هست، چیست فرمان؟298شمارهٔ ۵۲۶: گر شیر نه ای، بگذر ازین بیشه شیرا ...299شمارهٔ ۵۲۷: گفت حق: «کل من علیها فان »300شمارهٔ ۵۲۸: ما که مستان خرابیم درین دیر مغان 301شمارهٔ ۵۲۹: مقررست و معین بحجت و برهان 302شمارهٔ ۵۳۰: میان باطن جانی و جان تویی، ای جان 303شمارهٔ ۵۳۱: همه بودند که گفتند بپیدا و نهان 304شمارهٔ ۵۳۲: همه جا اوست شاه جاویدان 305شمارهٔ ۵۳۳: جگر پردرد و دل پر خونم، ای جان 306شمارهٔ ۵۳۴: یار همان، درد همان، دل همان 307شمارهٔ ۵۳۵: «حصل ما فی الصدور» لذت جان یافتن 308شمارهٔ ۵۳۶: در دل از شوق تو شوریست که نتوان گ ...309شمارهٔ ۵۳۷: چه باشد شیوه عاشق؟ بمعشوقان نظر ک ...310شمارهٔ ۵۳۸: مرا از زخم شمشیرت نمی شاید حذر کر ...311شمارهٔ ۵۳۹: خواهی بجهان شوری، بنیاد قیامت کن 312شمارهٔ ۵۴۰: نیم مستان ترا سرگشته چون پرگار کن 313شمارهٔ ۵۴۱: بیتی همی سرایم و زاریست کار من 314شمارهٔ ۵۴۲: ناوک غمزه می زند بر دل من نگار من 315شمارهٔ ۵۴۳: بسامان آمد احوال دل من 316شمارهٔ ۵۴۴: بسودایت سرشت آب و گل من 317شمارهٔ ۵۴۵: عید و بر قندان تویی، ای جان جان ج ...318شمارهٔ ۵۴۶: جگر گرمست و آهم سرد و دل خون 319شمارهٔ ۵۴۷: دل آشفته دارم، چشم پر خون 320شمارهٔ ۵۴۸: ما را هوای باده نابست در درون 321شمارهٔ ۵۴۹: از عیان گر واقفی، بگذر ز عین 322شمارهٔ ۵۵۰: الا! ای نفس، خودکامی و خودبین 323شمارهٔ ۵۵۱: ای یار، ندانم که چه رسمست و چه آی ...324شمارهٔ ۵۵۲: بجان آمد ز هجران جان مسکین 325شمارهٔ ۵۵۳: پیر مغان کجاست؟ که آن مرد دوربین 326شمارهٔ ۵۵۴: جعل را چند ازین تحسین و تمکین؟327شمارهٔ ۵۵۵: «حمدلله » گفت رب العالمین 328شمارهٔ ۵۵۶: گفت: نور آسمانست و زمین 329شمارهٔ ۵۵۷: ما داغ آرزوی تو داریم بر جبین 330شمارهٔ ۵۵۸: منت خدای را، که در اطوار ما و طین 331شمارهٔ ۵۵۹: هله! ای ساقی جانها، بده آن باده ر ...332شمارهٔ ۵۶۰: ای دل و جانت بهواها گرو 333شمارهٔ ۵۶۱: باده کهنه گیر و شیشه نو 334شمارهٔ ۵۶۲: ای ساقی جان بخش ما،یک لحظه ما را ...335شمارهٔ ۵۶۳: تو محیطی و دیگران همه جو 336شمارهٔ ۵۶۴: چه شنیدی که دل از دست بدادی،تو عم ...337شمارهٔ ۵۶۵: زان نکهت مشکین،که همی آید از آن س ...338شمارهٔ ۵۶۶: «ستر الله علینا» چه علالاست درین ...339شمارهٔ ۵۶۷: دل شوریده را تمنا تو 340شمارهٔ ۵۶۸: ای دل، اگر تو عاشقی، با عاشقان هم ...341شمارهٔ ۵۶۹: از لعل یار اگر شکری یافتی بگو 342شمارهٔ ۵۷۰: پیش ما قصه جام و جم و جمشید مگو 343شمارهٔ ۵۷۱: «الا یاایهاالساقی »، مرا جام مصفا ...344شمارهٔ ۵۷۲: «کان الله » گفت و «کان الله له »345شمارهٔ ۵۷۳: ای آفتاب روی ترا پرده دار ماه 346شمارهٔ ۵۷۴: بر بیدلان گذشت و نکرد اینطرف نگاه 347شمارهٔ ۵۷۵: پیش از بنای مدرسه و رسم خانقاه 348شمارهٔ ۵۷۶: «عز من قائل » چه گفت اله؟349شمارهٔ ۵۷۷: گم کرده ایم راه و ندانیم پیشگاه 350شمارهٔ ۵۷۸: مرا یاریست، اندر گاه و بیگاه 351شمارهٔ ۵۷۹: در میان همه خوبان بت ما از همه به 352شمارهٔ ۵۸۰: آتش عشق تو شوری در جهان انداخته 353شمارهٔ ۵۸۱: ای آتش سودای تو در کن فکان انداخت ...354شمارهٔ ۵۸۲: ای خیالت عقل کل را در گمان انداخت ...355شمارهٔ ۵۸۳: ای کمالت نعت عزت در جهان انداخته 356شمارهٔ ۵۸۴: روی مه را جلوه دادی، زلف میگون تا ...357شمارهٔ ۵۸۵: ای کوس کبریای تو در لامکان زده 358شمارهٔ ۵۸۶: هله!ای ساقی جانها، قدح باده بمن د ...359شمارهٔ ۵۸۷: ساقیا، عذر مگو، باده بسر مستان ده 360شمارهٔ ۵۸۸: گرم از طالع فرخ رخ جانان شود دیده 361شمارهٔ ۵۸۹: گر تو از مستان عشقی در وله 362شمارهٔ ۵۹۰: بجانان زنده ام، الحمدلله 363شمارهٔ ۵۹۱: از مسجد و می خانه وز کعبه و بت خا ...364شمارهٔ ۵۹۲: بیا، ای ماه کنعانی، بیا ای شاه فر ...365شمارهٔ ۵۹۳: پر گشت جهان از می گل رنگ مغانه 366شمارهٔ ۵۹۴: مرآت دل شکستی، ای گنج جاودانه 367شمارهٔ ۵۹۵: می کشد آن حبیب فرزانه 368شمارهٔ ۵۹۶: آیینه تیره شد، ز چه تیره است آینه ...369شمارهٔ ۵۹۷: تا گرد ماه سنبل مشکین نهاده ای 370شمارهٔ ۵۹۸: همه لذت، همه شهوت، همگی رد شده ای 371شمارهٔ ۵۹۹: این شناسی که: از آن شهر و دیار آم ...372شمارهٔ ۶۰۰: خطاب «لن ترانی » چیست؟ یعنی 373شمارهٔ ۶۰۱: «هدی للمتقین » گفتند: یعنی 374شمارهٔ ۶۰۲: هر لحظه مرا میرسد انوار تجلی 375شمارهٔ ۶۰۳: بجان تو، که خمارم بغایت، ای چلبی 376شمارهٔ ۶۰۴: دل ز من برداشت یار مهربان، واحسرت ...377شمارهٔ ۶۰۵: با یاد خدا باش، بهر جای که هستی 378شمارهٔ ۶۰۶: چو با تست مقصود، هرجا که هستی 379شمارهٔ ۶۰۷: چه ذوق نیستی یابی؟ که هستی 380شمارهٔ ۶۰۸: السلام علیک، یا سندی 381شمارهٔ ۶۰۹: ای دل عشاق را بروی تو شادی 382شمارهٔ ۶۱۰: دلم از غصه هجران تو دارد دردی 383شمارهٔ ۶۱۱: گر گلی از گلشن حسنش ببازار آمدی 384شمارهٔ ۶۱۲: گر نسیم رحمتی از کوی جانان آمدی 385شمارهٔ ۶۱۳: فرودی باشد و ننگ و جودی 386شمارهٔ ۶۱۴: گر جان بهوای تو گرفتار نبودی 387شمارهٔ ۶۱۵: جان نوروز و جان صد عیدی 388شمارهٔ ۶۱۶: ای آفتاب روی ترا ماه مشتری 389شمارهٔ ۶۱۷: ای عشق دل فروز، که شاه مظفری 390شمارهٔ ۶۱۸: وصال یار بصد جان بخر، اگر نخری 391شمارهٔ ۶۱۹: مرا از پرتو روی تو هر لمعه است دی ...392شمارهٔ ۶۲۰: ای دوست، بگو باری تا: عزم کجا دار ...393شمارهٔ ۶۲۱: روی دل را بسوی جان داری 394شمارهٔ ۶۲۲: حکایتی دو سه دارم، بشرط دستوری 395شمارهٔ ۶۲۳: ز حد گذشت حکایت ز قصه دوری 396شمارهٔ ۶۲۴: شب عیدست و ما عاشق، چه گویم قصه د ...397شمارهٔ ۶۲۵: من قبله بدل کردم، تا کی بود این ک ...398شمارهٔ ۶۲۶: میسرت نشود عاشقی و مستوری 399شمارهٔ ۶۲۷: نه مست جام خدایی، نه مرد مستوری 400شمارهٔ ۶۲۸: گر زانکه بگویند: گدایی و فقیری 401شمارهٔ ۶۲۹: اگر ز مصر جهانی و گر ز تبریزی 402شمارهٔ ۶۳۰: تو همچو عقل شریفی و همچو روح عزیز ...403شمارهٔ ۶۳۱: تا سر الهی ز ملاهی نشناسی 404شمارهٔ ۶۳۲: من عشقم و عشق من چه پرسی؟405شمارهٔ ۶۳۳: دلا، ز باده و خم خانه که میپرسی؟406شمارهٔ ۶۳۴: زمانی یار شو، گر یار باشی 407شمارهٔ ۶۳۵: چه غمست آخر از غم؟ چو تو در میانه ...408شمارهٔ ۶۳۶: امروز بجد دارم با تو سر دشنامی 409شمارهٔ ۶۳۷: ای قطب جامی، شاه انامی 410شمارهٔ ۶۳۸: ای ماه معربد، ز کجایی و چه نامی؟411شمارهٔ ۶۳۹: زنهار! درین کوی بغفلت نخرامی 412شمارهٔ ۶۴۰: گر شمس منیر آمدی، ار بدر تمامی 413شمارهٔ ۶۴۱: هله! ای جان گرامی، ز کجایی و چه ن ...414شمارهٔ ۶۴۲: پیش از بنای مدرسه و دیر ارمنی 415شمارهٔ ۶۴۳: سخنی می رود، ای دوست، مسلم سخنی 416شمارهٔ ۶۴۴: سؤال میکنم، ار هست رخصت سخنی 417شمارهٔ ۶۴۵: گر بر حدیث اهل دل انکار می کنی 418شمارهٔ ۶۴۶: ای آتش سودای تو در جان جهانی 419شمارهٔ ۶۴۷: ای خواجه، جمالست و جهانست و جوانی 420شمارهٔ ۶۴۸: با روی دل فروزت عیشیست جاودانی 421شمارهٔ ۶۴۹: بتو جان کجا برد پی؟ که تو شاه بی ...422شمارهٔ ۶۵۰: بدرویشی دلی گر بود و جانی 423شمارهٔ ۶۵۱: بیابان را بپیمودی، ولیکن بس ویاوا ...424شمارهٔ ۶۵۲: تا بکی شیوه تقلید و ره آسانی؟425شمارهٔ ۶۵۳: تو جام جمی، اما در جام نمیدانی 426شمارهٔ ۶۵۴: تو محبوب جانی و جان جهانی 427شمارهٔ ۶۵۵: تو مرهم دل ریشی و راحت جانی 428شمارهٔ ۶۵۶: جراحات دلم را تازه کرد آن یار روح ...429شمارهٔ ۶۵۷: جراحت دل من تازه کرد دلبر جانی 430شمارهٔ ۶۵۸: خوشدل شدم که دادم دل را بدلستانی 431شمارهٔ ۶۵۹: ز نور روی تو پیداست سر سبع مثانی 432شمارهٔ ۶۶۰: صلای کافری و غارت مسلمانی 433شمارهٔ ۶۶۱: فداک عقلی و روحی، که راحت جانی 434شمارهٔ ۶۶۲: هله ای دوست، چه گویم؟ که تو محبوب ...435شمارهٔ ۶۶۳: هله! ای ماه وفاپیشه، که محبوب جها ...436شمارهٔ ۶۶۴: هله! ای یار گرانمایه،سبک روح جهان ...437شمارهٔ ۶۶۵: روسیه را، گر ببینی، رد کنی 438شمارهٔ ۶۶۶: تراست ناز، که سلطان حسن و تمکینی 439شمارهٔ ۶۶۷: هله! ای عشق کهن سال، که هر روز نو ...440شمارهٔ ۶۶۸: یار میگوید ببانگ پهلوی :441شمارهٔ ۶۶۹: سخن در سر عاشق کمترک گوی 442شمارهٔ ۶۷۰: مسئله مشکل و آسان توی 443شمارهٔ ۶۷۱: در خاکدان مباش، که خوار جهان شوی 444شمارهٔ ۶۷۲: بسیار طالبی، که مگر ذو فنون شوی 445شمارهٔ ۶۷۳: اگر در طاعتی، گر در گناهی 446شمارهٔ ۶۷۴: تو شاه جهانی و ندانم که چه شاهی؟447شمارهٔ ۶۷۵: تو نور یقین آمدی و رهبر راهی 448شمارهٔ ۶۷۶: در وصف جمال تو توان گفت که: ماهی 449شمارهٔ ۶۷۷: درمانده ام از غم جدایی 450شمارهٔ ۶۷۸: دل ما بغمزه بردی، رخ مه نمی نمایی 451شمارهٔ ۶۷۹: زلف را شانه زن، که رعنایی 452شمارهٔ ۶۸۰: سؤالی دارم، ای جان، کز کجایی 453شمارهٔ ۶۸۱: غرق آن بحر محیطست دل شیدایی 454شمارهٔ ۶۸۲: چو زنان،مباش قانع،ز جهان برنگ و ب ...455شمارهٔ ۶۸۳: هله! عاشقان، که راهست بهو،زنید هو ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ