به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

قاسم انوار

قاسم انوارغزل هاشمارهٔ ۲۳۴: تو آن دری که در عمان نگنجد

760عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

تو آن دری که در عمان نگنجد
تو آن گنجی که در ویران نگنجد
بیا،ساقی، مرا جامی کرم کن
از آن جامی که در امکان نگنجد
خدا این عاشقان را همتی داد
که در کیخسرو و خاقان نگنجد
چو روباهست عقل حیله کردار
میان بیشه شیران نگنجد
بحمدالله بدان یوسف رسیدم
که اندر مصر و در زندان نگنجد
مراسرویست سر سبز و خرامان
که اندر باغ و در بستان نگنجد
چو قاسم با وصال یار پیوست
در آنجا قصه دربان نگنجد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۲۳۳: ساقی مرا ز باده ناب مغانه داد 2شمارهٔ ۲۳۴: تو آن دری که در عمان نگنجد 3شمارهٔ ۲۳۵: ابر سودای تو آن لحظه که توفان بار ...4شمارهٔ ۲۳۶: دلم از جور تو بسیار شکایت دارد 5شمارهٔ ۲۳۷: ز ذوق عالم عرفان کجا خبر دارد 6شمارهٔ ۲۳۸: دیده مشتاق و دلم میل فراوان دارد 7شمارهٔ ۲۳۹: نقاره سحری قصه ای نهان دارد 8شمارهٔ ۲۴۰: آن خواجه سر بشر ندارد 9شمارهٔ ۲۴۱: مرا سودای او دیوانه دارد 10شمارهٔ ۲۴۲: بپیش اهل سیادت سعادتی دارد 11شمارهٔ ۲۴۳: دلم از شیوه شیرین تو شوری دارد 12شمارهٔ ۲۴۴: هر دلی در دو جهان چشم و چراغی دار ...13شمارهٔ ۲۴۵: جانم از نرگس مخمور تو جاهی دارد 14شمارهٔ ۲۴۶: جانم از دولت درد تو دوایی دارد 15شمارهٔ ۲۴۷: در ولای تو دلم حسن وفایی دارد 16شمارهٔ ۲۴۸: من رند خرابات مغانم چه توان کرد؟17شمارهٔ ۲۴۹: تا که از جور زمان بر جگرم ریش رسد ...18شمارهٔ ۲۵۰: چو عکس مشرق صبح ازل هویدا شد 19شمارهٔ ۲۵۱: تا به کی این دل من واله و شیدا با ...20شمارهٔ ۲۵۲: تا به کی خاطر من واله و شیدا باشد ...21شمارهٔ ۲۵۳: در قیامت همه کس طالب و جویا باشد 22شمارهٔ ۲۵۴: طور سینا چه بود؟ سینه دانا باشد 23شمارهٔ ۲۵۵: گر همه میل دلت جانب سلما باشد 24شمارهٔ ۲۵۶: هر کرا در دل و جان عشق و تولا باش ...25شمارهٔ ۲۵۷: هر که او را هوس منصب اعلا باشد 26شمارهٔ ۲۵۸: مرا گر اندرون پر نار باشد 27شمارهٔ ۲۵۹: ارنی و لن ترانی راز و نیاز باشد 28شمارهٔ ۲۶۰: مست و مستور ندیدیم و گر هم باشد 29شمارهٔ ۲۶۱: مظهر ذات و صفت آدم و عالم باشد 30شمارهٔ ۲۶۲: تا دل آشفته آن زلف پریشان باشد 31شمارهٔ ۲۶۳: عاشقی را،که دل از عشق پریشان باشد 32شمارهٔ ۲۶۴: گرترا میل دلی سوی دل و جان باشد 33شمارهٔ ۲۶۵: گر دلم عید ترا لایق قربان باشد 34شمارهٔ ۲۶۶: کسی که روی تو بیند چگونه شاد نباش ...35شمارهٔ ۲۶۷: نه از خطاست که در ابروی تو چین با ...36شمارهٔ ۲۶۸: بپیش درد من درمان چه باشد؟37شمارهٔ ۲۶۹: رنگرز و رنگرزی دیر شد 38شمارهٔ ۲۷۰: از دولت وصال تو کارم بکام شد 39شمارهٔ ۲۷۱: آیینه سبب گشت که روی تو عیان شد 40شمارهٔ ۲۷۲: درمان طلب کردم بسی،این درد را درم ...41شمارهٔ ۲۷۳: باز دست عشق عقلم را گریبان میکشد 42شمارهٔ ۲۷۴: شوری از شیوه شیرین تو پیدا آمد 43شمارهٔ ۲۷۵: روی هرکس که باندازه مرآت آمد 44شمارهٔ ۲۷۶: باده از خم ارادت بسعادت آمد 45شمارهٔ ۲۷۷: بر دلم بار غم عشق بغایت آمد 46شمارهٔ ۲۷۸: آن ماه دل افروز که رشک قمر آمد 47شمارهٔ ۲۷۹: امروز بار دیگر آن ماه دلبر آمد 48شمارهٔ ۲۸۰: باز آفتاب دولت از بام ما بر آمد 49شمارهٔ ۲۸۱: نهال دولتم را گل بر آمد 50شمارهٔ ۲۸۲: چشم بیدار مرا نوبت دیدار آمد 51شمارهٔ ۲۸۳: شاد باش،ای دل من،نوبت دیدار آمد 52شمارهٔ ۲۸۴: باز، ز خم باده های ناب بر آمد 53شمارهٔ ۲۸۵: یار ببازار کاینات برآمد 54شمارهٔ ۲۸۶: آن یار چو ناگاه ببازار برآمد 55شمارهٔ ۲۸۷: چون ماه من از مشرق انوار بر آمد 56شمارهٔ ۲۸۸: چون ماه نو از مشرق انوار برآمد 57شمارهٔ ۲۸۹: دلدار من از خانه ببازار برآمد 58شمارهٔ ۲۹۰: دمید صبح سعادت،که یار باز آمد 59شمارهٔ ۲۹۱: ازکف ساقی جان باده چو در جام آمد 60شمارهٔ ۲۹۲: آخر،ای شوخ جهان،عشوه گری با ما چن ...61شمارهٔ ۲۹۳: در هوایت عاشقان مستمند 62شمارهٔ ۲۹۴: چنانکه چشم تو در غمزه دلبری داند 63شمارهٔ ۲۹۵: مرا اگر تو ندانی حبیب می داند 64شمارهٔ ۲۹۶: حالت جان مرا پیر مغان میداند 65شمارهٔ ۲۹۷: در آن چمن که تو دیدی گلی ببار نما ...66شمارهٔ ۲۹۸: منگر بعاشقان،که ز صد یک نشان نمان ...67شمارهٔ ۲۹۹: در هیچ زمان غیر بدل راه ندادند 68شمارهٔ ۳۰۰: چند در مسجد و در صومعه غارت کردند 69شمارهٔ ۳۰۱: عاشقان را چو صلا جانب می خانه زدن ...70شمارهٔ ۳۰۲: اندرین دور، که مستان طریقت خوارند 71شمارهٔ ۳۰۳: هر گه که یار شیوه ناز ابتدی کند 72شمارهٔ ۳۰۴: آنان که بجز روی تو جایی نگرانند 73شمارهٔ ۳۰۵: خرده بینان طریقت همه صرافانند 74شمارهٔ ۳۰۶: آب حیوان،که سکندر طلبش میفرمود 75شمارهٔ ۳۰۷: ای عشق توام در دو جهان مقصد و مقص ...76شمارهٔ ۳۰۸: بر کهن دیر جهان دوست تجلی فرمود 77شمارهٔ ۳۰۹: بیمن دولت محبوب عاقبت محمود 78شمارهٔ ۳۱۰: تویی،که مرهم ریشی و غایت مقصود 79شمارهٔ ۳۱۱: دل آینه صورت و معنیست عجب بود 80شمارهٔ ۳۱۲: رنگ رز خواست که خمی کند از کور و ...81شمارهٔ ۳۱۳: ز سوز و شوق تو از جان و دل بر آمد ...82شمارهٔ ۳۱۴: زلفت شب قدرست،زهی سایه ممدود!83شمارهٔ ۳۱۵: ساقیا،نور صبح روی نمود 84شمارهٔ ۳۱۶: سرمایه سعادت ما در دیار بود 85شمارهٔ ۳۱۷: صدبار فکر کردم و صد راه آزمود 86شمارهٔ ۳۱۸: عشقش بخاک بردم و گفتم که: یا ودود 87شمارهٔ ۳۱۹: «علم القرآن » ز «الرحمن » چه بود؟88شمارهٔ ۳۲۰: فتنه در خواب قیامت خفته بود 89شمارهٔ ۳۲۱: فرو ریختی باز در جام جود 90شمارهٔ ۳۲۲: کسی که شیوه حکمت گرفت گوی ربود 91شمارهٔ ۳۲۳: «یحبه و یحبونم » چنین فرمود:92شمارهٔ ۳۲۴: این عشق و مودت اثر لطف خدا بود 93شمارهٔ ۳۲۵: گیسوی تو هر چند کمندی زبلا بود 94شمارهٔ ۳۲۶: روی زیبای تو چون شمع صفا خواهد بو ...95شمارهٔ ۳۲۷: مقام ما بسر کوی یار خواهد بود 96شمارهٔ ۳۲۸: تا جهاندار، جهاندار جهان خواهد بو ...97شمارهٔ ۳۲۹: هرکجا می گذرد دوست، فغان خواهد بو ...98شمارهٔ ۳۳۰: بعد ازین دلبر ما عربده جو خواهد ب ...99شمارهٔ ۳۳۱: گر با تو دمی محرم اسرار توان بود 100شمارهٔ ۳۳۲: صاحب قلاده اهل نزاع و غلو بود 101شمارهٔ ۳۳۳: چون حسن دلاویز تو در جلوه گری بود 102شمارهٔ ۳۳۴: گاهی درون پرده عزت نهان شود 103شمارهٔ ۳۳۵: از افق مکرمت صبح سعادت دمید 104شمارهٔ ۳۳۶: تعینات جهان در میان بیم و امید 105شمارهٔ ۳۳۷: دل ما باده طلب کرد و شرابش برسید 106شمارهٔ ۳۳۸: صبح ازل ز مشرق انوار بردمید 107شمارهٔ ۳۳۹: منم و چشم رمد دیده و نور خورشید 108شمارهٔ ۳۴۰: نعم الفقیه، حال مدرس کجا رسید؟109شمارهٔ ۳۴۱: «یحبهم » ز چه رو گشت آن مراد مرید ...110شمارهٔ ۳۴۲: طریق توبه و تقوی شکستم تا چه پیش ...111شمارهٔ ۳۴۳: بانگ مستان خرابات فنا می آید 112شمارهٔ ۳۴۴: بوی سنبل ز دم باد صبا می آید 113شمارهٔ ۳۴۵: بوی عشق از نفس باد صبا می آید 114شمارهٔ ۳۴۶: از خم صفا جام می ناب بیارید 115شمارهٔ ۳۴۷: از خم صفا باده چون قند بیارید 116شمارهٔ ۳۴۸: خانه ما روضه شد،چون مقدم رضوان رس ...117شمارهٔ ۳۴۹: درد مرا نوبت درمان رسید 118شمارهٔ ۳۵۰: موسی بکوه طور بنور عیان رسید 119شمارهٔ ۳۵۱: دل ز داروخانه دردت دوا دارد امید 120شمارهٔ ۳۵۲: هر کرا جرعه می داد بسر گردانید 121شمارهٔ ۳۵۳: صفیر مرغ جان اسرار گوید 122شمارهٔ ۳۵۴: دلم از قصه هجران چه گوید؟123شمارهٔ ۳۵۵: در پس آیینه چیست باز نمایید 124شمارهٔ ۳۵۶: با ما سخن از خرقه و سجاده مگویید 125شمارهٔ ۳۵۷: از باده گلگون قدری هست بگویید 126شمارهٔ ۳۵۸: از پیر مغان گر خبری هست بگویید 127شمارهٔ ۳۵۹: در مجلس ما جز سخن یار مگویید 128شمارهٔ ۳۶۰: گدایی می کنم زان یار دلبر 129شمارهٔ ۳۶۱: هله! ای دوست بیا باده بخور، غصه م ...130شمارهٔ ۳۶۲: اول ثبوت عرش، پس آنگه جلوس یار 131شمارهٔ ۳۶۳: ای جان جهان، ساقی جان، رطل گران د ...132شمارهٔ ۳۶۴: بیا، بیا، که غریبیم و عاشقیم و نز ...133شمارهٔ ۳۶۵: جام جمست این دل بیچاره، گوش دار 134شمارهٔ ۳۶۶: در داستان عشق تفصی نمود یار 135شمارهٔ ۳۶۷: درد سری میدهد زحمت رنج خمار 136شمارهٔ ۳۶۸: رو خرقه گرو کن، دل و دلدار بدست آ ...137شمارهٔ ۳۶۹: ساقیا، مست خرابیم، بما جامی آر 138شمارهٔ ۳۷۰: ساقی، بیار باده، که تلخست انتظار 139شمارهٔ ۳۷۱: ساقی، بیار باده گل رنگ خوشگوار 140شمارهٔ ۳۷۲: سینه مجروحست و عقل آشفته، خاطر بی ...141شمارهٔ ۳۷۳: عزت عشق بود غیرت یار 142شمارهٔ ۳۷۴: غلطی نیست در حساب و شمار 143شمارهٔ ۳۷۵: قصه ای نو رسید از اسرار:144شمارهٔ ۳۷۶: لاف عرفان می زند آن زاهد لاغر شکا ...145شمارهٔ ۳۷۷: ماییم و جام باده و سودای آن نگار 146شمارهٔ ۳۷۸: مشربم عذبست و مطرب عشق و ساقی یار ...147شمارهٔ ۳۷۹: مشکین کلاله را چو برافکند آن نگار 148شمارهٔ ۳۸۰: منم و عشق سرکش عیار 149شمارهٔ ۳۸۱: هر که هشیار درین دیر مغانش مگذار 150شمارهٔ ۳۸۲: اگرچه خسرو عالم شوی و گر فغفور 151شمارهٔ ۳۸۳: پیش ما قصه شوقست و شهودست و حضور 152شمارهٔ ۳۸۴: در کهن دیر زمان جمله فریبست و غرو ...153شمارهٔ ۳۸۵: کار بی همکار سخت و راه بی همراه د ...154شمارهٔ ۳۸۶: امکان صبر نیست، ز سر گیرم این نفی ...155شمارهٔ ۳۸۷: چو نازنین جهانی بحسن خویش بناز 156شمارهٔ ۳۸۸: ماییم و حضرت تو و صد سوز و صد نیا ...157شمارهٔ ۳۸۹: با زلف و رخت مست مدامیم شب و روز 158شمارهٔ ۳۹۰: فکر عقل از حد گذشت، ای عشق، آتش ب ...159شمارهٔ ۳۹۱: دلم در عشق ناپرواست امروز 160شمارهٔ ۳۹۲: از لب لعل توام کار بکامست امروز 161شمارهٔ ۳۹۳: سید سادات عالم غیر انسان نیست کس 162شمارهٔ ۳۹۴: ز چشم گوشه نشینان نشان سودا پرس 163شمارهٔ ۳۹۵: گر کسی مست و خرابست ز مستانش پرس 164شمارهٔ ۳۹۶: از ما حکایت می و پیر و مغانه پرس 165شمارهٔ ۳۹۷: دلی دارم ز سودایش پر آتش 166شمارهٔ ۳۹۸: تو شمع مجلسی در بزم جان باش 167شمارهٔ ۳۹۹: جان هوادار تو شد، فاش مکن اسرارش 168شمارهٔ ۴۰۰: خواجه مستست، ببین در سر و در دستا ...169شمارهٔ ۴۰۱: بر کنار طاس گردون زد هلال انگشت د ...170شمارهٔ ۴۰۲: بنده از دوست سئوالی بصفا کردم دوش 171شمارهٔ ۴۰۳: پهلوی خوانان غزل می خواند دوش 172شمارهٔ ۴۰۴: واردات عاشقان کز عشق می آید بگوش 173شمارهٔ ۴۰۵: باده ام صافست و مطرب صاف و ساقی ص ...174شمارهٔ ۴۰۶: بنادانان مگو سر حقایق 175شمارهٔ ۴۰۷: متمادی شدست یوم فراق 176شمارهٔ ۴۰۸: بآرزوی تو در خاک می روم، در خاک 177شمارهٔ ۴۰۹: چه بود قصه لیلی درین نشیمن خاک؟178شمارهٔ ۴۱۰: رندیم و عاشقیم و جهان سوز و جامه ...179شمارهٔ ۴۱۱: ای زلف و رخت میگون، ای دوست سلام ...180شمارهٔ ۴۱۲: نور ولایت تویی، شاه سلام علیک 181شمارهٔ ۴۱۳: در تو عجب مانده ام ای عشق شنگ 182شمارهٔ ۴۱۴: از شبستان ازل، تا بامداد آب و گل 183شمارهٔ ۴۱۵: بلبل آشفته حال، از سرمستی بنال 184شمارهٔ ۴۱۶: بیار، ساقی عشاق، جام مالامال 185شمارهٔ ۴۱۷: خاطرم آشفته و جان در ملال 186شمارهٔ ۴۱۸: ما گنج قدیمیم درین دیر کهن سال 187شمارهٔ ۴۱۹: مقررست و معین، برای اهل کمال 188شمارهٔ ۴۲۰: خدای را چو ندانی، چه فقه و چه معق ...189شمارهٔ ۴۲۱: این چه حدیثست که کرد آن صنم؟190شمارهٔ ۴۲۲: بهیچ یار و دیاری اگر چه دل ننهادم 191شمارهٔ ۴۲۳: خوش وقت من، که آینه کردار روشنم 192شمارهٔ ۴۲۴: سلطان دلنواز چو باز آمد از کرم 193شمارهٔ ۴۲۵: طلب گاری ز حد بگذشت و ما محروم و ...194شمارهٔ ۴۲۶: نی چو بنالید، بگفتا: نیم 195شمارهٔ ۴۲۷: از ما مپیچ رو، که غریبیم و تلخ کا ...196شمارهٔ ۴۲۸: یک جام بجانی دهد آن ساقی خودکام 197شمارهٔ ۴۲۹: بیا، که نوبت رندیست، عاشقم، مستم 198شمارهٔ ۴۳۰: دوش آن مه دو هفته دستم گرفت، دستم 199شمارهٔ ۴۳۱: سوی می خانه میکشی دستم 200شمارهٔ ۴۳۲: من از سودای جانان نیم مستم 201شمارهٔ ۴۳۳: اگر بر خاک کویت گرد گردم 202شمارهٔ ۴۳۴: سفر گزیدم و آهنگ آن جهان کردم 203شمارهٔ ۴۳۵: دوش بر اوج لا مکان خیمه اصطفا زدم 204شمارهٔ ۴۳۶: بدوستی، که ترا نیک دوست می دارم 205شمارهٔ ۴۳۷: دینار نمی خواهم، من عاشق دیدارم 206شمارهٔ ۴۳۸: گر بنالم من از این درد که در دل د ...207شمارهٔ ۴۳۹: منت از دل بصد جان دوست دارم 208شمارهٔ ۴۴۰: نه تنها من خراب و مست یارم 209شمارهٔ ۴۴۱: باده می نوشم و سودای تو در سر دار ...210شمارهٔ ۴۴۲: سرم سبزست و لب خندان و عیش جاودان ...211شمارهٔ ۴۴۳: عاشق یارم، بغیر یار ندارم 212شمارهٔ ۴۴۴: جگر گر مست و دل گر مست و آه آتشین ...213شمارهٔ ۴۴۵: از نایره شوقت در دل شرری دارم 214شمارهٔ ۴۴۶: در ملک وصال او ظل شجری دارم 215شمارهٔ ۴۴۷: چشم گریان و دل زار و نزاری دارم 216شمارهٔ ۴۴۸: عیسی بظهور آمد، من مرده چرا باشم؟217شمارهٔ ۴۴۹: خیالست این که: من بی یار باشم 218شمارهٔ ۴۵۰: ای دوای درد بیماران، سلام علیکم 219شمارهٔ ۴۵۱: بحمدالله من از دردی کشانم 220شمارهٔ ۴۵۲: فقر می گفت که: من خسرو جاویدانم 221شمارهٔ ۴۵۳: من بیچاره سودا زده سرگردانم 222شمارهٔ ۴۵۴: من ز سودای تو سرگشته و سرگردانم 223شمارهٔ ۴۵۵: مشرب عذب مرا هر نفس از خم قدیم 224شمارهٔ ۴۵۶: میان آتش سوزان علم فراخته ایم 225شمارهٔ ۴۵۷: ما در هوای عشق تو سرمست باده ایم 226شمارهٔ ۴۵۸: پهلوی خوان بسر کوی حبیب آمده ایم 227شمارهٔ ۴۵۹: گرنه آنست که جوینده یار آمده ایم؟228شمارهٔ ۴۶۰: مست بودیم بگلبانگ تو هشیار شدیم 229شمارهٔ ۴۶۱: اقبال عشق بود، که ما مقبل آمدیم 230شمارهٔ ۴۶۲: ما در جهان کون برای تو آمدیم 231شمارهٔ ۴۶۳: این عنایت ازلی بود که ره پرسیدیم 232شمارهٔ ۴۶۴: در مسجد و در کعبه و بت خانه دویدی ...233شمارهٔ ۴۶۵: ما در طلب دوست فراوان بدویدیم 234شمارهٔ ۴۶۶: در دور رخت یک دل هشیار ندیدیم 235شمارهٔ ۴۶۷: در کعبه و بت خانه بجز یار ندیدیم 236شمارهٔ ۴۶۸: هزاران بحر در دردانه دیدیم 237شمارهٔ ۴۶۹: جانا، بجز از تو کس نداریم 238شمارهٔ ۴۷۰: عمریست که سودای سر زلف تو داریم 239شمارهٔ ۴۷۱: غیر از تو کس دگر نداریم 240شمارهٔ ۴۷۲: ما در دل و جان آتش سودای تو داریم 241شمارهٔ ۴۷۳: ما عاشق و رند و پاکبازیم 242شمارهٔ ۴۷۴: ماییم که چون باده گل رنگ بجوشیم 243شمارهٔ ۴۷۵: با روی تو ز سبزه و گلزار فارغیم 244شمارهٔ ۴۷۶: گرچه در طور شریعت همه مأمورانیم 245شمارهٔ ۴۷۷: لب مگز، عشوه مده باز، که ما مستان ...246شمارهٔ ۴۷۸: ما و این عشق دل افروز، که جان در ...247شمارهٔ ۴۷۹: ما نه امروزست کز عشق و ولا دم می ...248شمارهٔ ۴۸۰: تو جان و دل مایی، من وصف تو چون گ ...249شمارهٔ ۴۸۱: چه گویم؟ ای مسلمانان، چه گویم؟250شمارهٔ ۴۸۲: ماه عیانست روی یار چه گویم؟251شمارهٔ ۴۸۳: عجب رعنا و زیبایی، چه گویم؟252شمارهٔ ۴۸۴: من معدن اسرارم، اما بنمی گویم 253شمارهٔ ۴۸۵: این سخن نیست باندازه که من میگویم 254شمارهٔ ۴۸۶: ما سوز عشق را بدو عالم نمیدهیم 255شمارهٔ ۴۸۷: ما عشق یار را بدو عالم نمیدهیم 256شمارهٔ ۴۸۸: بیا، بیا، که فقیریم و خاکسار تویی ...257شمارهٔ ۴۸۹: بر سر راهم بدید و گفت:«هی سن کیم ...258شمارهٔ ۴۹۰: بصلاح آمد از اوصاف خدای ذوالمن 259شمارهٔ ۴۹۱: بفضل و رحمت و توفیق ذوالمن 260شمارهٔ ۴۹۲: دوش آن مه دو هفته من با هزار فن 261شمارهٔ ۴۹۳: ساقی جان، لطف فرما کاسه دردی بمن 262شمارهٔ ۴۹۴: سامان عیش نیست درین دار پر فتن 263شمارهٔ ۴۹۵: طالبانی که اسیرند درین حبس بدن 264شمارهٔ ۴۹۶: من بجانان زنده ام، گر باز دانی ای ...265شمارهٔ ۴۹۷: یارم ز در در آمو، وشتن کنید وشتن 266شمارهٔ ۴۹۸: آن ماه مسافر سفری کرد ز کرمان 267شمارهٔ ۴۹۹: ای ساقی دل و جان، ای نور چشم اعیا ...268شمارهٔ ۵۰۰: ای عاشقان، ای عاشقان، هنگام آن شد ...269شمارهٔ ۵۰۱: این چنین مست و معربد بکجا؟ ای دل ...270شمارهٔ ۵۰۲: ای نور دل و دیده وای زبده اعیان 271شمارهٔ ۵۰۳: با هیچ رسید این صفت باده فروشان 272شمارهٔ ۵۰۴: بس عجب طرفه حدیثیست که: آن شاه جه ...273شمارهٔ ۵۰۵: بشنو ز عشق رمزی، حیران مباش، حیرا ...274شمارهٔ ۵۰۶: بقدر جام بود شور و حالت مستان 275شمارهٔ ۵۰۷: بیا، ای یار سودایی، بیا، ای جان س ...276شمارهٔ ۵۰۸: بیا، که عشق برافراخت سنجق سلطان 277شمارهٔ ۵۰۹: تربیت میکند مرا جانان 278شمارهٔ ۵۱۰: تن زنده بجان آمد و جان زنده بجانا ...279شمارهٔ ۵۱۱: جانم بلب رسید ز غم، ساقی، الامان 280شمارهٔ ۵۱۲: چندان که گفتم: خاطر مرنجان 281شمارهٔ ۵۱۳: حیات تن ز جان آمد، حیات جان ز جان ...282شمارهٔ ۵۱۴: خبری دهید جان را، که ز دوست چیست ...283شمارهٔ ۵۱۵: دل با تو نظر دارد، اما نظری پنهان 284شمارهٔ ۵۱۶: دوست در مجلسست و جان در جان 285شمارهٔ ۵۱۷: ز خوبان عربده خوش باشد، ای جان 286شمارهٔ ۵۱۸: ساقی چو تو باشی، همه جا باده پرست ...287شمارهٔ ۵۱۹: سرگشته ایم و حیران در کوی مهرورزا ...288شمارهٔ ۵۲۰: عشق و معشوق و عاشق حیران 289شمارهٔ ۵۲۱: «فوز النجات » می طلبی؟ جام می ستا ...290شمارهٔ ۵۲۲: «کن فکان » جان را خبر گوید ز «کان ...291شمارهٔ ۵۲۳: «کل یوم هو فی شان » چه نشانست و چ ...292شمارهٔ ۵۲۴: «کل یوم هو فی شان » ز چه کردند بی ...293شمارهٔ ۵۲۵: گر ره بتو هست، چیست فرمان؟294شمارهٔ ۵۲۶: گر شیر نه ای، بگذر ازین بیشه شیرا ...295شمارهٔ ۵۲۷: گفت حق: «کل من علیها فان »296شمارهٔ ۵۲۸: ما که مستان خرابیم درین دیر مغان 297شمارهٔ ۵۲۹: مقررست و معین بحجت و برهان 298شمارهٔ ۵۳۰: میان باطن جانی و جان تویی، ای جان 299شمارهٔ ۵۳۱: همه بودند که گفتند بپیدا و نهان 300شمارهٔ ۵۳۲: همه جا اوست شاه جاویدان 301شمارهٔ ۵۳۳: جگر پردرد و دل پر خونم، ای جان 302شمارهٔ ۵۳۴: یار همان، درد همان، دل همان 303شمارهٔ ۵۳۵: «حصل ما فی الصدور» لذت جان یافتن 304شمارهٔ ۵۳۶: در دل از شوق تو شوریست که نتوان گ ...305شمارهٔ ۵۳۷: چه باشد شیوه عاشق؟ بمعشوقان نظر ک ...306شمارهٔ ۵۳۸: مرا از زخم شمشیرت نمی شاید حذر کر ...307شمارهٔ ۵۳۹: خواهی بجهان شوری، بنیاد قیامت کن 308شمارهٔ ۵۴۰: نیم مستان ترا سرگشته چون پرگار کن 309شمارهٔ ۵۴۱: بیتی همی سرایم و زاریست کار من 310شمارهٔ ۵۴۲: ناوک غمزه می زند بر دل من نگار من 311شمارهٔ ۵۴۳: بسامان آمد احوال دل من 312شمارهٔ ۵۴۴: بسودایت سرشت آب و گل من 313شمارهٔ ۵۴۵: عید و بر قندان تویی، ای جان جان ج ...314شمارهٔ ۵۴۶: جگر گرمست و آهم سرد و دل خون 315شمارهٔ ۵۴۷: دل آشفته دارم، چشم پر خون 316شمارهٔ ۵۴۸: ما را هوای باده نابست در درون 317شمارهٔ ۵۴۹: از عیان گر واقفی، بگذر ز عین 318شمارهٔ ۵۵۰: الا! ای نفس، خودکامی و خودبین 319شمارهٔ ۵۵۱: ای یار، ندانم که چه رسمست و چه آی ...320شمارهٔ ۵۵۲: بجان آمد ز هجران جان مسکین 321شمارهٔ ۵۵۳: پیر مغان کجاست؟ که آن مرد دوربین 322شمارهٔ ۵۵۴: جعل را چند ازین تحسین و تمکین؟323شمارهٔ ۵۵۵: «حمدلله » گفت رب العالمین 324شمارهٔ ۵۵۶: گفت: نور آسمانست و زمین 325شمارهٔ ۵۵۷: ما داغ آرزوی تو داریم بر جبین 326شمارهٔ ۵۵۸: منت خدای را، که در اطوار ما و طین 327شمارهٔ ۵۵۹: هله! ای ساقی جانها، بده آن باده ر ...328شمارهٔ ۵۶۰: ای دل و جانت بهواها گرو 329شمارهٔ ۵۶۱: باده کهنه گیر و شیشه نو 330شمارهٔ ۵۶۲: ای ساقی جان بخش ما،یک لحظه ما را ...331شمارهٔ ۵۶۳: تو محیطی و دیگران همه جو 332شمارهٔ ۵۶۴: چه شنیدی که دل از دست بدادی،تو عم ...333شمارهٔ ۵۶۵: زان نکهت مشکین،که همی آید از آن س ...334شمارهٔ ۵۶۶: «ستر الله علینا» چه علالاست درین ...335شمارهٔ ۵۶۷: دل شوریده را تمنا تو 336شمارهٔ ۵۶۸: ای دل، اگر تو عاشقی، با عاشقان هم ...337شمارهٔ ۵۶۹: از لعل یار اگر شکری یافتی بگو 338شمارهٔ ۵۷۰: پیش ما قصه جام و جم و جمشید مگو 339شمارهٔ ۵۷۱: «الا یاایهاالساقی »، مرا جام مصفا ...340شمارهٔ ۵۷۲: «کان الله » گفت و «کان الله له »341شمارهٔ ۵۷۳: ای آفتاب روی ترا پرده دار ماه 342شمارهٔ ۵۷۴: بر بیدلان گذشت و نکرد اینطرف نگاه 343شمارهٔ ۵۷۵: پیش از بنای مدرسه و رسم خانقاه 344شمارهٔ ۵۷۶: «عز من قائل » چه گفت اله؟345شمارهٔ ۵۷۷: گم کرده ایم راه و ندانیم پیشگاه 346شمارهٔ ۵۷۸: مرا یاریست، اندر گاه و بیگاه 347شمارهٔ ۵۷۹: در میان همه خوبان بت ما از همه به 348شمارهٔ ۵۸۰: آتش عشق تو شوری در جهان انداخته 349شمارهٔ ۵۸۱: ای آتش سودای تو در کن فکان انداخت ...350شمارهٔ ۵۸۲: ای خیالت عقل کل را در گمان انداخت ...351شمارهٔ ۵۸۳: ای کمالت نعت عزت در جهان انداخته 352شمارهٔ ۵۸۴: روی مه را جلوه دادی، زلف میگون تا ...353شمارهٔ ۵۸۵: ای کوس کبریای تو در لامکان زده 354شمارهٔ ۵۸۶: هله!ای ساقی جانها، قدح باده بمن د ...355شمارهٔ ۵۸۷: ساقیا، عذر مگو، باده بسر مستان ده 356شمارهٔ ۵۸۸: گرم از طالع فرخ رخ جانان شود دیده 357شمارهٔ ۵۸۹: گر تو از مستان عشقی در وله 358شمارهٔ ۵۹۰: بجانان زنده ام، الحمدلله 359شمارهٔ ۵۹۱: از مسجد و می خانه وز کعبه و بت خا ...360شمارهٔ ۵۹۲: بیا، ای ماه کنعانی، بیا ای شاه فر ...361شمارهٔ ۵۹۳: پر گشت جهان از می گل رنگ مغانه 362شمارهٔ ۵۹۴: مرآت دل شکستی، ای گنج جاودانه 363شمارهٔ ۵۹۵: می کشد آن حبیب فرزانه 364شمارهٔ ۵۹۶: آیینه تیره شد، ز چه تیره است آینه ...365شمارهٔ ۵۹۷: تا گرد ماه سنبل مشکین نهاده ای 366شمارهٔ ۵۹۸: همه لذت، همه شهوت، همگی رد شده ای 367شمارهٔ ۵۹۹: این شناسی که: از آن شهر و دیار آم ...368شمارهٔ ۶۰۰: خطاب «لن ترانی » چیست؟ یعنی 369شمارهٔ ۶۰۱: «هدی للمتقین » گفتند: یعنی 370شمارهٔ ۶۰۲: هر لحظه مرا میرسد انوار تجلی 371شمارهٔ ۶۰۳: بجان تو، که خمارم بغایت، ای چلبی 372شمارهٔ ۶۰۴: دل ز من برداشت یار مهربان، واحسرت ...373شمارهٔ ۶۰۵: با یاد خدا باش، بهر جای که هستی 374شمارهٔ ۶۰۶: چو با تست مقصود، هرجا که هستی 375شمارهٔ ۶۰۷: چه ذوق نیستی یابی؟ که هستی 376شمارهٔ ۶۰۸: السلام علیک، یا سندی 377شمارهٔ ۶۰۹: ای دل عشاق را بروی تو شادی 378شمارهٔ ۶۱۰: دلم از غصه هجران تو دارد دردی 379شمارهٔ ۶۱۱: گر گلی از گلشن حسنش ببازار آمدی 380شمارهٔ ۶۱۲: گر نسیم رحمتی از کوی جانان آمدی 381شمارهٔ ۶۱۳: فرودی باشد و ننگ و جودی 382شمارهٔ ۶۱۴: گر جان بهوای تو گرفتار نبودی 383شمارهٔ ۶۱۵: جان نوروز و جان صد عیدی 384شمارهٔ ۶۱۶: ای آفتاب روی ترا ماه مشتری 385شمارهٔ ۶۱۷: ای عشق دل فروز، که شاه مظفری 386شمارهٔ ۶۱۸: وصال یار بصد جان بخر، اگر نخری 387شمارهٔ ۶۱۹: مرا از پرتو روی تو هر لمعه است دی ...388شمارهٔ ۶۲۰: ای دوست، بگو باری تا: عزم کجا دار ...389شمارهٔ ۶۲۱: روی دل را بسوی جان داری 390شمارهٔ ۶۲۲: حکایتی دو سه دارم، بشرط دستوری 391شمارهٔ ۶۲۳: ز حد گذشت حکایت ز قصه دوری 392شمارهٔ ۶۲۴: شب عیدست و ما عاشق، چه گویم قصه د ...393شمارهٔ ۶۲۵: من قبله بدل کردم، تا کی بود این ک ...394شمارهٔ ۶۲۶: میسرت نشود عاشقی و مستوری 395شمارهٔ ۶۲۷: نه مست جام خدایی، نه مرد مستوری 396شمارهٔ ۶۲۸: گر زانکه بگویند: گدایی و فقیری 397شمارهٔ ۶۲۹: اگر ز مصر جهانی و گر ز تبریزی 398شمارهٔ ۶۳۰: تو همچو عقل شریفی و همچو روح عزیز ...399شمارهٔ ۶۳۱: تا سر الهی ز ملاهی نشناسی 400شمارهٔ ۶۳۲: من عشقم و عشق من چه پرسی؟401شمارهٔ ۶۳۳: دلا، ز باده و خم خانه که میپرسی؟402شمارهٔ ۶۳۴: زمانی یار شو، گر یار باشی 403شمارهٔ ۶۳۵: چه غمست آخر از غم؟ چو تو در میانه ...404شمارهٔ ۶۳۶: امروز بجد دارم با تو سر دشنامی 405شمارهٔ ۶۳۷: ای قطب جامی، شاه انامی 406شمارهٔ ۶۳۸: ای ماه معربد، ز کجایی و چه نامی؟407شمارهٔ ۶۳۹: زنهار! درین کوی بغفلت نخرامی 408شمارهٔ ۶۴۰: گر شمس منیر آمدی، ار بدر تمامی 409شمارهٔ ۶۴۱: هله! ای جان گرامی، ز کجایی و چه ن ...410شمارهٔ ۶۴۲: پیش از بنای مدرسه و دیر ارمنی 411شمارهٔ ۶۴۳: سخنی می رود، ای دوست، مسلم سخنی 412شمارهٔ ۶۴۴: سؤال میکنم، ار هست رخصت سخنی 413شمارهٔ ۶۴۵: گر بر حدیث اهل دل انکار می کنی 414شمارهٔ ۶۴۶: ای آتش سودای تو در جان جهانی 415شمارهٔ ۶۴۷: ای خواجه، جمالست و جهانست و جوانی 416شمارهٔ ۶۴۸: با روی دل فروزت عیشیست جاودانی 417شمارهٔ ۶۴۹: بتو جان کجا برد پی؟ که تو شاه بی ...418شمارهٔ ۶۵۰: بدرویشی دلی گر بود و جانی 419شمارهٔ ۶۵۱: بیابان را بپیمودی، ولیکن بس ویاوا ...420شمارهٔ ۶۵۲: تا بکی شیوه تقلید و ره آسانی؟421شمارهٔ ۶۵۳: تو جام جمی، اما در جام نمیدانی 422شمارهٔ ۶۵۴: تو محبوب جانی و جان جهانی 423شمارهٔ ۶۵۵: تو مرهم دل ریشی و راحت جانی 424شمارهٔ ۶۵۶: جراحات دلم را تازه کرد آن یار روح ...425شمارهٔ ۶۵۷: جراحت دل من تازه کرد دلبر جانی 426شمارهٔ ۶۵۸: خوشدل شدم که دادم دل را بدلستانی 427شمارهٔ ۶۵۹: ز نور روی تو پیداست سر سبع مثانی 428شمارهٔ ۶۶۰: صلای کافری و غارت مسلمانی 429شمارهٔ ۶۶۱: فداک عقلی و روحی، که راحت جانی 430شمارهٔ ۶۶۲: هله ای دوست، چه گویم؟ که تو محبوب ...431شمارهٔ ۶۶۳: هله! ای ماه وفاپیشه، که محبوب جها ...432شمارهٔ ۶۶۴: هله! ای یار گرانمایه،سبک روح جهان ...433شمارهٔ ۶۶۵: روسیه را، گر ببینی، رد کنی 434شمارهٔ ۶۶۶: تراست ناز، که سلطان حسن و تمکینی 435شمارهٔ ۶۶۷: هله! ای عشق کهن سال، که هر روز نو ...436شمارهٔ ۶۶۸: یار میگوید ببانگ پهلوی :437شمارهٔ ۶۶۹: سخن در سر عاشق کمترک گوی 438شمارهٔ ۶۷۰: مسئله مشکل و آسان توی 439شمارهٔ ۶۷۱: در خاکدان مباش، که خوار جهان شوی 440شمارهٔ ۶۷۲: بسیار طالبی، که مگر ذو فنون شوی 441شمارهٔ ۶۷۳: اگر در طاعتی، گر در گناهی 442شمارهٔ ۶۷۴: تو شاه جهانی و ندانم که چه شاهی؟443شمارهٔ ۶۷۵: تو نور یقین آمدی و رهبر راهی 444شمارهٔ ۶۷۶: در وصف جمال تو توان گفت که: ماهی 445شمارهٔ ۶۷۷: درمانده ام از غم جدایی 446شمارهٔ ۶۷۸: دل ما بغمزه بردی، رخ مه نمی نمایی 447شمارهٔ ۶۷۹: زلف را شانه زن، که رعنایی 448شمارهٔ ۶۸۰: سؤالی دارم، ای جان، کز کجایی 449شمارهٔ ۶۸۱: غرق آن بحر محیطست دل شیدایی 450شمارهٔ ۶۸۲: چو زنان،مباش قانع،ز جهان برنگ و ب ...451شمارهٔ ۶۸۳: هله! عاشقان، که راهست بهو،زنید هو ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ